حکومت کردی حکومت اکراد نیست!

ماهیت جریانات بورژوا- ناسیونالیست همین است که در اعتراضات یک ماه گذشه کردستان عراق خود را نشان داد. قدرت اینها را گمراه و فاسد نکرده، اینها در اپوزیسیون هم که بودند مرتجع و فاسد بودند. اگر در ماهیت ناسیونالیسم آزادی طبقه کارگر وجود داشت، این بیست سال بارقه های آن نمایان می شد. بنای آزادی را باید بر پایه مادی آن ساخت. حکومت کردی، دولت خودی، قوم و ملت در جامعه طبقاتی اهرم و ابزار خود طبقه حاکم هستند و انتظار آزادی و برابری در پیشگاه آنها عکس تمام حقیقت تاریخ مبارزه طبقاتی است. این بیست سال کسی جلوی احزاب حاکم  در کردستان عراق نگرفته بود تا دستمزد برابر، برابری کامل زن و مرد، جدایی دین از دولت و لغو مجازات اعدام، آزادی فعالیت بی قید و شرط سیاسی را اعلام و اجرا کنند. دیگر “صدام نمی گذارد” بهانه نیست، خود اینها و جنبشی که به آن تعلق دارند خود فاسد و ضد کارگری و ضد جنبش آزادیخواهانه طبقه کارگر در منطقه و در سطح جهان است. امروز اینها خود جای صدام را گرفته اند. کسی با فشار سرنیزه وی را وادار به استثمار کارگران نکرده، ایشان مثل هر حکومت سرمایه داری با زور سرنیزه دارد کارگران را استثمارمی کند. کسی با فشار او را وادار به لگدمال کردن حقوق زن و کوتاه نکردن دست مذهب و مردسالاری بر سر آنها نکرده، خود این احزاب و این جنبش، احزاب و جنبش استثمارگران هستند. این احزاب با کمک مذهب و مردسالاری هر روز حقوق کامل زن، جسم و روان وی را لگدمال میکنند.
تا قبل از به قدرت رسیدن احزاب ناسیونالیست کرد این توهم وجود داشت که دولت کردی دولت همه اکراد است. بیست سال است تضادهای زندگی پوچ بودن این تصور را اثبات می کند. اکنون صف طبقه کارگر با همان منطقی و زبانی رو بروی  احزاب کردی و حاکمان کردستان هستند که طبقه کارگر هر کشور سرمایه داری با حکومتها رو برویند. حکومت کردی به ستم ملی در کردستان عراق پایان داد، اما ستم ملی پایان ستم کشی طبقاتی مردم نیست.

اعتراضات یک ماه گذشه کردستان عراق مناسبات بین مردم و حکومت کردستان را برای همیشه وارد فازی دیگری کرد. ناسیونالیستها که به بهانه ستم ملی ماهیت طبقاتی خود را پنهان می کنند و از وجود ستم ملی مشروعیت می گرفت، اکنون خود در مقابل مردم کردستان قرار دارد. حکومت بورژوازی کرد عین هر حکومت دیگری سینه کارگرانی که کار، نان و آزادی می خواهند با گلوله پاسخ داد. آنها که برای “خودی” نشان دادن حکومت بورژوازی کرد روزانه ۵ بار نماز ” بمباران شیمیایی حلبجه” و  “پاکسازی انفال” می خواندند، امروز خود قاتل رژوان ها، سورکیوها، طاهرها، سردشت عثمان ها، سوران مامه حه مه ها و…هستند. آنها را بجرم انتقاد از خانواده بارزانی و صاحب کارتلهای نفتی و حکام کردستان، به بجرم انتقاد از فساد مالی- سیاسی و طالب کار، نان و آزادی به گلوله می بندند. حکومت بورژوازی کرد دارد بلایی بر سر مردم می آورد که حکومتهای “حلبجه و انفال” آورد. شرایط جریانات ناسیونالیسیت کردستان عراق تغییر کرده است. لحن انتقاد، نحوه برخورد به احزاب و بستر آنها بر اساس وضعیت فعلی آنها باید باشد. اکنون نباید بمثابه جریانات ناسیونالیست در اپوزیسیون به آنها نگاه کرد.
ناسیونالیسم یکی از ارکان ایدئولوژی بورژوایی است
اعتراضات یک ماه گذشه ضربه مهلکی به آرمان ناسیونالیسم کرد زد؛ اما راه طولانی تا به بی اعتبارکردن آن در همه ابعاد زندگی در پیش داریم. ناسیونالیسم آفرینده و خالق ملت است. ناسیونالیسم یکی از ارکان های ایدئولوژی بورژوایی، بخشی از مکتب جهانی نظام سرمایه داری و بنابراین، یکی از اجنده های محوری سیاست دنیای معاصر است. این جنبش در نقطه مقابل انترناسیونالیسم بین المللی طبقه کارڱر و جنبش کمونیستی قرار دارد. کمونیست ها بدون نقد مداوم، همه جانبه و بی تخفیف این مکتب در کلیه سطوح و تمام اشکال متنوع آن، چه در سطح یک کشور و چه در مقیاس بین المللی؛ قادر به متحد کردن صفوف طبقه کارڱر و جنبش کمونیستی و پیشروی به سوی جامعه بی طبقه و فارغ از استثمار نخواهند بود. مکتب ناسیونالیسم چنان انتگره فرهنگ، حقوق، فلسفه، هنر، مکاتب فکری و سیاست نظام جهانی سرمایه داری شده است که قابل تصور نیست مناسبات سرمایه داری را حفظ کرد و ناسیونالیسم را از بین برد یا بالعکس. البته ممکن است اشکال، شدت و حدت آن اینجا و آنجا تغییر کند، ولی از نظر مضمونی ماهیت آن تغییر نکرده و تا مرگ سرمایه داری  به حیات خود ادامه داده وهمه جانبه از بین نخواهد رفت.
در پروسه تاریخ تکامل انسان پدیده های زیادی وجود داشته و دارند که با معیارعلمی قابل توضیح و قابل اثبات نبوده و حتی وجود آنها برعکس عقل سلیم و سعادت بشر هستند و ضرورت آنها تنها ناشی از کارکرد مناسبات جابرانه و استثمارگرانه تولید و بازتولید و عجز و ناتوانی بشر در این جوامع هستند. پیدایش، رشد و ابقای آنها نیز تنها در متن این مناسبات قابل درک هستند؛ از جمله اینها ملت و مذهب هستند. به این دلائل است که خارج از معیارهای علمی و اوبژکتیو؛ در قلمروسیاست، جنبش های ملت سازی واقعی، زمینی و حی و حاضر و غیر قابل انکار دنیای معاصر و دو قرن گذشته؛ در جهان وجود دارند. سازمان ها، نهادها، اشخاص و رهبران جنبش های ملت سازی واقعی و زمینی هستند. همچون با وجود اینکه هیچ کسی تاکنون قادر به اثبات وجود خدا نشده است، ولی جنبش های مذهبی با نهادهای مسجد، کلیسا، آیت الله، کشیش، پاپ، شاعر، نویسنده و… واقعی و زمینی هستند. اثبات نشدن وجود خدا مانع از این حقیقت نشده است که بدلیل منافع زمینی اینها به وسیله نهادها و جنبش های مذهبی هر روز خرافات مذهبی را باز تولید کنند. جنبش ناسیونالیستی هم از این لحاظ به جنبش های مذهبی مشابه هستند. با معیارعلمی و اوبژکتیو و خارج از قلمروسیاست، ملت توهم، تخیل و اتوپی مانندی همچون خدایان آسمان و مذهب است. ملت خارج از یک مساله سیاسی درعالم واقع با معیار علمی غیر قابل اثبات است. دقیقا به این خاطرتاکنون هیچ کسی نتوانسته است تعریف یکسان، جامع وعلمی از اینکه ملت چیست را بدست بدهد. شاخه های ناسیونالیسم هیچ کدام قادر نشده اند با همان معیاری که برای اثبات ملت بودن خود به کار می ڱیرند تا امتداد تئوری خود را بسط دهند و از حق ملت دار شدن همه ملل ساکن جهان دفاع کنند.
با این همه فرایند ملت، ناسیونالیسم و مساله ملی در دنیای معاصر مفاهیم و موضوعاتی نیستند که یک بار برای همیشه نقد کرده و کنار ڱذاشت. اینها موضوعاتی هستند توسط مناسبات سرمایه داری در اشکال نو و متفاوت ولی با مضمون یکسان هر روز بازتولید و ابقا میشوند و بنظر می رسد حل و کنار ڱذاشتن آنها بطور بازڱشت ناپذیر و برای همیشه، به نابودی ظلم و ستم نظام استثمارگر سرمایه داری ڱره خورده است. بخصوص پس از فروپاشی کمونیسم روسی و اروپایی شرقی، این جنبش ناسیونالیستی است که میدانداری میکند و به پرچم تمام شاخه های بورژوازی چه در حاکمیت وچه در اپوزیسیون تبدیل شده است. لذا باید بر پایه متدئولوژی و جهانبینی کمونیستی، جواب امروزی به مشکلات امروزی ناسیونالیسم و ستم ملی داد. مسائل و معضللات تازه، راه حل تازه می طلبند، نیازهای جدید تئوری جدید می طلبد. بنابر این مداوم باید با آنچه بدست آمده اکتفا نکرد و دوباره از نو با تبین نو توسط جنبش کمونیستی در فرم و شکل نو در باره جوانب مختلف ناسیونالیسم نوشت، نقد کرد و دیدگاهای کمونیستی در این باره را تعمیم داد و روشن تر نمود.
هنگامی از دیدگاه کمونیستی به جوامع طبقاتی سرمایه داری نگاه می کنیم، کمترین پدیده ای وجود دارد که مهر تضاد منافع طبقاتی کارگر و بورژوا را برخود نداشته باشد. یکی از اساسی ترین تعمیم دادن و روشن کردن فعالیت کارگری بیان این حقیقت است که تا زمانی که جامعه طبقاتی است، دولت ابزار سرکوب یک طبقه علیه طبقه دیڱر است. چنانچه اصل را بر این حقیقت بگذاریم که دولت ابزار سرکوب یک طبقه علیه طبقه دیڱر است، مشکل نخواهد بود درک شود که ملت واحد خیالی و پوچ است و هیچ کسی نمی تواند یک خصوصیات  مشترک و ویژه (یک ملت) از نظر علمی کشف کند. اما با این همه، مساله تا به قلمرو زیربنای مسائل سیاسی جامعه مربوط باشد، اساسی ترین وظیفه نهادهای بورژوازی مهندسی افکار عمومی در پنهان کردن این حقیقت یعنی پنهان کردن ماهیت دولت و تضاد طبقاتی کارگر و بورژوا در لفافه منافع عموم یا ملت است. ملت یکی از ابزارهای مبارزه سیاسی طبقه سرمایه دار بر ضد طبقه کارگر و عامل تحمیق و گمراه کردن طبقه کارگر در هر کشوری است. مبانی هویت ملت ساختگی جنبش ملت سازی ناسیونالیسم در جامعه سرمایه داری؛ لذا از نظر کاربردی ضد طبقه کارگر و از نظرعلمی بی پایه، خیالی و پوچ است. ملت، وطن، مرز و پرچم ملی چند رکن پایه ای مبانی ایدئولوژی و هویت طبقه بورژوا در خدمت سازمان دادن تولید و بازتولید جامعه نابرابرطبقاتی در یک جغرافیایی معیین (کردستان) براساس منافع وی به اسم منافع ملت است. بنابر این کمونیستها اصولا مخالف تقسیم انسان بر اساس دسته بندی های ملی، نژادی مذهبی، جنسی، طبقاتی و تمام هویت تراشی های کذایی و تمام ارکان بورژوایی هستند. مبارزات مردم سلمانیه در ۱۷ ماه فوریه اثبات این حقیقت بود.
از زمانی حکومت بورژوا- ناسیونالیست کرد به حاکمیت رسیده اند، نرخ جرم، جنایت و استثمار شدید کارگران بیشتر از قدیم هم شده است. هر روز آمار کشته شدن زنان، آتس زدن و خود کشی کردن بالا می رود. تمام شواهد بیانگر این واقعیت هستند اینها عین یک سیستم حکومت مرتجع با جامعه و با طبقه کارگر و با احزاب و اشخاص مخالف سیاسی خود رفتار می کنند و تعداد زیادی از مخالفان سیاسی و روزنامه نگار را ترور کردند. نمونه سردشت عثمان در ماه مه ۲۰۱۰ در شهر اربیل ربوده و در موصل اعدام کردند. چون چند مقاله افشاگری در مورد فساد مالی خانواده بارزانی فاش کرده بود. ژورنالیست “سوران مامه حه مه” در ۲۰۰۸ در شهر کرکوک با “جرمی” مشابه با “جرم” دانشجوی انقلابی سردشت عثمان ترور کردند. ترورسوران مامه حه مه در ۲۰۰۸ در شهر کرکوک و دانشجوی انقلابی سردشت عثمان پیام آور این بود که هر کسی به خانواده بارزانی (قاتل سلیمان معینی، ده ها پیشمرگ کومه له و دمکرات در زمان انقلاب۱۳۵۷ ایران) و صاحب کارتلهای نفتی و به حکام کردستان انتقاد کند، به فساد مالی- سیاسی انتقاد کند چنان سرنوشتی در انتظارخواهد داشت. این است نتیجه حاکمیت سرمایه داری کردی! اینها جای حکومتهای پیشین عراق را گرفتند و تمام ارزشهای سرمایه داری و ضد ارزشهای طبقه کارگر را با چنگ و دندان حفاظت می کنند. صف کارگران طالب کار دور میدان “مزگه وته گوره” سلیمانی هیچ فرقی با زمان حکومتهای پیشین عراق نکرده است. ما پیشتر آنها را بمانند جریانهای اپوزیسیون مدعی حقوق ملت کرد افشا کردیم و گفتیم اگر بقدرت برسند چه بلایی بر سر کارگر کرد خواهند آورد. ما از روی ماهیت آنها همچنین آینده ای برای حاکمیتشان پیش بینی کرده بودیم. امروز وضعیتی دارند دیگر احتیاج به اثبات و توضیخ ماهیت سرمایه داری آنها نیست. زندگی مردم فقیردر سایه حکومت وی برای کارگر گویا و شفاف، ماهیت دولت کردی را توضیح می دهد. مردم برای آزادی واقعی و برابری اقتصادی راهی جز کنارگذاشتند اینها ندارند.
اما در این میان موضع احزاب اردوگاه نشین اپوزیسیون ایرانی تماشایی است! آنها یا از حکومت فاسد کردستان بی شرمانه حمایت کردند؛ یا زیر منگنه جو و فضای عمومی بدون ذکر صف کمونیستها و حمایت از آنها اطلاعیه داده و چیزی کلی گفتند. حمایتشان از حکومت فاسد کردستان روشن، ولی دفاع از کمونیستها متزلزل غیر مستقیم، کند و تفسیر بردار است.  طبقه کارگران کردستان موضع احزاب اردوگاه نشین اپوزیسیون ایرانی را بعنوان سازش با بورژوا- ناسیونالیست های حاکم در بایگانی ثبت خواهد کرد.