تحولات جاری در ایران و کردستان عراق / مصاحبه پیشرو علی پور با عبدل گلپریان

عبدل گلپریان با سلام و خسته نباشید و ممنون از اینکه وقتت را در اختیار من گذاشتید. اولین سئوالم را اینگونه مطرح میکنم  که دو سال گذشته در ایران تحولات بزرگ، تاریخی و مهمی رخ داد، مردم آزادیخواه، زمین را زیر پای حکومت ترور، وحشی و جنایتکار اسلامی  در شکل بی سابقه ای داغ کردند. ممکن است برای خوانندگان نشریه ایسکرا توضیح دهید علل و ریشه این کنش و واکنش ها از کجا بروز پیدا کرد؟

 

عبدل گلپریان: علل رشد این تحولات  پدیده تازه ای نیست در واقع بر میگردد به پیدایش و ظهور رژیم جمهوری اسلامی. مسئله در حقیقت این است که حکومت اسلامی از همان روزهای بقدرت رسیدنش وصله ناجوری بر تن جامعه ای  بود که بعد از انقلاب سال ۵۷ و سرنگون کردن حکومت پهلوی، خواهان یک زندگی سکولار، آزاد، مرفه و برابر بود.  این امر تحقق پیدا نکرد. در نتیجه مردم در طی ۳۲ سال گذشته  تا به امروز در اشکال مختلف با این رژیم در تعارض و هر دم مترسد فرصت بوده اند تا رژیم اسلامی را از زندگی خود کنار بزنند، آنهم رژیمی که در طول عمرش زندگی میلیونها انسان در آن مملکت را از نظر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تباه کرده است. از نظر مضمونی، عوامل اعتراض و برخواستن  مردم  علیه حکومت در هر جامعه ای و بطور اخص  در ایران بر میگردد به فلاکت اقتصادی، به خفقان و دیکتاتوری و ببند کشیدن زندگی و هستی جامعه ای ۷۴ میلیونی. مردم در ایران تحت حاکمیت حکومت اوباشان اسلامی و با تحمل فقر و فلاکت بی حد و حصر اعمال شده توسط رژیم اسلامی، در تلاش بوده اند که از هر فرصتی برای جارو کردن این حکومت بهره بجویند و تا سرنگون کردنش ساکت نخواهند نشست.

 

پیشرو: اگر بخواهیم روی تغیر و تحولات ایران در سالی که گذشت بیشتر فوکوس کنیم جمهوری اسلامی ایران در شکل بی سابقه ای دچار بحران عمیق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شده است و همانگونه که اشاره کردید در سطح داخلی با موج وسیعی از اعتراض مردم برای به زیر کشیدنش روبرو است. بر بستراین وضعیت رژیم اسلامی بطور بارزی در ابعاد خارجی نیز بیش از پیش ایزوله، ترد و منزوی شد. علل این اتفاقات را چطور ارزیابی می کنید؟.

 

عبدل گلپریان: فاکتور اصلی و تعیین کننده برای تغییرات بنیادی در جامعه، میلیونها مردمی هستند که دیگر نمی خواهند این اوضاع جهنمی را تحمل کنند. تا جایی که به افکار عمومی مردم در سراسر جهان مربوط می شود، قطعا مبارزات مردم با موجی از حمایتهای بین المللی در خارج از ایران مواجه شده و می شود. امروز که دنیا به یک دهکده جهانی تبدیل شده است، بشریت متمدن از زاویه انسانگرایی به اتفاقات و رویدادهای هر کشوری نگاه می کنند و خود را سهیم در اعتراضات و انقلابات عصر حاضرمی دانند. در مورد دولتها مسئله متفاوت است. قریب ۳۲ سال است دولتهای اروپایی بخاطر منافع مشترکشان در زمینه اقتصادی و همچنین امید به داشتن یک جمهوری اسلامی رام و مطیع، در کنار حکومت اسلامی ایستاده اند و در بقدرت رساندن و تداوم عمر این رژیم نقش تعین کننده ای داشته اند اما اینکه امروز و در یکی دوسال اخیر سیاست فشار بر رژیم اسلامی را در پیش گرفته اند ناشی از قدرت حرکت انقلابی مردم در ایران بوده است که آنان را وادار کرده که بتدریج و بنا به توازن قوا در  حرکت انقلابی  مردم علیه  رژیم اسلامی،  سیاست فشار بر رژیم  را اتخاذ کنند. نمونه انقلابات تونس، مصر، لیبی و دیگر کشورها در خاورمیانه گویای توضیح بر سیاست ایزوله و انزوای این رژیمها توسط آمریکا و دولتهای اروپایی است. مبارک، بن علی و قذافی تا زمانیکه مردم کشورشان را با فلاکت و خفقان به بند کشیده بودند و نمی گذاشتند صدای اعتراض و نارضایتی کسی بلند شود، همپیمانانشان در آمریکا و اروپا دست نوازش بر سر این دیکتاتورها می کشیدند اما به محض به خیابان آمدن میلیونها نفر برای برانداختن حکومتهای مادام العمر در خاورمیانه و شمال آفریقا، دولتهای اروپایی نیز نامشروع بودن این حکومتها را عنوان کردند. می خواهم بگویم که اتخاذ این سیاستها و این مواضع همگی ناشی از همان فاکتور اصلی یعنی نقش توده های میلیونی مردم از پایین، و اعتصابات کمر شکن کارگری است که مصمم به میدان آمده اند تا بساط سرمایه داری و دیکتاتورهای قرن ۲۱ را برچینند. مورد ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. 

 

پیشرو: سالی که گذشت فضای جامعه ایران به شدت ملتهب شد، ساختمان پوسیده جمهوری اسلامی چند شقه شد و به دو جناح اصلی و رقیب همدیگر تبدیل شد. علل این ریزش و جناح بندیها و همچنین رابطه مردم با حکومت اوباش اسلامی را چگونه توضیح می دهید؟

 

عبدل گلپریان: دو شقه شدن جناحهای حکومت مختص به سال گذشته نیست و جناح بندیها ی درون حکومت اسلامی و دعواهایشان برای خانه خرابی هرچه بیشتر مردم قدمت بیشتری دارد. مخرج مشترک سیاست جناحهای مختلف رژیم این است که از سویی برای تداوم حکومتشان با چه ریتمی به استثمار و بی خانمانی مردم بپردازند، چگونه خفقان و دیکتاتوری اعمال کنند و کسی دم بر نیاورد و از سوی دیگر چگونه سرمایه هایشان را انباشته و انباشته تر کنند و آیت الله های میلیاردر از آن بیرون بزند. دعوای جناحها بر سر این است که هر کدام به زعم خود سیاست و عملکرد جناح مقابل را به ضرر خود و کل نظام میدانند. همانطور که در پاسخ به سئوال قبل اشاره کردم با به میدان آمدن صف قدرتمند توده های میلیونی مردم و بویژه در یکی دو سال اخیر، چند شقه شدن این جناحها که همگی خود را حافظ نظام اسلامی میدانند شدت و حدت بیشتری پیدا کرد و جنگ و دعواهایشان بالا گرفته است.

از نظر مردم نیز جناحهای حکومتی همه از یک قماشند. همگی در استقرار حکومت اسلامی سهیم بوده و نقش داشته اند، از خمینی تا خامنه ای و از رفسنجانی و موسوی و تا دیگر سران ریز و درشت رژیم اسلامی  برای بقا و تداوم حکومتشان زندان، شکنجه گاه، میادین اعدام و کشتارهای ۶۰ و ۶۷ را براه انداختند و برای به بند کشیدن یک جامعه ۷۰ میلیونی جانفشانیها کردند. امروز و در سال ۸۹ مردم کلیت نظام اسلامی و سران همه جناحها را بانی و مصبب فقر، فلاکت، اعدام و کشتار و سیه روزی خود می دانند. با تداوم انقلاب ۸۸ و تاثیر انقلاب در کشورهای منطقه بر اوضاع سیاسی ایران، اینبار مردم  حرکت بشدت بنیان کنی از خود نشان خواهند داد و نه تنها بساط سود و سرمایه و دیکتاتوری بلکه یکبار برای همیشه بساط اسلام و اسلام سیاسی را از صحنه جارو خواهند کرد.

 

پیشرو: نزذیک به یک ماه است که مردم شهرهای کردستان عراق  دست به تجمعات و تظاهراتهایی علیه اوضاع موجود تحت حاکمیت احزاب ناسیونالیست در  کردستان عراق زده اند که همچنان ادامه دارد. حرکت مردم در شهرهای کردستان عراق چه تاثیری بر  روند مبارزات مردم در کردستان ایران خواهد داشت و این اعتراضات بر موقعیت احزاب ناسیونالیست در کردستان ایران  چه نقشی می تواند داشته باشد؟

 

عبدل گلپریان: مبارزات مردم در شهرهای کردستان ایران علیه رژیم جمهوری اسلامی به قدمت موجودیت خود رژیم اسلامی است. این مبارزه در کردستان ایران با توجه به پیشینه نقش احزاب و نیروهای سیاسی چپ و کمونیست در آن، خصلتی رادیکال و چپ دارد.  تحت تاثیر مبارزات کارگری صاحب خصلت طبقاتی است . مبارزه برای حقوق برابر زن و مرد و حرکت اعتراضی جوانان برای خلاصی فرهنگی هر کدام ارکان این مبارزه را شکل میدهد. در کردستان عراق نیز در گرما گرم بقدرت رسیدن احزاب ناسیونالیست کرد، شوراهای و تشکلهای کارگری در کردستان عراق بویژه در شهر سلیمانیه و حضور سازمانها و شخصیتهای سیاسی چپ و کمونیست وزنه قابل توجهی در اوضاع سیاسی آندوره بودند که امروز با توجه به فساد و گندیدگی حاکمیت ۲۰ ساله ناسیونالیسم کرد، از موقعیت بهتری و بعنوان امید آینده مردم در کردستان عراق قابل ارزیابی است. با توجه به نکاتی که اشاره کردم این ویژگی سیاسی چپ و رادیکال متقابلا بر هر دو سوی مرز تاثیر مثبت و قابل توجهی داشته است. قطعا احزاب ناسیونالیست و قومی در کردستان ایران از آنچه که در کردستان عراق می گذرد خوشنود نیستند چرا که آرزوهای دیرینه شان را برای دست یابی بقدرت نقش بر آب می کند. 

از این رو به نظر من دوره قلدرمنشی ناسیونالیسم کرد چه در حاکمیت و چه در اپوزسیون بپایان رسیده است. با سرنگون شدن رژیم اسلامی در ایران، احزاب  و جریانات ناسیونالیست کرد در کردستان ایران شانسی برای الگو برداری از آنچه که بیست سال است در کردستان عراق می گذرد نخواهند داشت. کارنامه ۲۰ ساله حکومت کردستان آنقدر گندیده و سیاه است که ماهیت احزاب و نیروهای ناسیونالیست کرد در کردستان ایران را هرچه بیشتر برای مردم عیان کرده است.  حتی اگر این هم نمی بود باز هم احزاب و جریانات ناسیونالیست در کردستان ایران از چنان موقعیتی برخوردار نبودند که بتوانند داعیه قرار گرفتن در حاکمِت محلی را داشته باشند. علت این امر هم چنانکه اشاره کردم بر می گردد به موقعیت و پیشینه احزاب سیاسی چپ و خواست و مطالبات رادیکال، مدرن و انسانی در جامعه کردستان.

این فاکتورها توانسته است احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد را بیش از پیش حاشیه ای کند. تنها کارت امید آنان حمله نظامی آمریکا به ایران بود که بتوانند بر بستر آن به نان و نوایی برسند که از آن هم بی بهره شدند.

به نظر من حرکت اعتراضی مردم در شهرهای کردستان عراق و در مقابل احزاب ناسیونالیست حاکم، اولین ضربات خود را معطوف احزاب و جریانات ناسیونالیست در کردستان ایران خواهد کرد و تا همینجا آبروباختگی ناسیونالیسم کرد را چه در پوزیسیون و چه در اپوزیسیون بطور جدی زیر سئوال قرار داده است. جا دارد در اینجا خطاب به مردم کردستان ایران بگویم که از اعتراض و مبارزه مردم در شهرهای کردستان عراق حمایت کنند.

پیشرو علی پور :با تشکر از شما عبدل گلپریان که در این مصاحبه شرکت کردید.