آیا روند انقلاب در کشورهای عربی آغاز شده است؟ / مصاحبه میلیتانت با مازیار رازی

رفیق مازیار با سلام. در این مصاحبه می خواستیم نظر شما را در مورد وقایع اخیر در برخی از کشورهای عربی از جمله  تونس، الجزایر، مصر و یمن جویا شویم. آیا اعتراضات اخیر در این کشورهای عربی آغاز انقلابی مانند قیام بهمن ماه ۱۳۵۷ در ایران است؟

با درود فراوان به شما و خوانندگان نشریه میلیتانت. تردیدی نیست که اعتراضات عمیق و گسترده ای علیه مستبدین فاسد وابسته به غرب در این کشورها در حال وقوع است. برای نمونه در تونس حتی نتیجه این اعتراضات توده ای در ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ منجر به فرار رئیس جمهوری فاسد تونس زین العابدین بن علی،  شد. شاید هم اتفاقات مشابه ای در مصر و یا الجزایر بیفتد. اما همه اینها به مفهوم بروز یک انقلاب توده ای برای سرنگونی نظام های حاکم نیست. اعتراضات عمدتاً بر اساس وضعیت بسیار وخیم اقتصادی و فشارهای دولت های این کشورها بر مردم است. البته وضعیت انقلابی در این کشورها می تواند بوجود آید. اما، هر وضعیت انقلابی الزاماً به انقلاب برای تغییر نظام منجر نمی شود. بنابراین زمانی که مارکسیست ها انقلابی از کلمه ی “انقلاب” به  مفهوم اخص آن استفاده می کنند؛ منظورشان این است که وضعیت انقلابی در جامعه به گونه است که می تواند به انقلاب منجر گردد. آیا طبقه کارگر آمادگی و توان سازماندگی انقلاب را دارد؟ آیا وضعیت به پیروزی انقلاب منجر می شود؟  آیا وضعیت به اعتلای انقلابی خواهد انجامید؟ تمام این سؤالات را نمی توان بدون ارزیابی دقیق از وضعیت خود کارگران و تناسب قوای طبقاتی در جامعه، پاسخ جامع داد.

 

در جوامعی نظیر تونس یا مصر و یا الجزایر اعتراضات توده ای هدف خود را متکی بر کسب آگاهی سوسیالیستی برای سرنگونی نظام سرمایه داری قرار نداده است. اما، با تداوم مبارزات و حضور ارگان های خود سازمانده توده ای مانند شورای های کارگری و مهم تر از همه وجود یک حزب پیشتاز انقلابی پر نفوذ، وضعیت می تواند برای یک انقلاب آماده گردد. اما متاسفانه  در حال حاضر هیچ یک از عوامل بالا در این کشورها وجود ندارند.

رفیق مازیار برخی از گروههای سیاسی شعار” مسلح کردن توده ها” و تسخیر قدرت توسط توده ها در کشوری مانند تونس طرح می کنند. نظر شما در مورد طرح چنین شعارهایی چیست؟

بدیهی است که هدف نهایی هر مارکسیست انقلابی در هر نقطه جهان تدارک برای مبارزه مسلحانه توده ای برای سرنگونی نظام سرمایه داری و استقرار دولت کارگری متکی بر دمکراسی کارگری است. اما این هدف نهایی را نمی توان بدون توجه به درجه آگاهی موجود اجتماعی، اعلام کرد. شعار “مسلح کردن توده ها” برای مارکسیست های انقلابی به مفهوم تدارک برای تسخیر قدرت توسط کارگران است. زمان طرح چنین شعاری نیز در وضعیت بحرانی پیشا انقلابی مطرح است. شرایطی که قدرت دوگانه در جامعه برقرار شده است. از یک سو طبقه بورژوا چنان ضعیف گشته که قادر به اعمال قدرت نیست و از سوی دیگر طبقه کارگر متکی بر نهادهای خود سازمانده خود، به ویژه شوراهای کارگری، قدرت خود را به نمایش می گذارد. وضعیتی که طبقه کارگر حزب پیشتاز خود را مدتها پیش از این وضعیت بحرانی ساخته و اعتبار سیاسی کسب کرده است.

متاسفانه امروز نه در تونس، و نه الجزایر و نه مصر چنین وضعیتی وجود ندارد. نه طبقه کارگر حزب پر نفوذش را ساخته و نه شورای های کارگری وجود دارند و نه قدرت سیاسی بورژوازی تضعیف گشته است. آنچه در هر سه مورد دیده شده است، اعتراضات ضد استبدادی خیابانی است با هدف ایجاد تغییراتی در دولت (یا مهرهای دولت موجود) است. این اهداف یک انقلاب اجتماعی نمی باشد.

پس شعار محوری این اعتراضات خیابانی چه باید باشد؟

به اعتقاد من شعارها را همیشه باید از تحلیل مشخص از وضعیت مشخص اجتماعی و سطح آگاهی توده ها استنتاج کرد. ما به عنوان مارکسیست های انقلابی نمی توانیم اهداف و برنامه خود را بر جنبش تحمیل کنیم. ما باید بر اساس آگاهی کنونی جنبش کارگری در هر جامعه ای؛ تلاش کنیم که مطالباتی تدوین کنیم که به مثابه پلی، جنبش کارگری را گام به گام به هدف نهایی، یعنی سرنگونی نظام سرمایه داری هدایت کند. در وضعیت کنونی اعتراضات مردم تونس، الجزایر و مصر به غیر از مطالبات دمکراتیک مانند: اعتصاب عمومی، آزادی تجمع و بیان، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی تشکلات مستقل کارگری و غیره و شعارهای صنفی مانند: افزایش دستمزدها و غیره،  می باید شعارهای انتقالی مانند کنترل کارگری بر تولید و توزیع کالاها و افزایش دستمزدها متناسب به تورم نیز طرح گردد. اما در سرلوحه ی مطالبات کنونی باید شعار تشکیل مجلس مؤسّسان انقلابی و دمکراتیک قرار گیرد.

در مورد تشکیل «مجلس مؤسّسان انقلابی و دمکراتیک»  بیشتر توضیح دهید.

بدیهی است که استراتژی اساسی مارکسیست های انقلابی ها تأسیس مجلس مؤسّسان نیست. استراتژی مارکسیست های انقلابی، تشکیل حکومت کارگری است. شعار حکومتی ما نیز تنها «حکومت شورایی» است. آیا این موضع به این مفهوم است که در صورت نبود امکان برقراری «حکومت شورایی»، پس از سرنگونی رژیم سرمایه داری، باید «فرقه گرایانه» چشم های خود را بر هر بدیلی بست. مسلماً پاسخ منفی است. در صورت عدم توفیق تشکیل «حکومت شورایی» و تحمیل یک حکومت «موقت» غیر کارگری به وسیلۀ سایر قشرهای جامعه، (که در وضعیت کنونی تونس و مصر صادق است)، مبارزه برای تشکیل «مجلس مؤسّسان دمکراتیک و انقلابی» در دستور کار قرار می گیرد.

تجربۀ تاریخی در انقلاب روسیه نشان داد که، لنین و بلشویک ها زمانی تشکیل مجلس مؤسّسان را طرح کردند که حکومت ماقبل سرمایه داری (تزار) بر مصدر قدرت قرار داشت، و تشکیل مجلس مؤسّسان به وسیلۀ حکومت موقت، می توانست پس از سرنگونی تزار، راه را برای تشکیل دولت کارگری آتی هموار کند. و از آن جایی که تشکیل مجلس مؤسّسان در برنامۀ بلشویک ها آمده بود، آن ها به تشکیل آن مبادرت کردند. امّا، در عمل این مجلس در مقابل شوراها قرار گرفت و منحل اعلام شد. اما می توانست ادامه یابد. زیرا دولت کارگری که متکی بر اکثریت آرای شوراهای کارگری در قدرت قرار گرفته است نباید واهمه ای از تشکیل چنین مجلسی داشته باشد.

امّا اگر کارگران و دهقانان فقیر قادر به تشکیل حکومت شورایی نشدند؛ در آن زمان، آیا طرح شعار تأسیس مجلس مؤسّسانِ دمکراتیک و انقلابی اصولی است؟

پس از سرنگونی این دولت های مستبد، چنانچه حکومت شورایی (کارگران و دهقانان فقیر) به علت عدم آمادگی شوراهای کارگری و یا عدم وجود یک حزب پیشتاز انقلابی سراسری به مثابۀ سازماندۀ جنبش کارگری، شکل نگیرد (که وضعیت تونس و مصر چنین است)، مارکسیست های انقلابی ها در هیچ حکومتی دیگری (که محققاً بورژوایی خواهد بود- حتی دمکراتیک ترین آن) نباید شرکت کنند. امّا، در عین حال در این مقطع (و تنها در این مقطع که حکومت شورایی توفیق حاصل نکرده است)، آنها باید خواهان تشکیل «مجلس مؤسّسان دمکراتیک و انقلابی» ( نه مجلس مؤسّسان به مفهوم پارلمان عادّی بورژوایی) شوند.

مجلس مؤسّسانی که هیچ ارگان و سازمان و فردی را بالای سر خود نمی پذیرد، از سوی نیروهای مسلح توده ای نظارت می شود و به وسیلۀ نمایندگان واقعی مردم با رأی مستقیم، همگانی، مخفی و آزاد تشکیل می گردد، تأسیس گردد. این مجلس کار خود را در راستای تدارک تشکیل یک حکومت انقلابی (کارگری و دهقانی) آغاز می کند. تا تشکیل حکومت کارگری، نمایندگان کارگران و دهقانان فقیر و حزب های وابسته به آن ها به طور مستقل در این مجلس شرکت خواهند کرد.

چنین مجلسی البته یک «حکومت» نیست، بلکه تنها تجمّع یا نهادی است برای تدوین «قانون اساسی» و تشکیل حکومت کارگری آتی. شرکت در چنین مجلسی با شرکت در حکومت بورژوایی متفاوت است. نمایندگان طبقۀ کارگر، شوراهای کارگری، دهقانی، زنان، ملیت های تحت ستم و هم چنین سایر قشرهای غیر پرولتری و متحدان طبقۀ کارگر برای متقاعد کردن کلّ جامعه به برنامۀ انقلابی خود، به زمان تنفس نیاز دارند. تشکیل مجلس مؤسّسان انقلابی و دمکراتیک این زمان تنفس را ایجاد می کند که قشرهای تحت ستم جامعه و ضرورت تشکیل یک حکومت کارگری متکی بر جمهوری شورایی پی ببرند. از این رو مارکسیست های انقلابی خواهان تشکیل مجلس مؤسّسان می گردند.

به نظر شما چرا بورژوازی در چنین وضعیتی به چنین مجلسی تن می دهد و با آن موافقت می کند؟

علت آن ساده است. بورژوازی چنان چه توان و قدرت تغییر شکل حکومت را داشته باشد، مسلماً با استفاده از نیرویش (و همکاری غرب) چنین می کند. امّا، در وضعیّتی که در جامعه نیروی دوگانه وجود داشته باشد (که امکان بروز آن  در این کشورها وجود دارد) و هیچ یک از طبقات، آرای اکثریّت مردم را به خود جلب نکرده باشد، یک خلأ سیاسی رخ خواهد داد که بورژوازی برای حفظ موقعیّت خود به دمکراتیک ترین شکل از مجلس بورژوایی تن می دهد. این طبقه نیز برای استحکام خود نیاز به زمان تنفس دارد. تفرقه و انشقاق در بورژوازی نیز وجود دارد.

بنابراین مبارزه برای تشکیل مجلس مؤسّسان انقلابی و دمکراتیک در دستور کار مارکسیست های انقلابی  قرار می گیرد. چنان چه مجلس مؤسّسانی غیر دمکراتیک و تحمیلی شکل گیرد، واضح است که مارکسیست های انقلابی و نمایندگان کارگران نباید در آن شرکت کنند. نمایندگان قشرهای تحت ستم جامعه که مدافع عقاید انقلابی اند هیچ گاه  و در هیچ موقعیّتی خود را اسیر دست بورژوازی و خرده بورژوازی، نمی کنند.

امّا، چنان چه مجلس مؤسّسانی تحت کنترل و نظارت توده های مسلح شکل گرفت، مارکسیست های انقلابی نیز در این مجلس دمکراتیک شرکت می کنند. شرکت کمونیست ها در این مجلس برای ارائۀ برنامۀ انقلابی است. آن ها در این مجلس خواهان اشتراکی شدن زمین ها، کنترل کارگری بر تولید و توزیع و حقّ تعیین سرنوشت برای ملیت های تحت ستم تا سر حدّ جدایی، آزادی زنان و آزادی بیان، اجتماع و مطبوعات و لغو مالکیّت خصوصی خواهند بود. آن ها خواهان تشکیل جمهوری شورایی و حکومت کارگری خواهند بود.

کارگران و زحمتکشان کشورهای عربی  نتیجۀ بحث های مجلس مؤسّسان را می توانند به صورت آزادانه از طریق رسانه های جمعی خواهند دید و خود قضاوت خواهند کرد که نمایندگان واقعی آن ها چه نیروهایی هستند. البته در این مجلس، کمونیست ها  قانون اساسی را برای تشکیل حکومت کارگری تدوین خواهند نمود.

اکثریّت کارگران و زحمتکشان یا به ضرورت تشکیل حکومت کارگری پی می برند و متقاعد می شوند، که در آن صورت حکومت کارگری را متکی بر آراء اکثریّت جامعه تشکیل می دهند و نمایندگان شوراهای کارگری و زحمتکشان، امور سیاسی و اقتصادی را بر عهده می گیرند و انقلاب را به پیش خواهند برد. حکومت کارگری نوین متکی بر دمکراسی کارگری آغاز به انجام تکالیف اجتماعی (دمکراتیک و ضدّ سرمایه داری) خواهد کرد.

امّا، چنان چه بورژوازی پیروز گردد و «نوع» دیگری از حکومت بورژوایی یا حکومت «ائتلافی» را تشکیل دهد، مسیر انقلاب به شکل دیگری پیش خواهد رفت. واضح است که در آن صورت مارکسیست های انقلابی در آن حکومت بورژوایی شرکت نمی کنند و مبارزه علیه حکومت بورژوایی را در اپوزیسیون سازمان خواهند داد.    

بنابراین یکی از شعارهای محوری کنونی مارکسیست های انقلابی در کشورهای عربی که در آن اعتراضات توده ای شکل گرفته است (مانند تونس و الجزایر و مصر) باید شعار «مجلس مؤسّسان دمکراتیک و انقلابی» باشد.

با تشکر   

۸ بهمن ۱۳۸۹