از فرهنگ اسطوره ای بیرون بیائید رفیق مدانلو!

در مقاله ای (۱) تلاش کردید آسمان را به زمین بدوزید تا ثابت کنید که خانم ماجدی “مدوسای گروه شما” تبدیل شده به پاشنه آشیل حزب کمونیست کارگری ایران. مدعی شدید که ما نتوانسته ایم پاسخ “منطق نقد ایشانرا بدهیم” !

از ما فعالین حزب کمونیست کارگری ایران خواسته اید که اقلا پرنسیبهای راست و سکولار را رعایت کنیم!

من در این نامه کوتاه دو نکته را سعی می کنم بشکافم و قضاوت را بگذارم به خواننده:

(۱)آذر ماجدی مدوسای گروه شماست و پاشنه آشیل حزب کمونیست کارگری ایران!

چرا شما اینقدر به چسباندن آذر ماجدی به اساطیر علاقه داری؟

سعید جان،

درک اسطوره ای اساسا درک پیش مدرن است. درکهای اسطوره ای ابزارهای توجیه زندگی عقب افتاده بوده اند. این درکها به شدت قابل تاویل هستند. همانطور که خودت می گوئی، یکی مدوسا را شیطانی نامیده و یکی قهرمان. هر دو هم بطور همزمان می توانند درست بگویند. کار کمونیستهای کارگری، شکستن اسطوره هاست و اسطوره سازی چه نوع مذهبی و چه نوع غیر مذهبیش.

اسطوره سازی در غرب در دوران کنونی بطور صنعتی توسط هالیوود برای کشاندن مردم به گیشه سینماها ادامه دارد . اسطوره سازی کارش تحمیق مردم است. اسطوره ها قابل دسترسی نیستند و اشکال از خود بیگانه شده مفاهیم خوب و بد می باشند.

در کشورهای مسلمان زده هم که خودت می دانی، اسطوره های مذهبی را ساخته اند که مردم را سرکار بگذارند.

چرا شما آذر ماجدی را مدوسا می کنی؟ نکند اعضای رهبری گروهت هم همه خدایان المپ هستند؟!

برای کمونیستی که ضد مذهب است و می خواهد دنیای مدرن و متکی بر علم و بیرون از استثمار انسان از انسانرا بسازد، بازی با اسطوره ها و تبدیل کردن رهبرش به مدوسا کار منطقی نیست. مدل درستی از متودولوژی علمی جلوی جامعه قرار نمی دهی!

مردم ایران دارند از دست اسطوره های شیعه خلاص می شوند، شما داری بهشان مژده می دهی که “رهبر آینده شان” قرار است مدوسا خانم باشد که در افسانه ها آدمها را سنگ می کرد! مردم رهبر شجاع می خواهند اما رهبری می خواهند که بشود کنارش گذاشت و نقدش کرد و سنگ هم نشد!

لذا بهتر است از دنیای اسطوره ها بیرون بیائی و الگوی کمونیستی باشی که به مردم راه فکر کردن مدرن را نشان می دهد و رهبرش هم آدمی اسطوره ای نیست. اینطور بسیار بهتر است!

(۲)“منطق آذر ماجدی”؟

سعید جان،

فرمودی که آذر ماجدی منطقی داشته که “پاشنه آشیل” حزب کمونیست کارگری است.

اجازه بده این “منطق را دقیق تر در مورد مشخصی بررسی کنیم:

الف: ۴۰ مقاله نقد لنینیزم من را یادت هست که نزدیک ۴ ماهست شروع کردم؟

ب: بعدش چه شد؟ در تاریخ سپتامبر ۲۰۱۰، هیئت دایر گروه شما اطلاعیه ای صادر کرد(۲) و نقدهای منرا به حساب کلی حزب کمونیست کارگری گذاشت که کاملا نادرست بود. درست است؟ پاسخهای نقد های من از سوی رهبری خود حزب من بسیار متین تر بود از چیزهائی که بعنوان پاسخ از سوی شماها تا بحال ارائه شده!

ج: در “پاسخنامه” هیئت دایر گروه شما فقط یک جمله آمده که “نقد لنین جواب خواهد گرفت” و بقیه اش اینست که نقدهای من تکرار ادعاهای راست است در تاریخ! اینها را طبعا پاسخی جدی نمی توان دانست و من منتظر شدم ببینم این نقدهای من از سوی شماها چجوری “پاسخ خواهد گرفت”!

د: یکماه بعدش در تاریخ سپتامبر ۲۰۱۰، “همرزم شما” جناب محمود احمدی در دو مقاله جلو آمد که توضیح دهد که “پاسخ به نقد لنین” از دید گروه شما چه شکلی دارد. یادت هست؟ ایشان بجای پاسخ مستقیم آمد که “توده ای بودن” و “پاسدار بودن” و لو دادن انقلابیون را “دلیل این نشان دهد که کسی بخواهد جرات کند و لنین را نقد کند. در فرهنگ رفیق شما نقد لنین یعنی توده ای بودن و پاسدار بودن و انقلابی لو دادن! که طبعا من در دو پاسخ به او و یک بررسی جداگانه نشان دادم که اتفاقا توده ایها و سنت توده ایزم اولین پایه گذاران لنینیزم در ایران بوده اند و درک لنین در نقض کمونیستها در جهان “سوم” بسیار هم با درک توده ایها خواناست.(۳و ۴و۵). توضیح دادم که نقد لنین پاسخش اتهام زدن به انسانها نیست.اگر یادت نیست مقالات منرا بخوان!

ه: در تاریخ ژانویه ۲۰۱۱ بالاخره مدوسای شما وارد صحنه شد و اتهامات محمود احمدی را تکرار کرد. اینهم ظاهرا بر طبق قرار گروه شما بود که می خواستید به “نقد لنینیزم” پاسخ بدهید! منتهی خانم مدوسا ماجدی هم بجای پاسخ دادن به بحثهای من تصمیم گرفتند راه “میانبر” و قدیمی را بروند که همان تخریب شخصیت و ترور شخصیت و اتهام زنی باشد. ایشان مدعی هم بودند که “اسنادی دارند” که من پاسدار بودم و انقلابیونرا لو هم داده ام! اینها را هم که یادت هست! که طبعا دوباره من پاسخ دادم.(۶)

حالا از شما می پرسم که کلاهتان را قاضی بفرمائید و بگوئید که آیا واقعا خانم مدوسا ماجدی “منطقی ارائه داده اند که ما پاشنه آشیلمان در خطر باشد؟! فکر نمی کنم اگر انصافی باشد که مطمئن هستم در شما هست، بازهم بخواهید اسم کارهای ماجدی را “منطق” بگذارید!

خلاصه کلام

سعید عزیزم

من شخصا به شما ارادت دارم و شما را یک انسان شریف و کمونیست می دانم که قلبت برای آزادی و برابری و سوسیالیزم می تپد. سابقه آشنائی از نزدیک با شما منرا به این نتیجه رسانده . نمی خواهم وارد دهها مورد ریز و درشتی بشوم که شما مدعی شدید. نمی خواهم مورد اسماعیل مولودی را یا مورد اینکه “شما نگذاشتید که ما پرچم سبز بلند کنیم” را حتی جدی بگیرم و بحثش کنم. اینها خرج تبلیغاتی درون گروهی خود شما باشد.

پاسخهای من و چند رفیقم در حزب کمونیست کارگری ایران و بیرون حزب ما، به رفقای شما، محمود احمدی و مدوسا ماجدی، دفاعی انسانی بود از شخصیت سیاسی من و طرد متد اتهام زنی و شارلاتانیزم در بحثهای تئوریک بود. اگر شما واقعا علاقه داری که فضای سیاسی سلامتش حفظ شود، بهتر است همینرا طلب کنی و نشان دهی. خوانندگان قضاوت خواهند کرد. به شعورشان اعتماد کن.

زنده باشی- سعید صالحی نیا

منابع دیگر:

 

(۱)قدرت مدوسا پاشنه آشیل حزب اکس مسلم (سعید مدانلو)

http://www.azadi-b.com/J/2011/01/post_290.html

(۲)ارزیابی از گرایش ضد لنین – ضد منصور حکمت در حزب اکس “کمونیست کارگری” / هیات دایر حزب

http://www.azadi-b.com/J/2010/09/post_35.html

(۳)در خانه اگر کس است، یک حرف بس است! چند سخن دیگر در باره اتهامات محمود احمدی از فرقه علی جوادی(سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=19126

(۴)شانتاژ و بازی با اتهامات، پاسخ به محمود احمدی(سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=19050

(۵)ریشه های مشترک توده ایزم و لنینیزم (سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?cat=11

 

(۶)تکذیب مجدد لاطائلات خانم ماجدی و “عملیات” ترور شخصیتیش(سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=19522

(۵)در خانه اگر کس است، یک حرف بس است! چند سخن دیگر در باره اتهامات محمود احمدی از فرقه علی جوادی(سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=19126

(۷)شانتاژ و بازی با اتهامات، پاسخ به محمود احمدی(سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=19050

(۸)سعید صالحی نیا: مصاحبه نشریه یک دنیای وارونه با اکس رفیق سعید صالحی نیا

http://www.rowzane.com/fa/component/content/article/145-lenin/4140-1389-06-20-17-48-16.html