ناسیونالیسم، احزاب دمکرات و آزادی زن (قسمت دههم)

… به این خاطر آزادی زن نزد حزب دمکرات بسان ملای مسجد، حاجی آقای محل، بقال سرکوچه، صوفی تسبیح بدست “تکیه” دراویش “خانقا”، (بزنزمن) بازار، آیت الله ها، دانشمندان و پروفسورهای اسلام شناس و خیل لمپن های زن ستیز جامعه؛ تداعی کننده مفاهیم شیطانی است. فرهنگی و مفاهیمی که طبقه حاکم بکمک آن ۳۲ سال است آپارتاید جنسی بر مردم ایران تسری داده و حاکم کرده است. محصولات تولید شده توسط آیت الله ها، دانشمندان و پروفسورهای اسلام شناس، ملای مسجد، حاجی آقا …و خیل لمپن های زن ستیزعلیه آزادی زن، منبع تغذیه فکری، معنویات، ایدئولوژی، تئوری و جهانبینی حزب دمکرات نسبت به آزادی زن هم می سازد و از آن همچون مهمات جنگی علیه آزادی زن و چپ جامعه استفاده می کند. مشکل او معرفتی یا صرفا اخلاقی نیست، طبقاتی است. نگه داشتن شرایط فروش نیروی کار ارزان طبقه کارگر یکی از علل اصلی ضدیت حدکا با آزادی زن است. تائید نظام کارمزدی جبرا حدکا را در کمپ نیروهای قرار خواهد داده که بین زن و مرد تبعیض قائل شوند و از نگه داشتن شرایط فروش نیروی کار ارزان زن سود می برند…

 

حزب دمکرات و مساله آزادی زن

 

بمناسبت ٨ ماه مارس روز جهانی زن نظری بر جایگاه احزاب دمکرات در قلمرو مساله آزادی زن داشته باشیم: رویکرد حدکا با آزادی زن بتنهایی کافی است تا به جوهر تماما ارتجاعی اهداف وی پی برد. در آینه مساله آزادی زن، می توان قامت تمام نمای مردسالار طیف ناسیونالیستهای کرد را به روشنی دید. علاوه بر کردستان ایران، در کردستان عراق تحت حاکمیت همکیشان اینها هزاران زن بخاطر مسائل ناموسی کشته شده اند که احزاب ناسیونالیست از آن چشم بسته اند، زبانشان لال شده، گوششان کر و دست و قلمشان شکسته است. آنها وقتی یک نفر طرفدار “سبز” سرماخوردگی بگیرد روزها تمام ابزارهای که در اختیار دارند در حمایت از وی بکار خواهند گرفت، اما هزاران زن در کردستان قربانی ناموس پرستی می شوند که حتی خبر مرگ قربانیان در مدیای اینها انعکاس چندانی ندارد. در ذیل اثبات خواهم کرد، احزاب دمکرات در عرصه مبارزه برای آزادی زن نقش مخرب، بازدارنده و واپسگرایانه در جامعه کردستان بازی کرده اند.

 

حزب دمکرات با آزادی زن مشکل جدی دارد و از عبارت ” آزادی زن” متنفر است. ایشان با کلمه “آزادی” بدون پسوند و پیشوند مشکل ندارد. اما وقتی آزادی با پسوند طبقه کارگر، آزادی زن و آزادی بی قید و شرط سیاسی مطرح شود، با آنها خیلی حساس است زیرا مثل زلزله نه تنها پیکر او بلکه تمام هستی ایشان را به لرزه در خواهد آورد. حدکا مثل خیلى از جریانات اپوزیسیون رژیم جمهورى اسلامى روایت ویژه خود از مبارزه برای آزادى دارد. “آزادی ملت کرد بله؛ ولی زن کرد که کرد محسوب نمی شود تا آزادی وی را در اولویت قرار داد و همچنانکه کارگر جز ملت کرد بحساب نمی آید”. در نتیجه “آزادی” ایشان با آزادی زن متفاوت است. منظور او از آزادی ملت کرد بمعنی آزادی زن و آزادی طبقه کارگر نیست. زن و کارگر و کمونیست کرد چون ناسیونالیست نیستند، کرد هم نیستند؛ لذا در کیش ایشان “ضد کرد” هستند. “آزادی کارگر کرد! آزادی زن کرد! آزادی بی قید و شرط سیاسی مردم کرد!”، نزد حدکا پوچ ترین و بی معنی ترین واژه های روی کره زمین می باشند که فقط در قاموس کمونیست ها می توان یافت.

 

مشکل او معرفتی یا صرفا اخلاقی نیست، طبقاتی است. نگه داشتن شرایط فروش نیروی کار ارزان طبقه کارگر یکی از علل اصلی ضدیت حدکا با آزادی زن است. تائید نظام کارمزدی جبرا حدکا را در کمپ نیروهای قرار خواهد داده که بین زن و مرد تبعیض قائل شوند و از نگه داشتن شرایط فروش نیروی کار ارزان زن سود می برند. در عرصه قانون زیاد خود را درگیر مبارزه با لغو آپارتاید جنسی، تعدد زوجات، لغو قوانین شرعیت، کنارزدن فرهنگ ناموس پرستی و آزادی طلاق که همه باهم یک (پاکج) اسارت آور زن هستند نمی کند. باین خاطر آزادی زن نزد حزب دمکرات بسان ملای مسجد، حاجی آقای محل، بقال سرکوچه، صوفی تسبیح بدست “تکیه” دراویش “خانقا”، (بزنزمن) بازار، آیت الله ها، دانشمندان و پروفسورهای اسلام شناس و خیل لمپن های زن ستیز جامعه؛ تداعی کننده مفاهیم شیطانی است. فرهنگی و مفاهیمی که طبقه حاکم بکمک آن ۳۲ سال است آپارتاید جنسی بر مردم ایران تسری داده و حاکم کرده است. محصولات تولید شده توسط آیت الله ها، دانشمندان و پروفسورهای اسلام شناس، ملای مسجد، حاجی آقای …و خیل لمپن های زن ستیزعلیه آزادی زن، منبع تغذیه فکری، معنویات، ایدئولوژی، تئوری و جهانبینی حزب دمکرات نسبت به آزادی زن هم می سازد و از آن همچون مهمات جنگی علیه آزادی زن و چپ جامعه استفاده می کند.

 

قدرت دولتى اسلام بمثابه یک ایدئولوژى ضد زن در ایران بعد از شکست انقلاب ۵٧ طبعا ابعاد تازه اى به ستم کشى زن در ایران بخشید. با به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی آپارتاید جنسی، زن کشی، حجاب اجباری، بی احترامی به زن، چند همسری، صیغه و تحقیر شخصیت زن در ایران آسان تر و بیشتر شد و همچون مصیبت بزرگی کل جامعه را فراگرفت. تبعیض و نابرابری درعرصه قوانین مدنی، خانواده، فرهنگ و سنتهای جامعه دراغلب کشورهای سرمایه داری و بخصوص کشورهای اسلامزده و مردسالار مانند ایران فاجعه بار و وحشتناک است. تولید و بازتولید سنت ها و افکار متعصب و خشن علیه زن، محدود به ظهور جمهوری اسلامی نیست، حتی قبل از این پدیده شوم هم وجود داشته است.  پیدایش جمهورى اسلامى کمکى به بهبود و حل موقعیت نابرابر زن نکرد و خود به یکى از مهم ترین مانع آزادى وی در طول تاریخ سرمایه دارى ایران تبدیل شد. گرایشات عقب مانده سنتی و احزاب بورژوایی منافعشان اجازه نمی دهد درمقابل فرهنگ ناموس پرستی و خشونت سیستماتیک زن ستیز مذهبی مبارزه کنند. آنها یکی با فاصله کم و یکی بیش از رژیم، چه مستقیم و یا غیر مستقیم در حفظ  و نهادینه کردن ارزشهای که هر کدام به نحوی از انحا به ستم کشی زن در جامعه کمک میکند سهیم هستند وخدمت خواهند کرد. از این رو محدود کردن ستم کشى زن به جمهوری اسلامی، جریانات مردسالار و ضد زن اپوزیسیون را زیر نقد معاف می کند. برخورد به آزادى بطورکلى و آزادى زن بطور مشخص همیشه از زاویه منافع جنبشهاى طبقاتى مطرح میشود که یک دست نیستند. مردسالاری، فرهنگ سنتی- مذهبی و سرمایه داری ارکان اصلی فرهنگ آپارتاید جنسی هستند. پس در قطب مخالف آزادى زن ما تنها با جمهورى اسلامى روبرو نیستیم، جمهورى اسلامى مادر جنایت و قدرت دولتى آن است. ولی همزمان با جریانات اپوزیسیون مردسالار و ضد زن برمى خوردیم که با تعابیر مختلف همگى به نوعى سعى در به بند کشاندن زن دارند.

 

کمونیستها به چه میزان خود آنها از زیر نفوذ فرهنگ کثیف اسلامی- مردسالاری و سرمایه داری آزاد شده اند، به همان اندازه علیه آن مبارزه کردند. بنابه توان، نفوذ کلام و درکشان از آزادی سعی در چالنج کردن فرهنگ آپارتاید جنسی داشتند و با این پدیده زشت درافتاده اند. در این کشمکش عظیم حزب دمکرات نتنها خود سهمی در نهضت آزادی زن بعهده نه گرفته است، کلی خدمات به فرهنگ ارتجاعی- مردسالاری- سنتی- مذهبی و سرمایه داری کرده است. حدکا خود یکی از نیروهای مرتجع مانع مبارزه برای آزادی زن و مانع کارزار نسل پیشرو جامعه کردستان و کمونیستها می باشد. فعالین حزب دمکرات در محل زندگی، درعرصه مبارزه نظری، حقوقی، سیاسی و فرهنگی و پراتیک موانع اصلی سر راه مردم سکولار و سوسیالیست و زنان سرکش و زیربار نرو بوده و هستند. البته این رویکرد آنها تازگی ندارد. آنها از همان اوائل انقلاب ۵۷ هنگامی مرتجعین علیه مسلح شدن زن در کردستان تبلیغات سم علیه کمونیستها در میان مردم راه انداختند، بدلیل خصومت با کمونیستها با پروژه آنها همنوا شد و تبلیغ و ترویج ما در میان مردم بخصوص در زمینه برابری زن و مرد خوش نمی آمد. او کمپین مشترک پیشمرگان مسلمان کرد، مفتی زاده ها و ارگانهای خود رژیم را علیه آزادی و برابری زن و کمونیستها تقویت می کرد و عملا ستون پنجم ارتجاع درکردستان شد. با اشکال مختلف در این زمینه با آنها سازش کرده و با آپارتاید جنسی بی تفاوت بود. ارزشهای مذهبی، مردسالاری وعقب ماندگی که آفات جامعه هستند را بخشی از فرهنگ خود و بدتر از این، آنها را فرهنگ مردم کردستان میداند و پاس می دارد. ممکن است اشخاصی از حدکا در خانواده خود برخورد مدرن به زن داشته باشند، اما بعنوان یک جریان سیاسی وقتی پا به جامعه می گذارند همیشه در کنار ملا در نقطه مقابل چپ قرار دارند. آنها رواج دهنده فرهنگ کهنه در شعر، ترانه و ضرب المثال که تماما داستان تحقیر و کوچک شمردن نقش زن هست می باشند و آنها را بعنوان میراث فرهنگی کردی، فولکلور تاریخی، پوشش، نزاکت و حجاب هنوز یدک می کشند و چون طوق و زنجیر به سر و گردن “زن کرد” آویزان می کنند. در کشمکش زنان برابری طلب جهت لغو قوانین شریعت، حدکا حتی سانتر نیست، بخشی از کمپین مرتجعین علیه زنان سرکش است. در بهترین حالت اگرمانع فعالین سازمانها و نهاد های مدنی نشود؛ معضل آپارتاید جنسی بی محل می کند و حتی یک اطلاعیه خشک وخالی در محکومیت ناموس پرستی و لمپن ایسم که علت اصلی اکثر قتل های ناموسی در ایران است صادر نمی کند. از زمان سر کار آمدن طاعون اسلامی تاکنون متاسفانه هر ماه در (ایران و کردستان) براثر فشارهای مذهبی و مردسالاری زنی یا مستقیما توسط شوهر، خانواده و حکومت کشته می شود یا غیر مستقیم زیر فشار قوانین آنها خود سوزی می کند و یا “سوختن و ساختن” با آن سبعیت و برخورد نابرابر، مجبور است دندان روی جگر بفشارد و آن را (مرگ تدریجی) تحمل کند. فقط در دو ماه گذشته دو دختر به اسامی شیوا شعبانی شانزده ساله اهل روستای گاوشان بدلیل اینکه به وی اجازه درس خواندن نداده بودند خود را حلق آویز می کند و خانم م. زند کریمی اهل روستایی ماچکه (۱) خود سوزی کرد و درگشتند. زنان سرکش هم عقیده با کمونیستها علاوه بر جمهوری اسلامی و ملا و مرتجع محل درمقابل فرهنگ لمپنی عناصرمرتجع نان بنرخ روزخور محلی، انگلهای که زن را از منظره دید محمد قریشی، شیوخ سعودی و آخوندهای قم و قندهار نگاه می کنند از ترس کمونیستها به حدکا پناه می برند. عناصری از این “معتمدین”، مرتجعین لمپن خود هوادار، همفکر، هم خط و حتی اعضای حزب دمکرات هستند. آنها با پشت گرمی حزب دمکرات هواداران کومله قدیم را تهدید و با مرتجعین دست بیکی می کردند.

حساب مرتجعین کثیف در جامعه بجاى خود، اما مردم زحمتکشى که تحت نفوذ گرایشات ارتجاعى از اول مخالف حضور زن در تشکیلات نظامى ما بودند به تدریج و در مدت کوتاهى خود طرفدار پرو پاقرص رفقاى زن در تشکیلات ما شدند و براى رفقاى زن ازما بیشتر احترام قائل بودند و در ستایش مبارزه رفقاى دختر شعر مى ساختند. اقدامات پیشروانه در جامعه نیروهاى مترقى جامعه را به حرکت مثبت در می آورد و بسیج میکند. مبارزه شهامت، درک، اعتماد بنفس و شخصیت انسان زن را بالا میبرد. دقیقا حرکت و اقدامات پیشروانه ما هم در برخورد به آزادى زن به طور کلى و تسلیح رفقاى زن در تشکیلات علنى کومه له کمونیست بطور مشخص در جامعه کردستان چنین شد.  در مبارزه با عقب افتادگى و سنن ملى بود که زن کرد (دختران کمونیست) قرآن، چادر، حجاب و فرهنگ سنتى و بورژوازى بدورریخت و آنها را به حزب دمکرات پیشکش کرد و خود براى دفاع از حرمت انسان، آزادى و برابرى؛ مانیفست، مارکسیسم، کلاشینکوف و نارنک برداشت و دقیقا این بود که با سیاست حزب دمکرات و کردایه تى على العموم خوانایى نداشت و با انواع ترفند سعی در قیچی کردن این روند داشت. اتفاقا یکی از دلائل عمده جنگ طلبى حزب دمکرات با کمونیستها بخاطر سیاست کمونیستى خلاف جریان ما و در راس آن مساله آزادى و برابرى بدون قید و شرط زن بود که حدکا آنرا توهین به مذهب “مردم کردستان” و بى بند و بارى معرفى میکرد. در آن جنگ چندین ”پیشمرگ کردستان” رفیق دختر ما جان خود را فداى آزادى فعالیت سیاسى و برابرى کردند تا بخش دیگرى از “پیشمرگان کردستان” آزادى زن را محدود نکنند. حدکا با دشمنی علنی در میادین جنگ اکتفا نمی کرد بلکه مخفیانه با توطئه، بر انگیختن تعصبات کور ناموسی در میان اقشار مردم کردستان، مانع فعالیت سوسیالیستی و روی آوری زنان رادیکال با ما می شد. در میان مردم هم دست به تشویع مرتجعین در سرکوبی زنان می زد و فعالین وهواداران کومه له قدیم را تهدید می کرد. نمونه زیر تنها نوک کوه یخ در آب جنایت حدکا در حق به زنان بطورکلی و زنان زحمتکش کمونیست کردستان بطور مشخص است که درسوم ماه آپریل پارسال نوشتم و در سایت ها درج شد:

هیچ مصلحتی جایز سکوت یک سوسیالیست در قبال جان انسان نیست   سوم ماه آپریل  ۲۰۱۰

آقای ناصر برزویی در مطلبی ” گرامی باد یاد جانباخته گمنام کومه له رفیق کالی احمدی” بتاریخ دوم ماه آپریل  ۲۰۱۰، پرده از روی جنایت دیگر مردسالاری و فرهنگ ضد زن جامعه بورژوایی را بر داشته است. تا اینجا باید قدر زحمت کار ایشان را دانست. اما متاسفانه با سبک ایشان مردسالاری، ناسیونایسم و مذهب که سه رکن ضد زن در کردستان و کشورهای خاورمیانه هستند افسار نمی شود. دفاع برزویی از رفیق کالی و زنان جانباخته گمنام ناشفاف، ضعیف و محافظه کارانه است. برزویی موضوع را چنین دنبال می کند:

” من با فعالیت او در ارتباط و به همین دلیل از نزدیک با کار و فعالیت ایشان آگاهی داشتم. ولی بعد از اتفاق ناگوار و جانکاه مرگ ایشان من بعلتی مجبور به سکوت شدم ولی در ۲۳ مین سال گرد این جنایت و حشیانه دیگر تصمیم گرفتم سکوت را بشکنم یادی از این عزیز کرده باشم و یادش را گرامی بدارم… فعالیت چشمگیر رفیق کالی باعث حساسیت عده ای از هواداران یک حزب کردستانی و عده‌ایی از مرتجعین شد و شروع به‌ تبلیغات منفی علیه‌ شهید کالی کردند”.

هیچ مصلحتی جایز نیست یک “سوسیالیست” در قبال جان انسان این چنین سکوت کند. امروز چه مصلحتی وجود دارد که اسم آن حزب کردستانی مشخص نمی کنید؟ آیا  آن حزب غیر از حزب دمکرات کردستان ایران بود؟ باید ۲۳سال دگرصبر کرد تا جنایت آن حزب کردستانی را بر ملا کرد؟ یکی از ابزارهای جلوگیری از تعدی و کشتار زنان معرفی قاتلین به جامعه است. اولین نقد من به محافظه کاری ناصر برزویی این است که هیچ مصلحتی نباید یک سوسیالیست را به سکوت در قبال معرفی قاتل (آن حزب کردستانی) به جامعه وادار کند. من هنوز این مصلحتگرایی رفتار محافظه کارانه (سازش با ناسیونالیسم) در سبک هواداران کومه له جدید می بینم.

” ازفامیلهای نزدیک پدرش بودند از راه تهدید و فشار نتوانستند شهید کالی را بترسانند پدرش را تحریک کردند تا او را با زور برخلاف میل و رضایت خود به خانه شوهر بفرستد. باز هم آنها دست از شیطنت بر نداشتند سرانجام در یک توطئه آمیخته به خصومت شخصی و سیاسی و یک عمل غیره انسانی و جنایت کارانه  دست به جنایت هولناکی زدن، ازطریق تحریک دو برادرش با وجود اینکه تازگی زایمان کرده بود و دوران زایمان را می گذراند در روز ۱۵ فروردین ۱۳۶۶ در نزدیک روستای حسنقره باضربات چاقو جان او را گرفتند سرش را از تنش جدا کرده و پستانهای او را بریدند. این هوادار صمیمی  کۆمه‌له‌ چون بقیه‌‌ هم جنسان و دیگر زنان و دختران قربانی خشونت و جهالتی شد که‌ سالهاست در جامعه‌ ما بر علیه‌ زنان انجام میشود”.

آری این “هوادار صمیمی کۆمه‌له‌” تا حامیان و مدافعانی ناپیگیر امثال شما داشته باشند، متاسفانه از دست مردسالاری، ناسیونایسم و مذهب که سه رکن ضد زن در کردستان هستند در امان نیستند و هر روز به بهانه های، سیاسی، سرکشی و ناموسی مورد تهدید قرارخواهند گرفت. بدون افشا، نقد بی تخفیف و سازش ناپذیر آن سه رکن ضد زن، نمی توان در دفاع از (کالی ها) آن “چاقوی را که سرش را از تنش جدا کرد و پستانهای او را برید” از دست قاتل در آورد! باید با شجاعت و بدون تخفیف در مقابل تمام سنت ها، ارزشها و جنایت مذهب، مردسالاری و ناسیونایسم از آزادی زن و حرمت وی دفاع کرد و آن (حزب کردستانی)، آن فرهنگ و جنایت را شجاعانه افشا کرد. آیا برای انجام این وظیفه انسانی باید ۲۳ سال صبر کرد؟ آن محدودیت امروز بشکل دیگر اجازه نمی دهد شما ناسیونالیسم را همه جانبه محکوم کنید. این در حالی است کمونیستها با دفاع روشن از اصول خود رشد می کنند و می توانند جلو رفتار خشونت آمیز به زن را بگیرند. باید کاری کرد که زنان گرفتار بجای جسم معصوم خود آن نظامی را آتش بزنند که هزاران زن را به خود سوزی وادارکرده است. باید بجای نابودی خود، آن فرهنگ و شرایطی که زن را به نابودی خود سوق می دهد، نابود کرد. گرامی باد یاد رفیق کالی احمدى و تمام جان باخته گان راه آزادی و  سوسیالیسم.

دو تعبیر از آزادى

با قوام گرفتن مناسبات سرمایه دارى در ایران، مسئله آزادى زن با دو تعبیر از آزادى، یکى با تعبیر بورژوازى توسعه طلب که میخواست این نیرو را از روند مناسبات سنتى به عرصه تولید بکشاند؛ یعنى مبارزه کردن با فرهنگ فئودالیستی – مذهبى که زن را در کنج خانه محبوس میکرد و دومى با تعبیر کمونیستى از آزادى که میخواهد با هر دو یعنى هم با فرهنگ فئودالیستی – مذهبى و هم با خود سرمایه دارى که اینک به مانع آزادى زن تبدیل شده است در بیفتد، مطرح شد. آزاد کردن نیروى کار از وابستگى بر مالکیت زمین و کشاورزى و کشاندن این نیرو به مکانیزم بازار تولید سرمایه دارى، نه تنها در مورد مراکز پرجمعیت کشور بلکه شامل حال کشاورزان و ساکنین روستاهاى دور افتاده کردستان هم مى شد. زنان بمثابه بخش ارزان نیروى کار، شامل این قاعده کلى مکانیزم و مناسبات مى شدند. رشد اقتصادى، اجتماعى و انسانى جامعه معاصر، مساله آزادى زن را به مساله حاد روز جامعه معاصر تبدیل کرد.

همزمان با رشد سرمایه دارى و به بند کشیدن نیروى کارى که تازه خود از قید و بند مناسبات فئودالى آزاد شده بود، آزادى خود این “آزاد شدگان از تملک” بر ابزار تولید و تبدیل آنها به بردگان جدید سر لوحه کلیه جدالهاى مهم طبقاتى و اجتماعى و حدود و ثغور حق (زن) انسان از آزادى شد. شرایط جدید نیاز سرمایه دارى به آزاد کردن و قطع هر گونه وابستگى نیروى کار بر ابزار تولید، از طرفى اقتصاد و زندگى اجتماعى و شهرنشینى جامعه معاصر از فئودالى به سرمایه‌دارى تکامل بخشید و دگرگون کرد و از طرف دیگر بشریت عدالت خواه را به مبارزه و تغییر در شرایط بردگى جدید خود مجبور کرد. بخصوص از اوائل قرن ۲۰ و زمان انقلاب مشروطه تا امروز مسئله آزادى زن در ایران محک سنجش آزادى خواهى جریانات سیاسى در جامعه بوده است. شاخص انقلابى بودن، پیشرو بودن، مدرن بودن و انسانى بودن هر جریان سیاسى به نسبت میزان پایبندى او به امر آزادى زن است. صرفنظر از قضاوت هر سازمان در مورد خود، باید نگاه کرد و دید به چه میزان وفادار و پایبند به آزادى زن است به همان اندازه او را در امر احترام به حقوق بشرجدى گرفت. باید دید در زمینه های فرهنگی، رفتار اجتماعى و سر و شکل زنان و آزادى زندگى خصوصى افراد در درون آن تشکل چگونه است. در مبارزه با سمبل‌هاى بردگى و تحقیر زن مانند حجاب، مذهب و مردسالارى تا چه حد جدى است. آیا هیچ اگر و اما، هیچ عذر و بهانه اى مانند “فعلا زود” است، ولی باید به “مقدسات” مردم بى احترامى نشود لکن از آزادی سوء استفاده نکند، را ضمیمه و پسوند و پیشوند مساله آزادى زن نمیکند؟ معیار”آزادى هر جامعه به نسبت میزان آزادى زن در آن جامعه است” و این شاخص آزادى خواهی و رادیکالیسم هر سازمانی است.

جنبش آزادى زن خود متاثر از اوضاع سیاسى و جنبش‌هاى اجتماعى و طبقاتى اصلى و متخاصم جامعه بوده و هم بر آنها تاثیر گذاشته و بنابه اوضاع کلى این جنبشها دامنه و نفوذش متغییر بوده است. اما مداوما در صحنه سیاسى حضور داشته است. آزادى زن در مطالبه براى حق “راى” تا حق تدریس، حق طلاق تا شرکت زنان در تولید، در فرهنگ و در مبارزه سیاسى و شرکت آنها در انقلابات بخصوص انقلاب ۵٧ در کلیه شئون و در کلیه سطوح از جمله در مبارزه پارتیزانى علیه مذهب و مردسالارى و بخصوص علیه رژیم جمهورى اسلامى اشاره کرد. میتوان دهها جلد کتاب قطور راجع به این مسئله بسیار مهم و در عین حال درد آور جامعه معاصر نوشت. نهضت آزادی زن هنوز جاری است.

مذهب که سر چشمه فرهنگ ریاکاری است، بروز صریح تمایلات و احساسات جنسى انسان بخصوص انسان مونث را منفى میداند. این فرهنگ ریاکار طی پروسه ای به نیروى عادت مردم تبدیل شده و هنوز بر جامعه کردستان سنگینى میکند. مطرح کردن عشق و علاقه زن با مرد خارج از چهارچوب فرهنگ ریاکار مذهبی هنوز کار آسانی نیست. فرهنگ ریاکار مذهبی کمبود و محرومیت جنسى، حسادت و تنگ نظرى انسان را رشد داده و همنوع دوستى انسان را محدود خواهد کرد. بقایاى این فرهنگ ارتجاعى از زن بیشتر قربانی میگیرد. زنان علاوه بر قوانین شرعی و لمپن ایسم جمهورى اسلامى، با فرهنگ مردسالار حدکا و ناسیونالیست هایى شبیه مذهبى چپ خلقى رو به رو هستند. این سنت ها جلوى رشد و آزادى مادی و معنوی زن را می گیرند. بمحض اینکه بحث آزادى زن به میان آید، اینها تمام کلمات منفى که شما به زحمت مى توانید در فرهنگ لغت پیدا کنید جلوى آزادى انسان مونث بخط مى کنند. این ارزشها در روابط خانوادگی، ترانه و موزیک، شعر و هنر، طنز و ادبیات خود را نشان خواهند دهد. آنچه گرایشات عقب افتاده شرقى و چپ سنتى، شرف می نامند و بخاطر آن زن را مجازات می کنند، بی شرفی محض است. آن مشخصاتی که مردسالاری معیارناموس و شرف برای زن می نامند؛ مردسالاران خود یک ذره از آن ندارند. آنچه “خطا” خیات زن به مرد پنداشته میشد خود نوعى نگرش مذهبى به مناسبات انسان بالغ است. درعرصه مبارزه برای آزادی زن شما تفاوت اساسی فرهنگی، پراتیکی و اجتماعی بین احزاب دمکرات با حکومتهای ضد زن نمی بینید. جنبش ناسیونالیسم بدلیل دفاع از فرهنگ ملی- خودی و پاس داشتن فرهنگ مردمی ” فولکلور” هیچ انتقادی مضمونی از کارهنرمندان و خواننده ندارد. بعضی از نویسنده ها و خواننده های کهنه پرست با متلک، طنز زشت و ادبیات پوچ مذهبی- دوران فئودالیستی باسم فرهنگ کردی به جان جامعه افتاده اند. همسوی او با این فرهنگ پوسیده نویسنده ها و خواننده را وادار به تعمق و احساس مسئولیت در مقابل چه چیزی میخواند و تولید می کند کرده است. اغلب نویسنده ها و “هنرمندان” به همان شکل نخراشیده و زمخت و پرت و پلا گفتن منتج از فرهنگ فئودالیسم نسبت به انسان بخصوص نسبت به زن، هر چه از محصول خرمن فئودالیسم به ارث برده اند عیننا بازگو و حتی در مواردی کاریکاتور شده تر بخورد جامعه داده اند. نه نهضت بیداری، نه رنسانسی، نه توسعه ای و نه رفرمی در آن وارد کردند. بخصوص در زمینه مضمونی هیچ تحولی بوجود نیاورده اند. دایره تفکرخواننده قرن ۲۰-۲۱ کرد ناسیونالیست، با جهانبینی و تفکرخوانندگان قرن ۱۹ تفاوت آن چندانی ندارد. فضای حاکم بر جهانبینی ملی هیچ سئوالی برای آنها مطرح نکرده، هیچ انتقادی نداشته و کارشان تعریف و تمجید آنچه که بدست آمده می باشد. نه آزاد منشی در فکر، نه نوآوری در تئوری، نه بهبودی اساسی در شکل و نزاکت، نه تغییر و رشدی در زیبایی و نه تحولی مضونی در آن صورت داده اند. می توان رد پایی اینها را در همه شئون زندگی اجتماعی دید. اگر عمر باقی باشد در فرصت دیگری به آنها بطور مفصل خواهم پرداحت.

رعایت کردن آزادى کامل و بدون قید و شرط زن صد البته تنها با “ایده” مدرن و برابری در برابر قانون، با تبلیغ و ترویج نمی توان برابرى زن و مرد را همه جانبه تحقق بخشید. مهم تر از”ایده” مدرن و برابری در برابر قانون، باید بلخاظ مادی هم زندگی مادی و هم قانون را تغییر داد. همچون رفاه اجتماعى اساس و پایه فرهنگ مدرن و انسانى در هر جامعه است و اگر رفاه و آسایش در جامعه نبود، نمى توان از فرهنگ مترقى زیاد صحبت کرد؛ و یا اگر فقر و فلاکت و بیکارى در جامعه وجود داشته باشد نمى توان با “نصیحت” فقر، بیکاری، دزدى، خشونت … را از بین برد.

زن بدلیل متابولیسم بدنى از جهات مختلف با مرد فرق دارد. اما مساله آزادی زن یک مساله اجتماعی طبقاتی و حقوقی است و نه برابری فیزیکی. اختلافات ارگانیزم بدنى، ضرورت طبیعى ذاتى توازن بقای انسان و نه عاملی برای توجیه محرومیت زن است. در زمینه حقوق باید کلیه موازین تبعیض آمیزعلیه زن را لغو نمود و برچید. در زمینه اقتصادی، با برابری دستمزدها و مسئولیت دولت و جامعه در قبال زن، باید امنیت اقتصادی زن را تامین نمود و او را از وابستگی اقتصادی با مرد بی نیازکرد.  در بعد فرهنگی مسئله، هیچ نهادى حق دخالت در زندگی خصوصی انسان بالغ ندارد. چگونگی انتخاب زندگی خصوصی انسان به خود آنها مربوط است. ابتدا باید صورت مساله را روشن کرد که کدام نیروهای و به چه دلیلی از نابرابری و ستم کشی زن سود می برند مشخص نمود. حتما مساله در مورد توده های مردم با احزاب سیاسی فرق می کند. در مورد شهروندان باید تناقضات را بیشتر با آموزش و دید آزاد منشانه و همنوع دوستى انسان حل کرد و نه چهره جرم و جنائى دادن با هر جست و خیز… باید سازش ناپذیر و انسانى به همت دست آوردهای کمونیسم کارگر با کار روشنگرى و سازمان دادن کمیسیون ها و کمیته هاى رسیدگى به نقض حقوق زن در جامعه مبارزه کرد و بدفاع از برابرى زن و مرد پرداخت و کلیه موازین تبعیض آمیز را برچید و ستم بر زن را برای همیشه ریشه کن کرد. نبرد بشدت ادامه دارد، زیرا نابرابری، تعدی و ظلم بر زن با بیرحمانه ترین و خش ترین حالت هنوز در جریان است. این تلاش قدمی در راستای این نبرد ظفرمند است.      ادامه دارد

—————————————————————————————————————-

(۱) منبع خبر: Beyan.info