بورژوازی کرد، کمونیسم ملی ومبارزه طبقاتی در کردستان

١-  بورژوازی کرد

 بورژوازی کرد در کردستان ایران دستخوش تحولات زیادی شده است. شروع این پروسه با قدرت گیری بورژوازی و ناسیونالیسم کرد در عراق شروع میشود، با به میدان آمدن دوم خرداد دیواربورژوازی کرد داخل کشوری و متولد شده با جمهوری اسلامی با احزاب قومی در اپوزیسیون  شروع به فروریزی میکند و سر انجام در سال گذشته با عروج جنبش سبز موسوی و کروبی بیش از هر دوره ای نزدیکی و اتحاد سیاسی و افق مشترک بین آنها ایجاد میگردد. سنگ بنای اصلی این نزدیکی  قبل از هرچیز ادغام و شریک شدن هر چه بیشتر منافع اقتصادی بورژوازی حاکم و اپوزسیون کرد است. ثروت اندوزی و شراکت در اقتصاد کلان سراسری و محلی که  در پروسه  همراهی در طول عمر جمهوری اسلامی از جانب بخش بزرگی از بورژوازی کرد بدست آمده است و ثروت اندوزی که در سایه حکومت برایشان فراهم شده است، اساس این تحولات را شکل می دهد. این تحول مابه ازاء سیاسی و اجتماعی به همراه داشته است که مهمترین آن همنوا شدن بیشتر احزاب و بورژوازی کرد با جمهوری اسلامی یا بخشی از بورژوازی ایران است.

 در بیست سال اخیر نیز در عراق که بورژوازی کرد نه تنها کسب  قدرت سیاسی، بلکه به یکی از بزرگترین صاحبان قدرت اقتصادی تبدیل شده است. این ثروت اندوزی به بازار بزرگ دادوستد بورژوازی کردستان ایران و عراق نیز  تبدیل شده است.  و این کل دستجات مخلتف بورژوازی کرد را به هم نزدیک و وابسته تر کرده است. همراهی کردن بدون چون چرای بورژوازی کرد در داخل ایران و در اپوزسیون  با پروژ های “سیاسی” بخش داخل کشوری جنبش کردایتی- پرو رژیمی و حمایت مستقیم و غیر مستقیم از آن از جانب احزاب ودستجات بورژوا- قومی در اپوزیسیون مسلح و سنتی که با پدیده ارتجاعی موسوی و داستان انتخابات و غیره  به بارزترین شکل ممکن خود را نشان داد، همه دال بر کوتاه تر شدن دیوار نفاقی بود که بورژوازی کرد و احزابش اساسا به دلیل بی بهره شدن از شراکت در چنین پروسه و موقعیتی به اپوزسیون دولت مرکزی رانده شده بودند. یعنی سهیم شدن در اقتصاد و ساختار دولتی. این افق  و امکان امروز برای بورژوازی کرد، نه بطور کامل، اما بیش از هر زمانی  بیشتر باز شده است و به همین دلیل بخشهای مختلف بورژوازی کرد  و رهبران آن با سران و جناحهای از خود پیکره جمهوری اسلامی احساس نزدیکی میکنند و افرادی چون خالد عزیزی و عبدالله  مهتدی  و سازمان هایشان حاضر هستند، اگر پذیرفته شوند، به رژیم و یا حداقل رسما به جناح سبز داخل کشوری بورژوازی کرد محلق شوند و مسیر برادران خود در جبهه متحد کرد و کردهای مقیم مرکز و نمایندگان کرد در مجلس اسلامی و پیشمرگان سابق مسلمان را طی و دنبال کنند. بدین ترتیب ناسیونالیسم و بورژوازی کرد در عین حال که در کلیت  خود به عنوان یک طبقه بورژوا ازهمبستگی  و قدرت بیشتر اقتصادی، مدیائی و سازمانی و دولتی  برخوردار شده است، اما همزمان از نظر خصلت مبارزاتی و ادعای تا کنونی مبنی بر مبارزه با جمهوری اسلامی و دفاع از حق “ملت کرد” بیش از هر دوره ای بی مایه تر شده است. چنانچه این حقایق به آگاهی جامعه تبدیل گردد آن احزاب و جنبش بیش از هر زمانی  بی ربط تر به کل روند مبارزات و مطالبات عمومی در کردستان خواهند شد.

 

٢- کمونیسم ملی و خلقی در کردستان

 چپ خلقی و آغشته به ناسیونالیسم در کردستان، با جدائی گرایش کمونیزم کارگری از کومه له و حزب کمونیست قدیم، که کمونیسم و کارگر را در این چپ نمایندگی می کرد، با تحولات جدی و بنیادی روبرو گردید.  کومه له و حزب کمونیستی که ما  دو دهه پیش از آن جدا شدیم نه تنها هیچ گوشه ای از سیاست و اهداف تا آن زمان” مشترک” را بعداز ما دنبال نکرد بلکه  به سرعت به عنوان “چپ ملی” به  بستر اصلی جنبش عمومی کردایتی بورژوازی پیوست، اساس سیاست و ضدیت و فعالیت خود را علیه ما کمونیستها و سازندگان تاریخ جنبش کمونیستی و کومه له کمونیست سابق در کردستان و ایران تعریف کرد و این را مبنای رابطه ، همدلی ومعاملات خود با  بورژوازی  تازه به قدرت رسیده  در کردستان عراق و تحولات سیاسی ایران قرار داد.

 با این سیاستهای جدید بدون “دست و پاگیر کمونیستی”، کمپین ضد کمونیستی و دروغ و تخریب از طریق میدیا و امکانات بجا مانده از خود ما علیه ما و در خطاب به جامعه پروپاگاند کردند. این رویداد و کمپین علیه کمونیستهای آن جامعه عوارض منفی زیادی بر کل جنبش چپ و کارگری در کردستان گذاشت و به تقویت ناسیونالیسم کرد و جنبش ضد کارگری و کمونیستی انجامید. به اسم کومله علیه سازندگان کومه له کمونیست جعل و شانتاژ کردند و راه را برای ناسیونالیسم درون خود هموار کردند. به این ترتیب از هر طرف کمونیسم و طبقه کارگر در کردستان تحت فشار قرار گرفت.

از طرف دیگر تحولات بورژوازی کرد، آنطوریکه در بالا اشاره شد، به ویژه بعد از به قدرت رسیدن بورژوازی  کرد در کردستان عراق و ‌همچنین تحولات داخل ایران مانند دوم خرداد توانست آن کومه له جدید باقی مانده و فاقد  خط و سیاست کمونیستی کارگری بعد از ما را در خود ‌هضم کند. طوری که در نتیجه این سیاستها که با بنیان سیاستهای “مشترک” و کومله کمونیست قدیم در تناقض قرار گرفت، کومله بعداز ما را به پنج تا شش کومله جدید و منشعب شده از هم تبدیل کرده است. بعداز جدای کمونیزم کارگری هر انشعابی که در کومه له صورت گرفت از موضع راست تر از خود کومه له بعداز ما مسیر جدائی را در پیش گرفتند که بیشتر آنها در سمت راست فاشیزم کرد و یا در کنار دلالان سیاسی و شاخه های از خود جمهوری اسلامی قرار گرفته اند. این تحولات  به نفع جنبش ارتجاعی قومی و به ضرر جبهه کمونیستی و کارگری تمام گردید. عوارض سیاست و عملکرد کومه له جدید، که در زمان خود به عنوان کومه له کمونیست و چپ و حامی کارگر  و ضد ناسیونالیسم و بورژوازی کرد شناخته میشد بر سر جنبش کمونیستی و کارگری در کردستان فروریخت و فعالیت کمونیستی و پیشروی و اتحاد و خود آگاهی طبقه ما را با مشکلات روبرو کرد. حجم تبلیغات دروغین و تصویر سازیهای بیشرمانه ای که آنها  بر علیه طیف وسیعی از سازندگان تاریخ جنبش کمونیستی و کارگری کردستان  در رسانه های رسمی و محافل شروع و سازمان دادند، و همچنان بر آن ادامه  میدهند، چنان وسیع وشنیع بود که تنها میتوان با تبلیغات دروغین بورژوازی پسا جنگ سردی مقایسه کرد.

برای کم کردن این عوارض، بخشی از تلاش ما و رهبران کارگری و کمونیستهای جامعه کردستان این بوده و هست که نشان بدهیم که هیچکدام از شاخه های مختلف کومه له  کنونی ربطی به کومه له تا مقطع کنگره شش و چند هزار جانباخته کمونیست و غیره ندارند. اما  این تلا شها ی تاکنونی خود را بسیار ناکافی میدانیم. ایجاد یک صف و جنبش بسیار قوی خود آگاه کمونیستی و کارگری در کردستان بخشا به خنثی کردن و طرد کامل این جریانات که با دروغ به تاریخ و جنبش گذشته ” مشترک” ما خود را گره میزنند، از جمله مبارزه جدی با  جناح کمونیزم ملی آن، که رسما شاخه کومه له “حزب کمونیست” آنرا نمایندگی میکند، امر مهم هر کمونیست و کارگری در کردستان است. کمونیزم ملی آنها همانطوری که در بیست سال اخیر ثابت شده است نقش و سیاستگذاری و غیره  خود را بر این دو پایه بنیان نهاده است: سرویس دهی به ناسیونالیسم و بورژوازی کرد و ضدیت با کمونیزم کارگری حکمت و تحزب کمونیستی و رشد گرایش کمونیستی درون طبقه کارگر و بلند کردن پرچم فریب کارانه و پوپولیستی وملی “جنبش انقلابی خلق کرد” در مقابل پرچم کمونیستی جنبش طبقه کارگر کردستان. مبارزه با چپ ملی باید دوش بدوش مبارزه با بوژوازی و ناسیونالیسم کرد دنبال شود..

 

٣- مبارزه طبقاتی و عروج جنبش کمونیستی

جامعه کردستان از نظرتسلط مناسبات سرمایه داری و گسترش و تعمیق تضاد  طبقاتی که کارگر و سرمایه دار را به عنوان دو طبقه متخاصم بطور آشکار در مقابل هم قرار داده است، جز تفکیک ناپذیری از کل مناسبات حاکم بر جامعه سرمایه داری ایران است. طی چهار دهه اخیر مناسبات سرمایه داری در کردستان بیش از پیش رشد کرده است و پا به پای آن مبارزه طبقه کارگر وارد دوره جدیدی از کشمکش طبقاتی شده و ازنظر کمی  نیزبه سرعت رشد کرده است . با وجود نبود کارخانجات بزرگ در کردستان، این طبقه در هزارها کارگاه و مراکز کار کوچک و متوسط و مشاغل متعدد در کردستان مشغول به کار هستند و همانند کل طبقه کارگر ایران با فقر و پس گرفتن دستمزد معوقه و فروش نیروی کار ارزان و نبود تشکل و حق اعتراض و اعتصاب دست وپنجه نرم میکنند و مورد سرکوب شدید جمهوری اسلامی و استثمار وحشیانه دولت و سرمایه داران کرد قرار دارند. هزاران کارگر فصلی و مهاجر نیز به ویژه در بخش ساختمان و  برق و کوره  پزخانه در شهرهای زیادی در ایران و در برخی از کشورهای همجوارمتفرق شده و برای تامین امرار معاش نیروی کار خود را میفروشند. بخشی از این کارگران و زحمتکشان در نوار مرزی سر گرم کار هستند که تنها در یکسال گذشته بیش صد نفر از آنها بدست مزدوران جمهوری اسلامی کشته شده اند.

 زوال فرهنگ و سنن و مناسبات عقب افتاده و ما قبل سرمایه داری  یک داده واقعی امروز جامعه کردستان است که بورژوازی و ناسیونالیسم کرد همواره بر باز تولید آن سرمایه گزاری میکنند. تمایزات سیاسی کنونی به حکم مناسبات حاکم وشکاف طبقاتی میان کارگران و سرمایه داران بیش از هر زمانی تعمیق یافته است. پا به پای تعمیق شکاف طبقاتی و گسترش مناسبات سرمایه داری  احساس همبستگی و همسرنوشتی سیاسی و طبقاتی  هم بورژوازی کرد با بورژوازی و حاکمیت در ایران و هم کارگران در کردستان با کل طبقه کارگر ایران، در دوره کنونی بیش از هر دوره ای  خصلت طبقاتی تر و مستحکم تری به خود گرفته است.

  شفافیت بخشیدن به این واقعیت اجتماعی، دادن افق روشن تر به مبارزات گسترده طبقه کارگر، متحزب شدن  و تامین یک رهبری روشن کمونیستی اهم وظایف کمونیستی ما میباشد. سازمان دادن جبهه وسیعی از مبارزه طبقه کارگرعلیه ماهیت، سیاست و وجوه مختلف فرهنگ و سیاست و داده های بورژوازی کرد و احزاب  ودولت طبقه استثمارگر  و سر انجام فراهم کردن ملزومات برای کسب قدرت سیاسی اساس ماهیت و خصلت سیاسی و استراتژی کمونیستی و مصافهای طبقه کارگر پیشرو و جنبش کمونیستی ما را تشکیل میدهد. در کردستان زمینه برای سازماندادن یک مبارزه رادیکال و اجتماعی علیه  کارفرماها، فرهنگ و سنن عقب افتاده ناسیونالیستی و قومی و علیه جمهوری اسلامی به عنوان دولت بورژوازی ایران، بسیار مساعد است. در راس آن سازماندهی مستقیم تشکل و اعتراض توده ای طبقه کارگر امر فوری و حیاتی ما است.

( تلخیص از اکتبر)