تحولات شمال آفریقا، خاور میانه و ضرورت اتحاد ما! نظری بر سیر تحولات تاکنونی و ضرورت اتحاد گرسنگان

مقدمه

شمال آفریقا و خاور میانه این روز ها شاهد اعتراضات و حرکتهای سیاسی/اجتماعی وسیعی است. این شرایط اساسا بر بستر دهها سال و بیش از نیم قرن حاکمیت کودتایی دولتها و شدت یابی بیش از حد استثمار انسانها برای سود دهی بیشتر سرمایه. بحرانهای دو دهه اخیر در دنیای سرمایه داری باعث شده که تمامی امکانات اجتماعی و رفاه نسبی که در جامعه غرب وجود داشت هم (امکاناتی که به نیروی مبارزات کارگران و مردم در بعد از جنگ جهانی دوم بر سرمایه تحمیل شده بود) از مردم پس گرفته شود. بحران  اخیر که از سال ۲۰۰۶ شروع شده و هنوز ادامه دارد رمق حیات را از ساکنین کشورهای فقیر دنیا گرفته و در یک کلام سرمایه داری تلاش میکند تاوان بحرانهای مالیش را بر سر جهان و بخصو ص کشورهای فقیر مثل آوار خراب کند. در نتیجه و در اعتراض به این فشار ها و نیز فشار دیکتاتوری ها برای به سکوت کشاندن این مردم معترض در این جوامع اوضاع را بحرانی تر کرده است. مردم این جوامع زندگی روزانه شان، امنیت و تمامی حیاتشان در منگنه قرارگرفته از یک طرف گرانی مایحتاج روزانه و از طرفی دیگر فشار حکومتهای دیکتاتور برای به سکوت کشاندن و استثمار بیشتر. سرمایه داری مالی که بقول مارکس آخرین ددمنشی سرمایه را به نمایش میگذارد تلاش میکند در پناه سیاست نئو لیبرالیستی نظم نوین، مسئله گرسنگی و بیکاری میلیونی مردم کارگر و فقیر جامعه را به این محدود کند که دیکتاتورها در این منطقه شیفتشان تمام شده باید دور را به دست پروردهای دیگر سرمایه داری واگذار کنند. بهمین خاطر در این مقطع آمریکا ، اتحادیه اروپا ودیگر کشورهای اروپای غربی سالوسانه خودرا همراه اعتراضات مردم نشان میدهند. اما انجا که مردم خواستار تحولات بنیادی در جامعه هستند ، دایی مهربان تر از مادر میشوند و مردم را به تبعیت از قانون و دمکراسی فریبکار سرمایه دعوت میکنند. اکنون شاهدیم که نسخه های دمکراسی طلبی چندان قابل قبول شکم گرسنه مردم فقیر نیست و کارگران و مردم فقیر خواهان تحولات جدی در زندگی اجتماعی / سیاسی  و اقتصادی خود هستند. اکنون کشورهای مصر، لیبی، الجزائر، تونس، یمن، اردن، سوریه، عراق، بحرین و ایران هر روزه شاهد تنش بین حاکمیت دیکتاتور و مردم معترض هستند. در این کشورها مسئله فقر و نا امنی زندگی روزانه بیداد میکند. مردم خاور میانه و شمال آفریقا خواهان تحولات ژرف سیاسی/اجتماعی و اقتصادی هستند که با فرم کنونی این حکومتها در تضاد کامل است و بهمین خاطر مردم در یک مصاف تعین تکلیف با حاکمیت در کشورهای خود هستند.

 

نگاهی به اوضاع کنونی !

 

کشور مصر صد ها سال زیر سلطه پادشاهی بوده و از سال ۱۹۵۲ همواره نظامیان برش حکومت کرده اند و هر دوره از یبن طیف خود یکی حاکم شده است.  در چند دهه اخیر در مصر همیشه تغییرات سیاسی بطور عمده از طریق کودتا تحقق یافته و نیز موجودیت اعتراضات توده ای محدود به قیام های ضد استعماری بوده است. در نتیجه هر دوره اعتراض با سرکار آمدن فلان ژنرال خاتمه یافته. اصلاحات در این جامعه منوط بوده به بالابردن حس ملی ناسیونالیستی در مقابل اسراییل. یعنی در واقع اسرائیل از زمان حیاتش تا کنون هم به غرب کمک کرده و هم به سرکوب شدن مبارزات مردم علیه حاکمیتهای خود کمک کرده است. زیرا با دمیدن حس ناسیونالیستی و پان عربیسم حاکمان مصر مدتهای مدیدی مردم را به هر گونه بیحقوقی واداشته اند. مصر همیشه در معادلات سیاسی شمال آفریقا و خاور میانه نقش جدی داشته و نیز در مقاطع مختلف الگویی شده برای دیگر کشورهای جهان عرب. در نتیجه امروز هم مصر از موقعیت سیاسی و ژئوپلتکی خاصی برخوردار است. یک تسلط بر کانال سوئز، ۲ همراه شدن با سیاستهای آمریکا از دهه ۱۹۷۰ و آشتی با اسرائیل، ۳ جمعیت ۸۰ میلیونی، ثروتمند و اقتصاد محکم نسبت به دیگر کشورهای منطقه شمال آفریقا ، ۴ همراهی با سیاستهای غرب در شمال آفریقا و پیش قراول تغییرات سیاسی در بین اعراب نسبت به اسرائیل است. اینها از یک طرف و از طرف دیگر وجود جریانهای مختلف سیاسی در جامعه چه بصورت زیر زمینی و چه در ظاهر. وجود دهزاران روشنفکر و مبارز کارگری که در سطح جهان شناخته شده اند، مصر را در یک موقعیت سوق الجیشی نسبت به دیگر کشورها ی شمال آفریقا و عرب خاورمیانه قرار داده است. مبارزات کارگران نساجی در مصر، مبارزات کارگران مهاجر مصری در دیگر کشورهای عربی مثل عربستان، یمن و حتی در اروپا نشان میدهد که تاریخ مبارزات سیاسی در مصر پشتوانه جدی و گسترده ای دارد. زنان مصر در چند دهه اخیر پرچمدار مبارزه برای برابری در جامعه بوده اند که در نوع خود نسبت به دیگر کشورهای منطقه الگو هستند. همه اینها و شاید بد نباشد که مبارزات اخیر در سال ۲۰۰۸ کارگران علیه گرانی در مصر و افزایش دستمزدها جزو بزرگترین اتفاقات سیاسی کارگری از نوع خود میباشند. باید اذعان کرد اتفاقات سیاسی اخیر در مصر دنباله اعتراضات سیاسی کارگران، دانشجویان و جوانان مصری در سال ۲۰۰۸ میباشد. کارگران مصری با ماهی ۷۰ یورو زندگی میکنند اما حسنی مبارک بیش از ۴۷ میلیارد یورو فقط ثروت شخصی دارد و آنرا در شرکتهای ساختمانی و راه سازی در انگلیس و آمریکای شمالی بکار انداخته است.

بحرین که پایگاه مهم و اساسی آمریکا در خلیج است هم به لحاظ نظامی و هم بحاظ سوق الجیشی نقطه خیلی مهمی در معادلات منطقه بازی میکند. آمریکا وبا همه توان تلاش میکند که حاکمان سفاک بحرین را متقاعد کند که دامنه اعتراضات گسترده هر نشود و از این میترسد که ایران با تحریک شعیان بحرین(که اکثریت جمعیت بحرین را تشکیل میدهند) تمرکز جامعه جهانی را برخود منحرف کند و آمریکا و غرب را در یک نقطه کور سیاسی قرار دهد. اما این معادلات اساسا در نوع خود نمیتواند اهمیت مسئله اعتراضات در منطقه راکم کند. حرکتهای اعتراضی که امروز در جهان عرب، شمال آفریقا و ایران جریان دارد نویدی است از یک تغییر و تحولات جدی در نوع خود

لیبی در تب یک اعتراض جدی اجتماعی علیه حکومت خودکامه معمر قذافی میسوزد و تا کنون نیروهای مزدور قذافی بیش از صد تن از مبارزان را در خیابانها به خون نشانده اند.

یمن با وجود اینکه جزو فقیر ترین کشورهای منطقه است اما سران حکومتی و شخص رئیس جمهور علی عبداله صالح در کارتل های نفت در منطقه سرمایه های کلانی را اندوخته اند. مردم گرسنه و فقیر برای رفاه و آسایش به خیابانها ریخته اند تا جان فرزندانشان را از فقر نجات دهند.

در تونس ،که مبارزات مردم بن علی را به زیر کشید هنوز بازماندگان بن علی دارند تحت نام وعده و وعید مردم را سلاخی میکنند و فرار هزاران نفر از مردم تونس به ایتالیا و دیگر کشورهای اروپایی نشان از این دارد که بازماندگان بن علی دارند تلاش میکنند وضعیت موجود را بهر قیمتی نگاهدارند.

الجزائر و مراکش در گیر و دار اعتراضات اجتماعی هستند و دولت کودتایی الجزائر تاکنون جان صد ها نفر در خیابانها را گرفته است. پادشاه مراکش محمد ششم جزو ثروتمند ترین مردان شمال آفریقاست و با ثروتی بیش از دو و نیم میلیارد دلاری اش حکومتی سیاه را بر جامعه مراکش و صحرا مراکش گسترانده است.

در این مناطق شرکتهای چند ملیتی با دست داشتن و اجیر کردن حکومتهای این کشورها رمق زندگی مردم را گرفته اند. سرمایه گذاری های بخش توریست که عمدتا شرکتهای اروپایی و آمریکایی صاحب آنند، هم از فضای طبیعی استفاده مکنند و هم در تعین قدرت سیاسی در این جوامع دست دارند. اما مردمان فقیر این کشورها محتاج نان شب هستند و امنیت شغلی، درمانی و اجتماعی و اقتصادی ندارند.  بنابراین اعتراضات امروز در این کشورها اساسا علیه حاکمیت سرمایه و مزدوران آن در حاکمیت این کشور هاست. فرقی که اعتراضات ایندوره از مبارزات مردم با سی یا پنجاه سال پیش دارد این است. اگر پنجاه سال پیش مردم مصر تحت نام ناسیونالیسم و پان عربیسم بمیدان می آمدند امروز متوجه شده اند که حاکمان عرب چه پادشاهی اش مثل خلنواده فیصل چه جمهوری پان عربیسمش مثل مبارک هیچ کدام نتوانستند جواب نیاز روزانه مردم و زندگی آنهارا بدهند. امروز با توجه به بحرانهای اقتصادی و عواقبی که بر جامعه بشری گسترانده مسئله فقر و بیکاری زندگی بیش از یک میلیارد انسان را در دنیا مچاله کرده است.  از آمریکا تا شمال آفریقا و خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا و دیگر نقاط دنیا این مردم گرسنه اند که برای دنیایی بهتر در صف اول مبارزات در میدانهای کشورها جمع میشوند. این مردم  برای رفاه، آسایش و امنیت (شغلی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی) دارند مبارزه میکنند. پا به پای اعتراضات مردم خاورمیانه و شمال آفریقا ، همین امروز اعتراضات مردم در آمریکا علیه سیاست راست جمهوری خواهان در منطقه وبسکانسین که جمعیتی بیش از ۵ میلون نفر دارد در جریان است.  کارگران و مردم آزادیخواه ایالت وبسکانسین در مرکز کشور آمریکا علیه سیاست ضد اتحادیه ای دولت منطقه به میدان آمده اند و خواستار لغو قانون محدود کردن عمل اتحادیه ها (که از طرف رئوسای منطقه ای در این منطقه بتصویب رسیده) شده اند. مردم خواستارند که حکومت محلی باید قانون ضد اتحادیه ای خودرا پس بگیرد. این اعتراضات که از ۱۱ فوریه شروع شده اتحاد مردم را درمقابل ناروا بودن قانون دولت محلی نشان میدهد. قطعا مردم مبارز ولایت وبسکانسین از تجربیات مبارزات دیگر مردمان دنیا دارند استفاده میکنند و تجمع در میدان مرکزی شهرمدیسون( مرکز این ایالت) از تجمعات مردم مصر در میدان التحریر تقلید میکنند و این حس همبستگی و هم سرنوشتی مردم دنیا در مقابل حاکمان در هر رده و موقعیتی را نشان میدهد.  

 

 وضعیتی که امروز در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه وجود دارد ندای یک تغییر و تحول سیاسی/اجتماعی اقتصادی را پیام میدهد و اینجاست که طبقه کارگر و مردم زحمتکش از این شرایط بنحو احسن باید استفاده کنند. در یک نگاه سطحی میتوان متوجه شد که شرایط امروز مبارزات مردم کلا داری جهت و سمت وسوی اصلی خود است. این بدین معناست که دیگر این ناسیونالیسم، مذهب و یا دنبال رهبران دست نشانده افتادن نیست. انی مبارزه مردم فقیر علیه فقر، بیکاری و نا امنی (اجتماعی، سیاسی و اقتصادی) است. همبستگی جدی در این مبارزات وجود دارد که میتوان بوضوح آنرا دید. مردم ایران از مبارزات مردم مصر و مصر از راهکارهای مبارزات مردم ایران یاد میگیرند. مردم کشورهای شمال آفریقا از ارتباط با هم سرنوشت های خود در کشورهای منطقه استفاده میکنند و در یک همبستگی مبارزاتی با هم در ارتباط هستند. مارکس در یک جا در گروندریسه به این اشاره میکند که پیشرفت علم و تکنیک در یک جامعه آزاد از استثمار باید در خدمت آسایش بشر باشد. امروز اگر چه این نیست اما پشرفت تکنیک و علم دنیا را به دهکدی ای تبدیل کرده که از یک طرف سرمایه داران برای چپاول جامعه و استثمار انسانها از آن استفاده میکنند اما در نقطه مقابل مردم هم هر گونه حرکت دیکتاتور هارا افشا میکنند و همین دست سرکوب را محدود میکند. همین باعث شده که بورژوازی سالوسانه ادعای دمکراسی طلبی میکند تا مبادا از قافله عقب بماند. فشار مبارزات مردم و نیز ارتباط این حرکتها با هم حاکمان دینا را در یک آچمز جدی قرار داده است و مجبورند در ظاهر هم بوده دست نشاندگان خود در این کشور هارا محدود کنند و این بنفع مبارزات مردم است. اما مبارزات مردم بدون شعارهای مشخص و تشکل به سر منزل نخواهد رسید. اینجاست که باید به مسئله تشکل و وظیفه کارگران و مبارزان کمونیست اشاره کنم.

 

                                    ضرورت همبستگی جهانی کارگران و مردم برابری طلب!

 

مبارزات اخیر مردم بجان آمده از بیکاری، نداری و فقر در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه یک چهره طبقاتی جدی به ایندوره از مبارزات در دنیا داده است. اگر ماهها پیش مسئله حذف یارانه ها در کشورهای مختلف،  مردم را در یک خلا سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار داد. اگر حاکمان سرمایه در دنیا خیال میکردند با هرچه تحمیل کردن بیشتر بار بحران در جامعه بر مردم میتوانند مردم را به سکوت  بیشتر وادارند. اگر امروز در دنیا سرمایه مالی دارد حرف آخر را میزند و ربا و سفته بازی و دزدی و رشوه خواری نرم در جامعه شده است. اگر سرمایه داران خیال میکنند با تمرکز سرمایه در اقصا نقاط دنیا میتوانند بوسیله مزدوران محلی شان که در حاکمیت هستند مردم را بسکوت و تمکین وادراند. مبارزات اخیر خیل گرسنگان در شمال آفریقا و خاورمیانه دارد رویای طلایی شان را آشفته میکند.

تظاهرات کارگران نساجی در مصرو تجمع دوباره مردم مبارز قاهر در میدان التحریر برای به چلنج کشدن نظامیان حاکم، مبارزات جسته و گریخته کارگران در ایران خودرو، نیشکر هفت تپه، مبارزات زنان و مردان آزادیخواه هم اکنون در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران علیه حاکمیت سفاک اسلامی سرمایه در ایران ، مبارزات مردم فقیر در یمن، تونس، الجزائر، مراکش و لیبی. همه اینها در یک زمان و در یک مقطع حساس سیاسی کنونی در دنیا بارقه های همبستگی مبارزاتی مردم در دنیا را نشان میدهند. زیرا هم اکنون نیز مردم یک ایالت در آمریکا هم حاکمیت محلی خودرا به چلنج کشانده اند. هیچوقت در سی سال اخیر به این شکل مبارزات گسترده و همزمان نبوده است. اینها سر آغاز دور جدیدی از مبارزات مردم است که بطور جدی با مقاطع تاریخی قبلی تفاوت ماهوی دارد. در ایندوره ناسیونالیسم، مذهب و دنبال رهبر وارداتی افتادن کم رنگ و نا چیز است. امروز این مردم گرسنه هستند که از مبارزات همدیگر تجربه میگیرند. این مردم گرسنه هستند که حاکمان را ترسانده اند و قول میدهند ۱۵ در صد حقوق کارمندان را بالا ببرند و در بحرین امیر سفاک دستور میدهد که تمامی کارمندان باید حقو.ق شان دبل بگیرند و کارکنان بخش خدمات در تونس ۵۰ درصد حقوقشان دوشبه بالا میرود. اینها ادعا نیستند اینها نشان میدهد که سمبه مبارزات کارگران و مردم فقیر پر زور است. اگر پارسال حقوق ها ۵ درصد و ۲ در صد میرفت بالا آنهم بعد از گذشتن از هفت خان رستم سیستم کثیف بوروکراسی دولتی، امروز در سایه مبارزات خیابانی مردم در شمال آفریقا و خاورمیانه. حکومت مداران از ترس فشار مبارزات سر کیسه را کمی شل کرده اند. دارند دزدی های دهها ساله را چند در غازی به مردم بر میگردانند. دولت فاسد اسلامی در ایران بوسیله احمدی نژاد در بوشهر اعلام میدارد که ۳۰ میلیارد تومن را صرف اشتغال جوانان در استان بوشهر میکند. دولت اردن کلیه مزدوران دولتی را عزل کرد و قرار است انتخابات آزاد برقرار کند. همچنین فورا قیمت نان و تعدادی از ارزاق را بحد پایین تنزل داده اند. در الجزائر مردم را در خیابانها میکشند اما دستور داده اند قیمت مواد خوراکی را به سطح سال قبل پایین بیاورند.

 

آری اینبار این خیل کارگران، کارکنان ، بیکاران و گرسنگان جامعه که تعدادشان به بالای دو میلیارد در جهان میرسد در نقاطی از دنیا راه افتاده اند. حاکمان سرمایه اشک تمساح دمکراسی طلبی را میریزند و در تدارک شیفت عوض کردن مزدوران محلی خود در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه هستند، تا بتوانند مردم معترض درخیابان را به خانه هایشان برگردانند. بقول یک کارگر اتش نشانی در قاهر به خبر نگاران گفت دمکراسی بدون امنیت شغلی، امنیت اجتماعی و اقتصادی فقط روی کاغذ در ادارات خواهند ماند. ما اینجا جمع شدیم که دولت تازه سر کار آمده ژنرالها به وعده های اقتصادی و سیاسی که داده در عمل وفا کند. والا ما هر جمعه اینجا جمع خواهیم شد با همه افراد خانواده هایمان.  اینها نمونه هایی جدی هستند که مارا ملزم به احساس مسئولیت و جدی بودن در قبال زندگی خود و نسلهای آینده میکند.

 

کارگران مردم آزادیخواه!

همچنانکه در این مقطع نشان دادیم همبستگی خبر رسانی و اطلاع رسانی دارد اوضاع را بنفع ما عوض میکند. اما برای اینکه این تلاشها بهدر نروند. برای اینکه بتوانیم خود و خانواده ها و بستگان و هم سرنوشتهایمان را از این وضعیت در آوریم و حداقل یک زندگی با آسایش را برای خود و خانواده هایمان بوجود آریم باید بدور هم متحد شویم و سازماندهی و متشکل شدن ما تنها ضامن این وحدت خواهد بود. مارکس نوشت ما تنها زنجیر هایمان (مقررات کاری غیر انسانی کنونی، نا امنی محیط کار، نا امنی شغلی، اجتماعی . نبودن بهداشت و درمان، بنودن مسکن مناسب)  را از دست میدهیم، اما در عوض جهانی بهتر از این برای خود و فرزندانمان خواهیم ساخت. اتحاد ما نباید منطقه ای و در محدوده جغرافیایی کورهای خود (که دشمن این را میخواهد) . اتحاد ما جهانی باید باشد تا بتوانیم در مقابل دشمنان خود در یک سطح قرار گیریم. سرمایه مارا در هر جا که باشیم استثمار میکند. پس لازم است برای مقابله با آن ما همه در هر جا که استثمار هست متحد شویم علیه اش. ما میتوانیم و ایندوره بدرستی نشان دادیم که اتحاد در خبر رسانی و استفاده از تجربیات هم توانسته تاکنون مارا اندکی پیش ببرد. پس ما میتوانیم و باید متحد عمل کنیم. این یک ضرورت تاریخی است برای رهای از این همه ستم، گرسنگی و نا امنی و ایجاد دنیایی بهتر.

 

مرگ بر سرمایه

زنده باد اتحاد ما گرسنگان!