موضع کردها در قبال جنبش سراسری در ایران

جنبش در کردستان

پس از قیام همگانی سال ١٣۵٧ و فروپاشی رژیم سلطنتی پهلوی، شهرها و نواحی مختلف کردستان از طریق شوراهای شهری اداره میگشت. شوراهایی که از طریق انتخابات آزاد و دمکراتیک در شهرها و روستاهای کردستان شکل گرفتند. این شوراها علیرغم هر کم وکاستی که داشتند، نمایندگان منتخب اقشار مخلتف جامعه بودند که ایده و افکار آنان را نمایندگی میکردند. در این شوراها، نمایندگان بازاریان، معلمان و کارکنان، کارگران و زحمتکشان و روشنفکران حضور داشتند. ادارات دولتی علی‌العلوم  طبق روال سابق به کار خود ادامه دادند. امنیت شهرها و روستاها از جانب خود اهالی محل، جوانان داوطلب و یا مسلحین شوراها و احزاب سیاسی در کردستان  تامین میگشت. مدارس اینبار با تدریس علوم مختلف به زبان مادری، یعنی زبان کردی، و با شور و شوق دیگری به کار خود تداوم بخشیدند.  مردم کرد در هیچ دوره‌ای اینچنین امنیت جانی و مالی را بخود ندیده بودند. بی جهت نبود که کردستان نام “سنگر آزادی در ایران”  را بخود گرفت.

رژیم جمهوری اسلامی پس از کسب قدرت سیاسی به سرکوب جنبشهای کارگری، جنبش مردم ترکمن صحرا و خلق عرب در خوزستان، تشکلهای دمکراتیک دانشجویان و کلیه آنچه رنگی از سکولاریسم و ترقیخواهی داشت پرداخت.پس از فارغ شدن از این سرکوبها، اینبار با آنچه که در توان داشت یورش وحشیانه و مغول آسای خود را به کردستان آغاز کرد. در این رابطه از  هیچگونه قساوت و بیرحمی در قبال مردم کرد، از اعدامهای جوانان کرد توسط خلخالی گرفته تا توپ باران کردن شهرها و کشتارهای جمعی مردم بیدفاع در روستاهایی همچون قارنا و قلاتان کوتاهی ننمود. مردم کردستان از همان اوایل بقدرت رسیدن ج.ا، به دفاع از دستاودرهای خود پرداخته و در مقابل اشغالگران کردستان به مقاومت عادلانه خود پرداختند. این مبارزه سرافرازانه مردم کردستان علیه رژیم ج.ا در شکلهای مختلف، ابعاد مختلف و در مکانهای مختلف کماکان ادامه دارد. هنگامیکه زنان و مردان شهر سنندج برای جلوگیری از ورود ستونهای زرهی ارتش در مقابل این ستون می ایستند، هنگامیکه  مردم شهرهای کردستان برای دفاع از مردم مریوان و بشکست کشانیدن سیاست جنگ‌طلبانه رژیم بسوی این شهر راهپیمایی میکنند، هنگامیکه سیل وسیعی از جوانان کرد جهت دفاع از کردستان و دستاوردهای آن، چه بعنوان پیشمرگ و چه بعنوان میلیس مردمی، خواستار مسلح شدن بودند همه و همه بیانگر یک جنبش عادلانه و همگانی مردم کرد بوده و است. مردم کرد از همان ابتدا، توهمات خود را نسبت به سیاستهای ضدمردمی و ضد دمکراتیک این رژیم از دست داده و جهت احقاق خواستهای ملی و دمکراتیک خود علیه این رژیم ،که در اوج قدرت خود، به مبارزه پرداخت. این پدیده سیاسی، اجتماعی و نظامی در کردستان قابل انکار نیست. 

یک تجربه تاریخی

هنگامیکه جنبش همگانی در سال ١٣۵۶ با اعتراضات مردم حاشیه‌نشین تهران شروع و با تظاهراتهای بعدی وسعت گسترده‌ای گرفت، مردم کرد از ابتدا در مشارکت این جنبش تا حدودی مردد و برخوردی محتاطانه داشتند. هر چند رشد سریع رویدادهای سیاسی، مجالی برای تحلیل و ارزیابی این تردید و احتیاط باقی نگذاشت اما در همان دوره، در محافل روشنفکری تا حدودی این مسئله و فاکتورهای موثر مورد بحث قرار گرفت. بعنوان مثال، در حالیکه توازن قدرت در شهرهای بزرگ هنوز معلوم نیست، پس چرا مردم کردستان وارد مبارزه‌ای گردند که دورنمای آن نامشخص است، مردم کرد نه تنها از نظر ملی در اقلیت هستند بلکه اقلیتی سنی مذهب نیز هستند(طبق قانون اساسی در رژیمهای پهلوی و ج.ا مذهب رسمی شیعه اثنی عشریست) و این در حالیست که مراکز علوم دینی و مدرسین و ملاهای کرد در کردستان از لحاظ مادی همیشه در مضیقه بودند و در وا‌قع از کمکهای مادی مردم منطقه بهره میگرفتند. بنابراین و با توجه به این مولفه، ایجاد یک قدرت سیاسی بر مبنای تشیع میتواند تهدیدی برای مردم کرد باشد. از طرف دیگر، با توجه به سوابق تاریخی در کردستان، از جمله حکومت خودمختار کردستان به رهبری قاضی محمد و جنبش مسلحانه سالهای ۴۶ و ۴٧ و دستگیریها وسیع فعالین سیاسی چه در آندوره و چه قبل از آن، میلیتاریزه کردن کردستان با ایجاد پایگاههای وسیع ژاندارمری والخ، مردم کرد از آن بیم داشتند که بی گدار به آب زدن ممکن است آنان را به سپربلا تبدیل کرده و مورد سرکوب گسترده و وحشیانه دستگاههای رعب و سرکوب رژیم پهلوی قرار گیرند. اینها و فاکتورهای دیگری مانع از ظاهر شدن اعتراضات گسترده در کردستان همگام  و همزمان با جنبش سراسری بود. از طرف دیگر اگر چنانچه خود مردم، با ارزیابیهای خود و با در نظرگرفتن فاکتورهای سیاسی، اقتصادی و حتی درونی و روحی، به شرکت در یک حرکت و جنبش اعتراضی متقاعد نگردند، برای فعالین و گروههای سیاسی بسیاردشوار و شاید بعید خواهد بود که فقط از راه تبلیغ و ترویج و اقناع مردم را برای چنین شرکتی به میدان آورند. هدف من در اینجا، نشاندادن این نکته است که مردم کردستان، با یک وقفه طولانی مدت چندین ماهه، به اعتراضات و جنبشهای اعتراضی سالهای ۵۶ و ۵٧ پیوستند(مسلما اولین جرقه‌های اعتراضی توده‌ای همیشه در شهرهای بزرگ شکل میگیرد). و این در حالی بود که مردم کرد تجربیات ارزنده‌ای در مبارزه علیه رژیم پهلوی داشتند، مضاف بر این، تجربیات مبارزات خلق کرد در دیگر بخشهای کردستان و از جمله در کردستان عراق و تشکیل حکومت محلی شیخ محمود برزنجی و مبارزات سالهای ١٩۴۵، ١٩۶٣ و١٩٧۴ درسهای ارزنده‌ای بود برای مردم کرد در کردستان ایران. در اینجا سوال اصلی اینست:با توجه به وضعیت کنونی و تجارب تاریخی گذشته، برخورد جنبش سیاسی خلق کرد با جنبش سراسری در ایران چگونه باید باشد؟ آیا باید مراقب رویداهای بدون برنامه بود یا از همین آغاز سیاستی روشن و آشکار در قبال آن گرفت؟

نقطه نظرات متفاوت

در پاسخ به این سوال که چه سیاستی را در قبال جنبش سراسری گرفت، نظریات متفاوتی مطرح است، از جمله اینکه مردم کرد با خواستهای خود در این جنبش شرکت کنند و این خواستها بایستی، از جمله، از جانب سران جنبش راه سبز(جرس) به رسمیت شناخته شود. یا اینکه این جنبش اختلافات درونی جناحهای حاکم است و مرم کرد نباید وارد این منازعه گردند. یا اینکه کسانی مثل میر حسین موسوی، در طی ٨ سال دوره نخست وزیری، در سرکوب مردم کرد بطور مستقیم و یا غیر مستقیم شرکت داشته است. یا اینکه رهبران جرس مردم کرد را کماکان تجزیه‌طلب و آشوب‌طلب قلمداد میکنند، رهبران جرس در قبال سرکوب مردم کرد، اعدامهای جوانان کرد سکوت اختیار کرده است و..

این تنوع نظر نه‌تنها اشکالی ندارد بلکه مساله‌یست باز و قابل بحث که طرح آشکار آن و بررسی نکات مثبت و منفی آن به تدقیق یک سیاست شفاف و همه‌ جانبه کمک شایانی خواهد کرد و این تنها روندیست که شرایط همکاری این دو جنبش را چه در حال حاضر و چه در آینده تسهیل و امکان پذیر خواهد کرد. طرح این مساله در فضایی بدور از احساسات، بدور از منافع ایدئولوژیک و حزبی چه بسا به ایجاد اتحاد عمل و پلاتفرمهای مشترکی منجر گردد. به نظر من، نقطه حرکت را باید از این منظر نگریست و بر این مبنا گذاشت نه از محکومیتها و قضاوتهای از پیش فرض گرفته و کلیشه‌ای. 

فعالین سیاسی کرد و جرس

خلق کرد و فعالین سیاسی آن، چه در داخل و چه در خارج کشور، هر گونه حرکت اعتراضی در ایران را مشتاقانه دنبال کرده و آن را متعلق بخود میدانند، نسبت به سرنوشت آن حساس و با رشد و گسترش آن به هیجان آمده و از فروکش کردنهای موقتی آن متاثر میگردند. جوانان کرد که زندگی آنان با مبارزات مدوام و از هم نگسیخته خلق کرد عجین و آمیخته است، هرجایی که اولین نشانهای حرکتهای اعتراضی به این رژیم نمایان گردد، در صف مقدم آن قرا میگیرند. جانباختن کیانوش آسا، صانع ژاله و محمد مختاری دال بر شرکت گسترده جوانان کرد در  جنبشهای اعتراضی توده‌ای در تهران ودیگر شهرهای غیر کردنشین است. اگر چنانچه جوانان کرد، نسبت به این جنبش، موضع فعالی نمیداشتند شاهد مرگ این آزادیخواهان و مبارزین راه آزادی نمیبودیم.

 در حالیکه رهبران جنبش سبز، خصوصا در داخل ایران، نسبت به اعدامهای اخیر در کردستان سکوتی عمدی برگزیده و یا در بهترین حالت با یک جمله بدون مفهوم و محتوا به آن پرداختند، احزاب و گروههای سیاسی کرد در یک بیانیه مشترک، همراه با چند گروه سیاسی دیگر در خارج کشور، از تظاهرات روزهای جمعه  بهمن٢٩، شنبه ٣٠بهمن و روز یکشنبه  اول اسفند پشتیبانی کردند. در این بیانیه ایرانیان و آزادیخواهان را به شرکت در این تظاهرات، که در شهرهای مهم اروپا، آمریکا و استرالیا  همزمان در ایران برگزار می شد، فرا خواندند. مساله بی اعتمادی و یا تردیدی را که مردم کرد در اوایل، در رابطه با قیام ۵٧، از خود نشان دادند، و در بالا به آن اشاره کردم، اینبار اما با شدتی ضعیفتر، به شکل و محتوای دیگر خودنمایی میکند. این عدم اعتماد در بین مردم کرد که واقعیتی انکارناپذیرست، نه نتیجه خودمحوربینی این مردم، بلکه زاییده و مولود شرایطی است که در ٣٠ سال گذشته برروی هم انباشته شده و به یک تجربه عملی مردم بدل گشته است. از نظر بخشی از مردم، آقایان کربی و موسوی جزئی جدایی‌ناپدیر و بخشی از اجراکنندگان سیاستها رژیم ج.ا بوده‌اند و این بخش از مردم، آنان را کماکان در حلقه قدرت سیاسی و اجرایی این رژیم میدانند. در پیش گرفتن سیاستی آگاهانه و هدفمند از طرف احزاب و جریانات سیاسی کرد و سران جرس در راستای همگرایی این دو جنبش، جنبش سیاسی در کردستان و جنبش سراسری در ایران، اقدامی عاجل و ضروریست. اما نباید از یاد برد که وجود این بی اعتمادی،  با تفسیر سیاسی آن، بمعنای فقدان یک دیالوگ، بمعنای فقدان بحث بر سر خواستها و ایده‌هاست که در بهترین حالت خود به سود حاکمیت دیکتاتوری ج.ا است. جنبش سراسری، یک جنبش دمکراتیک و مدنی برای احقاق خواستهای دمکراتیک، چتریست همگانی که گرایشهای متفاوت اجتماعی را از سوسیالیست گرفته تا آنکه را شعار یا حسین میر حسین را سر میدهد در خود گرفته است. و این یکی از خصایص جنبشهای اجتماعی و توده‌ایست. خواست ملی خلق کرد که خواستی سیاسی و دمکراتیک است میتواند و باید جایگاه خود را در این جنبش بیابد. بی توجهی و یا نادیده گرفتن این خواستها، در چارچوب جنبش فعلی و آتی، بمعنای تضعیف خود جبنش و از طرف دیگر لاقیدی به جنبش سیاسی خلق کرد و دیگر ملیتهای دیگر است که در نهایت، سیر رویدادها بجای هدایت کردن جنبش فعلی به یک جنبش گسترده دمکراتیک آنرا به جنبشهای متعدد محلی سوق خواهد داد.

کدام موضع

جنبشها و قیامهای توده‌ای چند هفته گذشته، در کشورهای تونس، مصر، یمن، لیبی و جند کشور دیگر، بوضوح این واقعیت را نشان داد که باتوجه به نارضایتیهای عمومی، فقر و فلاکت مردم، وجود دیکتاتوری و عدم کوچکترین نشانی از دمکراسی، اپوزیسیون درون حکومتی پتانسیل فراوانی در بمیدان کشیدن و سازماندان این اعتراضات دارد. در شرایط چنین خفقانی که احزاب، گروهها و محافل و نشریات مترقی امکان ابراز وجود نداشته‌اند، این اپوزیسیون درون حکومتی، از قدرت سازماندهی چشمگیری برخورداست که چنین امکانی برای دیگران تقریبا فراهم نبوده‌ است. با توجه به تجربیات شخصی، وجود یک حرکت اعتراضی ولو کوچک بدون وجود یک رهبری، که دیگران را بخط کند، شعارها را طرح وتنظیم و زمان و مکان اعتراضات را تعیین کند، تقریبا غیر ممکن است. هر کسی حق دارد از شیوه موضعگیریهای موسوی و کروبی ناخشنود باشد اما نمیتوان وجود آنانرا و نقش آنانرا انکار کرد. روند و مسیر جنبش کنونی و موضع گیریهای  آنان در بطن این جنبش ملاکی تعیین کننده برای سرنوشت و موقعیت  آنان خواهد بود. از طرف دیگر تحلیل اینکه سرنوشت نهایی خود این جنبش به کجا ختم خواهد شد به این آسانی قابل پیش‌ بینی نیست، اما بدیهیست که عمر و سرنوشت دیکتاتوریها رو به زوالست. مردم در شرایط کنونی، با توقعات والاتر در زندگی و وجود شبکه جهانی اینترنت، به وسیعترین شبکه اطلاع رسانی و تشکل در دنیای مجازی دست یافته‌اند. ایندوره، دوره سقوط رژیمهای دیکتاتوری در خاورمیانه و از جمله در ایران است.

اگر به سوال اصلی که در ابتدای نوشته مطرح نمودم برگردم : با توجه به وضعیت کنونی و تجارب تاریخی، برخورد جنبش سیاسی کرد با جنبش سراسری در ایران چگونه باید باشد؟

 جنبش سیاسی ـ اجتماعی در کردستان با تاریخ ٣٠ ساله‌اش در مقابل دیکتاتوری ج.ا و جنبش سراسری در ایران با فراز و نشیبهایش، هر دو در تقابل با یک رژیم افسارگسیخته و درنده بپا خواسته‌اند. هر دو جنبشی دمکراسی خواه و علیه جلوه‌ها و کردارهای قرون وسطایی، هر دو خواهان آزادیهای مدنی و اجتماعی  هستند. همگرایی و تلفیق این دو جنبش در جهت تقویت و مجهز کردن آن به تجارب و مهارتهای بیشتر و در هم آمیختن خواستهای دمکراتیک جنبشهای اجتماعی متفاوت است. چه بسا با ایجاد پلی وحدتجویانه بین این دو جنبش، راهیابی به توسعه بخشیدن آن میسرتر خواهد بود. بحث و پلمیک سیاسی بین این جنبشهای اجتماعی، اقدامیست در راستای زدودن بی اعتمادی موجود، راهیست برای آشنا کردن بیشتر جرس با خواستهای عادلانه مردم کرد. نزدیکی این جنبشها، کانالیست برای برقراری و ایجاد پلاتفرمهای سیاسی آتی که در آینده ایران، با توجه به وجود ملل مختلف با خواستهای ملی متفاوت، میتواند از تنشهای ملی و قومی بکاهد. مردم کرد در کردستان که سالهای متمادی به تنهایی علیه این رژیم بمبارزه پرداخته، حال چه دلیل موجهی برای ناهمسویی با این جنبش سراسری وجود داشته باشد. تنها در بطن یک مبارزه مشترک در مقابل یک دشمن مشترک، دستیابی به توافقات، کوتاه مدت یا درازمدت، محدود یا گسترده، امکانپذیر است. میتوان سوال را بشکل دیگری هم مطرح کرد و آن اینکه آیا تضعیف جنبش سراسری کنونی(حال با نام جرس یا هر نامی دیگر که بر آن نهیم) در جهت تقویت دمکراسی و یا در جهت تضعیف دمکراسی در ایران است؟ ایا رژیم ج.ا با درگیرشدن در یک مصاف سراسری، قدرتش در سرکوب مردم کردستان بیشتر و یا کمتر خواهد شد؟. در حالیکه مناقشات درونی رژیم از خلع لباس آقای کربی گرفته تا زندانی کردن غیررسمی موسوی، از فریادزدنهای مرگ بر این آقایان و فریاد موسوی و کروبی باید اعدام گردند، از تشنجات روزانه و رو به گسترش در مجلس شورای اسلامی و خبرگان گرفته تا استعفای مقامات رژیم، همگی دال بر وخیمتر اوضاع سیاسی در ایران است. همسوکردن جنبشهای اجتماعی یکی از ملزومات تاریخیست. این روند دیر یا زود بوقوع خواهد پیوست اما اگر این همگرایی از جانب احزاب، گروهها و محافل سیاسی خصوصا در داخل کردستان، آگاهانه، هدفمند  و  با خواستهای مشخص باشد چه بسا بسیار مفیدتر واقع خواهد گردید.

هاشم رضایی ٢١/٢/٢٠١١

hashem91@hotmail.com