دربلندیهای بادگیر !

چند روز پیش مطلب کوتاهی به نام ” بالاخره انتظارات ایرانیان از کشورهای غربی چیست ؟ ” از آزاده سپهری در سایتها خواندم . ابتدا اصل مطلب و لینک اصلی .
بالاخره انتظارات ایرانیان از کشورهای غربی چیست؟
این روزها در هر جمع ایرانی می بینید که کسانی به کشورهای غربی و در راس آنان آمریکا، انتقاد دارند که چرا اینها از مردم ایران و جنبش اعتراضی آنان حمایت نمی کنند.
سوال اینجاست که کشورهای خارجی چه باید بکنند تا انتظارات ایرانیان برآورده شود و چگونه باید حمایت خود را نشان دهند.
اگر سکوت کنند، به همدستی با رژیم متهم می شوند.
اگر بخواهند حمله ی نظامی کنند، همه اپوزیسیون یکپارچه در مقابل آنان قرار می گیرد. بخش بانفوذی از اپوزیسیون حتی اعلام کرده است که در چنین حالتی حاضر است در کنار جمهوری اسلامی قرار بگیرد و با ارتش های خارجی بجنگد (دو نمونه اش داریوش همایون مرحوم و شیرین عبادی هستند).
اگر بخواهند ایران را از نظر اقتصادی تحریم کنند، اکنون بر خلاف سابق اکثر نیروهای اپوزیسیون مخالف چنین اقدامی هستند و اینگونه دلیل می آورند که تحریم اقتصادی از همه بیشتر به مردم فشار می آورد.
وقتی از معترضین حمایت مالی می کنند، خیلی ها با این عمل مخالفت می کنند و ادعا می کنند که حمایت مالی با خود وابستگی سیاسی می آورد و آزادی عمل معترضین را محدود می کند.
وقتی به طور لفظی از جنبش اعتراضی مردم ایران حمایت می کنند (نمونه اوباما و کلینتون)، عده ای حتی این کار را به ضرر جنبش می دانند و می گویند این کار باعث می شود که رژیم معترضین را به کشورهای خارجی بچسباند و به آنان برچسب “جاسوس” و “عامل بیگانه” بزند.
خلاصه اینکه با این وضعیت کشورهای غربی هم نمی دانند چه خاکی بر سر کنند و چگونه با جماعت ایرانی کنار بیایند. مشکل ایرانیان اینجاست که بخش بزرگی از آنان با آنکه خواهان حمایت غرب از جنبش اعتراضی در ایران هستند، ولی در عین حال شدیدا دچار احساسات ضدغربی اند. این غرب ستیزی در موضع گیری های سیاسی آنان خود را آشکارا نشان می دهد. غرب هر اقدامی هم که انجام دهد، اینها بر سر حرف همیشگی خود خواهند ایستاد که دمکراسی، آزادی و حقوق بشر برای غرب هیچ ارزشی ندارد و این کشورها فقط به فکر چاپیدن و استثمار هستند و سرنوشت مردم کشورهای دیگر برای شان مهم نیست.
تا وقتی بخش بزرگی از اپوزیسیون اینگونه می اندیشد، غربی ها هم دست شان برای حمایت از مردم ایران بسته است. با چنین تفکری هر اقدامی از سوی غرب به معنای مقابله با جنبش دمکراسی خواهی و آزادی خواهی تلقی شده و در هر صورت محکوم می شود.
معضل اصلی ای که باعث تداوم حیات جمهوری اسلامی شده، فقدان یک اپوزیسیون آگاه است که بداند چه می خواهد و چگونه می تواند به آن برسد. اپوزیسیونی که بتواند چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بین المللی دوست و دشمن را تشخیص دهد و از فرصت ها به بهترین نحوی استفاده کند.
نکته ازمن ( البته هیچ دولت غربی تا به امروز به فکر منافع هیچ مردمی نبوده است )
http://azadeh-sepehri.blogspot.com/2011/03/blog-post_07.html
نخواستم فقط با دو جمله کامنت حرفم و نظرم را بدهم که عملی نبود . سوال سپهری ساده است و نکاتی که مطرح کرده تا حدودی واقعی است . اما از نظر من این یک سطحی نگری در زمین سیاست است . تا جایی که به غرب و دنباله روی از منافعش در هر شرایطی بر میگردد  موضوع این نیست که چه باید بکند ؟ چون هر عملی یا به راحتی قابل توجیه است و یا در هر شرایطی قابل تشخیص ! ولی تا جایی که به انتظارات متفاوت برمیگردد موضوع در کادر وسیعتری باید مطرح و دیده شود .
در این تردیدی نیست که سیستم اسلامی و خمینیسم با چه مکانیزمی روی کار آمد و چرا خمینی محصول اتاق فکر آن زمان غرب شد ؟ خمینی محصول اتاق فکر غرب بود .
در این تردیدی نیست که تمام تضادهای غرب و حکومت اسلامی طی این ۳۳ سال و این روزها به خصوص بیشتر به جوک شبیه شده است . منظورم از تضاد هم مسائل ابتدایی نیست . از هر دو طرف حتما تضاد وجود دارد ولی نه به آن اندازه که بود و نبودشان را تهدید کند دعوای منافعی است که ربطی به سهم مردم ندارد . سالها پیش یکی از مسئولین حکومت اسلامی رسما گفت : هیچ شعاری به اندازه ” مرگ بر امریکا ” برای ما سود آور نبود . درهمان دهه ۱۳۶۰ مقر نیروهای امریکایی درمنطقه را زدند و مسئول رسمی سپاه پاسداران در همان زمان رسما اعلام کرد : آن انفجار هم تی ان تی آن و هم ایدئولوژی اش از ایران رفته بود . پس حکومت اسلامی در ایران هیچوقت بر خلاف منافع استراتژیک غرب قدمی برنداشته است .
از این نمونه ها زیاد است که همگی به وضوح استراتژی غرب دررضایت و حفظ حکومت اسلامی را بیان میکند . آنچه که در رسانه ها و جلوی صحنه دیده میشود  روبنای قضیه است . غرب قدرت مانور دارد و تا به حال هم این کار را کرده است . اینکه به دست مشتی دلقک سیاسی پرچم سبز بدهد و یا نماینده اش برود با مشتی مستاصل و درمانده سیاسی عکس یادگاری بگیرد و یا به هر مارمولکی جایزه بدهد و……موضوعاتی ساده و قابل تشریح است . اما اینکه نامه رسمی بنویسی به خامنه ایی و وزیر خارجه ای غربی در اوج  اعتراضات مردمی دوان دوان به دست بوس احمدی نژاد برود و یا مذاکره و مذاکره و اینا……ظاهرا فقط قابل توجیه است !
 بعد نهایت زورشان تحریم پسته خندان ایرانی و چیزهایی از همین قبیل باشد ……و چهره هایی از اپوزسیون هم مثلا تحلیل کند و راضی باشد یا نباشد ….   مبادا فکر کنید که نامه های رسمی اوباما به خامنه ایی فقط یک اتفاق بود آن هم درست در هنگامه ندا کشی و سهراب کشی ….. مطلبی از حسن داعی خواندم در رابطه با روابط پنهانی حکومت اسلامی با دولت ایالات متحده  . جالب است حتما بخوانید .
http://www.tipf.info/rejim,v,amrika.htm
من سوالم این نیست که چرا از جنبش مردم ایران حمایت نمیکنی ؟ چون ذاتا چنین ظرفیتی ندارند !  سوال این نیست که با گرگها تانگو میرقصی یا باباکرم … سوال این است که چرا اساسا رقص با گرگها ؟ سوال این است که چرا از حکومت اسلامی در ایران به اشکال مختلف  حمایت میکنید ؟ وقتی سیاست کلی غرب مذاکره و دفاع و حفظ حکومت اسلامی است …… غرب چه مانوری در رابطه با انواع خواسته های نیروهای اپوزسیون میکند ؟
 مهمترین سوال این است که غرب چه نباید بکند ؟ وقتی قاطعانه دست از حمایتهای سیاسی و اقتصادی حکومت اسلامی در ایران برداشته شود اتوماتیک معنی اش حمایت از جنبش مردم ایران است و منافعش به جیب مردم ایران میرود. اما وقتی هم حکومت اسلامی را نگه داشته وبه تیغ سرکوبش مشروعیت میدهد ومذاکره میکند ….و هم میخواهد نشان بدهد که مردم دار هم هست آنوقت خیلی طنزآمیز میشود . مردم هم البته فریاد زدند که اوباما یا با ما یا با اوانا…..
 اینکه چه عواملی به عنوان یک مجموعه تا به حال باعث شده حکومت اسلامی دوام بیاورد …موضوعی قابل تعمق است و فقط به نقش منفی غرب برنمیگردد ، ولی به شکل عجیبی اپوزسیون ایرانی تلاش میکند این نقش را نادیده بگیرد ! بالای ۹۰ درصد از اندازه و ارزش گذاری مفاهیمی چون دموکراسی و حقوق بشر و ازادی در غرب را قطراسکناس و منافع مشخصشان تعریف میکند . عملکرد اتاق فکرهای مختلف خارجی و وطنی ، فقط  ناشی از تئوری توطئه نیست .  هرآرشیتکتی درهر اتاق فکر سیاسی و اقتصادی ، برنامه اش و طرحش بستگی به خیلی از عوامل داخلی و منطقه ایی دارد از جمله موجودی به نام اپوزسیون ایرانی  با همان مغز و کاراکترهای ۵۰ سال پیش ، که نسل جوان و خواسته هایش و کلا شرایط امروز جامعه ایران را هیچوقت  نمیفهمد ! اپوزسیونی که مجموعا نظاره گری بی تاثیر است و حداکثر تحلیل گری بدون عمل …..
 حکومت اسلامی ایران در شرایط امروزی با انواع بحرانهای سیاسی ، اقتصادی ؛ بین المللی و حتی دینی مواجه است یعنی در یک کلام بحران از سرورویش میبارد و اپوزسیون ایرانی به جزانواع نامهای دهان پرکن ، در میدان عمل و به صفت تاثیر گذاری بر روی صحنه سیاسی ، گویی اساسا وجود خارجی ندارد . پدیده عجیبی که تا اطلاع ثانوی غرق در تئوری ، و در” بلندیهای بادگیر” جا خوش کرده است ! در یک چنین صحنه ایی عنصر اجتماعی هیچ نگاهی به بیرون از ایران ( به صفت اپوزسیون ) ندارد چون امیدی ندارد . اگر روزی هر اتاق فکری توانست لباسی بدوزد و به تن جامعه سیاسی ایران کند با چنین اپوزسیون تکه پاره و معلولی جای تعجب ندارد . فقط جای تاسف دارد !
 
 
اسماعیل هوشیار
ژنو
۲۲ اسفند ۱۳۸۹
سیزدهم مارس ۲۰۱۱
  info.tipf.www