قیام توده ای در مصر! سونامی بی ثباتی در جهان عرب؟

تحولات سریع مصر و قیام توده ای تاثیر و جلب افکار عمومی در تعقیب لحظه به لحظه این قیام، خارج از کشورهای عربی با بیش از دو میلیارد جمعیت در افکار عمومی در سطح بین المللی به مرکزیترین رویداد تبدیل شده است. نگاه و امیدها به مصر و قیام توده ای مردم دوخته شده است. مصر بعد از تونس و با تحولات رو به افزایش تعداد هر چه بیشتر از کشورهای عربی از جمله یمن، اردن، الجزایر، مراکش و لیبی در بورس میدیا و رسانه ها قرار گرفته است. پرچم رهایی قیام در این کشورها با برجسگی کاملا واصح و روشنی به میزان سمپاتی و حمایت از مردم و قیام کنندگان افزوده است. قیام مردم علیه بیکاری، فقر و فلاکت وسیع و برای آزادی و عدالت اجتماعی و آزادی بیان و خلاصی از شر هیراشی نظام حاکم و مادام العمر بودن حیات حاکمیت دولتها.

قیام مردم در مصر بعد از تونس خارج از برجسگی و صدای رسای مردم قیام کننده برای یک دنیای بهتر و خلاصی از فقر و بیکاری توده میلیونی جامعه، از ویژگی سیاسی منحصر به جهان عرب بعنوان یک مرکز ثقل سیاسی در معادلات کشورهای عربی با اروپا و امریکا و بویژه اسرائیل برخوردار است.
هر تحول بنیادی در مصر به قدمت و عمر یک دوره طولانی از رابطه دولت حاکم و ناسیونالیسم عربی در این کشور با امریکا و بخشا با اسرائیل تعیین کننده خواهد بود. در سه دهه گذشته با امصای قرارداد “کمپ دیوید” در دوران حاکمیت انورسادات بین مصر و اسرائیل، مصر بزرگترین دریافت کننده کمک های مالی از امریکا با بیش دو میلیارد دلار در سال، بعد از اسرائیل است.

با قیام توده ای در سال ١٣۵٧ و سقوط رژیم پهلوی ها، مصر و عربستان سعودی مهمترین متحد امریکا در منطقه هستند. در یکسال گذشته میزان کمک های امریکا به مصر بالغ بر یک میلیارد و سی صدهزار دلار بوده است. برای امریکا و متحدین استراتژیک او از جمله اسرائیل تحولات و قیام توده ای مصر یک سونامی بی ثباتی در منطقه خواهد بود. بنا به ادعای «”ایندک” که مدیر برنامه سیاست خارجه موسسه تحقیقاتی بروکینگز در واشنگتن است، حفظ ثبات در مصر را مهم تر از باقی ماندن حسنی مبارک بر سر قدرت می داند». و “در صورتی که مصر را از دست بدهیم، حفاظت از تمام منافع ما در خاورمیانه – از ترویج ثبات گرفته تا حل و فصل مناقشه اعراب و اسرائیل، از جریان آزاد نفت به قیمت منصفانه گرفته تا مهار نفوذ ایران و گروه های رادیکال وابسته به آن یعنی حماس و حزب الله، اگر غیرممکن نشود بسیار دشوار خواهد شد.” با تعقیب این تحولات اکنون سوال اساسی و محوری برای هر شهروند در جهان عرب و بویژه کشورهایی که هنوز در حال تحولات و قیام توده ای علیه وضع موجود هستند این است؛ “آینده سیاسی مصر” به کدام سمت میرود. آلترناتیو حکومتی و یکسره شدن قدرت سیاسی در صورتیکه دولت حسنی مبارک سقوط کند، بدست کی و کدام گرایش و جرایان سیاسی میفتند. اگر تحولات سیاسی و قیام توده ای در تونس و مصر با سرعت زمانی یک ماهه به خیابانها کشیده شد. اگر در تونس هیئت حاکمه و رئیس جمهور زین العابدین از قدرت فراری داده شد، و بحران حاکمیت و تعیین تکلیف سیاسی قدرت هنوز در خیابانها و در سطح قدرت بالایی ها و بازماندگان و تتمه دستگاه حاکمیت و از طرفی مردم و اپوزیسیون در کشاکش و نوسان است، اما در مصر با توجه به موقعیت ویژه در جهان عرب از یک طرف و منافع امریکا و اسرائیل و اخیرا اروپا بویژه آلمان، انگلیس و فرانسه(با توجه به نامه مشترک آنها به حسنی مبارک و تقاضای بخشش دمکراسی و “آزادی بیان” و میدیا از او) تحولات جاری و تعیین تکلیف قدرت و حاکمیت به اندازه تونس ساده نخواهد بود.

در مصر صدای رسا و حق طلبانه مردم بویژه جوانان با مطالبه مبارک باید برود، طنین انداز است. مردم و قیام توده ای در مصر خواهان تغییر حاکمیت و پایان دادن به هیراشی و حاکمیت مادام العمر مبارک هستند. مردم و مطالبه قیام توده ای برای رفاه، امنیت، آزادی بیان، پایان دادن به فقر و بیکاری است. آینده سیاسی به هر شکلی رقم بخورد مطالبات مردم و موقعیت جامعه و رابطه اش با دستگاه حاکمیت و دولت عوض شده است. بافت اجتماعی مصر طبقاتی است. طبقه کارگر و اتحادیه و سندیکای کارگران در صورت ابراز وجود میتوانند مهر مطالبات سیاسی و اقتصادی خود را به تحولات آتی بزنند. در غیاب تحزب کمونیستی کارگران کشمکش و جدال طبقاتی با تعیین تکیلف قدرت سیاسی شروع خواهد شد.  قشر وسیعی از تکنوکراتها، و درصد بالایی نزدیک به ۴٠درصد از قشر روشنفکران شامل شاعر و نویسنده و موزیکسین و ژورنالیست و در یک کلام انتل اکتول جامعه که در محیط های آکادمیک و دانشگاه ها فعال هستند، در تحولات سیاسی و در بالا بردن فضای دمکراتیک و سکولار نقش تعیین کننده ای خواهند داشت. مساله اساسی اما در تحولات آتی در مصر و جهان عرب نقش طبقه کارگر و پرچم مطالبات سوسیالسیتی این طبقه است. جنبش کارگری در مصر دارای سنت اعتراضی، تشکل و رهبران با اعتبار و بانفوذی در طول تاریخ این جامعه است.
اما، آیا بنیادگرایی اسلامی در تحولات آتی مصر میتواند در نقش تعیین تکلیف سیاسی قدرت و حاکمیت جدی گرفته شود. آیا یک خمینی دیگر از جریانات بنیادگرای اسلامی را برای خفه کردن اعتراض و در مقابله با مطالبات انسانی و عدالتخواهانه جامعه را علم خواهند کرد. این سوال و این خطر هنوز بجای خود باقی است. اما به نظر من بنیادگرایی اسلامی و آمدن خمینی دیگری در حمایت و حفاظت یک هوانیروز و ارتش و ملی مذهبی ها و ناسیونالیسم عرب برای جامعه مصر و جهان عرب پدیده غیر عملی است. در عوض به نظر من بنیادگرایی اسلامی و اسلام سیاسی با تعیین تکلیف حاکمیت و قدرت در تونس و مصر زیر ضرب اعتراض مردم و جامعه قرار خواهد گرفت.
قیام و انقلاب مردم یران علیه جمهوری اسلامی و سرنگونی این رژیم جنایتکار و ضد انسان در شرایط کنونی به صف بندی جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر و کمونیسم کمک خواهد کرد، و پرچم مطالبات آزادیخواهانه و انسانی در مصر و تونس و دیگر کشورهای جهان عرب را تقویت خواهد کرد.