سخنی با رفیق بابک کسرائی

رفیق عزیزم بابک کسرائی،

با سلام و آرزوی شادی و سلامت برای شما و پیروزی آرمانهای انسانی شما و من و حزب کمونیست کارگری ایران. بابک عزیزم، گفتی بیست و چند سال عمر داری و احتمالا مدتی است به خارج کشور آمدی و عضو حزب پر افتخار کمونیست کارگری ایران هستی. فکر می کنم انتخاب درستی کردی. در این مقاله ات در سایت آزادی بیان به چند نکته اشاره کردی که دوست داشتم منهم نظرم را بدهم و فضاوت را بگذارم به عهده خودت و خواننده این سطور. راستش را بخواهی من نزدیک به ۳ سالست که هوادار بخشی بعنوان بحث آزاد در نشریات حزبمان بوده ام و امیدوارم بالخره این بخش تصویب شود تا من و شما و سایر رفقا بتوانیم سنگهامان را با هم وا بکنیم و اختلافاتمان بشود ابزاری برای رشد جمعی همه ما. این یکی از علائم درک مدرن در تحزب است که افراد عضو یک حزب بتوانند نظراتشان را ارائه دهند و اختلافاتشان را در چهارچوب عمومی برنامه حزب حای رو به جامعه عنوان کنند. تا همینجا فکر می کنم حزب کمونیست کارگری ایران در این مهم نیز پیشروی تمام احزاب و سازمانهای چپ بوده و امیدوارم هر روز هم از ضعفهایش کاسته شود و این به تلاش جمعی و صبر و تحمل همه ما و یاد گرفتن هنر کار جمعی بستگی تام دارد. بنا بر این من از این مقاله شما استقبال می کنم و امیدوارم بشود پایه بحثهای من و شما در همین سایت آزادی بیان و امیدوارم در آینده در بخش ستون آزاد روزنه.

اما اجازه بده ایتدا چند نکته اولیه را بگویم:

(۱)خوشحالم بالاخره از شما یک مقاله دیدم. آنچه بیشتر در طی مدت اخیر از شما می دیدم ترجمه های آثار دیگران بخصوص از گرایشات چپ تروتسکیست بود. اینها مستقیم ربطی به مسائل جنبش ایران نداشت . به نظر من فوریتی هم نداشت. حالا بهتر شد. بالاخره تصمیم گرفتی نظرات خودت را بنویسی. راستش یکی از علائم بلوغ فکری همینست که آدمها یاد بگیرند کد و کد کشی و نقل قول را بگذارند کنار و خودشان استدلال بیاورند.

(۲)اگر می توانی در مقالاتی که از این به بعد می نویسی یک ایمیل از خودت هم در کنار اسمی بگذار تا خواننده بتواند مستفیم باهات در ارتباط باشد.

حالا من به چند نکته ات می پردازم:

مارکسیزم و سوسک!:

می فرمائی:

” می‌گویند سوسک‌هایی در طبیعت هستند که حتی پس از انفجارات اتمی بقا می‌یابند. مارکسیسم احتمالا یکی از همان سوسک‌ها است!”

 

الف: لفظ “مارکسیزم” لفظی ضد علمی است. لفظی ایدئولوژیک است. چسباندن ایزم به اسم آدم بعنی ساختن ایدئولوژی از افکارش. خود مارکس و انگلس این کلمه را نپسندیدند شما هم نپسند! پیشنهاد من بکارگیری تئوری کمونیزم کارگری است.

ب- چرا سوسک؟ ظاهرا آدم بد سلیقه ای هم هستی! جنیش کمونیزم کارگری و تئوریش مثل سوسک نیستند. نتیجه نارضایتی انسان از شرایط زندگی نابرابر سرمایه داری هستند و بالاترین نوع نقد و انسانی ترین نوع آن هستند. این جنبش و این تئوری هم دورانش با پایان یافتن جامعه طبقاتی به سر خواهد رسید و دیگر تئوری سیاسی معنی نخواهد داشت. بنا بر این بهتر است این مثال سوسک را هم بگذاری کنار!

 

فقدان رهبری؟!

می فرمائی:

“و مهمترین نکته همین‌جا است: فقدان رهبری.در واقع مدت‌ها است (حتی پیش از جنبش کنونی) که از وجود دو فاکت مهم که جامعه ایران به نوعی بر آن‌ها اجماع دارد تاکید می‌کنیم: اول، نفرت عمومی از جمهوری اسلامی و خواست سرنگونی آن؛ دوم، واقف بودن بر مشکل عدم رهبری وحدت‌بخش برای تحقق این امر. (کافی است در ۱۰ سال گذشته چند بار سوار تاکسی‌های شهرهای بزرگ و کوچک ایران شده باشید تا به این اجماع مردمی پی ببرید).

بابک جان!

شما آیا عضو حزب کمونیست کارگری شدی که تکرار کنی جامعه “فاقد رهبری است”؟ من فکر می کنم ما بعنوان اعضاء حزبی که مدعی رهبری جامعه است باید دائم تبلیغ کنیم که رهبری همین حزب ماست و تبلیغ و ترویج مداوم می شود وظیفه ما. آمدن در حزب و فغان از “بی رهبر بودن” سر دادن امری است متناقض!

 

کد کشی بی مایه و “جنگ با خارج نشینان از زبان روزالوکزانبورگ!؟

می فرمائی:

“مردم روسیه تنها نیرویی هستند که می‌توانند این خروس جنگی‌های خارج‌نشین را سر عقل بیاورند”، رزا لوکزامبورگ، تابستان ۱۹۱۱ (در مورد اختلافات بین کمونیست‌های روسیه)

 (نقل قول از کتاب “زندگی من”، لئون تروتسکی) 

“اما کارگران عموما نگاهی سرزنش‌آمیز به تبعیدیان دارند: بگذارد آنقدر که دل‌شان می‌خواهد کش و قوس بیایند اما برای ما هرکس به فکر منافع جنبش باشد، کار می‌کند و بقیه اوضاع خودش درست می‌شود!”

(نامه‌ای از بلشویکی در قفقاز) (منسوب به استالین)

(نقل قول از کتاب “لنین و تروتسکی: آن‌ها واقعا در پی چه بودند؟”، آلن وودز و تد گرانت)

 

بابک جان!

ما فهمیدیم شما چیزهائی ترجمه کردی. مرسی. کاری ندارم که خواندن این چیزها چه سودی دارد. اما آسا با تکرار این کدها از استالین و روزالوکزانبورگ و هر کس دیگر دلیل به چیزی الان می شود؟ اساسا کد کشی ابزار هیچ استدلالی نیست. هر بار که کد می کشی باید ثابت کنی که شرایط آنروز معادل شرایط امروز است . همین امر استدلالت را لمگ می کند. تمثیل ضعیف ترین شکل استدلال است. اگر حرفت اینست که ما “داخل نشین و خارج نشین داریم” اینرا از قول خودت بگو تا منهم پاسخت را مستقیم بدهم. استدلال در مقابل استدلال. این بحث خارج و داخل نشینی از بنیادغلط است. خواستی بحث می کنیم.

شعار به “غایت گمراه کننده جمهوری انسانی”!

می فرمائی:

“این البته همزمان با اتخاذ شعار به غایت گمراه‌کننده “جمهوری انسانی” است که در فرصتی دیگر به آن می‌پردازیم).”

یایک جان!

بد نبود بجای ترمه آثار استالین و روزالوگزانبورک و تروتسکیستهای ریز و درشت شما در طی چند کاه اخیر استدلالات خودت را در رد بحث جمهوری و حکومت انسانی در کنار رفیق مهرنوش موسوی و و دوستان و دشمنانی مثل گروه “حکمتیست” و علی جوادی قلمی می کردی و منتشر می کردی . قعلا که گفتی “بعدا حرفش را می زنی” منهم منتظر یعدا می شوم. اما می توانی مقالات متعدد من را در این زمینه در سایت روزنه پیدا کنی و پاسخ بدهی. منتظر خواهم ماند.

“حزب کارگری بدون کارگر، نگفتن اعتصاب عمومی، نگفتن مجلس موسسان….!

می فرمائی:

” شعار بسیار مهمی که امروز باید تمام چپ‌ها و مارکسیست‌ها پیش رو بگذارند این است: اعتصاب عمومی برای سرنگونی رژیم!از جمله حزب کمونیست کارگری، که نگارنده کنونی خود را از حامیان آن می‌داند متاسفانه در آخرین فراخوان خود به مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی، تنها اشاره‌ای گنگ به “گسترش اعتصابات” در کنار “تظاهرات وسیع” و “مبارزات” کرده است. جالب است که در این فراخوانِ حزبِ کارگری واژه‌ی “کارگر” حتی یک بار هم نیامده است و اصلا کارگران نقطه خطاب این فراخوان نیستند!”

” خلاصه این‌که دو خواست امروز می‌توانند بر محور خواست مارکسیست‌ها قرار بگیرند:

–          اعتصاب عمومی برای سرنگونی رژیم!

–          مجلس موسسان انقلابی!”

 

بابک جان!

اولا:

چرا باید فراخوان به “مارکسیستها و چپها” محدود شود؟ مگر آدمها به ایدئولوژیشان محدود می شودند؟

دوما:

 شما را به کوهی از اسناد حزب چه در بعد از خرداد و چه قبل از آن همینطور دو سند فطعنامه کنگره هقتم در مورد خصلت طبقاتی انقلاب و شرایط پبروزی انقلاب رجوع می دهم. فکر می کنم شما بجای حاضر غایبی کردن از یک کلمه در یک بیانیه باید عمیق تر شوی و دنبال خط سیاسی باشی. طبعا در هر بیانیه نمی شود همه چیز را گفت و همه را راضی کرد. هدف بیانیه بحث برنامه ای نیست. امیدوارم تقاوت اینها را درک بکنی. احتمال می دهم که شما این روزها بدجوری از چیزی ناراحت هستی و دنبال بهانه ای چیزی هستی. وگرنه اگر با انصاف به بحثهای حزب برگردی، دقیق ترین فرمول بندیها را در طی چند دهه گذشته این حزب داده.

سوما:

 فرض می گذاریم که کبماتی از قلم افتاده. شما باید ثابت کنی که این عمدی است. تغییر مشی سیاسی است. فرق است بین از قلم افتادن در یک متن و تغییر مشی سیاسی. دومی را باید با بررسی آماری و نگاهی طولی و زمانی ثابت کرد و نه از روی یک بیانیه. یک نمونه چنین نحوه ضعیق برخورد عبارت بود از برخورد گروه علی جوادی به شعار حکومت انسانی. آنها مدعی شدند که ما شعار سوسیالیزم را کنار گذاشتیم! خوب با اولین اطلاعیه حزب که شعار سوسیالیزم زیرش بود تمام حرفشان به هوا رفت و از هم پاشید! شما اینجوری برخورد نکن!

چهارما:

اعتصاب عمومی یک شیوه سرنگونی رژیم است و به نظر من و حزب ما هم باید رویش کوبید. این چیز تازه ای نیست که شما می گوئی. اما مجلس موسسان درک کلیشه ای از مرحله دیگری از انقلاب است که هنوز باهاش فاصله است. شما اینرا از “کلاسیکها” گرفته ای و تکرار می کنی. اینهم کار مهمی نیست. مهم کلیشه های تاریخی را تکرار کردن نیست. مهم اینست که زمان را بسنجی و شعهاری بدهی که در روز معین بشود مردم را حولش بسیج کرد. شما کناب لنین و مارکس و تروتسکی و غیره را بردار و مرتب وسط شهر از رویش بخوان. آیا کسی تره برایت خورد می کند؟ آیا این شعارها را شما در آن تاکسی ها در تهران می دادی؟ اگر می دادی فکر می کنی مردم چه می گفتند؟ مهم اینست که هر شعار در زمان معین و با شریط روز مطرح شود تا مردم را بتواند بسیج کند.

 

خلاصه کنم:

بابک جان!

می دانم بیست و چند سال داری و مثل همه هم سن هایت فکر می کنی ما آدمهای مسن تر و “خارج نشین” چیزی حایمان نیست. منهم دوره ای به همین ذهنیتها مبتلا بودم تا زمان و تجربه چیزهای بیشتری به من آموخت. بخصوص وقتی رفتم دنبال علم و فهمیدم دنیای علم پر است از اما و اگرها و هنر عالم و مبارز راه آزادی همین جا گذاشتن است برای خود و دیگران. جا بگذاریم که کاملا اشتباه می کنیم و جا بگذاریم که دیگری ممکنست درست تر بگوید. جا بگذاریم که درکمان از سیاست مثل درکمان از کل زندگی نپخته است و خیلی چیزهای دیگر.

دستت را از دور می فشارم و منتظر نظراتت هستم!

منبع:

جمهوری اسلامی در آستانه‌ی سقوط , چشم‌اندازهای پیش روی انقلاب ایران و وظایف مارکسیست‌ها(بابک کسرائی)

http://www.azadi-b.com/J/2009/12/post_156.html