بر زخمهایتان بوسه میزنیم

خانواده‌ عزیز زندانیان سیاسی! زنان و مردان مبارز و آزدیخواه، یاران و همرزمان دربند 

همه ما میدانیم که در روزهای پایان سال و آغاز سال نو، جای خالی عزیزتان، اعضای خانواده تان، پدر یا مادر، خواهر یا برادر و یا پسر و دخترانتان و یا دیگر جگر گوشه و فامیلهایتان، که در رنج سیاهیچالهای رژیم اسلامی به بند کشیده شده اند، بیشتر از هر زمانی در جمع خانوادگی و در محفل گرم دوستانه تان جایشان خالی است و نبود آنان سایه سنگینی است که بر فکر و قلبتان احساس میشود. میدانیم که قلبتان، تماماً با آنهاست و  نگران سرنوشت و آینده عزیزانتان هستید. میدانیم در جای خالی آنها گل شقایق، بنفشه و رز گذاشته اید، چون آنان عزیزند، نوید بخش بهار عاری از خار و مملو از گل و سبزه اند. تردید نداشته باشید که عزیزان شما، عزیزان همه مردم کارگران و زحمتکشان و همه انسانهای آزادیخواه و به ستوه آمده از سرکوب و دیکتاوری اسلامی هستند. مردمی که با تمام وجود و شبانه روز در تلاشند و میخواهند که جامعه ایران از شر، یک مشت جنایتکار مفتخور و درنده خوی حاکم بر این کشور نجات یابند، اکنون و از هر زمانی بیشتر توده های جان به لب رسیده در این کشور به خیابانها آمده اند تا زندگی و هست و نیستشان را از دست این مفتخوران حاکم بر سرنوشت خود نجات دهند. در هر اعتراضی، در هر نارضایی و تجمعی، در کارگاه و کارخانه، در دانشگاه و مدرسه، در کوچه و خیابان، شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” به شعار روز و به شعار همه مبارزین و آزادیخواهان تبدیل شده و باید در ابعاد میلیونی توده گیر شود. امروز زندانی سیاسی جگرگوشه گان شما و عزیزان مردم ایران، مظهر مبارزه، مقاومت، استقامت و پایداری هستند. اکنون برای همه آزادیخواهان و اکثریت عظیم مردم ایران، دفاع از زندانی سیاسی، دفاع از حق بیان، آزادی و اندیشه و در یک کلام، دفاع از حق حیات است. این خواستی است که هر جا و هر تعداد از مردم جمع میشوند، خواست “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” را با صدای رسا فریاد میزنند. 
 در این روزهای نوروزی، که به دیدار عزیزان در بندتان میروید، سلامهای گرم ما یاران و همرزمان آنان را تقدیشان دارید. بر زخمهای دست، پا، شانه و کمر آنان بوسه زنید و نوید رهایی از چنگال حاکمان دژخیم را به آنان بدهید. به آنان بگوید طوفانی که از شمال آفریقا به راه افتاده است، امواجش کوههای زاگرس، دماوند، دریای خزر و خلیج فارس را، تا “کاخ سید علی” تکان داده است. جماران، حسینیه ها، حوزه های ارتجاع و خرافه پرستی میلرزند. تاریک پرستان اسلامی میخواهند با ایجاد دیوار آهنین، با پخش بوی سرب و باروت، بوی گل و عنبر را نابود کنند. اما خیالشان خام است. آتشهای عظیم و روشنی بخش چهارشنبه سوری و نوروزی، همراه با فریاد شادی و خوشی کودکان و رقص و پایکوبی جوانان، با پیشگویی پیران روشن اندیش بر پایان تاریکی، با اتحادی که همچون رشته های درهم تنیده، دارد تار و پوی حرکت نوین برای پایان استبداد و هیولای اسلامی را به هم میبافد، نوید بخش بهاری تازه و سالی نو را در سینه دارد. 
اکنون لحظات مهمی در تاریخ حیات سیاسی ایران دارد فرا می رسد. این لحظات بی تردید تا به زیر کشیدن حکومت مستبد اسلامی از تارک قدرت از پای نخواهد نشست. اما این خواست، که فقط آرزو نیست، بلکه حقیقت است، تنها با آگاهی، اتحاد و داشتن آینده و افق روشن و خود سازماندادن برای اقدامی بزرگ و تحول بخش به دست می آید.
دور نیست آنروزی که عزیزان دربندمان را بر دوش و شاخه گل بر گردن، در میان طوفان میلیونی خروشان در خیابانها، از زندان به میدان شهرها و منازلشان بدرقه کنیم. دور نیست آنروزی که نه فقط همرزمانمان، بلکه نگهبانان آنرا نیز آزاد و به زندگی و شغل انسانی رهنمود شویم و “قفل افسانه شود”. آنگاه “لعنت آبادها”هم به میعادگاه عاشقان راه رهایی انسانیت تبدیل خواهند شد. اما پیش شرط همه اینها، بودن، مبارزه کردن و آسوده ننشستن است. بهار، زایش دوباره طبیعت، زندگی و زیستن است.

بهارتان به کام مراد، نوروزتان پیروز و هر روزتان نوروز باد.

اول فروردین ۱۳۹۰