زن و زیبائی

در جوامع پیشرفته غربی که در آن زنان از لحاظ برابری با مردان به نسبت جوامع کاملا مرد سالار وضعیت بهتری دارند و در  جوامع مردسالار،  زنان با این تفکر رشد می کنند که هر چه جوانتر و زیباتر باشند با ارزش ترند. آنها ارزش خود را با معیارهای حاکم بر جامعه محک میزنند و مطابق با نرم های اینگونه جوامع عمل می کنند. بنا بر این زن یاد می گیرد که برای اینکه مورد توجه قرار گیرد باید زیبا و جوان  باشد. در غیر این صورت اینگونه جوامع ظاهر آنان را نمی پذیرند.
اصطلاحی بین المللی وجود دارد که می گوید:
“هیچوقت از زن وزنش و سنش را نپرس. ”
آیا دلیل این اصطلاح از همانجا سرچشمه نمی گیرد که زن هر چه  مسن تر باشد  بی ارزش تر است؟
چرا بسیاری زنان در مورد سن خود به غریبه ها  واقعیت را نمی گویند؟

در جوامع غربی، زنانی که از دید اینگونه جوامع زیبا به حساب می آیند، شاید در نگاه اول امتیازاتی نسبت به زنان دیگر داشته باشند. ولی در نهایت آنها هم مورد ستم و سوئ استفاده قرار می گیرند. مثلا در اینگونه جوامع  از  زنان زیبا و جوان  برای تن فروشی و  در مجله ها و فیلم های  پورنو استفاده می شود.  در محل کار آنان به اشکال مختلف
هم به شکل شفاهی، با جملاتی همچون خانم  ِ  سکسی و …هم در طرز نگاه کردن مردان  به آنان و حتی تجاوز جنسی،  مورد آزار و اذیت فرار می گیرند. البته در اینجا لازم به تاکید است که این مسئله در کشورهای مختلف به اشکال مختلف صورت می گیرد و هر چه وضعیت برابری زن و مرد در جامعه  و سطح آگاهی زنان در مورد حقوق انسانی شان ضعیف تر باشد، این گونه آزار و اذیت بیشتر صورت می گیرد.   مسئله دیگری که در این میان نقش ایفا می کند،  مسئله فقر است که در موارد زیادی زنان را وادار می کند که یا تن به  کارهائی بر خلاف میل خود بدهند و یا سکوت اختیار کنند و هیچ تلاشی برای افشای فرد متجاوز نکنند.

در جوامع مرد سالار هم زنان زیبا و جوان  نسبت به زنان دیگر بیشتر مورد تجاوز و آزار و اذیت جنسی قرار می گیرند. غالبا سن ازدواج دختران زیبا در خانواده های فقیر، روستائی و  سنتی پائین تر است. کلا در سطح جامعه هم نمی توانند حتی نسبت به سایر زنان آزاد باشند، زیرا از نگاه مردان رهگذر و کا منتهای( متلک ) آنها در امان نیستند و این باعث می شود که آنان از طرف خانواده هایشان محدود تر شوند،  تا به اصطلاح آبروی خانواده هایشان نرود. اینگونه مشکلات  و مشکلات فراوان دیگر، باعث فشارهای روحی، روانی زیادی برای زنان جوان می شود وبه همین دلیل و دلائل دیگری از این نوع،  در کشورهای مردسالار آمار خودکشی زنان و دختران جوان زیر ۲۵ سال  نسبت به زنان مسن تر در سطح بالاتری قرار دارد.

از طرف دیگر، زنانی که به اصطلاح ” مسن و فاقد زیبایی”  هستند به نسبت زنانی که زیبا و جوان هستند بیشتر  مورد تبعیض قرار می گیرند. چنین برخوردهای روزانه ای با زنان که هم شفاها، پرخاشگرانه  و هم در  حالت چهره خود را نشان می دهد در زنان حس اعتماد به نفس را از بین می برد  و در اکثر مواقع به افسرده گیهای شدید  و نهایتا خودکشی هم منجر خواهد شد.
همین حس به نوبه خود حس دیگری را در زنان بوجود می آورد و آن هم حس بی ارزشی است. زیرا که هم  جامعه و هم خود زنان، معیار ارزش یک زن را در جوانی و زیبائی او می دانند. از زاویه چنین دیدگاهی،  زنانی که با اینگونه معیارها تطابق ندارند  بی ارزش محسوب می شوند. این چنین است که بسیاری زنان برای خلاصی از ” بی ارزشی ”  یا تن به چاقوی جراح می دهند و یا به اشکال مختلف ِ  دیگر سعی می کنند خود را با نرمهای جوامع غیر انسانی  تطبیق دهند. اگر مسن بودن، داشتن چین و چروک، سفیدی مو برای زنان زیبا نیست، چرا در جوامع  مرد  سالار همین چیزها در مورد مردان مورد قبول است و اکثر مردان نه تنها سفیدی موهایشان را با رنگ نمی پوشانند، بلکه  بسیاری از مردان به مو سفیدی ِ خودشان افتخار می کنند !؟
نکته دلخراش دیگر که در این مورد در جوامع مرد سالار با فرهنگ عقب مانده  وجود دارد این است که بعضی از  مردان به خود این اجازه را می دهند که یا رابطه پنهان با زنان دیگر برقرار کنند و یا زن دوم و سوم اختیار کنند و دلیلی هم که برای توجیه این مسئله دارند سالخوردگی زن اول است. جالب اینجاست که در اینگونه جوامع اکثرا سن ازدواج دخترها پائین تر از مردان است و به این ترتیب در سنین سالخوردگی هم مردان مسن تر از زنانند. ولی در اینجا فقط و فقط احساسات و لذت مردان است که مورد اهمیت و  توجه است نه احساسات زنان.

در جوامع مرد محور  آرایش کردن، خود را آراستن و عمل جراحی زیبائی  به امری  مربوط  به زنان تبدیل شده.  البته این امر اخیرا در بین قشری از مردان هم رواج یافته،  ولی زنان کماکان بزرگترین استفاده کننده گان ِ لوازم آرایشی هستند و درصد زنانی که عمل جراحی زیبائی می کنند چندین برابر مردان است.
زنان در طول تاریخ آموخته اند که با آرایش کردن و خود را آراستن بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. البته بحث  من در مورد درستی و یا  نادرستی این کار نیست. نکته ای که من در اینجا  لازم به تاکید می دانم، دلیل اینگونه توجه به ظاهر زنان، هم در جوامع کاملا مردسالار و هم در جوامع غربی است.

در جامعه غربی زنان به درجاتی از آزادی برخوردارند و به ظاهر، خود پوشش خود را تعیین می کنند، ولی به نظر من  در اینگونه جوامع پوشش زنان با زیرکی، مدیریت و کنترل می شود و رسانه ها و مطبوعات  با ساختن بت هائی از زنانی مشهور، هنر پیشه ها، و حتی در سنین کودکی با عروسکهای باربی،  مغز زنان را شتشو می دهند و به این نحوه به زنان می گویند که  اگر می خواهید انسان محسوب شوید باید مثل بت های ما زیبا  باشید و گر نه هیچ ارزشی ندارید.
در جوامع  مرد سالار همراه با فرهنگ اسلامی حاکم برآن، پوشش زنان بطور  مستقیم  تعیین شده  است. زیرا در این گونه جوامع نمی خواهند که زنان با نشان دادن تن خود، در  کارهای روزانه مردان مزاحمت ایجاد کنند. پس باید زنان پوشیده باشند تا جامعه بتواند امورات خود را پیش ببرد. به عبارت  دیگر، در چنین دیدگاهی، این زنانند که باید تاوان این را بدهند که مردان قدرت  کنترل بر احساسات جنسی خود را ندارند.
نکته ای که بطور مشترک در هر دو دیدگاه وجود دارد این است که در هر دو دیدگاه  زن همچون کالا و نماد رابطه جنسی  محسوب می شود. در فرهنگ غربی،  زنی  که می خواهد توجه مردان را به خود جلب کند باید جوان، بور، قد بلند، لاغر و با سینه های درشت باشد. در فرهنگ  مرد سالارانه  اسلامی زن باید با حجاب،  زیبا، جوان و مطیع مردان خانواده  باشد.  به نظر من هر دو دیدگاه به یک اندازه زنان را کالا گونه می بیند. زیرا در هیچکدام از این دو دیدگاه  زن همچون انسانی برابر با مرد محسوب  نمی شود. در هر دو دیدگاه به زنان به عنوان وسیله ای در خدمت بر آورده کردن نیازهای جنسی  مردان نگاه میشود.
فشاری که در مورد  ̋زن ایدال بودن̋  بر زنان در جوامع پیشرفته غربی وارد می شود، باعث سرخوردگی، عدم اعتماد به نفس و حس بی ارزش بودن در زنان می شود. بدلیل اینکه اکثر زنان نمی توانند همچون بازیگران های هالیود و یا بت هائی  که رسانه ها ساخته اند باشند، بسیاری از زنانی که می خواهند خود را با نرم های جامعه تطبیق دهند ولی به دلائل مختلف قادر به اینکار نیستند’ به افسرده گی، بیماریهای روانی، بی اشتهائی ( آنورکسی)  و انواع و اقسام بیماریهای دیگر مبتلا می شوند.
در جوامع عقب مانده مرد سالار اینگونه فشارها بر زنان تقریبا  باعث این نوع مشکلات می شود. البته لازم به ذکر است که بی اشتهایی یا آنورکسی بیشتر در کشورهای غربی شایع است و دلیل مستقیمش هم همان مسئله ظاهری زیبا و لاغر همچون عروسکهای باربی و یا بت های مطبوعات است.
بسیاری از مشکلاتی که برای زنان در رابطه با ظاهر آنان بوجود می آید، مشکلات ساخته و طراحی شده مهندسی افکار در جوامع غیر انسانی  سرمایه داری  است. به نظر من این مسئله، مسئله ای بسیار جدی و پر اهمیت است. زیرا حکومتهای بورژوایی  با ساختن اینگونه مشغله ها برای زنان،  نه تنها بازار فروش کالاهای آرایشی وغیره خود را تقویت می کنند، بلکه  اعتماد به نفس را از اقشار وسیعی از زنان می گیرند، آنان را  از رجوع به افکاری ساختار شکن و اتحاد در راه بهبود وضعیت خود باز می دارند.  اینگونه عملکرد، من را یاد حقه های جنگی که در گذشته مخصوصا  در مناطق کویری  رایج  بود می اندازد که یکی از طرفین جنگ برای شکست حریف خود، تمام راهائی را  که به آب می رسید می بست و می گذاشت طرف دیگر مدتی تشنگی بکشد. سپس با نشان دادن ظرفهای پر از آب، آنان را وادار به تسلیم می کرد.  حکومتهای سرمایه داری هم  می خواهند که در تبلیغات  خود به شیوه های مختلف از جمله اهمیت دادن  به ظاهر زنان، اول اعتماد به نفس را از زنان بگیرد،  سپس آنان را تشویق به خرید  لوازم  آرایشی وانجام  عملهای جراحی زیبائی کنند. و گرنه مگر بورژواهای آمریکائی دلشان برای زنان به قول آنان  “زشت” می سوزد که آنان را در برنامه هائی همچون ” تغیرات شدید ظاهری”  شرکت می دهند و به هزینه خودشان انواع و اقسام جراحیهای زیبائی را بر روی آنان انجام می دهند!؟ چرا از مردان در اینگونه برنامه ها استفاده نمی شود؟
حقیقت ساده است بازار آنان سود، سرمایه و ثبات  می خواهد.  اینگونه افکار مرتب در جوامع سرمایه داری در جهت سرکوب جنبش زنان و وابسته کردنشان به بازار خرید کالاهای آرایشی مرتب تولید و باز تولید میشود.
به نظر من  یکی از  وظایف  تمام کسانی که در راه برابری زنان  و مردان  تلاش می کنند این است که همواره  اهداف جوامع بورژوائی را در  این جنگ بیمار گونه بر علیه زنان را افشاء کنند.
ناهید وفائی                                                                              ‏۰۱‏/۰۲‏/۲۰۱۱