سخنی درباره روز اعتراض جهانی برای آزادی زندانیان سیاسی و علیه اعدام ها در ایران

در ۹ بهمن ماه امسال برابر با ۲۹  ژانویه۲۰۱۱ ، یک بار دیگر فریاد اعتراض و حق طلبی ایرانیان خارج از کشور به گوش جهانیان رسید.در این روز و بنا به فراخوان احزاب و جریانات چپ و کمونیست و نیز حمایت قابل توجه ایرانیان مبارز و حق طلب در خارج کشور، بسیاری از شهرهای جهان شاهد حضور چشمگیر انسان هایی بود که با سر دادن شعار و حمل پلاکارد و ابراز خشم و تنفر خود رژیم جمهوری اسلامی را هدف قرار داده و علیه سیاست سرکوب و اعدام در ایران، و در حمایت از زندانیان سیاسی با خواست آزادی فوری و بدون قید و شرط آنان و الغای صدور و اجرای احکام اعدام، در میادین اصلی این شهرها و یا در مقابل سفارتخانه و کنسولگری های رژیم به تظاهرات و راهپیمایی پرداختند.
همزمان مردم شریف و ستمدیده افغانستان با برپایی راهپیمایی و تظاهرات پر شوری سیاست و عملکردهای ضد مردمی و جنایتکارانه رژیم جمهوری اسلامی را محکوم کرده، به حمایت از زندانیان سیاسی در ایران برخاسته و خواهان لغو اعدام و برچیدن چوبه های دار شدند. از جمله در کابل، مزارشریف وهرات زنان و مردان عاصی از ستمگری و بی عدالتی یک بار دیگر متحدانه به خیابان ها آمده و ضمن ابراز خشم و انزجار خود از رژیم اسلامی، هم صدا با ایرانیان مبارز در خارج کشور همسرنوشتی طبقاتی و همبستگی مبارزاتی خود را با توده های مردم کارگر و زحمتکش و آزادیخواه در ایران به بارزترین نحو اعلام داشته و آن را به جهانیان نشان دادند.
در کردستان عراق نیز حرکات مشابهی در این روز در محکومیت رژیم اسلامی و دفاع از زندانیان سیاسی صورت گرفت و شعار “سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی” ، “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” ، “نه به اعدام” و …در ابعاد هرچه گسترده تری طنین انداز شد.
با این وصف حرکت سراسری روز ۲۹ ژانویه و اعتراض جهانی علیه اعدام ها در ایران و حمایت از زندانیان سیاسی ، دستاورد قابل اتکایی است که به نوبه خود حاصل احساس وظیفه و مسئولیت پذیری هرچه بیشتر وهمکاری و اتحاد عمل میان نیروها و جریانات سیاسی چپ و کمونیست در مبارزه و رزم مشترک علیه حکومت اسلامی می باشد. بدون شک تفکر و درک مشترک از ضرورت تحکیم چنین همکاری و اتحاد عمل هایی و تلاش در جهت توسعه و اشاعه آن قوت و انسجام بیشتری به صفوف مبارزات رادیکال و سوسیالیستی و آزادیخواهانه موجود علیه حاکمیت اسلامی سرمایه در ایران خواهد بخشید.
اما اعتراضات سراسری روز ۲۹ ژانویه در حالی برگزار می شد که در همان ساعات اولیه صبح آن روز، خبر اعدام زهرا بهرامی در سایت های اینترنتی انتشار یافت.زهرا بهرامی از دستگیر شدگان اعتراضات سال گذشته در تهران بود که پس از تحمل ماهها آزار و اذیت و فشارهای جسمی و روانی فراوان سرانجام در زندان اوین به دست جلادان حکومت اسلامی اعدام شد.طی هفته های اخیر رژیم اسلامی در تداوم اعمال خونبار و جنایتکارانه خود شمار هرچه بیشتری از زندانیان اسیر و دربند را به جوخه های مرگ سپرده و اعدام نموده است.رژیم در هراس از گسترش اعتراضات توده های جان به لب رسیده مردم و به منظور ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه در اوج قساوت و جنون کشتار و اعدام زندانیان را در ابعاد هرچه هولناک تری به اجرا در می آورد.
در شرایطی که بحران های فراگیر کلیت رژیم را درنوردیده و عوارض آن روز به روز در تمامی عرصه های مختلف اجتماعی در اشکال و شیوه های گوناگون تبلور می یابد و در این میان اعتراض و مبارزات هر روزه توده های مردم کارگر و زحمتکش، زنان، جوانان، دانشجویان و…بیش از پیش رژیم را به لبه پرتگاه و سرنگونی می کشاند، توسل به اعدام و کشتن زندانیان حربه ای است برای زهر چشم گرفتن از مردم و تداوم سرکوب گری های خونین در جامعه. سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام در طول حیات ننگین رژیم اسلامی در کنار قوانین، سیاست و دیگر عملکردهای ضد مردمی حاکم بر جامعه همواره از ارکان نگاه دارنده این نظام و از مبانی فکری و ایدوئولوژیک آن بوده و تاکنون دهها هزار نفر را به کام مرگ کشیده و نیست و نابود کرده است. تمامی لحظات تقویم تاریخ خونبار این رژیم آکنده از جرم و جنایت و قساوت و درنده خویی است؛ واقعیت دردناکی که به سهم خود مبین پایداری و مقاومت و مبارزه ای مداوم به وسعت جامعه در برابر استبداد مذهبی و حاکمیت سرمایه در ایران است.
واقعیت این است که موج فزاینده اعدام های اخیر نیز، بر متن اجرای طرح ضد مردمی موسوم به حذف یارانه ها و هراس رژیم از برپایی متقابل اعتراض و مقاومت گسترده از سوی توده های مردم کارگر و زحمتکش، صورت می گیرد.اگر فوران خشم فروخورده مردم در تظاهرات و اعتراضات سال گذشته رعشه مرگ را به پیکر سران رژیم از هر جناح و دسته ای انداخت و در این میان اِعمال سرکوب های شدید و دستگیری های وسیع نیز قادر به خاموش کردن صدای مبارزه واعتراضات برحق و رادیکال در  سطح جامعه نبوده است، در شرایط حذف سوبسیدها و متعاقب افزایش سرسام آور گرانی و تورم و تحمیل بار فقر و گرسنگی و محرومیت های هر چه بیشتر بر زندگی مردم کارگر و زحمتکش و مزدبگیران و محرومان جامعه، ترس از خیزش های دوباره و این بار طغیان بنیان کن کارگران و زحمتکشان و حضور قدرتمند و سازمان یافته آنان در عرصه های مبارزه؛ تشدید اعمال سرکوبگرانه و ایجاد فضای به غایت بیشتری از رعب و وحشت را از رژیم می طلبد چنانکه با قساوت و بی رحمی شمار بیشتری از زندانیان بی دفاع را آماج حملات سادیستی و جنایتکارانه خود قرار داده است و طی یک ماه اخیر در کمتر از هر هشت ساعت یک زندانی و در هر شبانه روز حداقل چهار تن زیر تیغ ماشین قتل عمد دولت اسلامی قرار گرفته و اعدام شده اند.
همزمان اخبار و گزارشات منتشره از درون زندان ها حاکی از آن است که دژخیمان و آدمکشان جمهوری اسلامی در تدارک اعدام های بیشتر و اعمال فشارها و محدودیت های فزاینده تری علیه زندانیان سیاسی هستند. بنابه گزارش “کمیته بین المللی علیه اعدام” تنها در زندان رجایی شهر حدود شصت تن از زندانیان سیاسی را روانه قرنطینه ها کرده و امکان هرگونه تماس و ارتباط با دیگر زندانیان و یا خارج از محیط زندان را از آنان سلب کرده اند.این شرایط مخاطرات و نگرانی های جدی ای را در خصوص سرنوشت آنان دامن زده است.
اگر چنین اوضاع  به شدت نگران کننده و مرگ باری در زندان های رژیم همواره در دوره های متفاوت وجود داشته و در هر دوره نسبت به اوضاع و احوال سیاسی و مبارزاتی در جامعه وقوع جنایت و کشتارهای فجیعی را به دنبال داشته است، در مقطع کنونی و اوضاع و احوال حاضر تنها با گسترش مبارزه ای متحدانه و سازمان یافته در عرصه های مختلف نبرد طبقاتی علیه رژیم اسلامی است که می توان سیاست و عملکردهای جنایتکارانه این رژیم را لگام زد و آن را به شکست کشاند.اگر رژیم از سر استیصال و زبونی و برای تداوم بقاء نکبت بار خود بازهم به جان زندانیان بی دفاع افتاده و به ریختن خون های هرچه بیشتری از این اسیران دربند نیاز دارد، در خارج زندان ها بایستی با اقدامات مؤثر و هماهنگ به حمایت از آنان برخاست و دست جلادان رژیم را از کشتن و اعدام آنها کوتاه نمود.از جمله خانواده و بستگان زندانیان سیاسی و محکومین به اعدام می باید بیش از پیش اهمیت و ضرورت داشتن نهادها و تشکل های خودجوش را مد نظر قرار داده به برپایی آنها همت گمارند.اگر مادران جانباختگان اعتراضات سال گذشته بر مبنای درد مشترک و خواست و مطالبه مشترک که همانا دادخواهی فرزندان جانباخته شان است با تلاش های پیگیر و هماهنگی و همیاری های بی دریغ خود توانسته اند “مادران پارک لاله” را شکل دهند و در راستای تحقق اهداف و مطالبات برحق و پایمال شده خود در سطح داخلی و بین المللی فعالیت های مؤثری را نیز به انجام برسانند ،مادران و پدران و بستگان زندانیان سیاسی و محکومین به اعدام هم می باید بر مبنای مطالبه مشترکِ حمایت و پشتیبانی از فرزندان دربند خود و نجات جان آنان از چنگال خونین حاکمیت، در هر شهر و استانی نهاد و انجمن و تشکل های خود را برپا داشته و به طور هماهنگ در پیوند با نهادها و تشکل های کارگری، زنان،دانشجویان و… به فعالیت و تلاش های خود ابعاد منسجم تری ببخشند. اطلاعیه و بیانیه صادر کنند و افکار عمومی پیرامون خود را به یاری و پشتیبانی بطلبند. دسته جمعی در مقابل زندان ها و نهادهای قضایی رژیم حضور یافته، آزادی فرزندان خود و لغو حکم اعدام علیه آنان را خواستار شوند… بنابراین نباید به رژیم فرصت داد آنطور که می خواهد سرنوشت زندانیان را رقم زده و آنان به مسلخ بکشاند. مطالبه لغو مجازات اعدام و آزادی فوری و بدون قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی و فعالین دربند جنبش های پیشرو و رادیکال اجتماعی، بایستی در فضای عمومی شهرها طنین انداز شده و حمایت و پشتیبانی های گسترده تری را به خود جلب نماید. تجربه اعتراض و تجمع خانواده و بستگان “حبیب الله لطیفی” زندانی سیاسی محکوم به اعدام در مقابل زندان مرکزی شهر سنندج در ساعات قبل از اجرای حکم و همراهی و حمایت بی دریغ مردم این شهراز آنان و نیز پشتیبانی و حمایت ایرانیان مبارز و آزادیخواه در خارج کشور، که سرانجام به تعلیق اجرای حکم مرگ این زندانی سیاسی و عقب راندن جلادان رژیم از اعدام وی منجر گردید، می تواند و باید در مورد تمامی زندانیان سیاسی محکوم به اعدام تکرار گردد. بنابراین می توان و باید با مبارزه ای متشکل و سراسری در داخل و برپایی کارزار واقدامات حمایتی گسترده در خارج کشور جان زندانیان دربند رژیم اسلامی را از خطر مرگ نجات داد. زندانیان سیاسی و محکومین به اعدام نبایستی خود را تنها بیابند. آنان به کمک و تلاش های مبارزاتی ما نیاز حیاتی دارند. بدون شک هرگونه حرکت و اقدام حمایتی در خارج از زندان ها تأثیرات بسزایی در ارتقاء روحیه مقاومت و ایستادگی زندانیان در برابر شکنجه گران و دژخیمان رژیم خواهد داشت. اگر حرکت متحدانه ۲۹ ژانویه در خارج کشور در برپایی اعتراض جهانی علیه اعدام ها در ایران و حمایت از آزادی زندانیان سیاسی، از سویی توان و انرژی بیشتری به صفوف مبارزات انقلابی علیه رژیم اسلامی بخشیده وسنگرهای این عرصه از مبارزه را مستحکم تر نموده است، و اگر به خیابان آمدن متحدانه زنان ومردان مبارز وحق طلب در افغانستان و حمایت پر شور آنان از آزادی زندانیان سیاسی توش و توان مضاعفی به جنبش مبارزاتی کارگران و زحمتکشان و مردم ستمدیده ایران بخشیده و پشتیبان قابل اتکایی را برای آنان متجلی ساخته است و درعین حال حلقه محاصره مبارزات جاری علیه رژیم اسلامی را تنگ تر کرده و سران جنایتکار رژیم را بیش از پیش در وحشت و هراس نابودی فرو برده است؛ از دیگر سو می تواند شور و امید به آزادی را در دل اسیران دربند و خانواده و بستگان آنان شعله ور نگاه داشته و آنها را در این راستا به تلاش و کوشش های مبارزاتی گسترده تری رهنمون شود. لذا اقدامات حمایتی و کارزار دفاع از زندانیان سیاسی و محکومین به اعدام را چه در داخل و یا چه در خارج کشور بایستی با قدرت و توان افزون تری ادامه داد.در این میان تلاش در جهت شکل گیری فعالیت های متشکل و برپایی تجمع و آکسیون خصوصا در داخل شهرها و در مقابل زندان های رژیم و بلندتر کردن خواست لغو مجازات ضدانسانی اعدام، می تواند سنگرمطمئنی برای حفظ جان زندانیان و اسیران دربندمان باشد. یقینا چنین تلاش هایی بازتاب قابل توجهی در تشدید فضای اعتراضی در جامعه خواهد داشت و در ابعاد گسترده تری در خارج از کشور نیز مورد پشتیبانی قرار گرفته و به اشکال گوناگون تداوم خواهد یافت.در این عرصه از مبارزه نیز همکاری و اتحاد عمل و تشکل و سازمان یافتگی ضامن پیروزی و به سرانجام رساندن موفقیت آمیز آن است.