ما همه سرباز توایم آلزایمر تاریخی ٬ در پاسخ به نوشته اخیر آقای هوشنگ اسدی ((ما همه سرباز توایم خامنه اى))

قابل توجه دوستان : این نوشته در سایتهای وابسته به اصلاح طلبان مانند جرس ، کلمه و حتی روزآن لاین چاپ نخواهد شد .
نبریده ایم اما داستان تونس و مصر را با دیدگان هوشیار نگاه میکنیم ، چه شد که تونس ۱۶ میلیونی و مصر با چند ده هزار نفر تا اینجا پیش رفتند و ما با سه میلیون و دو میلیون این شدیم ؟ پاسخها ممکن است متنوع باشد ، مهم نیست جنبش آنها پیروز میشود یا شکست میخورد ، حتی از یک نظر مهم نیست اسلامگرایان بیایند یا لیبرالها مهم این است که آنان با حداقل انرژی و نیرو پیش رفتند و ما با حد اکثر توان باز هم ناکام شدیم و در جا زدیم ! درست مثل یکصد سال مبارزه بی وقفه و خونین مان برای آزادی ، علیه شاه و شیخ که اگر چه در چشم انداز کلی ” دو گام به پیش یک گام به پس ” بوده است اما بالاخره پیروز نبوده ایم ! و رمز این ناکامی مداوم درست در تاریخ است و آلزایمر تاریخی که ما مردم مدتهاست به آن مبتلاییم .
مشروطه را با آتش تفنگهای مجاهدین تبریز و انقلابیون قفقاز از دهان گرگ بیرون کشیدیم و تقدیم دوله ها و ملوکهایی کردیم تا هرچه میخواهند بر سر رعیت بیاورند و انجمنهای مردمی مان را تخته کنند و گل انقلاب مشروطه شد لگد مال شاه و شیخ و ما مردم بی تاریخ ندیدیم یا دیدیم و به روی خود نیاوردیم که این شاهزادگان و روحانیون والا مقامی که به مجلس فرستادیم مگر تا دیروز نازپروده سفره قجر نبودند که امروز چراغ امید ما شده اند ؟
سلاح در دست گرفتیم و به جنگلهای گیلان رفتیم تا دوش به دوش گیله مرد نگذاریم مشروطه حروم خور ارتجاع شاه و شیخ شود ، تهران در آستانه سقوط و بود و دست کم امکانش را داشتیم تا غرش مسلسلهای فدائیان جنگل را به گوش بهارستان برسانیم ، باز هم نکردیم تا بی عملی مان تخم تفرقه و بدبینی و شکست کاشت .
جنبش ملی را آغازیدیم و در سی تیر به خیابان آمدیم که (( یا مرگ یا مصدق )) ، دیکتاتور فرار کرد و اما دریغ که مصدق مرد انقلاب و روزهای سخت نبود و ماندیم تا استعمار و ارتجاع کودتای شان را اجرا کنند و آنان که مسلح بودند هم گوش به نوای رادیوی سرخ مسکو سپردند که دیر زمانی بود زرد شده بود و ماندیم تا آمدند و تکه پاره مان کردند و باز فراموش کردیم که دل بستن به بازی گرگها یک بار در فرقه دموکرات چه آفریده بود .
انقلاب بهمن آمد و بعد هم عکس آقا در ماه ، با (( همه با هم )) و (( وحدت کلمه )) اش رویای ناکام شیخ فضل الله را تحقق بخشید و وارث قیامی شد و که او و مریدانش کمکترین نقشی در برافروختنش نداشتند و بعضی از ما بد جور شیفته وحدت کلمه امام و (( ماهیت ضد امپریالیستی )) اش شدیم تا آنجا که کردستان را به گلوله بستند و گفتیم (( خط مترقی امام )) ، دانشگاه را بستند و گفتیم (( درود بر خلخالی )) ، ارتجاعی ترین مناسبات را علیه زنان حاکم کردند و گفتیم (( وحدت آحاد ملت را مخدوش نکنیم )) ، زبانها را بریدند و دهانها را دوختند و گفتیم (( ضرورتهای عینی انقلاب )) ، سی خرداد ۶۰ نیم میلیون از مردم تهران در اعتراض به قانون ارتجاعی قصاص آمدند و باز هم بعضی از ما گفتیم (( سپاه را مسلح کنید و پاینده امام امت )) ، هزاران و دها هزار ندا و سهراب را به دار کشیدند و گفتیم (( مرگ بر منافق )) ، آتش جنگ ارتجاعی را ۸ سال برافروخته نگاه داشتند و دسته دسته جوان از مدارس به میدانهای مین بردند تا بقای رژیمشان را تضمین کنند و گفتیم (( جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم )) . اینهمه کردند و ما هنوز در خواب خرگوشی بی تاریخی خود ماندیم .
خرداد ۷۶ آمد با سیدهای عبا شکلاتی ، پاسداران و سربازجوهایی که حالا از پوپر و گاندی و رورتی میگفتند و باز ما پذیرفتیم که بالاخره (( هر کس ممکن است تغییر کند و ملاک امروز افراد است )) و نپرسیدیم تبار تاریخی اینان به کجا باز میگردند ؟ فرزندان شیخ فضل الله و روح الله را چه شده است که قدّاره ها و کابلهای (( اسلام عزیز شان )) را کنار گذاشته اند و از تساهل و تسامح میگویند ؟ به صراحت گفتند (( برای نجات و تداوم نظام مقدس جمهوری اسلامی آمده ایم )) و ما خام خیالانه گفتیم (( برای آزادی و احقاق حقوق پایمال شده مان آمده اند )) ، ۱۸ تیر آمدند سرها و چشمهای مان را در کوی دانشگاه تهران این خونین سرای ایران دریدند و (( سید مظلوم )) در سخنرانی همدانش گفت (( بدون شلیک حتی یک گلوله آشوب تهران آرام شد )) و ما برایش هورا کشیدیم و نپرسیدیم بالاخره آن گلوله ای که سینه عزت ابراهیم نژاد را شکافت شلیک شد یا نه ؟ ، داغ و درفش و دار و پرونده قتلهای زنجیره ای بر پا و بود و خاتمی ساکت و ما گفتیم (( معذوریت هایی دارد )) ، قانون مطبوعات با خوش خدمتی شیخ اصلاحات رفت هوا و گفتیم باز هم معذوریت ، مجلس ششم بر تهاجم به حقوق ملت خفه خون گرفت تا ردّ صلاحیتشان کردند و بعد (( برای دفاع از حقوق ملت )) برآشفتند و روزه سیاسی گرفتند و دعای ندبه خواندند و ما متعجب از اینهمه جسارت ! در دولت اصلاحات کارگران خاتون آباد را به رگبار بستند و ما سرگرم رفراندومهای اینترنتی و چانه زنی از بالا برای آقایان و کتک خوردن از پائین برای مردم بودیم . توهم اصلاحات به آخر خط رسید ، سید مظلوم گفت (( در حد یک آبدارچی هم نبودم )) و ما بغض کردیم از این همه مظلومیت اما نپرسیدیم آخر چطور وقتی از جامعه مدنی اسلامی و گفتگوی تمدنها میگفت فرق او را با یک کمتر از آبدارچی نفهمیدیم !!!؟؟؟
خرداد ۸۸ آمد ما بیشمار بودیم اما باز مبتلا به آلزایمر تاریخی و رأی دادیم به نخست وزیر امامی که آمد تا دوران طلایی امامش را دوباره پیش فیس همه مان بگیرد  و نپرسیدیم که او و امامش در آن سالها چه گلی به سرمان زدند که دوباره به او رأی میدهیم ؟ مثل همیشه تاریخ این سرزمین به ریش توهم اصلاح طلبی مان خندیدند و آمار شرکت در (( پرشورترین انتخابات تاریخ نظام مقدس )) را بالا بردیم و بعد بغضمان ترکید ، آداب مدنی خط امامی ها را زیر پا گذاشتیم و به خیابان رفتیم و این بار آنها هم که موج سواری بر جنبش مردم را از امام عزیزشان خوب یاد گرفته بودند پشت سرمان آمدند ، ما به کهریزک رفتیم و آنها در زندان فقط لاغر شدند ، ما از بام پایگاه های بسیج میراث دوران طلایی امام گلوله خوردیم و آنها دیوارهای خانه هایشان رنگی شد ، سه میلیون به خیابان رفتیم بازی جور دیگر شد این (( مردم زیر تیغ استبداد )) به ستوه آمدند و عکس امام را به آتش کشیدند و سید سبز گستر گفت (( که اگر امام زنده بود هیچکدام از این فجایع اتفاق نمی افتاد )) و ما مانده بودیم بیانیه او را قبول کنیم یا خاوران را . روز عاشورا را خلق کردیم و قشون رفورم اسلامی از بهنود و مهاجرانی و نگهدار و کدیور و سازگارا و موسوی و رهنورد و کروبی از لندن و پاریس و امریکا و تهران فغانشان در آمد که (( نکنید فرزندانم این راه خشونت آمیز است و غیر سبز، جنبش دارد منحرف میشود ،  فقط تیر بخورید و لبخند بزنید ، باتوم برقی نوش جان کنید و متانت پیشه کنید ، به کهریزک بروید و باور کنید که دوران امام از این خبرها نبود )) و این قصه بدبختانه سر دراز دارد …..
مردم تونس از روز اول گفتند که بقایای حزب بن علی باید بروند و بزک و دوزک دموکراسی خواهی شان پیشکش ، یعنی تغییر در تمامیت رژیم ، اما ما مردم این  (( کشور طلایه دار آزادی در منطقه )) ۳۰ سال دل بسته ایم به فرد یا جناحی از رژیم دار و درفش و نپرسیدیم دستهای آغشته به خون اصلاح طلبان کجا و با کدام آب توبه پاک شد که ما نفهمیدیم ؟ مردم تونس گفتند تمام ارتجاع باید برود و ما هنوز مسحور بیانیه های سیدی هستیم که کماکان سرسختانه سودای دوران طلایی امامش را دارد ، آنها خواهان تغییرات اساسی شدند و ما به توصیه خط امام آنقدر بر حداقلها کوبیدیم که اپسیلونها را هم دریغ کردند ، مردم مصر فریاد زدند (( الشعب یرید اسقاط النظام )) یعنی ملت خواهان سقوط نظام است و ما هنوز در سودای پذیرش بازی رفورم در چارچوب قانون اساسی از سوی رژیمی هستیم که جز با سرنیزه و شکنجه و اعدام بقایی ندارد . مردم مصر و تونس و یمن و اردن خواهان تغییرات اقتصادی هستند و ما غرق در فقر و نکبت سی ساله وقتی سید سبز گستر و شیخ اصلاحات با رئیس دولت کودتا هم زبان شده و از حذف یارانه ها دفاع کردند ( ظاهرا مشکلشان فقط با زمان اجرای طرح است نه نفس طرح )  ما سکوت میکنیم و باز سر در برف عمیق بی تاریخی داریم . دل خوش کرده ایم که (( در مصر و تونس شدت سرکوب به تیزی اینجا نیست )) و برای این کشف گل هم نثار جمال اکبر گنجی ها میکنیم ، قافل از اینکه تونس نزدیک ۵۰ کشته و مصر تاکنون ۳۰۰ کشته داشته است ، پس مشکل در شدت سرکوب نیست . گیرم هم که چنین باشد و اینجا تیغ سرکوب از زمان امام تا امروز تیز و برنده مانده است ، با چنین رژیم تیغ به دستی چه باید بکنیم ؟ باز به اصلاح شدن دعوتش کنیم و رأی بدهیم تا شاید هزار سال دیگه به سر عقل بیاید ؟ لبخند بزنیم و دعوت به مدارا بکنیم ، با متانتی مدنی بگوییم (( حضرات آیات عظام  و فرماندهان سپاه که سی سال است با کشتار و سرکوب حداکثری حکومت کرده اید و رژیمتان بر دریایی از خون و اعدام و شکنجه و تجاوز و یک جنگ ۸ ساله بی فرجام استوار شده است ، لطف کنید به آرای ما احترام بگذارید از میلیاردها دلار سود سرمایه گذاری های اقتصادیتان صرف نظر کرده و قدرت را به جناح خط امام تحویل بدهید این بار نوبت آنهاست تا همچون دوران دفاع مقدس و سازندگی و اصلاحات بدزدند و چپاول کنند و ویران کنند )) . یا برای یک بار هم که شده چشم در چشمان غمزده تاریخ مان بدوزیم و بدانیم که رهایی جز با مبارزه حداکثری با رژیم ارتجاع ممکن نیست ، که آزادی در این ملک جز با مبارزه انقلابی به دست نیامده است ، که بهای آزاد زیستن در این سرزمین فراتر از بازداشت چند ساعته آقازاده شیخ مهدی کروبی است ، که هر گونه اصلاح و تغییر واقعی و ماندگاری به نفع مردم ضرورت سرنگونی تمامّیت رژیم جمهوری اسلامی و بقایای تفکر و عمل خمینی ضد بشر را میطلبد .
شاملوی شاعر راست گفته بود که (( ما ایرانیان حافظه تاریخی نداریم )) اگر داشتیم و نگاهی به تاریخ یک صد ساله اخیر خود میانداختیم میدیدیم که مشکل ما (( سید علی دورنمان و بنود وحدت کلمه و عمل )) نیست ، این بهانه ای است برای توجیه شکستها ، این فرافکنی ناکامی دست کم سه میلیون نفر است در روزهایی که همسایگانمان با ۵۰ و ۶۰ هزار نفر دیکتاتور ها را به عقب میرانند و ما خود را گول میزنیم که (( این تاثیر جنبش سبز ایران است بر مصر و تونس و ممکن است پل کالج و میدان تحریر به هم وصل شوند و ما اولین جوانه های سبز قرن ۲۱ هستیم و ….. )) ، آنها حافظه تاریخی دارند ، میدانند اسلام سید قطب و خالد اسلامبولی میتواند چه بر سرشان بیاورد و ما هنوز به احتمال قرائت رحمانی از اسلام شیعی آخوندی می اندیشیم و ذوق مرگ فلان فتوی صانعی یا منتظری شده ایم ، آنها سر و ته رژیم  مبارک و بن علی را میشناسند و ما دلخوشیم به بیانیه های کاربدستان دیروزی جنایت و شقاوت در تاریکترین و ارتجاعی ترین رژیم تاریخ ایران ، آنها خواهان سقوط نظام فاسدند و ما اندر خم پسکوچه بن بست اصلاحات در رژیم ولایت فقیه ، حتی اسلامگرایان مصر و تونس هم بر براعت از خمینی و تباهی رژیمش تاکید کرده اند و ما دلخوش نوادگان و دست پروردگان (( امام راحل )) هستیم که هنوز سودای بازگشت به دوران پر از جنایت او را دارند . آنها حافظه تاریخی دارند و ما دچار آلزایمر مفرط تاریخی خود هستیم و با آن در سیکل معیوب تکرار جنبشها دست و پا میزنیم .
تا به تاریخ یکصد ساله اخیر ایران رجوع نکنیم و نیاموزیم که آزادی و برابری جز با گسستن از توهم اصلاح طلبی و مبارزه برای سرنگونی تمامیّت استبداد ارتجاعی رقم نخواهد خورد و برای این مهم باید سرسختانه و استوار جنگید و جنگید و جنگید ، باید بگوییم (( ما همه سرباز توایم ای آلزایمر تاریخی و به دنبال تو سرباز رضا شاه و محمد رضا و خمینی و خامنه ای و رفسنجانی هستیم ، ای آلزایمر تاریخی )) .