جاده صافکنهای جنگ (۴٣)

(سیاست اپیزمنت غرب با فاشیسم دهه سی قرن بیستم)

                                                   

چمبرلین روز ۲۴ سپتامبر۱۹۳۸ از بادگودسبرگ به لندن بازگشت و بلافاصله با سران فرانسه  قرار ملاقات برای روزبعد (یکشنبه ۲۵ سپتامبر) گذاشت.

با رفتاری که هیتلر در کنفرانس بادگودسبرگ از خود نشان داده بود(رد علنی, توهین آمیز, غافلگیرکننده و جنجالی طرحی که هفته پیش خودش به عنوان شرط حفظ صلح و حل مسالمت آمیز بحران زودت به چمبرلین داده ونخست وزیرانگلستان هم با حداکثر تلاش امضای فرانسه وموافقت تحمیلی چکسلواکی با آن راگرفته بود)، گویی ناگهان پرده توهم و تظاهر در فضای دیپلماتیک اروپا کنارمی رفت و سمت و سوی واقعی حوادث جاری آشکار می شد.  در۲۴ ام سپتامبر, سیاست استمالت با فاشیسم و منادی اول آن دراروپا حال و وضع خفت آلود و افتضاحی داشت:  نخست وزیربریتانیا, با آن همه تلاش و اعمال نفوذ و امکانات امپراتوری, نه تنها دست خالی به لندن برمی گشت, بلکه به جای حصول تفاهم  پیشوای فاشیستها, اکنون در فضایی که  ”بوی جنگ ازآن به مشام می رسید”(۱) وارد لندن می شد. تازه, فهرست باج خواهیهای مضاعف هیتلر را نیزهمراه داشت و علاوه بر این پذیرفته بود باردیگر به کرسی نشاندن مطالبات جدید ”پیشوا” را پیگیری کند. بدین ترتیب مأموریت برای ”حفظ صلح” ادامه یافت. نه هیتلردرب را به روی او بسته بود و نه جناب چمبرلین – به قول فرانسوا- پونسه ( سفیروقت فرانسه درآلمان), مخدوش شدن عزّت و احترام را مانعی برای ادامه کار می  شمرد! (۲)

بسیاری از موافقان و جارچیان سیاست اپیزمنت نوشته اند بریتانیا درآن زمان به لحاظ نظامی آماده برای جنگ نبوده و چمبرلین به هرقیمت می خواسته کشورش را از خطر ورود به جنگ برکنار نگهدارد. منتها, به نظرمنتقدان سیاست اپیزمنت- ازجمله چرچیل و…حتی داف کوپر, وزیرنیروی دریایی کابینه چمبرلین – برعکس, با طرحهای سیاسی که در دسترس بوده, با امدادگرفتن ازایالات متحده, با تبدیل کرنش سیاسی در برابر دیکتاتورهای اروپا به روحیه خشم و فریاد, افشاء و ایستادگی درمقابل آنها وبسیج ملی و بین المللی بلافاصله توازن قوا قابل تغییربوده است. به نظر مخالفان چمبرلین درآن زمان, ضعف نشاندان در برابر هیتلر و تغذیه مداوم اشتهای سیری ناپذیروی, عاقبت بسیار سنگین و مخرب(جنگ) را به کشورها و ملل دموکرات تحمیل می کرد و کل اروپا, بلکه جهان را به یک ویرانی بزرگ سوق می داد…

هیتلراز تضادهای درونی «قدرتها» به اشدّ درجه بهره می گرفت و لذا دقیقاً حواسش جمع بود که آخرین رشته های رابطه با چمبرلین و پتانسیل موجود و قابل استخراج از مشی اپیزمنت وی را فعّال نگهدارد. روال بعدی وقایع در اواخرسپتامبر۳۸ شاهد مثالی آموزنده ازاین رویه کار هیتلر است.

”بن بست” اپیزمنت

سیاست اپیزمنت در بادگوسبرگ(۲۲/۲۳ سپتامبر) ضربه سختی خورد و لختی ازنفس افتاد. اما چمبرلین و مشاورعالی اش ویلسون ول کن این مشی نبودند. نخست وزیر, برغم آن شکست مفتضحانه, به محض بازگشت به لندن کوششهای خود را از سرگرفت. نخست می بایست خط اش را در کابینه پیش َبرَد, سپس سران فرانسه را مجاب کند و بعد,به اتفاق آنها, دولت پراگ را طوری زیرفشار گذارد که ”یادداشت لازم الاجراء” هیتلر را بپذیرند. چکیده این مطالبات  مورّخ ۲۳ سپتامبر پیشوای نازیها خطاب به دولت چکسلواکی, که خود چمبرلین درحضور هیتلر آن را ” دیکتات ” خوانده بود, دریک مقدمه و ۶ ماده و یک مؤخره, ازاین قرار بود:

«…جداسازی سرزمین زودت که موردقبول دولت چکسلواکی است می باید بلافاصله به اجراء درآید. درنقشه ای که ضمیمه این یادداشت است مناطق و خطوط تفکیکی مربوطه – مناطقی که بلافاصله باید به اشغال نیروهای آلمان درآیند  با رنگ قرمز و مناطقی که مورد مذاکره بعدی می باشند با رنگ سبز- مشخص شده اند.

      ۱ –  عقب نشینی کل ارتش چک, قوای پلیس و ژاندارمری, کارمندان گمرک و مرزبانان از منطقه ای که باید در روز اول اکتبرتحویل آلمان شود.

۲ – وضعیت منطقه ای که تحویل آلمان می شود می باید به صورت کنونی دست نخورده باقی ماند.

دولت آلمان موافقت می کند که نمایندگان تام الاختیاردولت چک, یا ارتش چک, جهت تنظیم جزئیات اجرایی  تحویل منطقه, خود را به سرفرماندهی ارتش آلمان معرفی نمایند.

 ۳ –  دولت چک کلیه افرادی را که از اهالی آلمانی تبار زودت در پرسنلی ارتش و پلیس هستند بلافاصله مرخص می کند و این افراد به سرزمین خودشان برمی گردند.

۴ –  دولت چک کلیه زندانیان سیاسی آلمانی تبار را آزاد می کند.[ نازیهایی که درناآرامیها و درگیریهای ماههای گذشته دستگیروزندانی شده بودند] 

۵ – دولت آلمان موافقت می کند که تا تاریخ ۲۵ نوامبر در مناطقی که بعداً مشخص می شوند یک همه پرسی صورت گیرد. تغییرات مرزی و منطقه ای که برپایه نتایج حاصله ازاین همه پرسی پیش می آیند توسط یک کمیسیون مشترک آلمانی- چکی و یا یک کمیسیون بین المللی معین می شود. همه پرسی مذکورزیرنظر یک کمیسیون بین المللی انجام می گیرد…

۶ –  جهت حل و فصل بقیه امورو جزئیات کار پیشنهاد می شود یک کمیسیون مشترک آلمانی – چکی صاحب اختیار تشکیل شود.

مؤخره: انتقال منطقه تخلیه شده زودت (به آلمان) می باید  بدون هرگونه تخریب و ازبین بردن  تسلیحات و مهمات,  تأسیسات نظامی , اقتصادی , خطوط ارتباطی و نقل و انتقال, جاده ها, تأسیسات و توانمندیهای هواپیمایی, امکانات و دستگاههای بی سیم و غیره صورت گیرد.» (۳)

کابینه انگلیس همان شنبه شب(۲۴ ام سپتامبر), جهت استماع گزارش نخست وزیرو بحث بحران تشکیل جلسه داد. چمبرلین نیمساعتی راجع به دیدار بادگودسبرگ و خواسته های تحمیلی هیتلر صحبت کرد و درپایان گفت:

«بهترست ما شرایط او را بپذیریم و به چکها نیزتوصیه کنیم با آنها موافقت کنند.»(۴)

حالتی از قبول خفّت سیاسی که در گزارش و توصیه نخست وزیر حس می شد فضای کابینه را بیشتر آشفته ونگران کرد. همه حاضران از وضعیت پیش آمده َپکر و ناراحت بودند. چمبرلین پیشنهاد کرد جلسه تا روز بعد به تعویق افتد. ازبین وزراء صرفاً داف کوپر (وزیرنیروی دریایی) مخالفت کرد و سخنان انتقادی خود را با نکته سنجی دردناکی که  در دل تاریخ نقش بست به پایان برد: 

« تاکنون ما با دو بدیل نامطلوب مواجه بودیم , یا یک صلح خفت بار و یا جنگ. حالا وضع طوری شده که یک امکان دیگر هم به نظر می رسد: یک جنگ خفّت بار. منظورم این است که ناگزیر با لگد افکارعمومی به میدان جنگ پرتاب شویم, آن هم بعد از منکوب شدن متحدی که قراربود برای دفاع از او مبارزه کنیم.» (۵)

  داف کووپر, وزیرنیروی دریایی انگلستان, سپتامبر۳۸

جلسه به تعویق افتاد. روزیکشنبه کابینه به منظور بحث بحران عاجلی که پیش آمده بود سه بار جلسه داشت. هندرسن از برلین پیامی فرستاد, درجهت حمایت کامل ازخط چمبرلین و شکاندن مقاومت چکها. جوهرنوشته اش این بود:  تنها راهی که برای دولت اعلیحضرت جهت ”جلوگیری از وقوع جنگ, یا دستکم محدود نگهداشتن آن” باقی مانده اینست که قاطعانه به چکها بفهماند باید طرح آلمان (یعنی شرایط و ضرب الاجل هیتلر) را بپذیرند. درغیراین صورت از هرگونه کمک قدرتهای غرب محروم خواهد شد!

داف کوپر با این کار مخالف بود. ولی چمبرلین نه تنها با اعمال فشار برچکها موافق, بلکه – جهت راه انداختن مجدد سیاستش – تمهیدهای دیگری نیز می جست. البته,محور اصلی همه پیشنهادهای مطلوب می بایست «تغذیه تمساح» سیری ناپذیری باشد که او فکرمی کرد می تواند سرانجام راضی و آرامش کند.

همان روز, ازطریق کاردارسفارت آلمان, پیشنهاد اعزام فوری ده هزارنفرنظامیان پیشین انگلیسی به منطقه زودت را پیش کشید. اینها می بایست به عنوان ”ناظران بی طرف” در منطقه مزبور مستقرشوند و در اجرای طرح کمک رسانند. هیتلر محترمانه ولی قاطعانه پیشنهاد چمبرلین را رد کرد. نمی خواست دولت دیگری درمتصرفه اش ”نیرو” پیاده کند! بعد ظهر آن روز, یان مساریک (Jan Masaryk  سفیرچکسلواکی درلندن) متن تازه شرایط هیتلر را رد کرد وطی یادداشتی به لرد هالیفاکس دراین باره نوشت:

 

یا ن َمساریک

« این متن درواقع یک ضرب الاجل است, ازنوعی که معمولاً جلوی یک ملت مغلوب می گذارند. این متن  حاوی پیشنهادی برای یک ملت سرفرازمستقل نیست, ملتی که برای برای حصول صلح اروپا آماده بیشترین فداکاری وایثار است…   ملت توماس َمسَاریک تن به اسارت و بردگی نخواهد داد.» (۶) 

به نظرکارگزاران چمبرلین این  موضع سفیر ”زودهنگام” بود و انتشارآن می توانست همه تلاشهای جاری آنها را بسوزاند. پس فوراً دست به کارشدند, باوزارت خارجه چکسلواکی درپراگ تماس گرفتند و هرطوربود نگذاشتند یادداشت سفیر آن روزعلنی شود.

 یکشنبه شب سران فرانسه و انگلستان درمحل نخست وزیری گرد هم آمدند. به نوشته مورّخان انگلیسی, هدف چمبرلین این بود که از همه برنامه های فرانسه درواکنش به حمله احتمالی هیتلر آگاهی یابد و بخصوص هر گونه طرح فرانسه را که بوی «تهاجم و جنگ» می داد درنطفه خفه کند. دراین جلسه یک گفت وشنود طولانی درگرفت که خیلی زود به سئوال پیچ کردن سران فرانسه ( توسط چمبرلین و سایمون) تبدیل شد. این دو تلاش بسیارداشتند ازجزئیات واکنشهای احتمالی فرانسه سردرآورند و از هرعملی که نتیجه اش می توانست وقوع جنگ با آلمان باشد پرهیزدهند. رئیس جمهورفرانسه بارها تذکرداد که اگرمسأله صرفاً جداکردن منطقه ای از کشورچکسلواکی و دادن آن به آلمان می بود, دولت وی جهت حصول صلح بیرحمانه براین قربانی صحّه می گذاشت, ولی هیتلرهدف بزرگتری را دنبال می کند. آماج وی نه تنها تصاحب منطقه زودت, بلکه کسب «هژمونی» اروپاست….

 

                                                ادوارد دالادیه

 اما, مسأله سران بریتانیا بحث و تحلیل مشی و اهداف هیتلر نبود. آنها می خواستند هرطورشده ازته وتوی طرحهای نظامی فرانسه مطلع شوند. بحثها تا نیمه شب به درازا کشید. آن گاه چمبرلین(بنابه پیشنهاد کابینه اش) خواهش کرد ژنرال ژاملین, رئیس ستاد ارتش فرانسه نیزروزبعد درنشست حضوریابد و به پرسشها پاسخ دهد.(۷)

درآن یکشنبه ۲۵ سپتامبر, در اثرمخالفت چکها و ایستادگی کلی فرانسویها, و البته نگرانی از افکارعمومی نسبت به زورگویی هیتلر علیه چکها, کابینه انگستان, بعد ازسه نشست, به این نتیجه رسید که نمی تواند شرایط هیتلر را بپذیرد و یا آنها را به دولت چک تحمیل کند. این تصمیم یک شکست موضعی (غیرغلنی)دیگر برای سیاست اپیزمنت به شمارمی رفت. چمبرلین ناگزیربود تا حدودی این وضعیت و موضع فرانسویها را درنظرگیرد. درضمن می دانست هیتلر شب بعد یک سخنرانی مهم خواهد داشت. به امید ایجاد نرمش در مواضع ”پیشوا” و درضمن مراعات تصمیم کابینه و موضع فرانسه, به ویلسون مأموریت داد, همراه یک نامه و یک «هشدار», صبح روز بعد عازم برلین شود. 

روز۲۶ ام حوالی ظهر چمبرلین با دالادیه و ژنرال ژاملین به صحبت طولانی نشست. نتیجه این گفت وگو هم تکرار مواضع روزقبل سران فرانسه بود: درصورت حمله نظامی هیتلربه چکسلواکی(درروزهای آینده) فرانسه به تعهدات خودش دردفاع ازمتحد کوچک خود اقدام خواهد کرد. یک موضع کلی, درانطباق با پیمانهای امضاءشده فرانسه.

 چمبرلین همان جا به اطلاع آنها رساند که ویلسون با یک پیشنهاد تازه و یک «هشدار» برای هیتلر به برلین پروازکرده. پیام اینست که فورر موافقت کند جهت ترتیبات اجرائی جداکردن منطقه زودت یک کمیسیون بین المللی با شرکت آلمان, چکسلواکی و انگلستان تشکیل شود. اما,درصورت رد این پیشنهاد   ویلسون به او هشدارمی دهد که فرانسه و انگلستان برای دفاع از چکسلواکی خواهند جنگید! علاوه براین, هالیفاکس نیز, من باب تأکید روی همین موضع, حوالی ساعت ۴ بعدازظهر نتیجه آخرین گفت و گوی چمبرلین با دالادیه و ژنرال ژاملین را تلگرافی به ویلیسون دربرلین اطلاع داد:

« اتفاقی که در فاصله سفرشما افتاده این است که فرانسویان سرانجام قصد خود را آشکارکردند. درصورتی که چکسلواکی موردحمله واقع شود فرانسه در حمایت از متحد خود دست به اقدامات تهاجمی خواهد زد. با این عمل ما هم به میدان [جنگ] کشیده خوهیم شد: بنابراین باید به صدراعظم فهماند که این آلترناتیو اجتناب ناپذیری است که درمقابل راه حل مسالمت آمیز باقی می ماند.»(۸)   

 این یک موضع کلی و درونی انگلستان برطبق تعهدات مکتوبش بود. درآن شرایط , ایستاری ظاهراً محکم, تحت تأثیرجوّ کابینه و مواضع دالادیه.

بدین ترتیب سیاست اپیزمنت چمبرلین در نوعی بن بست قرارداشت. چمبرلین نه توانست کابینه خودرا مجاب کند, نه سران فرانسه را به پذیرش خواسته های هیتلرکشاند و نه موافقت  دولت چکسلواکی را بگیرد. لذا با اتخاذ موضع فوق هم اعضای دولتش را کمی راضی نمود و هم با فرانسه راه آمد و  از بروز اختلافات بیشتربا نزدیکترین متحدش جلوگیری کرد. ولی این تاکتیک هم دربرلین نتیجه نبخشید. سیاست کرنش مداوم چمبرلین هیتلر را افسارگسیخته کرده بود, خط جنگ را می تازاند.

 

 

ویلسون حضورهیتلر

ساعت ۵ بعد ازظهر روزدوشنبه,۲۶ سپتامبر, هارس ویلسون به اتفاق نویل هندرسن به حضورهیتلر پذیرفته شدند. ویلسون پیام چمبرلین را برای ”پیشوا” خواند. به محص این که مترجم در برگردان نامه چمبرلین به خبر مخالفت چکها با شرایط هیتلر رسید, وی خون به چهره اش دوید, ازجا پرید و با داد و فریاد که ”مذاکره فایده ای ندارد… ”  به سوی در خروجی راه افتاد. ویلسون با زحمت جلوی او را گرفت و خواهش کرد نامه چمبرلین را تا آخر بشنود. هیتلر, پس از خاتمه نامه, با عصبانیّت و صدای بلند گفت درصورتی پیشنهاد تشکیل کمیسیون مطرح می شود که چکها قبلاً اعلام کرده باشند متن خواسته های او را پذیرفته اند. سپس خشمناک و تهدیدآمیز فریاد کشید :

« …… با مذاکره یا با زور, منطقه [زودت] باید تا اول اکتبرآزاد شود.اگر ظرف دوسه روزآینده اطمینان حاصل نکنم که چکها شرایط را پذیرفته اند, آن وقت منطقه حتی زودتر از اول اکتبر از چکها پاک می شود. دقیقتربگویم باید ظرف دو روز آینده یک جواب مثبت دریافت شود,یعنی تا چهارشنبه (۲۸ سپتامبر), ساعت ۲ بعد ازظهر.»(۹)

بدین تریتیب هیتلر نه تنها اعتنایی به پیشنهاد انگلستان نکرد, بلکه شدت عمل نشان داد و ضرب الاجل خود را دو روز جلو انداخت. این واکنش به معنای پاسخ منفی به پیشنهاد چمبرلین بود. دراین جا قاعدتاً می بایست آن ”هشدار” کذایی چمبرلین محکم بیان شود. ولی ویلسون, مرعوب سرو صدا و پرخاشجویی هیتلر, صرفاً با ملایمت اشاره نمود که دولت بریتانیا امیدوارست موافقت چکها را به دست آورد…درمورد هشدار لام ازکام باز نکرد.

 هیتلر که آشکارا تحت فشار و ضیق وقت بود, ادامه نشست را به روزبعد انداخت.(۱۰)

نطق آن شب هیتلر دراستادیوم ورزش به شدّت جنگ طلبانه, تهدید کننده و بخصوص خطاب به دکتربنش, رئیس جمهورچکسلواکی, فوق العاده اهانت آمیز بود. چمبرلین به محض شنیدن این نطق ازرادیو فهمید که دیگر برای طرح مطالبات هیتلر با دولت چک شانسی ندارد. پس ازیک سو پیام مسالمت جوبانه دیگری خطاب به هیتلر تهیه کرد و همزمان دنبال راه حلّ دیگری می گشت.

ظهرروزبعد مجدداً ویلسون و همراهانش حضورهیتلر رسیدند. پیشوای نازیها هنوزمست سخنرانی تند و تیزشب قبل خود بود. ویلسون ابتدا نامه تازه ای از چمبرلین را برای وی خواند, حاوی ضمانت انگلستان درمورد تخلیه سرموعد منطقه زودت. هیتلر اعتنایی به این متن نکرد ولی به محض طرح این پرسش توسط ویلسون که در صورت عدم موافقت چکها با مطالبات پیشوا واکنش وی چه خواهد بود, بلافاصله نعره کشید که « آن وقت چکسلواکی به طورکامل نابود خواهد شد» و بعد که ویلسون اشاره کرد دراین صورت فرانسه به یاری چک خواهد شتافت و انگلستان هم متعهد است به حمایت فرانسه برخیزد و در نتیجه جنگ اجتناب ناپذیرخواهد شد, هیتلر فریاد کشید که این حرفها بلوف است, وانگهی:

«اگرفرانسه و انگلستان می خواهند دست به اسلحه ببرند, بفرمایند. برای او(هیتلر)   مسأله ای نیست, برای هراحتمالی آماده است. امروزسه شنبه است, با این حساب دوشنبه آینده همه ما در وضعیّت جنگ خواهیم بود.»

ویلسون بار دیگر سعی کرد با ابراز تفاهم  او را آرام کند, گفت وضعیت وی را کاملاً درک می کند, اگراجازه دهد مایل است نکاتی را درست به زبان نخست وزیر چمبرلین خدمت پیشواعرض کند…

 غریبه ای در نشست نبود, نظر هیتلر را به پشت پرده سیاست اپیزمنت توجه داد:

«… شمارکثیری ازانگلیسیان, همانند خود او, صمیمانه آرزو دارند در باره همه مسائل فی مابین دو ملت  وارد گفت وگو و تبادل نظربا آلمان شوند. جزئیات فهرست بلند این موضوعات را به جهت کمبود وقت بازگو نمی کند, ولی از دید انگلستان  حل وفصل این مسائل می تواند بانی یک شکوفائی بزرگ اقتصادی در کل جهان شود. بنابراین از جانب انگلستان امید عاجل به طرح همه مسائل و تحصیل تفاهم با آلمان وجود دارد. او( ِسرهارس ویلسون) به یاد می آورد که خود پیشوا یک بار آلمان و انگلستان را به عنوان دژی علیه قوای تخریب, بخصوص ازطرف مشرق[ !ه] نامیده بودند.» (۱۱)

 

    هارس ویلسون  و نویل هندرسن بعد از ملاقات با هیتلر 

 

پیشوای نازیها درآن ساعت دیگر گوشش به این ”باغهای سبزوسرخ” نبود, شب پیش – با خوشامدگویی و پشتیبانی گوبلز- جلوی سران حزب و دولتش و در مقابل ملت آلمان و کل جهان بر طبلهای  هل من مبارزطلبی و جنگ کوبیده بود. بعد ازظهر۲۷ سپتامبر, نه تنها هیأت ویلسون را ناکام گذاشت, حتی به پیامهای هشدارآمیز پرزیدنت روزولت, رئیس جمهوروقت ایالات متحده آمریکا نیز جواب سربالا داد.

 وقتی هیأت انگلیسی, دست خالی و مأیوس کاخ صدراعظم آلمان نازی را ترک کرد, جدود ۲۴ ساعت بیشتر به انقضای ضرب الاجل هیتلر باقی نمانده بود.

ادامه دارد

منابع و توضیحات

۱-       چیانو, وزیرخارجه موسولینی, در کتاب خاطرات روزانه اش, یادداشت مورّخ ۲۶ سپتامبر۳۸, می نویسد: «بوی جنگ به مشام می رسد…»- ص ۲۳۵ متن آلمانی. مشابه این ارزیابی را درکتاب خاطرات فرانسوا – پونسه , سفیروقت فرانسه درآلمان نازی هم می خوانیم: « چمبرلین پذیرفت که متن مطالبات هیتلررا با خود برده و روی میز قدرتهای ذیدخل بگذارد. اما با این کار خطر جنگ کاهش نیافت. برعکس, دستوربسیج عمومی داده شد, آلمانیهای زودت واحدهای نظامی تشکیل داده اند, مجارها متولدین سه سال پیاپی را به خدمت فراخواندند, لهستانیها از نا آرامی در منطقه تشن[منطقه موردادعایشان] خبرمی دهند, فرانسه به اقدامات احتیاطی و امنیتی دست می زند. شبح وحشتناکی حال وهوای مردمان اروپا را درخود گرفته و هرکس نگران است که به محض گشودن روزنامه چشمش به خبر اعلام جنگ بیفتد…»                Andre Francois-Poncet, Als Botschafter in Berlin, S.330,                                             

۲-         همان جا, ص ۳۲۷ : « رئیس دولت بریتانیای کبیر در ادامه مسیر [خط مشی استمالت  برغم افتضاح بادگودسبرگ ] نه از بابت حفظ عزّت و آبرویش ملاحظه ای می کرد و نه  فشار و عواقب سفرها  برای سلامتی اش راجدّی می گرفت». درباره رفتار اهانت آمیز و بی ادبانه هیتلر با چمبرلین دردیداراول بادگودسبرگ گفته ها و نقلهای زیادی وجود دارد, که جملگی به نقل ازافراد هیأت همراه چمبرلین اند. مثلاً فریتس هسه, مسئول آن زمان خبرگزاری آلمان درلندن درکتابش «پیشپرده جنگ» می نویسد:                  « ِسرهارس ویلسون بعدها در مورد دیدار بادگودسبرگ و طرزرفتار تند و فحش آمیز هیتلر نسبت به هیأت انگلیسی و شخص چمبرلین به من گفت : ”هیتلر با چمبرلین مثل یک پیشخدمت خودش رفتار کرد”!»

          Franz Hesse,Das Vorspiel zum Kriege, S.114,                             

۳-       Akten zur deutschen auswaertigen Politik, D Bd2, Nr. 583, ,

  و نیز در اسناد انگلیسی:  British Documents,V0l.3 ,همچنین نگاه کنید به کتاب Appeasers,  نوشته مورخان انگلیسی مارتین ژیلبر و ریچارد گوت, ص, ۱۲۴/۱۲۵,

 مسئولان وزارت خارجه انگلستان با تعلل و کش دادن وقت, متن مزبور و ترجمه انگلیسی آن را به دولت چکسلواکی رساندند.

۴- Cooper, Old Men Forget, P. 234,

۵ – همان جا,

۶ – َمساریک به هالیفاکس,یادداشت مورّخ ۲۵ سپتامبر:۳,Bd 2,Nr1092.   British Documents  , توماس مساریک شخصیت محبوب ملت و اولین رئیس جمهور چکسلواکی(۱۹۱۸-۱۹۳۵) بود.

۷-   Martin Gilbert/ Richard gott, The Appeasers, S.128-130, 

۸ British Doc.3 Bd 2, Nr.1111.Halifax to Henderson/for Wilson,26 Sep.  –

 ۹- همان جا, سند شماره ۱۱۱۸ , یادداشت راجع به گفت وگو با هیتلر, و سند شماره ۱۱۱۶, یادداشت مورّخ ۲۶ سپتامبر ویلسون به چمبرلین, همچنین نگاه کنید به کتاب الن بالاک, «هیتلر» صفحات ۴۶۳,۴۶۴- به آلمانی,

۱۰- بدین ترتیب هیتلر برای چندین بار تجربه می کرد که می تواند بدون دغدغه از عواقب امر سر سران امپراتوری انگلیس فریاد زند و آنها را در حضور دیگران خفیف کند, اتفاقی که نمی افتاد هیچ, کرنش و خدمتگزاری طرف مورد تأکید بشتر قرارمی گرفت! برای دیکتاتوری چون او این تجربه خوب به کارمی آمد. ویلسون بعداً نوشت که ترجیح می داده به جای «هشدار» به هیتلر فرصت دهد عصانیتش برطرف شود! که البته شکسته نفسی اش برای منافع خاص سیاسی- اقتصادی بوده که خودش درصحبت با هیتلر به آنها اشاره می کند. بنابراین, این یادداشت ویلسون پوشش  برای آن کاردیگر بوده است که شمه ای ازآن به قرارزیراست. این نوع رویکرد  و واکنشهای خفیف و خوار, سوای جوانب شخصی مسأله, همیشه نزد استمالتگران سکه روزبوده است وعادی. اینها, همیشه ی روزگار همانند دلال سمجی هستند که برای فروش کالا و حفظ بازار لازم باشد همه جور خفت و خواری را می پذیرد, به فساد هم گردن می نهد: رشوه, چاپلوسی, مشارکت درپروژه های پنهانی و کثیف . همه چیز در خدمت ادامه رابطه , فروش کالا و حفظ بازار… تلاش همیشگی استمالتگران نیز معطوف به گشوده ماندن میزمذاکره وباب « تعامل» با دیکتاتورهاست, درخفا به هرقیمتی.

۱۱-  گفته های هیتلر و ویلسون به نقل از همان منابع مندرج در شماره ۹,