انقلاب در تونس و مسئله خلاء قدرت سیاسی!

انقلاب در تونس از حرکت باز نایستاده است و همچنان پیشروی میکند. ابتکار “کاروان آزادی”، جمعیت عظمیی را از سراسر کشور به پایتخت سرازیر کرد و حکم تعقیب بین المللی دیکتاتور فراری  و وعده تغییر برخی وزیران و فرمانداران و سفرای سابق را به وزرا و وکلای سابق – همان وزرا و وکلایی که تقلا میکنند نقش “دولت موقت وحدت ملی” را بازی کنند – تحمیل کرد. این همان دولتی است که فعلا فقط نقش موقت بودنش روشن است. دولتی که هر لحظه ممکن است بیافتد چون انقلاب علنا اعلام کرده است که این دولت باید به عنوان بازمانده نظام سابق برود.
تا کنون، انقلاب تونس، در مهمترین وظیفه سلبی اش، یعنی نفی دستگاه قدرت سیاسی نظام سابق کوتاه نیامده است. دقیقا به همین دلیل است که حتی کسانی که با شنیدن کلمه انقلاب کهیر میزدند از همان اول مجبور شده اند به حرکت عظیم مردم تونس با نام واقعی اش یعنی انقلاب رجوع کنند. تعرض به قدرت سیاسی نظم موجود، که فعلا در قالب “دولت موقت وحدت ملی” خود را سازماندهی کرده است همچنان ادامه دارد.
بیدلیل نیست که همانقدر که انقلاب به جارو کردن همه شخصیتهای نظام سابق از نهادهای دولتی – و این یعنی خود این نهادهای دولتی مشروعیت ندارد – اصرار میورزد؛ صف  مقابل هم میخواهد توسط چهره هایی از همان نظام، نقش ابزار گذار با کمترین تلفات از دوره انقلابی و استقرار مجدد نظم سابق در قالبی جدید را ایفا کند. روشن است که برای طبقه بورژوا مهم این است که نظم بورژوایی سابق را حتی به قیمت قربانی کردن تمام چهرهایی که با نظم سابق تداعی میشوند حفظ کند. اما در عین حال این هم روشن است که کنار رفتن هر شخصیت مربوط به گذشته، انحلال هر نهاد و ارگان سیاسی و امنیتی مربوط به گذشته، نشانی جدید از شکست نظم سابق و نشانی تازه از پیشروی انقلاب است. انقلاب میخواهد با کنار زدن تمام آثار سیاسی و نظامی و امنیتی نظم سابق، پیشروی و پیروزی انقلاب را تضمین کند. ضد انقلاب هم دقیقا با وقوف به همین حقیقت برای حفظ چهره هایی از نظام سابق تقلا میکند. انقلاب فعلا دست بالا دارد. انقلاب عمل میکند و ضد انقلاب سابق عکس العمل نشان میدهد. ابتکار فعلا اساسا دست انقلاب است.
به این معنا، در حال حاضر مهمترین مسئله انقلاب، یعنی تعیین تکلیف نهایی قدرت سیاسی یکسره نشده است. از یکطرف، قدرت سیاسی سابق تماما در هم نشکسته است و بدست انقلاب تسخیر نشده است. از طرف دیگر، انقلاب فعلا آنقدر روشن و قدرتمند است که نظام سابقیها نتوانسته اند و نمیتوانند حتی تحت عنوان “دولت موقت وحدت ملی” و با این قسم که موقت هستند سر انقلاب را شیره بمالند و مهمترین نقطه قدرت انقلاب یعنی اعتراض فعال مردم در خیابان را خاتمه دهند. هدف اصلی چنین دولت موقتی این است که با وعده انتخابات آزاد مردم همین آزادی بدست آمده را از مردم پس بگیرد و مردم را به خانه ها برگرداند و با خیال راحت ساختار در هم ریخته قدرت سیاسی سابق را در اشکال جدید بازسازی کند! این روشن است که تنها در صورتی که مردم در خیابان نباشند امکان بازسازی قدرت سابق فراهم خواهد شد. به این ترتیب، پیروزی انقلاب در این مرحله تماما منوط به این است که انقلاب خیابان را ترک نکند و بر کنار زدن همه آثار نظام سابق پافشاری کند. در هم شکستن همه نهادها و ارگانهای سیاسی و امنیتی و نظامی و قضایی و حقوقی سابق را از دستور خود خارج نکند.
ژنرال راشید عمار، فرمانده ارتش، خطاب به تظاهر کنندگان و صف انقلاب، از “انقلاب ما، انقلاب شما، انقلاب جوانان” یاد کرد و گفت: “نیروهایی هستند که میخواهند خلا ایجاد کنند، خلا قدرت. خلاء، ترور میاورد که آنهم منجر به دیکتاتوری میشود.” انقلاب تونس آنچنان برق آسا شروع شد و برق آسا پیش رفت که فرصتی برای راه انداختن “کنفرانس گوادولوپ” ویژه انقلاب تونس و با هدف در هم شکستن این انقلاب توسط یک نیروی مرتجع بورژوایی را نداد تا ارتش را دست نخورده در خدمت بورژوازی بعد از انقلاب تونس قرار دهد. اما یک چیز روشن است. این ژنرال “بیطرف” با این اظهارات “خیراندیشانه” اش دارد علیه انقلاب “حمله پیشگیرانه” میکند. (معلوم میشود که حمله پیشگیرانه فقط محدود به تقابل دولتها و جرج بوش نیست.) ژنرال دارد خطاب به مردم انقلابی هشدار میدهد که “دولت موقت وحدت ملی” کنونی را به مثابه قدرت سیاسی مشروع برسمیت بشناسید و الا خلاء قدرت بوجود می آید و هرج و مرج و ترور راه میافت و در این صورت “ارتش محبوب بیطرف” و شخص بنده مجبورم وارد عمل شوم و خلا قدرت را پر کنم. در حقیقت، ژنرال دارد از مردم میخواهد که از ادامه انقلابشان کوتاه بیایند والا ارتش کودتا میکند و دیکتاتوری جدیدی راه میاندازد.
این تهدید ژنرال در حال حاضر جایی ندارد چرا که فعلا خلاء قدرتی نیست. در حال حاضر قدرت در میان گذشته و آینده پخش است. بخشا در دست نیروهای سابق است و بخشا و اساسا در دست نیروهای انقلاب. نیروهای سابق دارند مقاومت میکنند و انقلاب دارد تعرض میکند. ابتکار تصمیم در باره سرنوشت قدرت هنوز در دست انقلاب است. مخصوصا که یک بار تقلاهای گارد وفادار به دیکتاتور سابق برای نا امن کردن زندگی مردم را جوانان با کنترل پایتخت در هم شکستند. اما این وضعیت نمیتواند ابدی باشد. مردم نمیتوانند تا ابد در خیابان باشند حتی اگر ضد انقلاب در هم ریخته بخواهد تا ابد مقاومت کند. تکلیف قدرت سیاسی باید یکسره شود. انقلاب، همراه و همزمان با پیشروی در وظیفه سلبی اش، یعنی نقد و نفی همه آثار و بقایای قدرت سیاسی سابق، باید پاسخ اثباتی اش برای بدست گرفتن قدرت سیاسی را هم بدهد. نفی و در هم شکستن قدرت سیاسی یک وجه مهم از دستور انقلاب است اما بدست گرفت قدرت سیاسی وجه مهم دیگر همین انقلاب است.
در تجربه انقلاب اکتبر، حزبی منسجم با رهبری شخصیتی مثل لنین، دولت موقت بورژوایی کرنسکی را در فاصله زمانی کوتاهی به پله ای برای عروج طبقه کارگر به قدرت سیاسی تبدیل کرد. در روسیه، خلاء قدرت با قدرت گیری طبقه کارگر پاسخ گرفت. در انقلاب ۱۹۷۹ ایران، در فقدان حزب کمونیستی طبقه کارگر، خلاء قدرت سیاسی بعد از فرار شاه و شکست دولت بختیار، با عروج خمینی مرتجع به مثابه “رهبر انقلاب” پاسخ گرفت. ارتجاع اسلامی، به کمک کنفرانس گوادولوپ، به مثابه رهبر انقلاب قالب شد و انقلاب شکست خورد. در انقلاب تونس چه اتفاقی خواهد افتاد؟
همچنانکه گفتم، انقلاب تونس آنچنان برق آسا پیش رفت که فرصتی برای برگزاری یک کنفرانس گوادولوپ دیگر برای شکست انقلاب تونس نداد. علاوه بر این، از انقلاب در ایران تا انقلاب در تونس یک فاصله سه دهه ای قرار دارد که در آن تغییرات شگرف در همه عرصه های سیاست و اقتصاد و میدیا و نیروهای سیاسی رخ داده است. از موقعیت بورژوازی جهانی در قلمرو اقتصاد و سیاست و مدیا گرفته تا موقعیت جنبش ناسیونالیستی بورژوایی ومخصوصا یکی از مهمترین جنبشهای سیاسی بورژوایی چند دهه اخیر یعنی اسلام سیاسی. جنبش اسلامی سیاسی، در مقایسه با مقطع بعد از انقلاب ۱۹۷۹ ایران، در ضعیفترین موقعیتش در چند دهه گذشته قرار دارد. (به انقلاب تونس و موقعیت اسلام سیاسی لازم است در مطلب دیگری مفصلتر پرداخت.) و به همین دلیل خود بورژوازی جهانی برای براه انداختن آلترناتیوی که بتواند انقلاب را در نیمه راه به شکست بکشاند با موانع جدی مواجه است.
در لحظه حاضر، مسائل متنوعی در مقابل انقلاب تونس قرار دارند. اما آلترناتیو اثباتی انقلاب در مقابل خلاء قدرت سیاسی یکی از محوری ترین مسائل این انقلاب است. انقلاب دارد برای جارو کردن تمام آثار نظام ضربه خورده سابق پافشاری میکند. اما انقلابی که در محتوا عمیقا چپ و رادیکال است، در عین حال در مورد همین مسئله محوری لحظه کنونیش، از فقدان یک حزب سیاسی چپ و رادیکال و انقلابی منسجم با برنامه روشن محروم است. با توجه به همه اینها، مهمترین مصاف لحظه حاضر انقلاب تونس، علاوه بر در هم شکستن کامل همه نهادها و ارگانهای قدرت سیاسی سابق، جایگزین کردن آنها با قدرت سیاسی طبقه کارگر، انسانهای آزادیخواه و برابری طلب است.
انقلاب نمیتواند لاک پشتی حرکت کند و نمیتواند منتظر تغییرات لاک پشتی احزاب چپ بماند به این دلیل روشن که ضد انقلاب سابق تلاش میکند با سرعت انقلاب را در هم بشکند. انقلاب تونس در مرحله ای قرار دارد که باید در عین پافشاری بر نفی و در هم شکستن کامل قدرت سیاسی سابق، ارگانهای جایگزین سیاسی خود را شکل دهد و مسئله خلا قدرت – همان کابوسی که ضد انقلاب در هم ریخته در مقابل جامعه قرار میدهند – را جواب دهد. این وظیفه مستقیم و بلافاصله و فوری طبقه کارگر آگاه و چپ تونس و همه سازمانها و نهادها و شخصتیها و نیروهای آزادیخواه و برابری طلب است که جواب سیاسی کابوس هرج و مرج و دیکتاتوری ناشی از خلاء قدرت که ژنرال راشید عمار –  در جلد “انقلاب ما و شما” اما در واقع به نمایندگی از ضد انقلاب ضربه خورده در مقابل جامعه قرار داده است – را بدهند. شوراهای کارگران و مردم، شوراهای کنترل و اداره جامعه، اولین و مهمترین قدم در پاسخ به این مسئله انقلاب حاضر است. میگویم اولین و مهمترین، به این خاطر که شوراها بهترین و مناسبترین ساختار سیاسی برای ارتقاء طبقه کارگر، جوانان و مردم آزادیخواه و برابری طلب از اپوزیسیون معترض به نیروی اداره کننده جامعه و واقعی ترین ظرف برای پر کردن خلاء قدرت سیاسی هستند که با در هم  شکستن قدرت سیاسی سابق شکل گرفته است. اما همین شوراها، در صورتی پیروزی انقلاب را تضیمن میکنند که تحت تاثیر و نفوذ هژمونیک یک حزب سیاسی ای باشند که رسما و علنا برنامه اش نقد و نفی کامل و همه جانبه نظامی باشد که بر کار مزدی مبتنی است. *

تورنتو
۲۷ ژانویه ۲۰۱۱