(یاداشتی کوتاه)
شعار” نان و آزادی” جوابش گلوله است، تفاوتی ندارد در کجای جهان سر داده شود. تفاوتی ندارد این دولت حافظ سرمایه، دولت مبارک، بن علی، خامنهای یا بوتفلیقه باشد .
باد گرم انقلابات شمال آفریقا چهره حکام سرمایه منطقه را نیز سیلی میزد. این تحولات امید تازهای به طبقه کارگر و زحمتکش منطقه دمیده است. مردم کشورهای منطقه در میدانهای اصلی شهرها چادر زده اند و فریاد اعتراض سرمیدهند. آنان خواستار حقوق حقهی خویشاند. نان میخواهند و آزادی… کار میخواهند و رفاه .. از فساد و تبعیض و استبداد بیزارند…
شاید بشود انقلابات اخیرمنطقه را با انقلاب قرن ۱۹ اروپا شبیه دانست. تحرکاتی انقلابی برای بزیر کشیدن استبداد و درخواست شرایط بهتر معیشتی… صداهای در گلو خفه شدهی سالهای اخیر که اینک فریاد و خشم شده اند و همهی حاکمان سرمایه را در منطقه به لرزه درآوردهاند. صداهای که بعد از فرو ریختن دیوار برلین جای برای هوار کردنشان نبود… آوار شدن دیوار برلین، آوار شدن همهی آروزهای تغییر وضع موجود خوانده شد و انگار همگی باورش کردیم…
دیروز ۱۷٫۰۲٫۲۰۱۱ معترضینی که از روز قبل در میدان اصلی شهر سلیمانیه تجمع کرده بودند تا خواسته های خویش را به گوش حاکمان دولت اقلیم برسانند، توسط نیرورهای حزب دمکرات کردستان عراق به گلوله بسته شدند. جوانی ۱۶ ساله کشته شد و بیش از ۵۰ نفر زخمی شدند. دیدگانی که ضجه کشیدنهای آن پسر ۱۶ ساله را دیدند هرگز فراموشش نخواهند کرد.
احزاب ناسیونالیست کرد یعنی حزب دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان در سال ۹۱ با انتفاضه و قیام همین مردمی که اکنون به گلوله می بندنشان، توانستند کردستان عراق را پس از سالها از دست رژیم فاشیستی صدام بیرون کشند و حکومت خودمختار کردستان را تشکیل دهند. و اکنون ایشان ۲۰ سال است که خدایان زور و سرمایه اند.
۲۰ سال از آن زمان می گذرد. سالهایی که با جنگهای این احزاب با خود، گذشت… سالهایی که سرکوب خونین شوراهای کاگری توسط این دو حزب را بخود دید… تصفیههای خونین سازمانهای سیاسی… این دو میلیشای سبز و زرد ۲۰ سال است که حکمران بر ملتی شدند که هرگز تا قبل از اینان روز خوش ندیده بود و بعدها با آمدن اینان از تمام آمالاش تنها پرچمی سه رنگ نصیبش شد با خورشیدی زرد رنگ در وسط… خورشیدی که هرگز درآسمان این اقلیم تابیدن نگرفت…
با شکل گیری این حکومت اقلیی پول نفت سرازیر شد و سران این دو حزب تنها صاحبان این ثروت شدند و هستند.
به اعتراف خود سران حکومتی و آمارهای بانکهای جهانی این اقلیم هزارها میلیونر دارد و صدها میلیاردر دلار دارد . پسرها و خانواده های بارزانی و طالبانی ، امیران نیروهای نظامی و فرزندانشان، اینانند آن میلیونرها و صاحبان سرمایه اما سهم مردم… بیکار ی مفرط جوانان، شکاف طبقاتی ناباورانه، استبداد سیاسی، خفه کردن و کشتن ژورنالیستهای جوان معترض و مخالف حکومت، بازتولید هرروزه خرافه و نژادپرستی قومی و عشیره ای… این همهی سهم مردم کورد عراق است از کردستان خودمختار عراق.
معترضین امروز در طول یک سال گذشته بارها به خیابان آمدند و اعتراض خویش را به دولت اقلیم کردستان نشان دادن تا تغیری بنیادین در ساختارهای اقتصادی و سیاسی صورت گیرد اما نگرفت… آمدند و به کشته شدن روزنامهنگارهای جوانشان اعتراض کردند، اما جوابی نگرفتند… هرگاه اعتراضی کردند، صدایشان درآمد که ترکیه و ایران از انشقاق در اقلیم کردستان خوشحال اند!! تا صدایشان درآمد گفتند ترکیه خیال حمله دارد… و همیشه دشمن خارجی بهانهای شد برای سرکوب اعتراضات بحق طبقه کارگر و زحمتکشی که تنها نان و آب و برق می خواست با آزادی… گویا تنها این زحمتکشانند که “کورد”اند و باید از مرزها و این پرچم نامبارک که تنها ماحصل انتفاضه ی ۱۹۹۱ است دفاع کنند؟!
ریژوان ۱۶ سال کشته شد. اعتراضات امروز سلیمانیه با خون سرکوب، اما فریادهای امروز ” بروخی، بروخی” (سرنگون باد ، سرنگون باد) ، هرگز برای حاکمان، بارزانیها و طالبانی ها ختم به خیر نخواهند شد.
اینجا آزادی هست اما شروط از اساس بیشتر
اینجا آزادی هست اما تابوهایش از ستونهایش عریضتر
اینجا آزادی هست اما
خطوط قرمز ملی و قومیاش، فرهنگ وآداب مرسوماش، امنیت ملیاش، احکام دینیاش …..
زنجیرهای آزادی!!
اینجا آزادی هست، اما…!*
*ترجمه شعری ازعبداله محمود
کامیار احمدی
۱۸٫۰۲٫۲۰۱۱