خیزش ستمدیدگان در تونس ،مصر و سایر کشورهای آفریقای شمالی آغاز دورانی جدید و جرقۀ نبردهای قطعی آینده

بر خیز ای داغ لعنت خورده   دنیای فقر و بردگی
جوشیده خاطر ما را برده   به جنگ مرگ و زندگی
روز قطعی جدال است    آخرین رزم ما
انتر ناسیو نال است      نجات آنسانها

مطلبم را با شعر انتر ناسیونال ، سرودۀ  ژان پواتیه ، کارگر و کموناردلیر فرانسوی شروع میکنم .شعری  که در سال ۱۷۸۱ بعد از اینکه  کمون پاریس  توسط ورسای ضد انقلابی و ارتجاعی به خاک و خون کشیده شد سروده شد است .کمون پاریس اولین تلاش طبقۀ کارگرجهانی برای رهایی از یوغ سرمایه و تشکیل دولت طبقاتی خویش بود. سرود انتر ناسیونال در در دل سیاهی های بعد  ازسر کوب طبقه کارگر پاریس ، بارقه ای بود که  نوید آینده ای روشن و عاری از استثمار را میداد و هنوز هم بعد از۲۳۰ سال درستی و حقانیت خود را از دست نداده است . هنوزهم طبقۀ کارگر برای رهایی از قید استثمار و فقر و بندگی باید به جنگ مرگ و زندگی برود. هنوزهم تنها راه رهایی او بدست خود او میباشد و نه خداد و نه شاه و نه قهرمان میتوانند او را نجات دهند . مبارزۀ طبقه کارگر،علاوه بر مبارزۀ در حیطۀ ملی ، جنبۀ انتر ناسیونالیسیتی نیز دارد، انترناسیو نالیزم پرولتری برای طبقۀ کارگر از اهمیت بسزایی بر خوردار میباشد .زیرا که همبستگی  بین الملی نجات قطعی طبقه کارگر را در بر دارد .بدون تردید طبقه کارگر برای رهایی خویش باید ” از طبقۀ در خود به طبقۀ برای خود تبدیل شود”.( مارکس )

در تاریخ ۱۷ دسامبر سال ۲۰۱۰ کارگران ، زحمتکشان و خصوصا جوانان تونسی که از بیکاری ، فشار، سرکوب وازحداقل امکانات زندگیِ  انسانی  محروم بوده به دیکتاتوری ۲۳ ساله نه گفتند و به پا خاستند و خواستار بر کناری دیکتاتور، زین العابدین بن علی  شدند
 بن علی دیکتاتور که در سال ۱۹۸۹ دو سال بعد از غصب قدرت به انتخابات فرمایشی دست زد و در این انتخابات خود را برندۀ بلا منا زع اعلام کرد و با سرکوب رقبا وبا  پشتیبانی از کشورهای امپریالیستی غربِ مدعی دموکراسی ، به حکومت سرکوب و ارعاب و فشار خود ادامه داد .در این دوران  ۲۳ ساله  ریاست جمهوری بن علی، بیکاری، گرسنگی،گرانی ، فساد دولتی ، رشوه خواری در دستگاه دولتی، و عدم آزادی و سر کوب مداوم  به  شکل حادی ادامه داشت و روز بروز افزایش می یافت . بیکاری خصوصا  در بین جوانان  بیداد میکردو کارگران و زحمتکشان قادر به خرید مایحتاج روزانه خود نبوده وهر روز بیشتر از روز قبل با تورم ، بیکاری و عدم آزادی روبرو بودند . این وضعیت اسف بار  فقط مربوط به کشور تونس نبوده ونیست ، کارگران و زحمتکشان سایر کشورها ی منطقه نیزبا مشکلات مشابه زیر سلطۀ  دولت سرمایه داری – دیکتاتوری درگیر بوده و هستند .
 تا کنون در کشورهای مختلف آفریقای شمالی و خاور میانه خیزشهای توده ای متفاوتی صورت گرفته است .درتونس به دلیل خودسوزی فجیع  محمد بو عزیزی ، جوان تحصیل کرده ای که به دلیل بیکاری مجبور به میوه فروشی شده بود و برای داشتن این شغل هم با مانع از طرف پلیس روبرو شده بود دست بخود سوزی زد که به دنبال خودسوزی او خشم خفتۀ توده های ستمدیده و خیل عظیم بیکاران  را  که سالیان دراز در زیر چکمه دیکتاتور و نظام استثماری سر مایه داری خفه شده بودند ، بیدار گردید و در مدت زمان کوتاهی همدردان آنان و توده های ستمکشیده و زحمتکش سایر کشورهای منطقه به اعتراض برخاستند ،توده های زحمتکش درمصر، اردن ، الجزایر، یمن وعربستان سعودی بیدار شده بودند و جهانیان هفته های اخیرشاهد مبارزۀ آنان بودند و هستند . این اعتراضات درشکل ،بُعد و محتوی خود  این منطقه کم نظیر بوده است .
در ابتدای خیزش توده های زحمتکشِ گر فتار در چنگال دیکتاتور وسیستم  سرمایه داری در تونس ، اتفا قات بسیار مهم و جدیدی بو قو ع پیوست که در سالهای اخیر در رابطه با خیزشها و جنبش های توده ای کمتر اتفاق افتاده و قابل بررسی و تعمق و در عین حال قابل  تحسین میباشد.
 ۱-زحمتکشان به پا خاسته تونس با خواستها و اعتراضات پایه ای واساسی و حیاتی ( اعتراض به بی نانی و بیکاری ) برای ادامه زندگی به میدان مبارزه با دیکتاتور واردشدند و با  فریاد شعار نان ، کار و آزادی ،خواستنِ بر کناری او گردیده و به اعتراضات بحق خود برای احقاق نیازهای  عادلانۀ به مبارزه ادامه دادند و در مقابل،  با گلوله های دولت سر مایه روبرو گردیدند.
 ۲ _در خیزش زحمتکشان تو نس خبری از رهبری یک جناح از بورژوازی  چه حاکم و چه غیر حاکم نبود .از رهبری و تسلط و نفوذ احزاب و جریانات و گروههای اسلامی ارتجاعی  و واپسگرا نیز نشانی وجود نداشت . احزاب و جریانات رفرمیسم و به اصطلاح ملی و مردم فریب نیز نقشی در این حرکت برای کار و نان و آزادی عدالت خواهانه نداشتند .
 ۳ – خیزش مردم تونس حرکتی بر علیه دیکتاتوری و  خیزش برای کار و نان و آزادی  بود خیزشی ، مبرا از آلودگی ها و نفوذ دارودسته های مختلف امپریالیسم و اوباش و انصار آنها بود. خیزشی قوی بر آمده از نیازهای پایه ای زحمتکشان ، بیکاران و جوانان بود  با شعارهای بسیار روشن و درست و قابل دفاع  بر گرفته از مشکلات اصلی زندگی آنان ( نان و کار و آزادی ) بود . زیباترین  سمبل در ابتدای این خیزش  ستمد ید گان و جوانان بیکار در تونس داشتن نان در دست معترضین و شعار کار و آزادی بود که بسیار چشم گیر مینمود .
۴-  توهما ت مذهبی و ملی و انحرافی بر خیزش آنها  حاکم نبود،رهبر مذهبی حضور نداشت. دلایلی که این خیزش را قابل دفاع میکند  نکاتی بود که در بالا  نام بردیم .این دلایل باعث شده که خیزش در تونس و مصرفرقی اساسی با خیزشهای دیگر در گذشته  داشته باشد
۵- دیگر مشخصۀ زیبای این حرکت توده های معترض تونس این بود که به پشتیبانی علنی از خیزش توده ها در مصر و سایر کشورها بر خاستند و با دادن شعار همبستگی با مردم معترض  مصر، آگاهی ، درایت ، وحس  همبستگی خود را به نمایش نهادند.
نکتۀ دیگری که در روند خیزش تود ه های ستمدیدۀ تونس و دیگر کشورهای آفریقای شمالی  به آن برمیخوریم این بوده و هست  که  در تحلیلها و نوشته های بیشماری که در دفاع و یا رد این خیزشها  شده به نوشته هایی برمیخوریم  که خیزش ستمدید گان تونس را با قیام ۵۷ و  اعتراضات سال ۸۸ مقایسه کرده ومیکنند در اینجا فقط به شبیه سازی آنها  با حرکت اعتراضیِ  سال ۸۸ در ایران  و خیزش در تونس  می پردازیم. این همسانگرایی نادرست و گواه از  درک غلط و تحلیل نادرست از این دو خیزش میباشد به دلایل زیر :
 ۱- در ایران سال ۸۸ شروعِ  اعتراضات  د ررابطه با شکست کاندیدِ اصلاح طلبان در انتخابات دهمین دورۀ ریاست جمهوری بود که به پیروزی احمدی نژاد و شکست رقبای او و رقیب اصلی  او میر حسین  موسوی انجامید و با این شکست انتخاباتی مو قتا اصلاح طلبان از شرکت مستقیم در تشکیل دولت و قدرت مستقیم حذف شده به خارج از حکومت رانده شدند.در صورتیکه خیزش مردم تو نس کاملا و کلا مستقل ازهر جناح و دسته گروه درون و یا برون  حکومتی صورت گرفت.
 ۲_ استقبال و شرکت رای دهندگان در ایران در مضحکۀ انتخاباتی که از طرف حکومت جمهوری اسلامیِ سرکوب و سر مایه تر تیب داده شد ، خود گواه توهم به سیستم و دولتیِ بود که در واقع ۳۲ سال با استثماروسر کوب کارگران ، کمونیستها ، آزادیخواهان و زنان امتحان خود را بکرات پس داده است ، توهم بدین معنا که گویا درهمین سیستم دولتیِ سرمایه داریِ اسلامی امکان اینکه کارگران و زحمتکشان با شرکت در انتخابات بورژوایی چیزی را عوض کند وجود دارد ، این تفکر در واقع  توهمی محض به دستگاه سرکوب و فریب انتخاباتی بورژوازی میباشد . گویا اگر تقلب نمیشد شرایط برای کارگران و زحمتکشان تغیری میکرد ، خیر شرایط به همان روالی که وجود داشت و هنوز وجود دارد ادامه می یافت ، اگر جناح اصلاح طلبان در انتخابات برنده میشد ، دقیقا به استثمار کارگران و سرکوب کمونیستها و زنان ادامه میداد. به هر صورت درآن مضحکۀ انتخاباتی  نام جنا یتکار دیگری ( احمدی نژاد )  به غیر ازمیر حسین موسوی ( دست کمی از جانی اولی ندارد ) از صندوق های رای بیرون آمد. توهم به این معنی گویا این امکان وجود داشت که اسم  برنده واقعی از صندوقهای رای بیرون بیاید این  خود گواه بر توهم به جناحی و یا بخشی از همین سیستم و جناح های رانده شده در حکومت میباشد .
 ۳ –به این  معنای  که شر کت کنندگان در انتخابات فرمایشی به یک جناح از بورژوازی برای بهبود او ضاع زندگی اشان امید بسته بود ند. به امید اینکه اصلاح طلبان آزادی و رفاه برای آنان به  ارمغان بیاورند و این امری محال و غیر ممکن میباشد ، هیچ جناحی از بورژوازی نمیتواند آزادی ، رفاه و پایان استثمار را برای  کارگران و زحمتکشان به ارمغان  بیاورد تنها راه رهایی طبقۀ کارگر و سایر اقشار متحد طبقۀ کارگر محو سیستم بهره کشی انسان از انسان و برقراری سو سیالیسم میباشد. در صورتیکه در تونس معترضین  توهمی به جناح و یا گروه و حزبی در درون و یا بیرون حکومت از وجود نداشت و یا حداقل  شروع اعتراض آنها بر اساس دلبستگی به یک جناح درون  حکومت نبود ( خیزش نان ، کار ،آزادی )
۳- در رابطه با شعا رها در تونس همانطور که در بالا اشاره کردم شعارهای بسیار پایه ای مثل شعار  نا ن، کار و آزادی  بوده و نوک تیز حمله به طرف دیکتاتور و دولت حامی آن بود ، در صورتیکه در ایران شعارها تا مدتها ،عمدتا در حیطۀ خواست اصلاح طلبان می چرخید و روزهای انتخابی برای اعتراض روزهای مذهبی و دولتی بود و شعارهای مذهبی و بعضا شو نیستی داده میشد. ( این به آن معنا نیست که شعارهای درست داده نشده بود ) 
۴- مهم تر ازهمه ، جناحی  که رهبری جنبشی را که به جنبش  سبزدر ایران معروف شد در دست داشت  ،خود متشکل شده از چهره های ، سر مایه دار ، جنایتکار، ارتجاعی، عمیقا مذهبی و طرفداران راستین  و فدائیان خمینی جلاد بودند و آرزوی آنان  بازگشت به دوران “امام راحل ” بوده و میباشد . آنان نیز مثل جناح حاکم  مدافع هار ترین و سر سخت ترین شکل استثمار کارگران و سرکوب آنها بوده و هستند  . ارتجاعیونی  مانند میر حسین موسوی و کهروبی و جناح  رانده شدۀ از حکومت ،یعنی اصلاح طلبان چه در در زمینه سیاسی و چه در زمینۀ اقتصادی در دوران جنگ خانماسوز ایران و عراق نقشهای کلیدی درفقر و فاقه و استثمار شدید  طبقۀ کارگر و خانه خرابی بسیاری از زحمتکشان را داشتند. این عناصر و بسیاری ازهمکاران آنها نقش کلیدی ،فراموش نکردنی و غیر قابل بخشش  در سرکوبهای  دهۀ ۶۰  داشته  درعین حال  مسئول کشتار بیسابقۀ کمونیستها و آزادیخواهان در آن دوران و بعدا در قتلهای زنجیره ای درایران بودند
۵- در رابطه با سر کوب هار وعنان گسیخته ، دولت سرمایه داری ایران ( جمهوری اسلامی به ریاست احمدی نژاد مدافع سرکوب و دستگاه سرکوب او ) به وحشیانه ترین روشها و ابزار به کشتار جوانان و معترضین دست زد و در این راه از هیچ اقدام جنا یتکارانه ای برای سر کوب معترضین دریغ نورزید. درایران خشونت و سر کوبی که  بر علیه حرکت اعتراضی مردم بسیار وسیع بود و جنایتکاران دولت جمهوری اسلامی با بکار بردن تما می ظرفیت  ابزارهای سر کوب خود مانند سپاه ، بسیج و چماق بدستان و با بکار بردن شکنجه ، قتل و تجاوز و دستگیری و اعدام های فوری  چهرۀ فاشیستی خود را برای هزارمین بار به جهانیان نشان دادند.
البته نباید فراموش کرد که هر خیزش و حرکت و اعتراضی ،میدان مبارزاتی عملی آموزشی است برای کارگران و زحمتکشان و جوانان. که تجربه کسب کنند و به آگاهی طبقاتی و با کیفیت بالاتری ارتقاء یابند و در کوران مبارزه  به فو لاد آبدیده تبدیل گردند. اعتراضات و حرکتهای انقلابی به توده های زحمتکش اعتماد نفس میبخشد، آگاهی طبقاتی آنها را بالا برده  حتی اگر در کو تاه مدت  نتوانند پیروزی نهایی بدست بیاورند اما در سها و تجربیات گرا نبها یی برای حرکتهای آینده به آنها  خواهد آموخت ، جنبشها و خیزشهای توده ایِ پیشرو از این جهت است که  دارای اهمیت میباشند و نیاز به  و تحلیل  بررسی درست دارند تا که اشتباهات اولیه که بسیار سنگین و جبران ناپذیر است تکرار نگردد.اهمیت آنها نه از این جهت است  که بلافاصله و فی البداهه به حاکمیت سر مایه پایان خواهند داد ، نه ، بلکه به این دلیل است  که در خیزش بعدی با تجربیات غنی و آگاهی طبقاتی بیشتری  که توده ها کسب کرده اند ، مبارزۀ خود را ارتقاء بخشیده  و به فاز بالاتری  میرسند 
در خیزش اخیر توده های زحمتکش و جوانان بیکار تونس و مصر و سایر کشورهای منطقه متاسفانه طبقۀ کارگر به شکل طبقۀ  متشکل با تشکیلات و حزب خود  وبا شعار ها و  خواستهای طبقاتی خود وبا  پر سپکتو ( آلترناتیو – چشم انداز ) پرولتری هنوز در صحنۀ مبارزه حضور نیافته است وبه میدان نیامده ، طبیعتا در بین اعتراض کنندگان ، کارگران بیشماری به صورت فردی و به اتفاق خانواده های خویش شر کت کرده اند ، در این شکی نیست، اما طبقۀ کارگر در این اعتراضات هنوزبقول مارکس :” طبقۀ در خود میباشد ، نه برای خود” و بر اساس همین اصل درست است که  تا او به طبقه ای  برای خود تبدیل نگردد وصف مستقل خود را با مرزهای مشخص وروشن از طبقات دیگر نکشد نمی تواند برندۀ اصلی این مبارزات تمام خلقی  باشد. تا  که آن زمان برسد ، کارگران به  صورت افراد منفرد دیده شده  و در اعتراضات شرکت میکنند ، نه بصورت یک  طبقۀ متشکل و مسلح به آگاهی طبقاتی مخصوص خود . در این حالت و تا زمان تشکل یابی طبقۀ کارگر ، بورژوازی و اقشار غیر کارگری  به راحتی کارگران را که بی تشکیلات هستند  به زیر پرچم خود خواهد کشاند و مبارزۀ فردی و پراکندۀ او به نفع طبقات غیر کارگر و در واقع به ضد منافع اصلی خود او میباشد ، طبقۀ کارگر زمانی میتواند در میدان مبارزۀ طبقاتی نقش مو ثر وتعین کننده و اصلی را داشته باشد که متشکل شده باشد و با اعتصابات کارگریِ وسیع سراسری وفلج کننده ، در زمینۀ صنفی با درخواست بالارفتن دستمزدها ،شرایط بهتر کاری ، امکانا ت و ساعات کمتر کاری به  میدان بیاید ، درعین حال با تشکیلات طبقاتی خود ( حزب کمونیستی و رهبری کننده ) ، با شعارها و پرچم  خود در مبارزۀ طبقاتی شر کت کرده و  رهبری جنبش را در دست گیرد .اگر  غیر از این باشد ، متاسفانه ، در نهایت هر خیزش و جنبشی هر چند وسیع و بر حق و توده ای ، به نفع طبقۀ سر مایه دار تمام خواهد شد و خطر ایجاد سر خوردگی و سکوت و خاموشی تا مدت های مدید در جامع  وجود  دارد ، در عین حال در ادامۀ شکست خیزشهای همه با هم و خلقی ، امکان به قدرت رسیدن جریانات بسیار ارتجاعی و فناتیک و رادیکال مذهبی ، از نوع حزب الله و ، اخوان مسلمین و دارو دسته ای فاشیستی مثل دارو دستۀ بنیا نگزاران جمهوری اسلامی و حکومت کنندگان ارتجاعی در ایران و ایجاد  جمهوری اسلامی دیگری  وجود دارد . در عین حال و از طرف دیگر امکان  بر سر کار آمدن  دولت نظامی و خفه کردن هر صدای آزادیخواهانه و جلو گیری ازایجاد هر تشکل وحزب و سازمان کارگری وجود دارد ( این امکان در شرایط کنونی بسیار ضعیف میباشد )  . در خیزش کنونی توده های زحمتکش  آفریقا ی شمالی بیشتر خطر توافق پشت پردۀ آمریکا و کشورهای امپر یالیستی غرب با جناح های بورژوازی در درون این کشورها وجود دارد. توافق  به اینصورت که دیکتاتورها باید از اریکۀ قدرت کنار روند و جای خود را به دولتهای به اصطلاح دموکرا تیک داده وتا که  با کمکهای مالی غرب ، شاید  مدتی به گرانی و اندکی به بیکاری پایان داده ،تا که دوباره بورژوازیِ  کمی دست و پاچه شده از این اوضاع خود را نجات داده وبتواند قوای خود را  برای مقابله با خیزش و جنبش بعدی آماده کند .
در هر صورت هر آلتر ناتیویی که دولت  بورژوازی این کشورها با کمک قدرت های امپریالیستی برای خلاصی از این بحران سیاسی و اقتصادی درونی  سیستم سر مایه داری  بیندیشند ، در نهایت همه  راه حل های موقتی است و بزودی بحرانی که گریبان سیستم کارمزدی را گرفته از جای دیگری سر باز خواهد کرد ، زیرا که طبقۀ کارگر و زحمتکشان در مبارزات روزمرۀ  اقتصادی خود ونیز درنبردهای سیا سی آینده  تجربه کسب خواهند کرد واز طبقۀ در خود به طبقۀ برای خود تبدیل خواهد شد و با کسب آگاهی طبقاتی و  با تشکیل حزب طبقاتی خود، حزب کمونیست ، درکوران مبارزه وشرکت در نبرد قطعی که پایان بخشیدن به سلطۀ  سیستم سر مایه داری و بر قراری سو سیالیسم و کمونیسم میباشد مبادرت خواهند ورزید . همانطور که طبقۀ کارگر در پاریس به این امر مهم هر چند به مدت کوتاه دست زد و موفق شد و طبقۀ کارگر روسیه در سال ۱۹۱۷ با انقلاب با شکوه اکتبر به رهبری حزب بلشویک به ایجاد دولت شوراها اقدام ورزید.
 برای رسیدن به این هدف عالی ، همبستگی بین الملی کارگران  بسیار مهم و حیاتی میباشد. آن روز زیاد دور نیست . انتر ناسیو نالیسم پرولتری به ما حکم میکند که در هر گوشۀ جهان اگر مبارزه ای  به وقوع بپیوندند که در اساس با منافع نهایی طبقۀ کارگر در تضاد نباشد و پیشرو و بالنده باشد ما کمونیستها با دخالت فعال به ارتقاء آن  کمک کنیم
دولتهای امپریالیستی و بورژوازی های بزرگ و کوچک که به ظاهر دم از دموکراسی میزنند ، با سکوت و ریاکاری ودر پشت پرده مشغول چیدن تو طئه برای نجات سیستم سر مایه داری میباشند. آنها هفته های متمادی  شاهد سر کوب خونین زحمتکشان آفریقای شمالی بوده و  میباشند. سیاست ریاکاری آنها همنطور که انتظار میرفت حد و حدودی نمیشناسد زیرا که  آنها خود سالهای سال از حامیان این دیکتاتورها بوده و هستند. ، ماهیت استثماری آنها بر اساس فریب و سر کوب و فشار است . قدرتهای  امپریالیستی و دولت های بورژوایی از رشد آگاهی  و متشکل شدن کارگران به عنوان یک طبقۀ  بالنده و آینده ساز و جهانی می ترسند واز نفوذ کمونیستها و حشت دارند ، زیرا که طبقۀ کارگر و کمونیستها دشمنان آشتی ناپذیر سیستم استثمار گرِ سرمایه داری هستند به همین دلیل امپریالیستها  با بورژوازی این کشورها  به وسیله هر ابزاری که بتواند از متشکل شدن طبقه کارگرو فعالیت کمونیستها  جلوگیری  کرده و خواهند کرد

  زنده باد همبستگی بین المللی کارگران و زحمتکشان در سراسر جهان
برای رهایی ازوصعیت موجود باید به سیستم بهره کشی انسان از انسان پایان داد
 بنفشه کمالی ۴-۱-۲۰۱۱