انقلاب در مصر. تعابیر و تفاسیر!

قیام در مصر در ابعاد وسیع و گسترده ای در شهرهای قاهره و اسکندریه همچنان ادامه دارد. با پیروزی  قیام و پاکسازی دستگاه حاکم و رفتن حسنی مبارک، راه شروع انقلاب برای تحقق آرمان و مطالبات جامعه، خلاصی از فقر و بیکاری، امنیت و آسایش و رفاه و آزادی بیان و تشکل وارد صحنه سیاسی و طبقاتی جامعه میشود.

قیام مردمی مصر، در واقع قیام جوانان و اقشار تهیدست جامعه برای خلاصی از وضعیت فلاکتبار و فقر و بیکاری توده ای اولین جرقه های آتشین و توده ای خود را در میدان تحریر(آزادی) قاهره به نمایش گذاشت. الگوی این قیام اگر مستقیما و بلافصل از انقلاب تونس علیه بیکاری و فقر منتج میشد، اما ریشه در اعتراضات و تظاهرات تاریخی تر در سالهای نود ببعد دارد. مبارزه مردم مصر در طول بیش از یک دهه گذشته در مقاطع مختلف و به اشکال گوناگون در شهرهای بزرگ از جمله قاهره و اسکندریه و چند شهر دیگر در جریان بوده است. انقلاب قیام کنندگان بر متن نارضایتی وسیع طبقاتی ـ  اجتماعی و حاصل بیش از یک دهه تجربه اعتراضات خیابانی است. این قیام اگر با بسیج بیش از ۶٠هزار نفر از طریق فیس بوک و تویتر و از کانال و با هدایت و سازماندهی یک تشکل نسبتا نوپا به اسم جنبش ۶آوریل که در دفاع از اعتراضات کارگری در مصر پایه ریزی شده بود، فراخوان داده شد، وسیعا مورد توجه ده ها نهاد و احزاب و سازمانهای اپوزیسیون قرار گرفت.

در هر قیام و انقلاب و خیزش توده ای فراخوان دهنده و سازمانده اولیه در مکانیسم، فرهنگ، مطالبات و پرچم، احساسات و روحیه قیام کنندگان و کاراکتر قیام  تاثیر تعیین کننده دارد. قیام مردم مصر از این مستثنی جدا نیست.

انقلاب و قیام کنندگان،  سکوت روزهای اول شروعش توسط «اخوان المسلمین» و سپس پرواز برداعی از اروپا به مقصد شرکت در نماز جمعه در قاهره، سکوت و حمایت خجولانه امرموسی از مبارک را بخاطر دارد. تاریخ و استارت شروع قیام اینبارنه در آکادمی ها بلکه توسط معترضینی نوشته میشود که خود حاصل پرچم و روحیه و ذوق و کاراکتر قیام هستند. و با این تعریف قیام و انقلاب اینبار براحتی مقهور و در اسارت این جریانات از جمله امر موسی و اخوان المسلمین و برداعی و امثالهم قرار نمیگیرد. بخش عمده و زنده این قیام و انقلاب میرود صف خود را از این اقشار جدا کند. پرچم جنبش ۶آوریل و بخش عمده جنبش کارگری و رهبران کارگری با جنبش ۶آوریل تداعی میشوند، این جنبش از بخش جدایی ناپذیر کاراکتر و سوخت و ساز(متابولیسم) قیام در مصر هستند

در این میان میدیای همیشه نوکر از جمله در آلمان و بی بی سی دائما چاکر و مخلص مذهب و جریانات ارتجاعی دارند تخته گاز تعابیر و تفاسیر سوپر ارتجاعی خود را بخورد مردم میدهند. اینروزها کم نیستند میدیا و رسانه هایی که تصاویری از نماز خواندن در میادین را منعکس میکنند(کاراکتر اسلامی انقلاب). انقلاب مصر برای “دمکراسی” یا “ضد غربی”، “بیداری اسلامی.” این تعابیر و تفاسیر اگر از روی انعکاس “فرهنگ” جهان سومی نباشد، در بهترین حالت با تجربه بیش از سه دهه حاکمیت سیاه و قداره کشی و نسل کشی اسلام سیاسی، اما اینبار از روی عمد و با این عمد کاملا آگاهانه برای به تصویر و وارونه نشان دادن قدرت قیام کنندگان، است. مهندسی و معماری افکار عمومی بشیوه میدیا و رسانه نوکر و اسلامی. 

کاراکتر اصلی و احساسات انقلابی مردم ما در ایران در به پیروزی رساندن قیام ۵٧ نه در نمازهای جمعه مشتی آخوند مرتجع و نمایندگان تجار و بازار و حوزه های علمیه در خیابانها که  سمبل صف اسلام سیاسی در مقابل زنان و جوانان انقلابی چپ و کمونیستها بود، بلکه در صدای میلیونی مردم در تهران “می کشم می کشم آنکه برادرم” کشت، تعریف میشود. قیام ۵٧ با اعتصابات عظیم و دخالت کارگران صنعت نفت، این رهبران سر سخت  به پیروزی رسید.

دو سوی،  از یک طرف تلاش میدیا و رسانه ها برای زدن برچسب قلابی اسلامی به قیام کنندگان و انقلاب در مصر، و نماز جمعه سران و آخوند و آیت الله های مرتجع  با سخنرانی فارسی ـ عربی خامنه ای، حساسیت و ترس از تحولات جاری در مصر و بازتاب آن در منطقه خاورمیانه و جهان عرب است. این  حساسیت  اگر از طرف این ها و با اسلامی خواندن قیام کنندگان و انقلاب در مصر برچسب زده میشود، در دل یک کشمکش کاملا علنی و آشکار از یک طرف قطب جوانان و مردم معترض و خواهان یک دنیای بهتر چپ و کمونیستیهای جامعه با قطب اسلام سیاسی در منطقه خاورمیانه خودنمایی میکند. همین فاکتور بسیار زنده کافی است که شعله رادیکال و انقلابی قیام کنندگان در انقلاب جاری مصر نه از مساجد و نماز جمعه، فراخوان اسلامی ها،  بلکه از طریق تویتر و فیس بوک توسط یک سازمان و تشکل رادیکال که با جنبش کارگری و دفاع از کارگران تداعی میشود جنبش ۶آوریل، در متن مصائب اجتماعی ـ طبقاتی بویژه فقر و بیکاری، زده شد.  

بر همگان روشن و مبرهن است که اسلام سیاسی با قطبها و اشکال گوناگونش در منطقه خاورمیانه فاقد آلترناتیو برای کسب قدرت سیاسی است. در تونس بعد از بسرانجام رسیدن انقلاب اسلام سیاسی ناکام از آلترناتیو حکومتی، در ایران، عراق و افغانستان این ناکامی و چهره تروریستی اسلام سیاسی است که در افکار عمومی و واقعیت زندگی مردم دیده میشود. در مصر سرنوشت اخوان المسلمین جدا از موقعیتی نیست که اسلام سیاسی در این کشورها دارد. بی جهت نیست که جریان اخوان المسلمین با گذشت زمانی چند ساعت فوری در مقابل افاضات و عربده کشی های خامنه ای در نماز جمعه که «انقلاب مصر اسلامی است» موضگیری میکند، و اعلام میکند که انقلاب در مصر اسلامی نیست. اعلام این موضع توسط جریانی رادیکال اسلامی بمثابه نوشیدن همان جام زهری است که خمینی در قبول آتش بس در جنگ هشت ساله ایران و عراق و قبول شکست در این جنگ که قرار بود پان اسلامیسم را در منطقه خاورمیانه و کشورهای عربی بکرسی بنشاند، شبیه است. نوشیدن آن جام زهر توسط خمینی اگر برای خلاصی از اعتراضات مردم که از دست جنگ و ویرانی و آوارگی و بیکاری به تنگ آمده بود و برای آرام کردن و حفظ عمر و حاکمیت جمهوری اسلامی نوشیده شد، اما برای اخوان المسلمین به معنای قبول آن واقعیتهای انکار ناپذیر اجتماعی ـ سیاسی است که امروز در دل پیروزی قیام کنندگان و انقلاب در مصر جاری است، و با تجربه حاکمیت و ناکامی های اسلام سیاسی در منطقه بویژه در ایران، عراق و افغانستان نشات میگیرد. 

در همین راستا باید به یک پروبلماتیک اساسا واقعی و یک روش کاملا آشنا در ادبیات انقلاب و قیام در ایران و مصر و پروپاگاند و ادعاهای اسلام سیاسی نیز جواب داد. و اینکه آیا این ادعای اخوان المسلمین مبنی بر اینکه «که انقلاب مردم مصر، نه یک انقلاب اسلامی، انقلاب همه مردم مصر اعم از مسلمان، مسیحی و احزاب و گروه های مختلف سیاسی است» با ادعای خمینی در روزهای قبل از برقراری حاکمیت جمهوری اسلامی که “کمونیستها هم آزاد” هستند، یکی است.؟ موقعیت کنونی اخوان المسلمین از شرایط ابژکتیو جامعه و صف بندیهای نیروی اجتماعی دخیل در تحولات فوری و آتی مایه میگیرد. اخوان المسلمین سازمانی اسلامی با سابقه بیش از هشتاد سال تاسیس و فعالیت است. ابژکتیو وضعیت اجتماعی کنونی با موقعیت اسلام سیاسی در منطقه خاورمیانه و ناکامی های اسلام سیاسی خود آن بستر اصلی و واقعی است که اخوان المسلمین را به صرافت موضعگیری«انقلاب مصر اسلامی نیست» انداخته است.
 همین کافی است که ترس و نگرانی ساکنان جهان و بویژه آن کشورهایی که حاکمیت اسلام سیاسی را با دادن صدها هزار اعدام و سرکوب و سلب آزادی بیان و آپارتاید جنسی، زن ستیزی و سنگسار، جنگ قومی و مذهبی به هیولای دیگری بنام حکومت اسلامی بسپارند بی دلیل نیست.

نگاه و امیدها به انقلاب و سرنوشت قیام کنندگان در مصر دوخته شده. درس و آزمون این انقلاب تسریبخش و تقویت کننده سیر تحولات انقلاب و قیام کنندگان در جهان عرب و ایران  است.
۴فوریه ۲۰۱۱