معضلات رضا مقدم و تلاش براى فرافکنى

اوضاع سیاسی متحول ایران و اوجگیری جنبش سرنگونی و انقلابی علیه جمهوری اسلامی خیلی از جریانات اپوزیسیون را به مخمصه و دردسر انداخته است و هرکدام تلاش میکنند به نحوی مواضع خودرا قبل و بعد خیزشهای یک سال اخیر راست  و ریست کنند. چپهای حاشیه ای و کوته بین نیز از این وضعیت در امان نمانده اند و در واقع میشود گفت وضعیت ناهنجارتری دارند. فکر میکنم پرداختن به بخش عمده معضلات اینها از جنبه هایی آموزنده باشد و در فرصتی باید به همه آنها پرداخت. اینجا من فقط یک نمونه را میخواهم مختصرا اشاره کنم و آن وضعیت محفل “آذرین – مقدم” است. دلیل آنهم نوشته ای است که رضا مقدم در نقد حزب کوروش مدرسی “حکمتیست” تحت عنوان “لجبازی حکمتیستها با خواست رفتن سد علی” نوشته است. داستان این دو جریان در مورد اوضاع سیاسی ایران شاید از همه جالبتر و تفننی تر باشد. رضا مقدم تناقضی واقعی و آشکار را در سیاستهای حزب کوروش مدرسی دیده است و به آن اشاره میکند. اما فراموش میکند که خود او و محفل کذایی اش با یادآوری این تناقض به مشکل جدی ای مواجه میشوند. طبق معمول این جناب از فرصت استفاده میکند تا لگدی هم به منصور حکمت بزند. بگذارید برای روشن شدن مساله یک نقل قول نسبتا مفصل را بازگو کنم او مینویسد ” حکمتیست ها هنگامی که هنوز از حزب کمونیست کارگری جدا نشده بودند دوران ۸ ساله ریاست جمهوری خاتمی را دوران انقلابی می دانستند و رژیم را در آستانه سقوط. بگونه ای که حتی منصور حکمت بر سر سقوط سریع رژیم اسلامی با صفا حائری شرط بندی کرد. در اینجا و در چهارچوب مطلبی که مناسب این ستون سایت کارگر امروز باشد فرصت آن نیست که کل اعتراضات مردم در دوره ۸ ساله خاتمی را با دو ساله اخیر و پس از انتخابات ریاست جمهوری مقایسه کرد و لذا فقط به یک مورد بسنده می شود. اگر حکمتیستها به اسناد فعالیت آنزمانشان نگاه کنند یادشان می آید که اعتراضات چند روزه دانشجویان کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۷۸ که با خشونت تمام توسط رژیم سرکوب شد در دستگاه تحلیلی حزب کمونیست کارگری جایگاه برجسته ای داشت و مثلا یک نقطه عطف تعیین کننده در سرنگونی رژیم بود. علت اعتراض دانشجویان بسته شدن روزنامه سلام، نشریه یکی از جناحهای رژیم و مدافع رئیس جمهور وقت بود و رهبریش هم در دست انجمنهای اسلامی و تحکیم وحدت، تشکل دانشجویی وابسته رژیم.  در دستگاه تحلیلی حکمتیست ها که لابد باید از یک انسجام و منطق درونی برخوردار باشد چرا تظاهرات میلیونی ۲۵ بهمن در چند شهر و با خواست کنار زدن سدعلی “در مقابل رقیب خود در حاکمیت خودنمایی کند” است و اعتراضات ۱۸ تیر ۷۸ نقطه عطف در سرنگونی رژیم بود؟..”

رضا مقدم در رابطه به جریان موسوم به حکمتیست به یک تناقض واقعی اشاره کرده است. البته کار جریان کوروش مدرسی از تناقض و این حرفها گذشته است. آنها تصمیم خودرا گرفته اند که با یک سیاست ارتجاعی و بغایت راست روبروی مردم و جنبش اعتراضی و انقلابی مردم بایستند. و این برای همه کس اظهر من الشمس است. اما تناقض اینها میدانید از کجا سرچشمه میگیرد؟ دقیقا از کنار گذاشتن نظرات و سیاستهای منصور حکمت و چرخیدن بطرف تزها و سیاستهایی که آذرین –مقدم قبلا فرموله کرده بودند. اینها دارند خط محفل “مقدم – آذرین” را که قبل از خیزش ۸۸ از آن دفاع کرده بودند بطور منطقی ادامه میدهند و از همین جای راست ناجوری سردر آورده اند که شاهدش هستیم. یعنی تزهایی شبیه اینکه جمهوری اسلامی متعارف میشود، رژیم تثبیت میشود، جنبش سرنگونی وجود ندارد و امثال اینها. حزب کوروش مدرسی هم مدتی برای لاپوشانی راست روی و تناقضات خود به زیر پوشش کارگر کارگری روی آورد. اما آنجا هم مثل ایرج آذرین که گفته بود “طبقه کاگر باید وزن سیاسی خودرا پشت سر بخشهایی از بورژوازی بگذارد” ، اینها هم گفتند که طبقه کارگر باید صف مستقل خودرا تشکیل دهد و از سقوط حکومت اسلامی جلوگیری کند. (کوروش مدرسی) زیرا بزعم اینها سرنگونی حکومت در این اوضاع فاجعه بار است و به سناریوی سیاه منجر میشود! بنابرین اکنون فقط حزب کوروش مدرسی نیست که با این مشکل مواجه است که تناقض سیاستهای کنونیش را با سیاستهای رادیکال دوره ای که اینها با حزب کمونیست کارگری بودند توضیح دهد، محفل مقدم هم ناچار است تناقض واقعیت امروز و اعتراف خود به دوره انقلابات و خیزشهای انقلابی و توده ای را با تبلیغات سالهای قبل خود و حتی همین نشریات و کتابهایی که مانیفست امروز خود میداند توضیح دهد. آیا رضا مقدم بیاد می آورد که خود او و معلمش آذرین تا همین سال پیش از متعارف شدن و تثبیت جمهوری اسلامی دفاع میکردند؟ آیا بیاد می آورد که دوره انقلابات توده ای را تمام شده اعلام کرده بودند و گفته بودند تمام اقشار و طبقات پشت سر جنبش اصلاحات هستند؟ آیا هنوز هم ایشان به گفته هایی شبیه این معتقدند که گفته بودند ” شرایط سیاسی” بطرف تطبیق رژیم اسلامی با یک رژیم متعارف بورژوایی و استحکام بیشتر حرکت میکند” ؟  و یا به این هنوز هم معتقدند که “..آنهایی که چشم انداز اوضاع را به طرف انقلاب می بینند به جود جنبش دوم خرداد و گسیختگی در بالا استناد میکنند. همانطور که قبلا هم گفتم پیشروی و موقعیت دوم خرداد پیروزی بورژوازی ایران است. اگر چه ظاهرا پیشروی و موفقیت این جنبش گسیختگی و اختلاف حاد در رژیم اسلامی ایجاد میکند اما این گسیختگی ها بطرف انهدام و سرنگونی رژیم اسلامی حرکت نمیکند بلکه بطرف تطبیق رژیم اسلامی با یک رژیم متعارف بورژوایی و استحکام بیشتر حرکت میکند” (رضا مقدم) آیا میداند که در همان اسنادی که همچون مانیفست محفل خود تبلیغ میکنند بارها از پیشروی و پیروزی “جنبش اصلاحات” یعنی پروژه دو خردادی نجات رژیم دفاع شده است؟ آیا بیاد می آورد که در مانیفست محفلشان یعنی کتاب “چشم اندازو تکالیف” کارگران را به رفتن پشت سر بخشهایی از بورژوازی فرا خوانده بودند؟ آیا رضا مقدم میتواند بگوید تفاوت میان منطق همین امروز ایشان که کل جنبش دهها هزار نفره ۱۸ تیر را به جیب دوم خردادیها یعنی یک جناح حکومت میریزد و شعارهای سرنگونی طلببی و انزجار و خشم از کل جمهوری اسلامی را قلم میگیرد با منطق راست و ارتجاعی حکمتیستها که همین کار را با تظاهراتهای امروز مردم میکنند چیست؟ رضا مقدم باید بگوید که این خط تثبیت و متعارف شدن جمهوری اسلامی در چه حال است. باید توضیح دهد که خزیدن به سمت خیزش های انقلابی و انقلابات اجتماعی و امثال اینها تا چه حد با دوره انقلاب تمام شد و “حکومت اسلامی تثبیت میشود”  و “متعارف میشود” خوانایی دارد. حقیقت اینست که این دو جریان هردو قربانی یک خط سیاسی راست هستند و هردو در تناقض و دردسر بسر میبرند.

رضا مقدم یک گفته شفاهی از منصور حکمت را گرفته است و مدام در جاهای مختلف تکرار میکند که منصور حکمت در یک مصاحبه شفاهی در مورد سقوط قریب الوقوع جمهوری اسلامی شرط بندی کرد. بسیار خوب ببخشید. چند سال بیشتر طول خواهد کشید. اما آیا دیدن این واقعیت آشکار و عیان مشکل است که کسی ببیند که آن خط سیاسی و جهت گیری ای که منصور حکمت و حزب کمونیست کارگری از سالها قبل تاکنون در مورد سرنگونی جمهوری اسلامی، انقلاب، بحران حکومتی و دوم خرداد و اصلاح رژیم اسلامی مورد تاکید قرار داد، دارد یک به یک درستی و حقانیت خودرا نشان میدهد؟ همانگونه که منصور حکمت و حزب کمونیست کارگری گفته بود و تاکید کرده بود و برخلاف آنچه شما تبلیغ میکردید جمهوری اسلامی تثبیت نشد و در معرض جنبش و خیزش انقلابی مردم یا بقول شما اعتراضات و جنبش توده ای قرار گرفته است. همانگونه منصور حکمت گفت جمهوری اسلامی بحران سیاسی و اقتصادیش را نتوانست حل کند و این بحران عمیق تر و بسیار حادتر شده است. و همانطور که منصور حکمت تاکید کرده بود انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی به امر روز همه مردم تبدیل شده است. و الی آخر. جناب رضا مقدم بهتر است در فکر تناقض گیری و کشف راست روی سیاسی از جانب دیگران نباشد. او بهتر است فکری بحال مانیفست کذایی و خط سیاسی خود بکند. خطی که حکمتیستها را هم قربانی خود کرده است. بقول معروف کسی که در خانه شیشه ای نشسته است به پنجره دیگران سنگ نمی زند.
***
 به خوانندگان توصیه میکنم نقد مفصل تر محفل آذرین مقدم را در نوشته ای در سه بخش تحت عنوان “اولین منادیان جنبش اصلاحات- نوشته کاظم نیکخواه” در پاسخ به کتاب رضا مقدم در سایتهای حزب کمونیست کارگری و از جمله آدرس زیر در سایت کارگران  بخوانند.
http://www.kargaran.org/02maqalat/kazem.htm