معناى سرنگونی جمهوری اسلامی

در دور نوین اعتراضات مردم ایران شعارها بدرست علیه  خامنه ای نشانه رفته است. و این کاملا قابل فهم است چرا که خامنه ای نماد اصلی این حکومت است و رئیس دزدان و آدمکشان! مردم شعار می دهند که بعد از مبارک و بن علی نوبت سید علی است و با این شعار دارند می گویند که دوره دیکتارتورها و دیکتاتوری ها به پایان رسیده است. اما بخاطر اینکه اجازه ندهیم کسی از تلاش ها و جانفشانی های ما سو استفاده کند و سرنوشت خودمان را بدست فریبکاران دیگری نسپاریم باید بدانیم که از سرنگونی جمهوری اسلامی چه انتظاری داریم. جمهوری اسلامی باید سرنگون شود. در این شکی نیست و همه ما در این روزها باید همین شعار را به سر زبانها بیاندازیم. ولی در عین حال همه باید در افکار و افق خود روشن باشیم که منظورمان از سرنگونی جمهوری اسلامی چیست؟ این را نمی شود به بعد حواله داد چرا که تجربه نشان داده است که از همین حالا باید راه را برای قدم بعدی هموار کرد وگرنه کلاه سرمان می رود.

اولین معنی سرنگونی جمهوری اسلامی این است که کل حکومت مذهبی در آن کشور تماما ور بیافتد. مردم به خیابانها نیامده اند که مثلا خامنه ای برود و یک آیت الله گردن کلفت پسر خاله خامنه ای ولی فقیه شود. و یا احمدی نژاد برود و موسوی و کروبی بیایند. مردم هزینه سنگین شکنجه و زندان و اعدام را نمی پردازند که قانون اساسی جمهوری اسلامی باقی بماند و ما به “دوران طلایی امام” برگردیم! نخیر اینها همه کلاهبرداری و رندی اسلامی است. اینها خواستهای مردم نیست٬ رویای بخشی از خود حکومت است. معنی رفتن جمهوری اسلامی این است که بساط حکومت مذهب باید از آن جامعه جارو شود. جمهوری اسلامی باید با یک نظام سیاسی سکولار و غیر مذهبی جایگزین شود. این همان چیزی است که همه جناحهای این حکومت از استقرارش حسابی هراس دارند. اقتدار مذهب زندگی همه ما را تباه کرده است و چیزی جز خشونت٬ ناامنی٬ نداری٬ فقر٬ شکنجه٬ سگنسار٬ اعدام و هزار بدبختی دیگر بهمراه نداشته است. دیگر بس است! عاملان این وضع باید به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه و دادگاهی شوند. دولت مذهبی با همه قوانینش و دستگاه تحقیر و سرکوبش باید تماما درهم شکسته شود. مذهب باید از دولت جدا باشد و خدا بر مردم حکومت نکند. بنابراین وقتی همه ما به رفتن جمهوری اسلامی فکر می کنیم  ضروری است که استقرار یک نظام سکولار یعنی جدایی کامل دین از دولت و آموزش پرورش را مطرح و بیان کنیم  و به هیچ کس اجازه ندهیم بر این خواست ما خاک بپاشد.

رفتن جمهوری اسلامی یعنی اینکه وسیعترین آزادیهای سیاسی در کشور فورا و بلادرنگ برقرار شود. ۳۲ سال است که در این مملکت به اسم دین زبان می برند و آزادی را سرکوب می کنند. این باید خاتمه پیدا کند. ما می خواهیم که آزادی وسیعا به جامعه و به خانه تک تک ما باز گردد. ما می خواهیم مطبوعات آزاد باشد و سانسور دولتی نداشته باشیم. ما می خواهیم اجتماعات و برپایی اعتراضات آزاد باشد و کسی را به این خاطر دستگیر و بازدداشت نکنند. ما می خواهیم تشکیل انواع و اقسام تشکلهای کارگری٬ کارمندی٬ دانشجویی٬ دانش آموزی و غیره آزاد باشد و هیچ ممانعت قانونی بر سر انجام این کار وجود نداشته باشد. ما می خواهیم ابراز نظر و عقیده آزاد باشد و کسی به این خاطر که گویا “امیت ملی را به خاطر انداخته” و یا هر بهانه دیگری زبانش قیچی و بریده نشود. ما می خواهیم که عموم و بویژه احزاب و تشکلها به رسانه هاى جمعى دولتى دسترسی داشته باشند و مدیا مال از “ما بهتران” نباشد. ما نظامی می خواهیم که در آن وجود زندانی سیاسی ناممکن است چرا که کسی بدلیل عقاید سیاسی اش اصولا زندانی نمی شود.

سرنگونی جمهوری اسلامی یعنی واژگونی دیکتاتوری و در هم شکستن ماشین دولتی که در خدمت این دیکتاتوری قرار دارد. ما نباید به رفتن دیکتاتورها بسنده کنیم دیکتاتوری هم باید برود. این یعنی یک تحول اساسی در حاکمیت. یعنی منحل کردن ارتش و سپاه پاسداران و کمیته ها  و زندانها و پایین کشیدن بورکراسی مافوق مردم. پایان دادن به دیکتاتوری موجود یعنی اینکه مردم در شوراهای خود متشکل شوند و با اتکا به این نهادها قانون وضع کنند٬ اجرا کنند٬ از حقوقشان دفاع کنند٬ قضاوت کنند٬ مجازات کنند و خلاصه اینکه حاکم سرنوشت خودشان باشند. نباید اجازه دهیم پس از سرنگونی رژیم عده ایی با شعبده بازی و چشم بندی ما را به خانه ها بفرستند تا بعد همان بساط سابق را گیرم با رنگ و لعابی تازه برقرار کنند. باید هوشیار باشیم که همیشه در صحنه بمانیم و با شوراهایمان حکومت بلاواسطه خودمان را درست کنیم و دخالت همه آحاد مردم در سرنوشت خویش را سازمان دهیم.

سرنگونی جمهوری اسلامی یعنی ساقط شدن یکی از زن ستیز ترین رژیم های جهان. و این معنای دیگری نمی تواند داشته باشد جز اینکه همه قوانین  و مقررات ضد زن باید فورا ملغی گردد و در فردای پیروزی برابری کامل زن و مرد در حقوق مدنی و فردی بلادرنگ اعلام شود. این یعنی پایان دادن به بیش از سی سال حکومت آپارتاید جنسی٬ جداسازیها٬ قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و حجاب اسلامی.

سرنگونی جمهوری اسلامی در عین حال به معنای لغو کلیه قوانینی است که به اعمال تبعیض نسبت به شهروندان جامعه منجر می شود. این یعنی اینکه هیچکس نباید به دلیل تمایلات جنسی اش مورد اذیت و آزا ر قرار گیرد٬ اقلیت های مذهبی و قومی نباید مورد ستم قرار بگیرند. و همه بعنوان شهروند از حقوق یکسان برخودار باشند.

رفتن جمهوری اسلامی باید با خاتمه یافتن بساط هر گونه اعدام در جامعه توام باشد. اعدام یعنی خشونت دولتی. و باید ملغی شود. دولت برآمده از انقلاب مردم باید نشان دهد که این وسیله قتل و کشتار را به کنار می گذارد و برای نفس حیات ارزش قائل است. مردمی که علیه اعدام و کشتار انقلاب کرده اند باید خواستار لغو مجازات اعدام باشند.

اما سرنگون کردن جمهوری اسلامی اگر به تامین رفاه و آسایش برای همه آحاد جامعه منجر نشود٬ انقلاب به فرجام نهایی ای خود نرسیده است. اگر سرنگونی جمهوری اسلامی به مشقات و مصائبی که کارد را به استخوان همه رسانده است یعنی بیکاری٬ گرسنگی٬ فقر و فلاکت٬ بیسوادی٬ درماندگی٬ بیماری٬ مرگ و میر ناشی از نداری پایان ندهد هنوز انقلاب به هدف تعیین کننده خود نرسیده است. انقلاب باید ادامه یابد تا آن مناسباتی را که اکثریت بی چیز جامعه را به بردگی هر روزه اقلیت ثروتمند و صاحب سرمایه می کشاند از میان بردارد. هیچکس و هیچ نیرویی نباید حق انحصار بر شرایط و منابع کار اجتماعی را داشته باشد. همه شهروندان جامعه باید در دسترسی به امکانات کار و فعالیت اجتماعی و بهره مندی از ثمره آن برابر باشند. می توان با گرد آمدن به دور صف کمونیسم کارگری و کارگران کمونیست چنین جامعه ایی را ساخت و به هر گونه استثمار و بهره کشی از انسان پایان داد.*