تاوان ٬ کندوکاوی در علل و دلایل قتل های ناموسی

برقراری روابطی که از دیدگاه اسلام و قوانین اسلامی حاکم در ایران مقبول نیست “جرم” نام دارد و به تبع اجرا کنندۀ حد شرعی، خود را محق به انجام آن دانسته و این شخص می تواند حتی یک شهروند عادی، اعم از پدر، برادر، همسر و سایر خویشاوندان باشد. این نوع قتل ها در جوامعی مانند ایران “قتل های ناموسی” نام دارند و “اجراکنندۀ حکم خشنود است که مجرمی را از روی زمین برداشته و عملی خیر انجام داده است۱”.
جنایت‌های ناموسی یا قتل ناموسی به ارتکاب خشونت و اغلب قتل زنان یک خانواده به دست مردان خویشاوند خود گفته می‌شود. این زنان به علت «ننگین کردن شرافت خانوادۀ خود» مجازات می‌شوند. این ننگ شامل موارد گوناگونی می‌شود از جمله خودداری از ازدواج اجباری، قربانی یک تجاوز جنسی بودن، طلاق گرفتن (حتی از یک شوهر ناشایست)، رابطه با جنس مخالف، و یا ارتکاب زنا. برای اینکه فردی قربانی جنایت‌های ناموسی شود، فقط اینکه گمان برده شود او آبروی خانواده را بر باد داده‌است کافی‌ است به این معنا که برخی قتل‌های ناموسی فقط بر مبنای سوء ظن صورت می‌پذیرد۲٫

“شرف مرد” یا “شرافت خانوادگی” چیست؟
بیش از هزار سال پیش، در جامعه قبیله ای چیزی به نام قانون مکتوب و مدون، دولت و ملت وجود نداشت. هر مرد قبیله باید یک تنه نقش قاضی، پلیس، مامور اجرای مجازات و غیره را در مورد خانواده و متجاوزین به حریم خانواده ایفا می کرد. از طرفی، قبیله نیز در ایفای چنین نقشی پشتیبان مرد بود. مرد از حق برقراری نظم در خانواده و سپس در قبیله برخوردار بود و قبیله نیز در صورت لزوم به او کمک می کرد.
در آن دوران، دزدی اموال و راهزنی رواج فراوان داشت و برای قبیله ای که توانسته بود اموال قبیلۀ دیگر را به سرقت برد، افتخار محسوب می شد و از سوی دیگر برای قبیله ای که مورد غارت و چپاول قرار گرفته بود، ننگین بود و شرف خود را لکه دار شده می دانستند. از آنجاکه، زن در آن قبایل جزو مایملک مردان بود، مرد باید از زن یعنی مایملک خود محافظت می کرد و کسی را که مایملک او را می دزید، دست می برید و کسی را که زن او را می دزدید، یا به خواهر یا دخترش تجاوز می کرد، سر می برید. در این قبایل، اگر زن با مردی از قبیلۀ دیگر رابطه برقرار می کرد، مستحق مجازات مرگ بود. قبیله هم از حق آن مرد در اعمال چنین مجازات هایی حمایت می کرد چراکه لکه دار شدن شرف مردی از یک قبیله به معنای لکه دار شدن شرف کل قبیله بود و قتل ناموسی و خشونت علیه زنان، به دفاع از ناموس یا شرف تعبیر می شد. در این قبایل اگر مردی از ناموس خود دفاع نمی کرد (یعنی خونی ریخته نمی شد) آن مرد را بی عرضه یا بی ناموس می خواندند و او را از قبیله طرد می کردند. ” چه بسا فرد در دفاع از خود و برای پذیرفته شدن مجدد در جمع باید دست به قتل می زد و خون می ریخت، یا خودکشی می کرد و یا سر به بیابان می گذاشت۳″.
در قرن بیست و یکم که قانون بر جوامع و دولت ها حاکم است، فرد نمی تواند مجری قانون باشد و خود در زمینۀ گنهکار بودن یا بی گناهی فرد دیگری تصمیم بگیرد. اما متاسفانه “قوانین اسلامی کشور ما هنوز هم به همان سنت قبیله ای از چنین مجازات هایی دفاع می کند۳” و حتی براساس مادهٔ ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی “هرگاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد، می‌تواند در همان حال آنان را به قتل برساند” اما در چنین زمانی، مرد چگونه می تواند “علم به تمکین زن” داشته باشد؟ قانونگزار به این نکته نپرداخته است. به راستی چه چیز سبب می شود “مرد” که خود مخلوقی مانند سایر انسان هاست، تا آن حد خود را برتر از “زن” بداند که نه تنها چگونگی زندگی او را تعیین کند بلکه مرگ او را نیز در دستان خود داشته باشد؟ متعصبان مذهبی در پاسخ به این پرسش چنین استدلال می کنند: “زن ها به دلیل ویژگی، موقعیت و امتیازهای زنانه معمولاً در تشخیص و انتخاب مصداق های عفت و پاکی دچار اشتباه شده و در معرض خطر فریب حیله ها و مکر افراد شهوت پرست قرار می گیرند. از این رو نیازمند سرپرستی به عنوان پدر یا همسر و امثال آن می باشند تا همواره حافظ حیثیت، شرف، نجابت و عفت آنها باشد۴”.
از این دیدگاه، زن موجودی کم عقل، ناتوان، احساساتی و ساده دل است که به راحتی فریب مردان را می خورد از اینرو، مردان باید حافظ عفت و شرف و نجابت زنان باشند. اما باید پرسید مردانی که فریب می دهند در چه جایگاهی قرار دارند؟ چرا حکم قتل ناموسی فقط منحصر به مردان است؟ اما اگر مرد متاهل، در همین جامعۀ اسلامی و سنتی، با زنان دیگری رابطه داشته باشد، حتی چند همسر صیغه ای و دائم نیز داشته باشد مشمول مجازات ناموسی نمی شود. آیا در این موارد زن نباید احساس کند ناموس یا شرفش لکه دار شده است؟ این حکم فقط مردانه است و از این فلسفه ریشه می گیرد که مردان زن را جزو مایملک خود می دانند اما مرد جزو دارایی های زن نیست. بنابراین، زن محکوم می شود و مرد حاکم. زن باید خود را بپوشاند اما مرد نه، زن باید عفت داشته باشد اما این کلمه برای مرد معنای ناموسی ندارد.
اگر زنی، مرد خود را در حال زنا با زن دیگری بیابد، حق ندارد مرد را به قتل برساند یا به تعبیر مردانه، لکۀ ننگ را از بین ببرد. اگر این زن، همسر خود را بکُشد، مرتکب قتل شده است و مجازات آن قصاص است. نمونه های آن را می توان با نگاهی به پروندۀ قربانیانی همچون ریحانه جباری و فاطمه حقیقت پژوه یافت. در این موارد، این زنان قربانیان هوسبازی مردان خود شدند زیرا مُحق به مجازات مالک خود نیستند.

چرا به جای محکوم و محدود کردن زنان، به تلاش هایی برای آموزش مردان و تغییر دیدگاه مردسالارانه پرداخته نمی شود؟ آیا هزینه ای که خانواده به دلیل ارتکاب قتل ناموسی پرداخت می کند کمتر از هزینۀ آموزش و پرورش تفکر برابری خواهانه است؟  تغییر در فرهنگ، عادات و سنن امری ساده نیست و به تلاش و صرف وقت و پشتکار بالایی نیاز دارد اما ارزش خود را زمانی نشان می دهد که جامعه از خشونت، تنگ نظری، نابرابری جنسیتی عاری شود و آزادی و امنیت جای خود را باز کند.

منابع
۱٫ www.soheila.org
۲٫ http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%AA%D9%84_%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C
۳٫ http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=36356
۴٫ http://www.rasekhoon.net/Article/Show-48655.aspx