انقلاب در لیبى! کدام راه حل ها و “مواضع”

سیر تحولات در لیبی برای به زیر کشیدن قذافی و نظام چهل ساله اش،  بر خلاف پیروزی قیام کنندگان در مصر و تونس، با مقاومت، چنگ و لشکر کشی و دخالت ناتو و ائتلاف امریکا، فرانسه و انگلیس مواجه شده است. مردم در جهان با شروع قیام های پیاپی در شمال افریقا و جهان عرب با سرباز کردن و شروع هر تظاهرات و قیام انتظار ماگزیمالیستی را بعنوان سمبل پیروزی قیام کنندگان در تونس و مصر را انتظار دارند. این توقع در تونس و مصر ایجاد شد، در برخی کشورهای جهان عرب، یمن و عمان و امارات متحد، اکنون در سوریه و گاها در اردن در حال انجام است. تحولات قیام و اعتراض مردم در لیبی نگاه و انتظارات مردم در جهان را اگر نگوییم عوض کرد، با سوالات زیادی روبرو کرد. لیبی در دل این تحولات تک موردی شد. شاید گفته شود که لشکر کشی عربستان به عمان این تک موردی را پایان داده است. به نظر من لیبی و دخالت نظامیان عربستان سعودی در عمان یک جنس و یک مورد همگونه نیستند. لیبی و معمر قذافی در مرکز توجه جهانیان قرار گرفته است. انتظار مردم و جهانیان از شروع انقلابی که در لیبی با شعار نان و کار و آزادی بود، به زیر کشیدن یک دیکتاتور با چهل سال حاکمیت و دیکتاتوری بود. انتظار در عمان همین است. لیبی در افریقای جنوبی و با صنایع نفت و با توجه به موضعگیریهای معمر قذافی مرکز توجه جهانیان و دول در اروپا و امریکا است. پایان حاکمیت معمر قذافی پایان یک سیستم دیکتاتوری که به هیچکدام از تعهدات بین المللی و از نوع حقوق بشری جوامع اروپایی پایبند نیست، است. نمونه این الگوی دیکتاتوری را ما فقط بعد از سرنگونی و پایان سیستم فاشیستی ـ دیکتاتوری صدام حسین در عراق، و در ایران و حاکمیت و نظام جمهوری اسلامی شاهد هستیم.  پیروزی کوتاه مدت قیام کنندگان، الگوی تونس و مصر، و به زیر کشیدن این دیکتاتور میتوانست درسها و پیامهای قوی تر و با استنتاجات فوری تری را به جهان عرب و خاورمیانه بدهد. شرایط کنونی و مقاومت جنایتکارانه و میلیتاریزی قذافی نیز برای عمان و عربستان سعودی نقطه ایجاد قوت و توسل به لشکر کشی نظامی و توسل به حمله نظامی را بیشتر کرد. این رویدادها در لیبی و عمان بهم پیوسته شدند. اگر پیروزی قیام کنندگان در لیبی کوتاه مدت میشد، جهانیان شاهد پیروزی قیام کنندگان در لیبی بودیم، قذافی در کنار حسنی مبارک و بن علی در زمره دیکتاتورهای فراری قرار میگرفت، تصویر جهانیان و افکار عمومی و انسانیت از قیام و انقلاب برای نان ـ کار و آزادی و خلاصی از سیستمهای دیکتاتور قوی تر میشد. و اعتماد به نفس و ادامه انقلاب در جهان عرب ـ شمال افریقا و خاورمیانه بویژه در ایران، سوریه و شمال کردستان عراق را که اکنون با روحیه ای رزمنده برای نان و کار و آزادی و علیه فساد و مافیای مالی ـ اقتصادی به میدان آمده اند را صد چندان و بالاتر از موقعیت کنونی میبرد. و ماشین قیام و انقلاب با سرعت و پتانسیل بالایی به پیشروی ادامه میداد. موقعیت جدید در لیبی، در عمان و سرنوشت مطالبات مردم و قیام کنندگان شفاف تر و با پیشروی های ملموس تر و قابل اتکایی تا پیروزی سهلتر و عملی تر بود. و مطالبات هم ماگزیمالیستی تر میشد. اکنون سوریه و با توجه به موقعیت سیاسی و مرموزی اسلام سیاسی بشار اسد سونامی قیام را تجربه میکند. اما، مورد لیبی. اتفاق مهم در شرایط کنونی در این نکته به نظر من نهفته است. اینجا بحث اصلی ارزیابی “مواضع” احزاب چپ و کمونیست و درسهایی که مارکسیستها در هم سرنوشتی بین المللی از موقعیت کنونی میگیرند، در رتبه و مکان دومی به نسبت درسها و پیامهای موقعیت کنونی در لیبی ایجاد کرده است، میباشد.  مواضع بین المللی مارکسیستها به منظور ایجاد هم سرنوشتی طبقاتی کارگران جهان بدون شک لازم و ضروری است. هر چند هر موضعگیری که انجام میشود، مارکسیستی نیست و ارزش ارزیابی و تعمیم به هم سرنوشتی طبقاتی کارگران جهان را ندارد. نمونه زیر از “مواضع” سمبلیک احزاب حاشیه ای و “ضد” امپریالیستی است. بعنوان مثال ۵٣ حزب از احزاب به اصطلاح کمونیست و کارگری در مورد دخالت نظامی به لیبی که از جمله حزب توده ایران یکی از امضا کنندگان است، بیانیه زیر را صادر کرده اند؛ آدم کشان امپریالیست به سرکردگی امریکا، فرانسه، بریتانیا و ناتو بعنوان یک مجموعه و با تایید سازمان ملل جنگ امپریالیستی جدیدی را، این بار در لیبی آغاز کردند. بهانه های به اصطلاح بشر دوستانه آنها کاملا گمراه کننده اند. آنها خاک بر چشم مردم می پاشند! اهداف واقعی آنها هیدروکربن موجود در لیبی است. ما حزب های کمونیست وکارگری دخالت نظامی امپریالیستی را محکوم می کنیم. مردم لیبی باید به دست خود، بدون دخالت های امپریالیستی خارجی آینده خود را تعیین کنند. ما خلق ها را به واکنش و درخواست خاتمه دادن فوری به بمباران و دخالت امپریالیستی فرا می خوانیم!  این مواضع هر چند بین المللی و به اسم احزاب “کمونیست” و “کارگری” هم باشد، محلی از اعراب در میان طبقه کارگر پیشرو و مزدبگیران جامعه و مردم ندارد. این مواضع بیشتر به جلسات و سخنرانیهای چاوز و احمدی نژاد “ضد” امپریالیست شبیه است. و البته پرونده سیاسی هرکدام از آنها اگر به اندازه پرونده حزب توده ایران سیاه و ضد کارگر و ضد انقلاب نباشد، کمتر نیست. همه اینها با لحن دیگری(افغانساتن فاقد هیدرو کربن است) در محکومیت حمله نظامی به افغانستان اطلاعیه و بیانیه هم صادر کردند. در حالیکه احزاب کمونیست کارگری مسئول در آندوره که با جریانات اسلامی و تروریسم اسلامی و “حاکمیت” جنایتکاران و آدمکش های طالبان درگیر بود، این حمله را محکوم نکرد. و فقط از جان و زندگی شهروندان سویل در شهرهای افغانستان دفاع کرد. موقعیت لیبی و دخالت ناتو و ائتلاف امریکا ـ فرانسه و انگلیس به رهبری فرانسه به موقعیت ده سال قبل افغانستان شبیه است. با آغاز دهه دوم قرن بیست و یکم مردم جهان شاهد تحرک و شروع اعتراضاتی است که چهره جهان امروز از چند دهه قبل حداقل از دنیا بعد از طلوع خونین نظم نوین جهانی را متفاوت تر کرده است. جهانیان و طبقه کارگر و مزدبگیران جامعه بارها در چند سال گذشته قدرت و زورآزمایی میلیونی را علیه سرمایه و بورژوازی و دولت های حاکم به معرض آزمایش گذاشته اند. فرانسه، یونان، ایتالیا، انگلیس در دو سال گذشته دستخوش اعتصابات و اعتراضهای کوبنده کارگران ـ جوانان ـ کارمندان و مزدبگیران جامعه علیه تخریب اجتماعی دولتهای حاکم بوده است. تقریبا در دو سال گذشته با هر تعرض ضد انسانی نظامهای حاکم، طبقه کارگر و مزدبگیران این جوامع به سازماندهی تعرض متقابل و در دفاع از حرمت و کرامت انسانی خود پرداخته اند. شکی در این نداریم که سونامی بحران سرمایه داری در ابعاد و با گستردگی جهانی از یک طرف و  بن بست های نظامی و حمله نظامی و اشغالگری امریکا و ائتلاف او در دو دهه گذشته بر یک قطبی و قدر قدرتی قدرت امیریالیستی امریکا که بعد از فروپاشی دیوار برلین و “سوسیالیسم موجود” آندوره ابراز وجود کرد، اکنون جای خود را جهان چند مرکزی داده است. سرکردگی فرانسه و ابتکار عمل سارکوزی برای تدارک و آماده کردن حمله ناتو و ائتلاف کنونی ناشی از این چند مرکزی است. مساله چین و روسیه نیز خود به چند مرکزی و دور جدید کشاکش قدرتهای امپریالیستی افزوده است. در هر حال در دل اوضاع کنونی، مردم جهان بار دیگر با یک نوع آرمانگرایی انقلابی اما، اینبار با آرمانگرایی انقلابی ـ طبقاتی که قیام برای نان ـ کار و آزادی و پایان عمر حاکمیت حکام مادام العمر و خود گمارده بود، سرنوشت خود را بدست میگیرند. موقعیت لیبی و تلاش برای به زیر کشیدن قذافی خود ادامه روند انقلاب و پیروزی قیام کنندگان است. ناکامی و عقب نشینی و شکست استراتژیکی معمر قذافی و سقوط این دیکتاتور نیز به استحکام شرایط سیاسی کنونی که پیروزی قیام کندگان علیه دستگاه حاکمان و دیکتاتوریهای جهان است، حاوی پیام و درسهایی است که برای اپوزیسیون و چپ و کمونیسم در ایران حائز اهمیت است. بدون تعارف اعلام “مواضع” یا جنگ “مواضع” احزاب سیاسی بویژه احزاب کمونیست و چپ بازتاب و انعکاسی از موقعیت و قدرت و توان آنها در درگیر شدن سیر محتملات و اوضاع کنونی و آینده در ایران است. ما و مردم و جوانان در ایران در حال سازماندادن و پیشروی و به ثمر رساندن جنبشی هستیم که سرنگونی و به زیر کشیدن دستگاه استبداد اسلامی و بورژوایی را هدف گرفته است. اعلام مواضع کنونی در مورد لیبی اگر از عدم توانایی و نفوذ کلام کافی در جامعه لیبی و دیکته کردن عملی بلافصل را ندارد، و قطعا هم توهمی به این اندازه از نفوذ کلام در مسیر شکل دادن به افکار و آرا در جامعه لیبی را نداشته و نداریم، اما بازتاب آن مواضع و اقداماتی است که در مورد اوضاع کنونی و آینده جنبش سرنگونی و انقلاب و پیروزی قیام کنندگان در ایران را ارزیابی و هدف میگیرد. در سطور بالاتر این نوشته به اهمیت و اعلام مواضع مارکسیستی و کمونیستها در مورد دنیای کنونی به منظور هم سرنوشتی طبقاتی و جلب سمپاتی به مواضع کمونیستی برای به پیروزی رساندن انقلاب و قیام در ایران اشاره شد. از نظر من اعلام مواضع بین المللی کمونیستی به نفع جلب سمپاتی و انترناسیونالیستی کمونیستها برای به پیروزی رساندن انقلاب لازم و ضروری است. این کاری دائمی و به نظر من به اعلام مانیفست جدیدی در اوضاع بین المللی کنونی، موقعیت طبقه کارگر و مزدبگیران جامعه، جنبش های کارگری، زنان و جوانان در عصر فیس بوک و قدرت و توان بالایی که دنیای انقلاب انفورماتیک در اختیار بشریت قرار داده است، دارد. مورد اعلام مواضع در مورد لیبی نیز برای افکار عمومی مردم و جوانان در ایران نیز به این لحاظ حایز اهمیت است، که درسهای اوضاع کنونی به سنگر تعرض، خودآگاهی سیاسی و انقلابی تبدیل شود. در شرایط کنونی سقوط و به زیر کشیدن دولت قذافی که به نظر من طولانی نخواهد بود، و به حاکمیت سیاه این دیکتاتور پایان داده خواهد شد، به اعتماد به مبارزه و قیام و به پیروزی رساندن انقلاب در ایران تحت حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی کمک خواهد کرد. مهم این است که از اوضاع کنونی بیاموزیم، به تجربیات و خودآگاهی سیاسی بیفزاییم و راه های سخت سازماندهی برای انقلاب در ایران را بیش از این هموار کنیم.
نسان نودینیان
٢۵ مارس ٢٠١١