فریادى از میان آتش

وقتى کسى خودکشى میکند, وقتى میشنویم انسانى به دردناکترین شکل ممکن در میان شعله هاى آتش به زندگى خود پایان میدهد, اولین سوالى که به ذهنمان خطور میکند این خواهد بود که چه چیزى باعث میشود انسانى در نهایت استیصال مرگ را بر گزیند, چرا او به چنین حدى از ناامیدى رسیده است؟ آیا اطرافیانش قادر به جلوگیرى از چنین فاجعه اى نبودند؟ نقش جامعه, دستگاه حکومت, آداب و سنن اجتماعى در این میان کجاست؟ تحقیقات زیادى پیرامون عوامل خودکشى صورت گرفته است که هر یک بیانگر نگرش خاص محقق به جامعه, انسان, تاریخ و دیگر پدیده هاى اجتماعیست.
هر ساله بر طبق تخمین سازمان بهداشت جهانى یک میلیون نفر در سراسر دنیا به خودکشى دست مى زنند. یعنى در هر ۴٠ ثانیه یک خودکشى. بر طبق آمارى از همین منبع نرخ خودکشى در کشورهاى روسیه، سوئد، فنلاند، چین و استرالیا برابر با ١٣ نفر از هر صد هزار نفر، در هند, آمریکاى شمالى و بخشى از اروپا ۶ تا ١٣ نفر و در کشورهایى چون ایران و آمریکاى جنوبى اندکى بیش از ٧ نفر مى باشد. همینجا لازم به تذکر است که تا زمانى که سازمان بهداشت جهانى مبناى تحقیقات خود را بر اساس گزارشات رسیده از موسسات تحقیقاتى وابسته به دولتهایى چون رژیم ایران میگیرد, در دقت این ارقام جاى تردید جدیست.
آمار خودکشى در ایران بعد از روى کار آمدن جمهورى اسلامى رو به تزاید رفته است و ابعاد خشونت از جمله در شکل خودسوزى بویژه در میان زنان بطرز باورنکردنى گسترش یافته است. طبقه گفته وزارت بهداشت رژیم به نسبت هر ۱۰۰ هزار نفر ۳ زن و ۱ مرد اقدام به خودکشی میکنند. رایجترین نوع پایان دادن به زندگی در میان زنان خودسوزی است. ایران بعد از چین و هندوستان سومین کشور جهانست که آمار خودکشی زنان هر روز رو به افزایش است. در استانهای گهگیلویه, ایلام, کرمانشانه و کردستان بالاترین آمار را به خود اختصاص داده است طوری که مثلا در استان ایلام سالانه ۴۳۰ زن دست به خودسوزی میزنند.  وجود قوانین اسلامى منجر به ابقا و گسترش تمایلات مذهبى در میان اقشار عقب مانده گردیده و بدین ترتیب قدرت تاثیرگذارى از بخش عظیم جامعه که خواهان مدرنیسم و رفاه بودند سلب گردیده است.
سوزان, زنى ٢٧ ساله مى گوید: «در حالى که مشغول کارهاى خانه بودم و شوهرم تهدید میکرد که سرم هو بیاورد آنچنان احساس حقارت و سرخوردگى کرده و به خودکشى دست بردم . دقایقى بعد شعله هاى آتش و التماس کمک تنها چیزى بود که به یاد دارم. همه چیز عوض شد من مدتهاست که مرده ام».و یا هانا در بیمارستان اربیل با ٨٠٪ سوختگى تعریف میکند که چطور به او تجاوز شد و از ترس بستگانش که مطمئن بود به قتلش خواهند رساند خودکشى کرد. او میگوید اگر من این کار را نمیکردم آنها مرا میکشتند.
تحقیقات دانشگاه علوم پزشکى مازندران نشان میدهد که درصد بالایى از کسانى که دست به خودکشى میزنند را جوانان تشکیل داده که از این تعداد تنها رقمى بالغ بر ٨٠٪ شامل زنان میباشد. تحقیقات دیگرى در استان ایلام نشان میدهد که ٨۵٪ خودکشى هاى انجام شده توسط زنان جوان انجام گرفته است. شواهد حاکى از آن است که درصد بالاى خودکشى در میان جوانان و زنان محدود به استانهاى ذکر شده نبوده بلکه بظور وسیعى در نقاظ دیگر ایران از جمله کردستان و خوزستان وجود دارد. یک وجه مشخصه خودکشى در این مناطق اقدام قربانیان به انتخاب روشهاى دلخراشى از جمله خودسوزیست.
ابعاد وسیع این تراژدى انسانى محدود به ایران نبوده, در کردستان عراق در ١٢ سال گذشته با روى کار آمدن احزاب ناسیونالیست در کنار قتلهاى چند هزار نفره ناموسى این پدیده نیز به طرز وحشتناکى بالا گرفته است. تنها در دو شهر سلیمانیه و اربیل سالانه بیش از ١٠٠٠ نفر از زنان خودسوزى مى کنند. هر روز بیش از ۵٠ زن در بیمارستانهاى این دو شهر بدلیل اقدام به خودکشى بسترى شده, درصد بالایى از این زنان را افرادى تشکیل میدهند که اقدام به خودسوزى کرده اند. بر اساس تحقیقات ساکار احمد، مسئول سازمان مستقل زنان در اربیل در سال ٢٠٠٠ ,٢٢٨ زن و در سال ٢٠٠١، ٢٨۵ زن خودسوزى کرده اند.
ریشه هاى خودکشى در میان زنان
پدیده خودکشى پدیده اى قدیمى و جهانیست. اکثر صاحبنظران بر این باورند که باید این پدیده را در ناهنجاریهاى اجتماعى، اختلالات روحى و روانى انسانها، در محیط زیست و مولفه هاى دیگر جستجو کرد. آنچه در این میان عامدانه به فراموشى سپرده میشود این واقعیت است که مصائب نامبرده نتیجه مستقیم روابطى ناعادلانه در جامعه امروز است. بنابراین نگرشى رادیکال به پدیده خودکشى دادخواستى مستقیم علیه سیستمیست که مصبب فقر و فلاکت, از خودبیگانگى و خشونت است.
مشکل اما تنها محدود به معضلات اقتصادى و فقر حاصل از وجود جوامع طبقاتى نیست. ستم جنسى بر زنان منجر به بى حقوقى مضاعفى براى آنان گشته و شرایط زیست را براى آنان دوچندان دشوار میکند. این ستم جنسى در کنار فردگرایى و اتمیزه شدن انسانها منجر به بحرانهاى عمیق روحى روانى گردیده و خود به عاملى براى خودکشى میگردد.
بر طبق تحقیقات به دست آمده از سازمان سلامت روانى بیمارى افسردگى در میان زنان متداولتر از مردان است. آمار ابتلا به بعضى از اشکال افسردگى چون یونى پولار(Unipolar) در میان زنان دو برابر بیشتر از مردان است. همچنین خشونت علیه زنان منجر به نوعى بیمارى روحى به نام PTSD, Post Traumatic Stress Disorder یا (استرس مزمن) مى گردد. آمار سازمان سلامت روانى مى گوید که از هر ۵ زن در جهان یک زن مورد تجاوز جنسى قرار میگیرد که همین آمار میتواند نشان دهد چه رقم بالایى از زنان با این بیمارى زندگى میکنند.
اما مازاد بر همه این مصائب در جهان به اصطلاح متمدن عروج اسلام سیاسى در دهه هاى اخیر است. دیگر بحث نه بر سر ستم جنسى بلکه اصولا بر سر نفى جنسیت نیمى از انسانیت است. زن ستیزى صفت مشخصه جنبش اسلام سیاسیست. ازدواجهاى اجبارى و در سنین پایین، تعدد زوجات و اختلافات ناشى از آن، حجاب اجبارى, محدودیتهاى جنسى، خشونت در خانواده و در یک کلام بى حقوقى زنان در جامعه, همه و همه در تقابل با ارزشهاى سکولار و مدرن بخش عظیم مردم این جوامع میباشد. اسلام سیاسى امروز تبدیل به مانعى اصلى در مقابل امید به آینده, رفاه و حرمت انسانى در جوامع اسلام زده شده است. بى دلیل نیست که قربانیان در این جوامع فجیع ترین اشکال خودکشى را برمیگزینند.
راه حل چیست؟
نقدى رادیکال به پدیده خودکشى بررسى شرایط پیدایش این معضل است. چنین نقدى ناگزیر دادخواستى علیه مناسبات و روابطیست که منجر به خودکشى میگردد. بدین ترتیب مبارزه با خودکشى تنها از طریق از میان بردن زمینه هاى اقتصادى, اجتماعى و فرهنگى آن میسر میباشد.
ناگزیر کاهش و از میان بردن قربانیان خودکشى در مرحله اول امرى سیاسیست. مذهب و ناسیونالیسم, بعنوان دو جریان اجتماعى تبعیض آمیز به سدى اصلى در مقابل آزادى و شکوفایى انسان مبدل گشته است. برقرارى یک نظام سیاسى مدرن وسکولار پیش شرط مهمى در بازیابى حرمت انسان, امید به آینده و سعادت براى بشریت است. چنین مطالبه اى همواره یکى از خواسته هاى جنبش کمونیزم کارگرى بوده است. جامعه فردا جامعه اى عارى از تبعیض, آزاد و برابر خواهد بود. چنین جامعه اى به حرمت انسانها, عشق به زندگى و امید به آینده به بالاترین حد ممکن ارج خواهد نهاد.
فردا به جاى اشک در چشمان نا ا مید زنان و دختران جوان امید به زندگى و شکوفایى خواهیم دید.