جمهوری اسلامی و ناسیونالیسم ایرانی

باز شدن یک شکاف و نزاع تازه در بالای حکومت کمترین چیزی است که جمهوری اسلامی بدان نیاز دارد. اما این روزها بطور جدی گریبان حکومت را گرفته است و گریزی از یک زورآزمایی جدی در بالای حکومت نیست. خامنه ای هفته گذشته از طرفین خواست که بحثهایشان را به رسانه ها نکشانند و سعی کنند بطور خصوصی با هم کلنجار روند تا دشمن سوء استفاده نکند. اما هیچکس گوشش بدهکار نیست و حتی طبق معمول حتی خود او نیز قادر به رعایت این مخفی کاری نخواهد بود. این بار اختلاف از جای جالبی و از جانب شخص جالب تری شروع شده. احمدی نژاد و بخشهایی از حواریونش پرچم ناسیونالیسم ایرانی و نوروز و تخت جمشید و کوروش را برافراشته اند و این یکی از غیرقابل تصورترین ها بنظر میرسید. جمهوری اسلامی از بدو روی کار آمدنش علیه میراث شاهان و ملوکان اعلام جهاد کرد و خمینی از همان ابتدا همه را طاغوتی و جهنمی و استعماری و ضد اسلامی خواند. تاریخ ایران را از دوره ورود اسلام نوشتند. برای مردم و بویژه جوانان  این اعلام جهاد علیه ایرانیت و ملیت ایرانی، معنا و  اهمیتش را از اینجا میگرفت که  با تلاشی جدی برای زیر خاک کردن نوروز و چارشنبه سوری و شادی همراه بود.  به همین دلیل این جنگ با ایرانیت و ملیت و ناسیونالیسم ایرانی، به جنگی علیه مردم و شاد بودن جامعه معنی پیدا میکرد. جنگ بر سر نوروز و چارشنبه سوری و سنتهای مرتبط با آنها از همان آغاز روی کار آمدن جمهوری اسلامی شروع شد و بویژه چارشنبه سوری به دلیل سنت بیرون آمدن و آتش روشن کردن و پایکوبی کردن جوانان، برجسته تر شد و به یکی از روزهای اعتراض علیه جمهوری اسلامی تبدیل شد. اکنون چارشنبه سوری جای خودرا به عنوان یکی از روزهای اعتراض و سرنگونی تثبیت کرده است.

 

اما روشن است که مساله تنها بر سر نوروز و چارشنبه سوری نیست. بلکه بر سر میراث شاهان است و حتی اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم بر سر ناسیونالیسم ایرانی است. بخشی از جمهوری اسلامی به سرکردگی احمدی نژاد و معاون جنجالیش مشایی، در تلاش است جمهوری اسلامی را به ناسیونالیسم ایرانی متصل کند و پیوند بزند. و این یک بدعت در این حکومت است. و به همین دلیل با مخالفت هیستریک شمار قابل توجهی از آیت الله های جناح راست مواجه شده و حزب اللهی های دو آتشه هم اعلام جهاد کرده اند. بگذارید قبل از اینکه به ریشه ها و دلایل این مساله بپردازیم به فاکتهایی در این زمینه اشاره ای بکنیم.

 

موضوع ازج گذاردن میراث شاهان و تخت جمشید تازه جلوی صحنه آمده است اما بطور واقعی تازه نیست. خامنه ای چند سال پیش از تخت جمشید و پاسارگاد بعنوان “یادگار جباران و ظالمان تاریخ که مردم همواره از آنها نفرت داشته اند” یاد کرد و بر خط سنتی جمهوری اسلامی در برخورد به این آثار تاکید گذاشت. اما چند سال پیش احمدی نژاد شروع به نواختن این ساز کرد که ایران مهد تمدن و فرهنگ است و  “این ملت در سرزمین ایران به حکومت‌های وابسته به بیگانه پایان داد و هزاران سال ملت ایران پرچمدار علم، ادب، فرهنگ و خداپرستی برای بشریت بوده است و امروز نیز ماموریت بزرگ ما برافراشتن مجدد این پرچم در جهان معاصر است..”

 

این جمله را احمدی نژاد در سال ۱۳۸۶ بیان کرده بود. پس از آن در دولت احمدی نژاد اقداماتی برای بزرگ داشت سنتهای ملی ایرانی صورت گرفت و طرحهایی ارائه شد که آثار باستانی ایرانی و بویژه تخت جمشید و پاسارگاد برجستگی پیدا کند. اما قبل از اینکه این طرحها به جایی برسد انتخابات ۸۸ و انقلاب مردم علیه حکومت از راه رسید و همه چیز و از جمله خود احمدی نژاد و دولت و مهمتر از آن کل جمهوری اسلامی را معلق کرد.  اکنون با فروکش کردن انقلاب ۸۸ و در عین حال بازشدن افق شروع یک انقلاب همه جانبه تر و جدی تر، فرصت و ضرورتی پیش آمده است که بحث آثار باستانی و توسل به ناسیونالیسم ایرانی دوباره جلو کشیده شده است. اواسط سال ۸۹ بعد از تلاشهای بسیاری که از جانب دست اندرکاران دولت احمدی نژاد صورت گرفت، لوح فرمان کوروش هخامنشی از انگلستان برای مدت محدودی به ایران منتقل شد و در یک نمایشگاه به نمایش گذاشته شد. احمدی نژاد با این لوح عکس گرفت و سخنرانی کرد و جنجال جدی ای بر سر این نمایشگاه براه افتاد. احمدی نـژاد و شرکا برای توجیه اسلامی پیدا کردن برای این جهت گیری به این تبلیغ نیز متوسل شده اند که منشاء ادیان توحیدی شرق و ایران و پارس قدیم است. آنها تاییدی هم بر سیاست باد زدن به ناسیونالیسم ایرانی از جانب یکی دو آیت الله گرفته اند. مشایی معاون احمدی نژاد که سرمنشاء این سیاست شمرده میشود چندین بار تاکنون بعنوان منافق مورد حمله قرار گرفته و حتی از جانب آخوندهای بلند مرتبه حکومتی مورد تقبیح و اعتراض جدی قرار گرفته است. اما جناح احمدی نژاد کوتاه نیامده و در تازه ترین اقدام قرار است روز هفتم فروردین یعنی دو سه روز دیگر از طرف دولت جشن نوروزی رسمی در تخت جمشید با شرکت شماری از مقامات کشورهای مختلف برگزار شود. در این فاصله بحثها و جدلهای زیادی در بالای حکومت فوران کرده است و به رسانه های حکومتی نیز کشیده شده است. اخیرا هم فرمانده سپاه پاسداران استان فارس اعلام کرد که جلوی این جشن را خواهد گرفت و گروهی طلاب حوزه های اسلامی اعلام کردند که کفن پوشان به مقابله با این جشن خواهند پرداخت. گروهی از آیت الله ها و آخوندهای منتسب به “روحانیت شیراز” که نماینده خامنه ای در شیراز نیز جزو آنهاست نیز در نامه ای به احمدی نژاد ضمن تهدیدی تلویحی، از او خواستند که این جشن را که یادآور دوره پهلوی و باعث خشم وابستگان شهدا و روحانیون و “مردم مسلمان شیراز” است لغو کند.

 

اینکه سرنوشت این جشن چه شود روشن نیست اما با توجه به اینکه از سران ۳۰ کشور دعوت شده که در این جشن شرکت کنند و گویا ۱۲ کشور پاسخ مثبت داده اند، لغو آن چندان برای دولت احمدی نژاد راحت نخواهد بود و یک شکست جدی تلقی میشود.

 

اینها تمام مساله نیست اما فرازهایی از کشاکش بر سر مساله بزرگداشت آثار شاهان و سنتهایی مثل نوروز را بیان میکند. خامنه ای چندی پیش در سفری به قم تلاش کرد آیت الله های وابسته به جناح اصولگرا را در مورد سیاستهای احمدی نژاد متقاعد کند و تلاش کند به آنها اطمینان دهد که بحث بر سر کنار زدن روحانیت که بعضی ها مطرح کرده بودند نیست و همه این اقدامات بر سر حفظ کیان اسلام و حکومت اسلامی است.

 

هدف چیست؟

 

سیاست آشتی جویانه و پیوند برقرار کردن با ناسیونالیسم ایرانی و سنتهای کهن شاهان ایران از جانب جناح احمدی نژاد اهداف مختلفی را دنبال میکند:

 

۱- اولین و مهمترین مساله اینست که این جناح جمهوری اسلامی در فضایی که حکومت با مصافهای زیادی مواجه است و مردم علیهش صف کشیده اند، بدنبال اینست که از یک کشاکش از نظر اینها “زائد” خودرا خلاص کند. جناح احمدی نژاد و شرکا، ارزیابی شان اینست که خیلی از مسائل جوانان گویا از همین کم لطفی جمهوری اسلامی به نوروز و چارشنبه سوری و ناسیونالیسم ایرانی نشات میگیرد و تلاششان اینست که از جدالها و چالشهای متعدد رودرروی حکومت، این یکی را حذف کنند. بعبارت دیگر اینها فکر میکنند که تمام مساله مردم و بویژه جوانان همین تقابل جمهوری اسلامی با نوروز و سنتهای ناسیونالیستی است. و گویا اگر از این کوتاه بیایند و خود پیشقدم برگزاری نوروز شوند این جدال کنار میرود. معنای دیگر این تلاش، خالی کردن زیر پای ناسیونالیستها و جذب نیروهای آنها به صفوف حکومت است.

 

۲- توسل به ایرانی گری و افتخارات ایران و ناسیونالیسم ایرانی، تلاشی برای کسب مشروعیت در مقابل مردمی است که از اسلام و قوانین اسلامی روی گردان شده اند. جمهوری اسلامی مثل هر حکومت بورژوایی دیگری به دامن زدن به عرق ملی و سنت ملی و برافراشتن پرچم ملی نیاز دارد تا از این طریق بتواند بعنوان سخنگوی جامعه خودرا معرفی کند. بعبارت دیگر در دوره ای که تمام حکومتها رنگ و بوی ملی دارند و مشروعیت و حقانیت خودرا از ملت و ناسیونالیسم خودی میگیرند، جمهوری اسلامی نمیتواند تنها با پرچم اسلام خودرا بعنوان یک حکومت معمول و متعارف جا بیندازد. یک مثال ساده همان جمله ای است که از احمدی نژاد نقل کردیم که “این ملت در سرزمین ایران به حکومت‌های وابسته به بیگانه پایان داد و هزاران سال ملت ایران پرچمدار علم، ادب، فرهنگ و خداپرستی برای بشریت بوده است و اکنون باید این پرچم را برافراشته نگاه داریم”. شاید بتوان این را اساس این رویکرد جناح احمدی نژاد نامید. وقتی که حکومت اسلامی کل تاریخ گذشته و قبل از خودرا تقبیح میکند، نمیتواند در تبلیغات سیاسی خود و در مراودات بین المللی خود به گذشته ایران افتخار کند و دفاع از افتخارات ملی را به پرچم بسیج نیرو در جهت اهداف خود تبدیل کند.  به بیان دیگر این تلاشی برای عبور دادن جمهوری اسلامی از یک حکومت دوره بحران به چیزی شبیه یک حکومت متعارف بورژوایی است.

 

۳- یک جنبه دیگر این سیاست و این جهت گیری نیز که به جنبه های فوق مربوط است اینست که جمهوری اسلامی دو مرجع و دو نقطه اتکا پیدا کند و همه چیز بر اساس قوانین و تفاسیر اسلامی تعیین نشود. این همان جنبه ای است که احمدی نژاد و شرکا دوست ندارند برجسته شود و مخالفین دقیقا از این سر با این طرح مخالفت میکنند که اسلام دارد حاشیه ای میشود. این سیاست یک نوع استراتژی دراز مدت تر است که ملاک سنجش سیاستها “مصالح ملی” تعریف شود و نه مصالح و تفاسیر اسلامی. این تلاشی برای اینست که بویژه بعد از خامنه ای حکومت روی پای خود بایستد و مراجع تقلید بر اساس قوانین و احادیث اسلامی، سیاستها را بالا و پایین نکنند. در واقع این روی دیگر همان جنبه ای است که این جناح این رویا را در سر میپروراند که به حکومت اسلامی یک خصلت و کاراکتر متعارف و شبیه دیگر دولتها بدهد.  

 

۴- و بالاخره میتوان به چشم داشت به اهداف اقتصادی نیز توسط دولت احمدی نژاد اشاره کرد. در ماههای اخیر سفرا و مقامات دولت احمدی نژاد به تقلای این افتاده اند که جذبه های توریستی ایران را نیز فعالتر تبلیغ کنند. این یک نمونه است. جذب سرمایه داران ایرانی مقیم خارج نیز قرار است یک نتیجه دیگر این سیاست باشد. در شرایط فلج کامل اقتصادی، دست اندرکاران این جناح که حکومت را در دست دارند شدیدا به درآمدهایی اینچنینی و امثال آنها نیازی جدی دارند و اینهم جنبه دیگری از تلاش برای برقراری پیوند با ناسیونالیسم ایرانی است.

 

یک تقلای عبث و بحران ساز

 

وقتی به این تلاش جناح احمدی نژاد دقیق شویم آنچه به روشنی خودرا نشان میدهد بن بست سیاستهای تاکنونی جمهوری اسلامی است. این حکومت در هیبت یک حکومت اسلامی به بن بست  کامل رسیده است. نه اقتصادش کار کرد اقتصاد معمول بورژوایی را دارد و نه از نظر سیاسی جایگاه قابل دوامی دارد. احمدی نژاد همانگونه که خامنه ای میگوید یک مسلمان مومن تمام عیار است. او تاکنون نشان داده است که از هر آخوندی آخوند تر و اسلامی تر است. او استدلالش برای هر چیز و هر سیاستی اینست که امام زمان سیاستها را تعیین میکند. امام زمان صاحب همه چیز است. و امام زمان همه کس را راست و چپ میکند. اما مصالح زمینی تری به افرادی نظیر او دارد این را میگوید که امام زمان جمهوری اسلامی را نمیتواند نجات دهد. سوال اینست که آیا ناسیونالیسم ایرانی میتواند؟  حقیقت اینست که ناسیونالیسم و مذهب در خدمت به اقلیتهای بی خاصیت و ستمگر بورژوایی همیشه در کنار هم عمل کرده اند و با هم پیوند داشته اند. اگر یک نتیجه از توسل یک جناح جمهوری اسلامی به ناسیونالیسم بتوان گرفت اثبات این حکم است که ناسیونالیسم از ظرفیتهای ارتجاعی و ضد مردمی بسیار عظیمی برخوردار است. اما بحران و بن بست جمهوری اسلامی عمیق تر از آنست که توسل به ناسیونالیسم ایرانی بتواند شفایی برای این حکومت باشد. این درست است که ناسیونالیسم ایرانی با روی کار آمدن جمهوری اسلامی و ضدیت این حکومت با برخی سنتهای ناسیونالیستی، به درجاتی در صحنه سیاسی ایران احیا شد. اما تحرک ناسیونالیسم ایرانی در صحنه سیاسی ایران، تا حد زیادی به نفس وجود جمهوری اسلامی گره خورده است. از نظر ایدئولوژیک ناسیونالیسم هنوز جایی در اذهان بخشهایی از مردم دارد، اما جنبشهای ناسیونالیستی از نظر سیاسی در ایران مشکلات و معضلات زیادی دارند. آینده و افقی روشن یعنی قابل اتکا را نمایندگی نمیکنند. آلترناتیو و پاسخی به اوضاع ملتهب ایران ندارند. از این نظر نه فقط جمهوری اسلامی با اتکا به ناسیونالیسم ایرانی دستاوردی نصیبش نمیشود بلکه میتواند ناسیونالیسم را نیز با خود به حضیض ببرد. گذشته از این جمهوری اسلامی یک حکومت شکست خورده است. بقایش تنها و تنها به سرکوب و خفقان و لشکر کشی و باندهای یکه تاز و تروریست گره خورده است. مشکلش ایدئولوژیک نیست. یا بهتر است بگوییم مشکلاتش پاسخ ایدئولوژیک ندارد. توسل به هیچ سیاستی نمیتواند جمهوری اسلامی را از بن بست سیاسی و اقتصادی و بحران اعتماد و مشروعیت، نجات دهد. مردم هرچیزی را که این حکومت آنرا نفی کند، علیه حکومت استفاده میکنند. و برعکس هرچه را این حکومت یا جناحی از آن ارج بدارد، کنار میزنند. جمهوری اسلامی سیستم نفرین شده ای است که به هرچه چنگ بیندازد آنرا نیز با خود به انزوا و بحران میکشاند. ناسیونالیسم ایرانی در شرایط سیاسی ایران مشکلات و مسائل ویژه خودرا دارد و با اظهار عشق جناح حاکم جمهوری اسلامی، نه حکومت اسلامی تقویت میشود و نه ناسیونالیسم. جمهوری اسلامی همانگونه که شاهدیم به انشقاق بیشتر کشیده میشود و جنبشهای ناسیونالیستی نیز که تاکنون نوسانات زیادی در مقابل حکومت نشان داده اند و به این حکومت بارها چراغ سبز نشان داده اند، اگر این سیاست بطور جدی تری دنبال شود میتوانند به رعشه های بیشتری دچار شوند. در این زمینه و جنبه های طبقاتی این سیاستها امیدوارم در فرصتهای دیگری بیشتر صحبت کنیم.*