جهان عرب و خیزش انقلابی مصر ٬ در حاشیه هفده روز رزم انقلابی

بدنبال سقوط حکومت استبدادی تونس و فرار “بن علی” رئیس جمهور آن کشور، تظاهرات های بزرگی در مصر و به تبع آن، اعتراضات کم دامنه ای نیز در یمن، الجزیره، اردون و موریتانی شروع شد. با سپری شدن هفدهمین روز اعتراض، هنوز خیابانها مصر زیر پای مردم انقلابی مصر می لرزد و دامنه آن گسترده تر میشود، طوری که مو بر اندام رئیس جمهورهای مادام العمر، صاحبان سرمایه و خاندان های میلیاردرعرب راست کرده است. از سوی دیگر شور و امیدی در میان محرومان خاورمیانه و شمال افریقا بوجود آورده که همه را منتظر تحولی در زندگی پر از مشقت و محرومیت خود نگاه داشته است و این موج انتظار هنوز هم ادامه دارد و این انعکاس موقعیت مصر در میان کشور های عربی است.
اوضاع جاری در مصر به هر نتیجه ای بیانجامد تاثیرات آن بر جهان عرب غیر قابل انکار است. تاثیرات که دور نمای آن میتواند محدود نمودن حکومت های خودکامه و تغییر روبنای سیاسی ناخوانا و متناقضشان با جهان امروز و پیشرفت بشریت در قرن حاضر، یکی از نتایج آن و اعتماد بنفس و باورمندی کارگران و مردمان فاقد سرمایه به قدرت و اراده جمعی در تقابل با دولت های سرمایه داری نتیجه دیگرش باشد.
ضرباتی که اعتراض هفده روزه مردم مصر بر پیکر دولت مبارک وارد نموده است و تاثیراتی که بر خاورمیانه گذاشته است، میتوان پژواکش را در پیام های اوباما، کامرون، مرکل و … و تقلاهای که برای توقف و به سازش کشاندن آن صورت می گیرد در یافت. میتوان آتشی را که گسترش اعتراضات میتواند بر خرمن امریکا در جزیره آرامش نیرو کار ارزان و ثروت باد آورده شیوخ عرب از فروش نفت بزند. (که امریکا نیز در آن سهیم است) از فریاد هیلاری کلینتون در کنفرانس امنیتی مونیخ رو به دولت های عربی که چند روز قبل برکذار شد فهمید، میتوان از هشدارش در مورد بروز “طوفان تمام عیار” نارضایتی و جلب توجه رهبران دولت های منطقه به اینکه در صورت عدم انجام تغییرات استراتژیک، در آینده شما نیز در امان نخواهید بود، متوجه شد. امریکا و اکثر دول اروپایی بدنبال خیزش مردم مصر متوجه زنگ خطری که جرقه آنرا مردم تونس زد، شدند. و احتمال گسترش آن به منطقه نیز به نگرانی آنها افزود. اتفاقی که امریکا و غرب را غافل گیر کرد و به وحشت انداخت، در مسیر حرکت خود به بیداری مردم عرب و خاورمیانه کمک نمود و جسارت آنها را در مقابل حاکمان مرتجع کشورهای عربی بالا برد و باز گشت مصر و کشورهای عربی به نقطته اول را غیر ممکن کرد. برای بورژوازی عرب و حاکمان مرتجع که منتظر چنین اتفاقی نبودند و زمین لرزه ای با این  قدرت و بی سابقه گی  برایشان غیر قابل پیش بینی بود، قلم پایشان شکست و ترس از دست دادن برج و بارو، آنها را از مصر تا یمن و اردون و الجزیره و… به عقب نشینی تاکتیکی و کوتاه آمدن در مقابل مردم معترض واداشت. در مقابل طبقه کارگر و مردمان فاقد سرمایه را متوجه قدرت خود در مقابل حکومت های مستبد نمود، که تا اینجا به بالا رفتن شعور سیاسی مردم زحمتکش این دیار منجر و روزنه ای برای آینده بهتر در مقابلشان باز شده است.
هر درجه تغییر و هر میزان تحول در فضای مختنق کشورهای عربی که جمهوریت نیز حکم سلطنت را پیدا کرده و گویی به امری موروثی تبدیل شده است یک پیشرفت محسوب می شود! اصلاحات سیاسی  و اقتصادی نیز بالاخره بهتر از تیولداری خاندانهای باقی مانده از نسل محمد است که به نود در صد ثروت جامعه دسترسی دارند و حق خلافت در قرن ۲۱ از نسلی به نسل بعدشان میرسد.
تحولات نظیر تونس و مصر که در آینده احتمال بروز آن در کشورهای دیگری هم وجود دارد، علیرغم افق محدودشان، در مواردی احتمال اینکه از کنترل خارج و منجر به سرنگونی حکومت و تغییرات انقلابی شوند، وجود دارد، و این اساس نگرانی و دلهره امریکا و غرب را تشکیل میداد. حرکت های مذکور بر متن بحران سرمایه داری شکل گرفت که بیکاری و فلاکت زیادی را به مردم جهان تحمیل و شکاف طبقاتی را عمیق تر کرده است. اعتراضات برای بهبود اوضاع اقتصادی و تغییر روبنای سیاسی شکل گرفت. اما توقع مردم و جوانان جهت این تغییرات، متاسفانه از محتوای دمکراسی فراتر نمیرفت ( نمی توانست هم بطور خود به خودی و در خلا یک آلترناتیو با نفوذ رادیکال و کمونیستی از دمکراسی فراتر رود) حاکمان جهان نیز به این امر واقف بودند، به این دلیل با وجود ترس و نگرانیشان از بالا رفتن توقع مردم و گسترش حرکت اعتراضی، حکومت استبداد ی مصر را در جهت تغییرات دمکراتیک تحت فشار قرار دادند و با حمایت ظاهری از اعتراض مردم، ایده دمکراتیزه کردن دولت مبارک را همسوی خود با جوانان و مردم معترض قلمداد نمودند و جهت گیری آنها را بیشتر به این سمت هدایت کردند تا مانع فراتر رفتنشان از چهار چوب های مورد نظرشان شوند.
در چنین لحظات تاریخی و موقعیت های انقلابی در صورت که کمونیسم و کارگر یکی از صحنه گردانان و خط دهنده گان تحولات انقلابی نباشند، منفعت های طبقاتی ناهمگون و تمایلات و سنتهای سیاسی و اجتماعی کاملا متناقض با منفعت کارگران و محرومان اجتماعی خود را هم آواز می نمایند و با ظاهری حمایتی و با جا زدن خود در صف معترضین جا پای خود را صفت می کنند. قدرت های جهانی نیز با دادن چهره مناسب به شخصیت های نزدیک به خود (عمر موسا والبرادعی و…) تلاش می کنند خیزش ها و انقلابات را در نیمه راه متوقف و آنرا به یک سری اصلاحاتی سیاسی و اقتصادی محدود نمایند و با تعویض وجابجای چند مهره حکومتی با مهره های دیگری نهایتا اوضاع را به کنترول خود در می آورند. از سوی دیگر تطهیر ارتش و ظاهری بی طرف و حتی چهره مردمی به آن دادن در راستای ایجاد توهم به آن و خنثی کردن رزمندگی مردم، جلوگیری از ارتقاء خواست معترضین و ایجاد فرصتی برای مشاوره امریکا با اطرافیان و نزدیکان خود و طراحی نقشه نشست مشترک و با اپوزیسیون حکومتی از همانروزهای اول را شروع کردند، تا آینده مصر و کشورهای عربی را بر مبنای الگوی خود تغییر و ترسیم نمایند.  
آنچه امروز به نام رفرم میخواهند به مردم معترض مصر هدیه نمایند و حرکت اعتراضی مردم را توسط آن به سازش بکشانند، چیزی بیش از دمکراسی مورد نظر امریکا و غرب نیست که سالهاست در صدد پیاده کردن آن در کشورهای عربی هستند، ولی شکست امریکا در عراق، اصلاحات مورد نظر امریکا را با سدی از مقاومت دولت های عرب روبرو نمود، که در نتیجه انجام اصلاحات دمکراتیک و تغییرات مورد نظرشان در روبنای سیاسی جوامع عربی را به زمان مناسب و پروسه تدریجی آماده سازی متحدین و هم پیمانان دیرینشان موکول نمودند، ولی اعتراضات شور انگیز تونس و بویژه مصر آنرا به کابوسی تبدیل کرد و پروسه   تفهیم و توضیح تدریجی تناقض بین رشد غول آسای تکنولوژی و فن آوری ارتباطات با روبنای سیاسی کشورهای عربی و تیول داری حاکمان عرب را از ریل خارج کرد و به فریاد علنی اوباما و خانم کلینتون تبدیل نمود. فریادی که وحشت از بیداری کارگران و مردم عرب را در خود منعکس می کرد. (دمکراسی مورد نظر امریکا چیزی بیش از نمونه های عراق و افغانستان نیست که بخاطرآن دها هزار انسان را کشتند و دها هزار دیگر را با بمب های خوشه ای و… ناقص العضو کردند که در کشورهای عربی هم پیمان آنرا با سکوت برگزار کردند.) خیزش مردم تونس و بویژه مصر سکوتشان را شکست، رعشه بر اندامشان انداخت و کعبه آمالشان را لگد مال کرد. این بار پراتیک توده های ناراضی و معترض کشورهای عربی مجددا آنرا به دستور امریکا و غرب راند و زمینه را برای هشدار و ترساندن دول عربی جهت اقدام به اصلاحات دمکراتیک مورد نظر امریکا را فراهم نمود. و رو به مردم انقلابی با ظاهر حمایتی و حق به جانب برای خنثی و کم تاثیر کردن پیامدهای انقلابی این جنگ و به سازش کشاندن آن، اقدام فوری به رفرم و دمکراسی را بانک زدند، ناکارآمدی استبداد را گوش زد کردند و تغییر سریع حکومت یعنی جا به جای و تعویض مهره ها را پیشنهاد کردند. پیام پشت سر پیام، تماس های تلفنی علنی و محرمانه با مبارک و همقطارانش و بازار گرمی برای مهره های سر سپرده از البرادعی تا ناسیونالیست خارج و داخل حکومتی و معرفی و تطهیر ارتش به عنوان ستون فقرات دولت بعدی و… به دستور اولشان رانده شد.
جرقه مصر توسط تونس زده شد، اما مصر میدان اصلی نبردی بود که در صورت گسترش آن و عبور از محدویت های امروزش و فراتر رفتن از خواست کنار رفتن مبارک از قدرت و همچنین ارتقاء یافتن تظاهرات به سنگربندی خیابانی و قیام، آن هم در کشوری که تاریخا مادر کشورهای عربی محسوب شده است، بعید نیست شعله های آن کل کشورهای عربی و بخشی از شمال افریقا را نیز در بر گیرد و آتش بر خرمن امریکا و هم پیمانان مالتی میلیادرش بزند، برای همیشه استبداد و دیکتاتوری را به گور بسپارد، فضا را برای مدت طولانی از کنترل سرمایه داری خارج نماید، زمینه رشد کمونیسم و آزادی خواهی را فراهم کند و رو در رویی واقعی گرایشات اجتماعی و سنت های متفاومت طبقاتی را بر بستر رادیکالیسم منتج از پیروزی قیام به مرحله جدیدی وارد نماید. آیا جوانان و مردم معترض به چنین مسیری قدم می گذارند و انقلاب را به نقطه عطفی در زندگی خود تبدیل می نمایند یا با طراح و نقشه بورژوازی همراه میشوند؟ باید دید.
 هر چند شروع اعتصابات کارگری در کانال سوئز و بعضی از شهرهای دیگر مصرعرصه مهم دیگری در مبارزه و خیزش انقلابی را باز نموده است و شور امیدی به همراه آورده است، ولی هنوز معلوم نیست به میدان آمدن کارگران چشم انداز و مسیر خیزش مردم به سرنگونی انقلابی دولت مصر ارتقاء می دهد و توان بروز چنین ظرفیتی را در خود می بیند و یا صرفا به اهرم فشار بیشتری در جهت کناری گیری مبارک و اصلاحات سیاسی و اقتصادی توسط ترکیبی جدید از مهره های دولتی و اپوزیسیون تبدیل میشود. به هر حال خیزش های انقلابی  معمولا مسیر پر پیچ و خمی می پیمایند و فراز و نشیب های زیادی به سر راهشان ظاهر میشود و پیشروی و عقب نشینی های به خود می بینند و سرانجام قطعی آنها در وسط راه قابل پیش بینی نیست، ولی مورد مصر تا همین جا از محاصره محدودیت های دمکراسی، توهم به ناسیونالیسم و اعتماد به ارتش نتوانسته خود را رها کند و کل دستگاه عریض و طویل حکومت استبدادی را نشانه بگیرد. آیا در مسیر راه به رهایی از آن نایل میشود؟ باید منتظر برداشتن قدمهای بعدی انقلاب شد.
بعد التحریر: در خاتمه این نوشته شیندم تحت فشار مردم انقلابی مبارک مجبور به ترک مصر شده است ، قطعا این پیروزی مهمی در سیر پیشروی مبارزات مردم مصر محسوب میشود. این واقعه چشم انداز وسیعتری را در مقابل مردم قرار خواهد داد و راه را جهت فراتر رفتن باز می نماید.
۲۰۱۱/۰۲/۱۱