مروری مستند و مختصر بر ایدە تشکیل حکا در کۆمەڵە

مقدمە:

در چند سال اخیر چندین کتاب در بارە نقش کۆمەڵە در جنبش کردستان و تشکیل حزب کمونیست ایران ( حکا) منتشر شدە است. از آنجا کە بنا بە مصلحت و مقتضیات روز تلاشهایی بعضا آشکار و بعضا نیمە پنهان در تغییراتی در این تاریخ را مشاهدە کردەام، بر آن شدم بە سهم خود و با استناد بە شش سند در جهت ارائە تصویری نسبتا واقعیتر از تاریخ تحولات ایدە تشکیل حکا تلاشی کردە باشم.

نە در مورد ضرورت تشکیل حکا بلکە در مورد شرایط ، اوضاع و احوال و شیوە مناسب تشکیل حکا و تعیین تکلیف و سرنوشت کۆمەڵە روایات و تفاسیر زیادی موجود است. بە شش سند مراجعە میکنم تا بە کمک تشابهات و تفاوتهایی آنها و نوشتە نشدەهایی کە در مقایسە این اسناد دستگیرمان میشود تصویری نسبتا کاملتری از این پروسە و رویداد تاریخی و نظرات و نقش سازندەگان این تاریخ بدست آوریم. برای تسهیل در کار خوانندە و حفظ ربط تاریخی مباحث، در مراجعە بە اسناد برای نقل کردن عقاید و نظرات موجود در بارە شرایط و شیوە مناسب تشکیل حزب کمونیست در کۆمەڵە، در حد امکان ترتیب تاریخی آنها را رعایت میکنم.

اگر در گذشتە با افتخار در رویدادی ایفای نقش کردەایم و اکنون تلاش کنیم، بنا بە عوض شدن شرایط ، کسب تجربە، بازبینی و تجدید نظر در افکارمان، آن رویداد تاریخی را بنا بە اقتضا و مصلحت  روز طوری دیگر جلوە دهیم، و پیوند تاریخی دیروز با امروز را بە ارادە خودمان قطع و وصل کنیم، چرا باید انتظار داشتە باشیم مردم گوش شنوا برای آنچە اکنون میگوییم داشتە باشند و آنرا باور کنند؟ چە تضمینی وجود دارد کە فردا آنچە را اکنون میگوییم، طور دیگری بە خورد مردم ندهیم؟ 

اولین بار نیست کە نظر انسانها در رابطە با رویدادی ثبت شدە در تاریخ  بنا بە شرایط متفاوت کنونی، در مقایسە با زمان رویداد، عوض میشود. مصالح امروز عدەای از انسانها را وادار میکند کە رویدادهای گذشتە را از نو و متناسب با شرایط و اوضاع و احوال کنونی مجددا تعریف کنند. امکان این نوع  تغییر و تحریف تاریخ در کشورهای عقبماندە و تحت سلطە دیکتاتوری و اختناق کە دارای آرشیو و ثبت و ربط معتبر و بموقع نیستند، بسیار بیشتر بودە و هست.

طبیعی است انسانها بە دلایل متعددی برداشت و روایت  نسبتا متفاوتی را از یک رویداد مشترک داشتە باشند. گرایش سیاسی انسانها تابعی از شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی ، فرهنگی و …  در جامعە است. تغییر این شرایط زمینە تغییر گرایشات و تفکرات افراد را فراهم میکند. بنابراین لازم، حتمی، و ممکن نیست کە همە افراد در طی تمام حیات خود تفکرات و گرایشات خود را دست نخورد حفظ کنند. اما علیرغم این تغییرات در طی پروسەای نسبتا طولانی، در مقاطع کوتاهتر زمانی رابطە افراد با تفکر و گرایشی بخصوص و معینی قابل شناسایی و تفکیک است. انسانها هر کدام دارایی خصوصیات ویژەای در شخصیت و کاراکتر خود هستند. این خصوصیات ویژە را صرفنظر از اینکە تحت شرایط متفاوت دارایی چە گرایش سیاسی متفاوتی باشند، با خود بە همراە دارند. در تعقیب و مرور نظرات آنها در مقاطع گوناگون میتوان آن صفات ویژە را در بطن اظهار نظر آنها شناسایی کرد و بە جا آورد.

علیرغم حاکم بودن دیدگاە و جهتی جانبدار بر هر کدام از شش سند مورد مطالعە، هر کدام از آنها بە سهم خود بخشی از تاریخ جنبش وسیع و همگانی رفع ستم ملی در کردستان و موارد محدودی از مبارزات طبقاتی و نقش نیروی چپ و کمونیست را در این جنبشها منعکس کردەاند. طرفداری هر کدام از اسناد از جهت مورد علاقە خود بە وضوح و آسانی قابل مشاهدە است. در مواردی نە چندان کم، جرح و تعدیل و مکتوب و بازگو کردن تنها بخش مورد علاقد وقایع دیروز بە نفع گرایش سیاسی متفاوت امروز قابل مشاهدە است. هر چند مقداری از این جرح و تعدیلها را میتوان بە پای شرایط جنگی، عدم امکان و سنت جاافتادە مکتوب و آرشیو کردن بموقع حوادث، و بالا رفتن سنها و درجەای از فراموشی نوشت. امید است با بالا رفتن چشمگیر میزان تحصیلات و تعداد تحصیل کنندەگان و امکانات عظیمی کە تحولات تکنیکی در عرصە الکترونیک و انترنت در اختیار بشر گذاشتە، مکتوب کردن رویدادها سیر صعودی، و امکان تغییر تاریخ بنا بە مصلحت روز سیر نزولی را بپیمایند. اکنون بە اصل مطلب میپردازیم.

قبل از کنگرە دوم کۆمەڵە

ایدە تلاش برای تشکیل حزب کمونیست در کۆمەڵە همزمان با تشکیل خود کۆمەڵە مطرح بودە است. در اوایل دهە ١٣۵٠ شمسی (١٩٧٠م.) در جزوەهایی بنامها “چرا پراکندەایم و چگونە متحد شویـم”، “بسوی اتحاد اصولی کمونیستها” و ” توطئەای جدید علیە خلق کرد” ((۵) صفحە ١٣۵،از مطابقت کامل ترجمە نام دو جزوە آخر از کردی بە فارسی مطمئن نیستم.) ایدە تلاش برای تشکیل حکا ثبت شدە است.

چند ضربە در اوایل دهە ۵٠ شمسی، از جانب ساواک رژیم شاە بە کۆمەڵە و دستگیری عدە زیادی از بنیانگذاران و فعالین کۆمەڵە و شرایط خفقان و شدیدا پلیسی آنزمان از طرفی و تحولات  اقتصادی و اجتماعی جامعە از طرف دیگر بقیە کادرهای کۆمەڵە را بر سر دوراهی قرارداد.

 ناروشنیهای فکری در بارە تحولات جامعە باتوجە بە: رشد نسبتا سریع سیستم سرمایەداری از لحاظ اقتصادی و صنعتی عمدتا در شهرهای بزرگ و بنادر ایران در خارج از کردستان، سریعتر شدن پروسە تبدیل شدن اربابان و زمینداران بە طبقە سرمایەدار تحت نظارت و همکاری تنگاتنگ با دربار شاهنشاهی در مناطق سرمایەگذاری شدە(نوعی از سرمایەداری متمرکز و دولتی)، کمتر سرمایەگذاری کردن از پول نفت و … در مناطق عقب ماندەتر ایران مثل کردستان، مماشات حکومت شاە در مرکز با فئودالها در این مناطق بخاطر سابقە تاریخی مبارزە مردم کردستان برای رفع ستم ملی و حفظ تمامیت ارضی ایران کە باعث زوال کندتر و تدریجی تر بقایای سیستم ضربە خوردە فئودالی در کردستان شد، و …  پیچیدن نسخەای برای یک سیستم اقتصادی- اجتماعی موزون و واحد کە تمام مناطق ایران را در خود داشتە باشد را غیر ممکن کردە بود. تلاش برای یافتن نسخەای همەگیر برای سراسر ایران بیشتر کاری آرزومندانە بود. متکی بر مناسبات تولیدی و روابط سیاسی و اجتماعی واقعی و موجود بە وسعت تمام ایران کە در مناطق مختلف بە درجات و سرعت مختلف پروسە تحول و تکامل از جامعەای ماقبل سرمایەداری را از لحاظ ، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و انواع و شدت ستمها بە جامعەای کاملا سرمایەداری را طی میکردند، نبود. تلاشی برای تحلیل سیاسی و تئوریک جامعە برای یافتن جواب یا جوابهای برای مسائل زندە متناسب با اوضاع عینی ایران و کردستان از لحاظ روابط تولیدی و اجتماعی نبود. تلاشی برای قرض گرفتن و جرح و تعدیلی در تئوریهای موجود از طریق کلیشەبرداری از تاریخ مبارزات احزاب کمونیست و چپ در سایر نقاط دنیا در آنزمان بود. در واقع تلاشی برای خلاص شدن از شر رشد ناموزون سرمایەداری و مسائل پیچدە اجتماعی و سیاسی ایران و کردستان بود. آگاهانە یا ناآگاهانە ارائە بدیلی  سراسری، موزون و متمرکز  بر بستر رشد ناموزون و غیر متمرکز  سرمایەداری، در ایران چند ملییتی و چند فرهنگی و ارائە آلترناتیوی سراسر در مقابل حکومت مستبد مرکزی و سراسری در ایران بود. بە هیمن خاطر این گرایش غیر دینامیک و تمرکزگرا برای کشوری چند ملییتی مثل ایران فقط یک حزب کمونیست سراسری (برای تمامیت ارضی ایران) می پسندید. این گرایش در شرایطی کە ج.ا. مثل کشوری اشغالگر و متجاوز با بسیج بخش عظیمی از افکار عمومی مردم ایران در خارج از کردستان بە جنگ تمام عیار کردستان آمدە بود، اعضایی ا.م.ک. را بە رهبری کۆمەڵە هدایت کرد و اعضایی کۆمەڵە را بە سلاخ خانە تهران و تبریز و… فرستاد.

 بر خلاف اکثر جریانات سیاسی چپ ایران، از همان ابتدایی شروع بە فعالیت سیاسی گرایش مخالفت با کلیشە برداری و کلی گویی و تلاش پیگیر و جدی برای پاسخ مشخص بە مشکلات مشخص یکی از ویژەگیها و نقطە قوت کۆمەڵە بود. بی انصافی و پامال کردن حق کسی نیست کە نقش محرک، برجستە  و انکار ناپذیر کاک فواد در این راستا و تا قبل از جانباختنش را ذکر کرد. آثار و برجستگی این گرایش در کار و فعالیت کۆمەڵە خصوصا از شروع فعالیت علنی کۆمەلە از قبیل سازماندهی مبارزات وسیع و تودەای مردم کردستان در عرصەهای مختلف در تشکلهای دمکراتیک تا قبل از کنگرە دوم کۆمەڵە بسیار چشمگیر است. رسما از کنگرە دوم ببعد با پذیرش گرایش کلی گویی و  کلیشەبرداری از جانب سیاستگذاران وقت در کۆمەڵە، کۆمەڵە عینیتر و اجتماعیتر بە مرور زمان بیشتر و بیشتر بە رنگ سازمانهای ذهنی و غیر اجتماعی در آمد. تقریبا میتوان گفت کە شرایط بە اختصار ذکر شدە فوق آن دستە از کادر و اعضایی کۆمەڵە را کە در زمان شاە دستگیر نشدە بودند بە دو دستە تقسیم کرد. عدەای کماکان کە نقطە عزیمتشان وجود ستمهای روزافزون و ضرورت متحد و متشکل کردن مبارزات علیە ستمها بود، مصمم بە میان کارگران و زحمتکشان و روشنفکران رفتند و بە فعالیت خود ادامە دادند و عدەای با اتکا بە تئوریهای گوناگون فعالیت منفرد و غیر متشکل را تجویز کردند و عاقبت عملا از فعالیت سیاسی دست کشیدە بودند.

در سالهای ١٣۵٧ – ١٣۵۶ همزمان با شروع مبارزات وسیع و همگانی مردم ایران علیە رژیم شاه، عدەای از زندانیان سیاسی با تمام شدن دورە محکومیتشان و عدەای تحت فشار مردم از جملە تعدادی از  کۆمەڵەایهای دربند، از زندان آزاد شدند. ضرورت جوابگویی بە مبارزات روزانە مردم بە پا خاستە علیە حکومت استبدادی شاە، کۆمەڵە و تمام جریانات سیاسی ایرانی و کردستانی را غافلگیر کرد. شرایط تازە همزمان دو امر را از کۆمەڵە طلب میکرداز طرفی بازسازی تشکیلات و تجدید نظر و راە اندازی مباحث سیاسی و نظری در بارە مبانی فکری و اهداف و برنامە و اساسنامە کۆمەڵە و از طرفی دیگر انتخاب سیاست و تاکتیک مناسب برای پاسخگویی بە منازعات و کشمکشهای روزانە در جامعە (عمدتا در کردستان و بعضا در ایران).

بطور طبیعی در درون کۆمەڵە مثل هر جریان سیاسی دیگر راە حلهای متفاوتی برای پاسخگویی بە مشکلات سیاسی و اجتماعی گریبانگیر در جامعە موجود بود. اما حضور مردم در خیابانها در آن روزها باعث افزایش فشار سنگینی بر کۆمەڵە برای سازماندهی مبارزات تودەای در قیاس با شرایط اختناق و آرام در جامعە شد. طبیعی بود کە کۆمەڵە در آن شرایط بحرانی و سریعا متغیر آن دورە امکان و زمان پاسخگویی تمام و کمال را بە دو امر بزرگ فوقالذکر را نداشت. با سیر افزایندە و سریع رویدادها بە وسعت تمام کردستان کۆمەڵە باید با توجە امکانات مادی و معنویش بطور روزانە و حتی چند بار در روز اولویتهای  کار خود را انتخاب میکرد.

اگر زمانی در رابطە با تحلیل اقتصادی- اجتماعی از جامعە ایران  و اینکە سرمایەدارت بقدر کافی ڕشد کردە و سیستم فئودالی را کاملا مغلوب خود کردە یا نە، در کۆمەڵە تردید وجود داشت و مسئلە برجستەای بود، در سال ١٣۵٧ بدلیل تجارب و مطالعات در درون و بیرون زندان شاە، ظهور برجستەتر نمودهای سیستم سرمایەداری بعد از اصلاعات ارضی در دهە ۴٠ شمسی، از قبیل تاسیس و گسترش صنایع، جادەسازی، تجارت وسیع با کشورهای خارجی، بالارفتن قیمت نفت و امکان سرمایەگذاری، مهاجرت دهقانان بی زمین یا کم زمین از روستاها و افزایش روزافزون جمعیت شهرها و …  و مهمتر از همە حضور هر روزە و روزافزون مردم در خیابانها بقصد سر نگونی حکومت شاە مجادلە روی بافت اقتصادی – اجتماعی جامعە نمی توانست جایگاە قبلی را بە خود اختصاص دهد.

در این شرایط جدید نیز دو گرایش در کۆمەڵە بە حیات خود ادامە میدادند. اما اینبار دو گرایش در رابطە با تعیین اولویتهای فعالیت کۆمەڵە درآنزمان بود. اگر دو گرایش مذکور را بطور سادە و پوستکندە بیان کنیم، گرایشی بە استقبال مبارزات جاری، روزمرە و همگانی رفتن را در اولویت قرار میداد، گرایش دیگر پیش بردن مباحث تئوریک و نظری و تهیە برنامە و اسناد حزبی را در اولویت قرار میداد. شایان ذکر است کە گرایش بە بحث تئوریک کردن و تهیە اسناد حزبی بە قیمت غفلت کردن در سازماندهی مبارزات جاری در جامعە در شرایطی کە تودەهای وسیع مردم روزانە با طرح خواستهای سیاسی و اقتصادی خود بە جنگ رژیم شاە میرفتند گرایش غالب در اکثریت قریب بە اتفاق تمام جریانات سیاسی چپ در آن دورە بود. در آن شرایط بحرانی،١٢ سازمان و گروە در تهران در کنفرانسی بە نام “کنفرانس وحدت”  شرکت داشتند تا روی سوالاتی شبیە ” آیا شوروی سوسیال امپریالیستی است یا سوسیالیستی؟” و یا “تئوری سە جهان چینیها انقلابی است یا ارتجاعی؟”  با هم بە توافق برسند. اما در آن دورە در کۆمەڵە بر خلاف آن ١٢ سازمان دیگر، گرایش بە استقبال سازمان دادن مبارزات جاری و همگانی رفتن غالب بود، و این یکی از ویژەگیها و تمایزات کۆمەڵە با آن سازمانها را نشان داد کە فرصت طلایی را برای سازمان دادن مبارزات تودەای در تشکلهای دمکراتیک بخاطر بحثهای تئوریک درونی از دست نداد.  بطور مثال بارها رهبران کۆمەڵە بە مناسبتهای گوناگون بە تعطیل کردن موقت کنگرە اول کۆمەلە برای سازمان دادن مبارزات توتونچیان ناحیە بانە اشارە کرەاند. این گرایش را میتوان بە وضوح در سخنرانی کاک فواد مصطفی سلطانی از رهبران آندورە کۆمەڵە ، در اواخر تیر ماە ١٣۵٨ در  شهر مهاباد برای جمعی از اعضا و دوستان کۆمەڵە مشاهدە کرد.

بە  سند (١) کتاب ” کاک فواد رێبەر، سیاسەمەدار و زانایەکی سیاسی” مراجعە میکنیم.

صفحات ٣٣٨ – ٣٢٨ :   سوال: … وحدت ؟

کاک فوئاد : وحدت با سازمان های دیگر، چرا وحدت با سازمان های دیگر؟ من نمونه‌ای ذکر میکنم و همه‌ ما از آن مطلع هستیم. همانطور که‌ در جریان هستید دوازده‌ سازمان و گروه‌، تحت عنوان ” کنفرانس وحدت” در شهر تهران گرد آمده‌اند و جلسه‌ دارند. چنین وحدتی از نظر ما نمیتواند وحدتی اصولی و بنیادی باشد. چون وحدتی از بالا است و خصوصا وحدتی بر اساس  شیوه‌ عمل، سبک کار و پراکتیک نبوده، بلکه‌ متکی بر خط مشی و تفکرات است‌. البته‌ متاسفانه‌ تاجائی که ‌من شنیده‌ ام، مباحث این کنفرانس وحدت، عمدتا و بیشتر راجع به‌ مسایل خارج از ایران بوده‌، مثلا به‌ تئوری سه‌ جهان و سوسیال امپریالیزم و غیره‌ اختصاص دارد. اینها هر کدام بە سهم خود مسئله‌ای هستند، در حالیکه‌ بعقیده‌ی من‌ مسئله‌ وحدت، اساسا باید در حول و چارچوب مسایل مشخص انقلاب ایران باشد. بدین معنی کە تا جائیکه‌ بمسایل عقیدتی مربوط  است اگر در باره‌ مسایل مشخص ایران باشد، بیگمان توافق در باره‌ مسایل خارجی هم نیز ساده و‌ آسان است. در یک کلام  چنین وحدتی با آن شیوه‌ وسبک کار، که‌ مافوق مسائل معین مبارزاتی روز است، به‌ عقیده‌ من‌ اساسا نمیتواند پایدار و همزمان اصولی نیز باشد. دیگری وحدتی است پایه‌ ای و ریشه‌ای، هر دو طرف در میان مردم مبارزه‌ و فعالیت میکنند و از طریق چنین کانالهائی بهم میرسند، متحد میشوند. چنین مواردی برای ما پیش آمده‌ است. برای نمونه‌ کادر و رفیقمان، در میان مردم کار و فعالیت سیاسی میکند، با سازمان دیگری و با فعالین آنها در حین فعالیت و کار سیاسی بهم رسیده‌ و فعالیت مشترک دارند. در چنین روند و فضایی، هر دو طرف که‌ شاهد فعالیت کار سیاسی و کردار یکدیگرند، میتوانند باهم همکاری کنند. معتقدم میتوان از طریق فعالین در مبارزه‌، بتدریج  زمینه‌ی وحدت  فراهم شود. بیشتر به‌ چنین وحدتی هم، اعتقاد داریم. ما به‌ وحدت باصطلاح رهبران دو طرف و یا نمایندگان آنها که‌، نشستی  داشته‌ باشند ومذاکراتی بکنند و توافقنامه‌ ای را امضا نمایند، اعتقادی نداریم. مثلا تئوری سه‌ جهان را قبول نداریم وسوسیال امپریالیزم هم درست نیست.  وحدت از بالا روی مقولاتی از قبیل طبقه‌ کارگر در ایران، حزب کمونیست و فلان و بهمان، اینها بیشتر وحدتی است در حرف، بی اساس و توخالی است. به‌ اعتقاد ما، وحدت باید چنین حرکت کند و پیش برود که‌، سازمان ها و تشکیلات ها بطور ریشه‌ای و از درون مبارزات توده‌ ای همدیگر را یافته‌ ومتحد شوند. که‌ طبعا در اینصورت اشکالی ندارد این وحدت سریعا انجام گیرد.  باین صورت، مثلا اگر سازمان پیکار در کردستان فعالیت سیاسی کند، زمانی ما میتوانیم با سازمان پیکار وحدت کنیم که‌ خود سازمان پیکار اساسا در کردستان پایگاهی اجتماعی داشته‌ باشد. اعلامیه‌ و یا انتشار نشریه‌ ای از طرف سازمان پیکار و تحقیقات سطحی آنها در مورد کردستان نمیتواند بستر و مبنایی برای وحدت باشد.

نویسندگان قطعنامەهای کنگرە دوم کومەلە، چند نفر اصلی بنیانگذاران حکا کە همان رهبران وقت کومەلە بودند در شرایطی کاملا متفاوت و متضاد با شرایط  فوق الذکر  کومەلە را بە وحدت با ا.م.ک. بردند. وحدتی از بالا بر سر تفکر و نە از پایین در حین فعالیت مشترک را پیش بردند. تشکیل حکا اساسا نتیجە توافق و امضای توافقنامەای (برنامە حکا) از جانب رهبران کومەلە و در کنگرە دوم کومەلە بود.  ا.م.ک. دارایی  هیچ نفوذ اجتماعی نبود.

 بە سند (١) بر میگردیم.

سوال : … دیدگاه‌ و نظرت در مورد حزب کردستانی ؟

کاک فوئاد :  حزب کردستانی! حقیقتا ، آن مسئله‌ هنوز در بین خودمان بطور کلی حل نشده‌ است. متوجه‌ هستید!  دو دیگاه‌ در بین ما مطرح است. من شخصا معتقدم (رفیق، در این موردعقیده‌ شخصی ام را  بیان میکنم ) که‌ اساسا باید حزب کمونیست ایران تاسیس شود. منتها حق مسلم خلق کرد نیز هست که‌، حزب کمونیست کردستان داشته‌ باشد. و شرایط و تحولات تاریخی، تعیین میکند که‌  مردم کردستان، حزب مستقل کمونیست  کردستان را، درست بکند یا نکند، در این راستا، مثلا این یکی از موضوعاتی است که‌ در بین ما وجود دارد. باید بشیوه‌ ای این موضوع،  در بین خودمان حل شود.

سوال: این دیدگاه‌ خودت بود، دیدگاه‌  و نظر دیگر ؟

کاک فوئاد : دیدگاه‌ دیگری وجود دارد که‌ فقط معتقد به‌ حزب کمونیست ایران است

سوال: کاک فوئاد، شما درصحبت هایت  گفتید، که‌ ما، شعار جمهوری دمکراتیک ملی را برهبری طبقه‌ کارگر قبول داریم. طبقه‌ کارگر در کردستان! شما در صحبت هایت گفتید که‌ حزب کمونیست کردستان را قبول داریم. 

کاک فوئاد: نخیر، من‌ گفتم  مسئله‌ هنوز در بین خودمان حل نشده‌ است. چونکه‌ نظر شخصی خودم را گفتم که‌ ممکن است آن دیدگاه‌ درست باشد. که‌ به‌  تحولات مبارزات طبقه‌ کارگر در ایران بستگی دارد. اگر تحولاتی هم پیش آید با این وصف اگر  مبارزات تمام ایران، اساسا بسوی وحدت گام بر دارد الزاما، نتیجه‌ حزب کمونیست ایران باشد.

… اگر چنین روند تاریخی، در کردستان پیش آید، دقیقا بر اساس اصول ماکسیزم که‌ حتی یک ملت حق دارد از ایران جدا بشود و حق نیز دارد حزب مستقل خودش را داشته‌ باشد. اما اگر بستر مبارزات بسوی وحدت گام نهاد، طبعا مجموعه‌ی تحولات باید همسو و با همدیگر بوقوع بپیوندند. یعنی خود آن اصل مارکسیستی بیشتر، تابعی از آن شرایط  خواهد بود….

بدین معنی زمانیکه‌ زمینه‌ و بستر اقتصادی و اجتماعی  مهیا گردید، زمینه‌ سیاسی فراهم شد،  توده‌ های مردم در مجموع آمادگی داشتند، نیرویی پیشرو که‌ گامی برداشت و اقدامی کرد، بشرطی که‌،  زمینه‌ را تشخیص بدهد، میتواند مطمئن باشد که‌ توده‌ های مردم از آن تسکیلات حمایت میکنند . تشخیص  هم به‌ تنهای  برای آن تشکیلات کافی نیست، بلکه‌ در آن راستا جرئت و شهامت داشته‌ باشد، موضع بگیرد و اقدام کند. (تمام خط تاکیدها از من است).

 

با سرکوب و قتل عام تمام تشکلها و نیروهای اپوزیسیون بطور عام و کمونیستها و چپها بطور خاص از جانب ج.ا. در ایران  و فرمان جهاد خمینی علیە مردم کردستان، مبارزات ایران و کردستان نە تنها بسوی وحدت و همبسگی نرفت بلکە کردستان در مقابل درندەترین رژیم عمدتا تنها ماند و زمینە مادی تشکیل حزبی برای سراسر ایران بسیار نامساعد بود.

کنگرە دوم کۆمەڵە

قبل از پرداختن بە مباحث کنگرە دوم، لازم است بە رویدادهای کە تاثیرات تعیین کنندە و مستقیم آنها را در نتیجەگیریها و مصوبات کنگرە دوم میتوان مشاهدە کرد، اشارەای کرد. خمینی روز ٢٨ مرداد ١٣۵٨ فرمان جهاد علیە کردستان را صادر کرد. شش روز بعد در سوم شهریور صادق خلخالی ٩ نفر از کادرها و دوستان کۆمەلە (از جملە حسین و امین مصطفی سلطانی دو برادر کاک فواد، حسین و احمد پیرخضرانی، دکتر بهمن اخضری و جلال نسیمی) را کە بە کمک  جاشهای مریوان شناسایی شدە بودند در پادگان شهر مریوان بدون محاکمە اعدام کرد. اعدام ها و هجوم مغول آسای جمهوری اسلامی بە کردستان برای همە، از جملە تشکیلات کۆمەڵە در مریوان شوک بزرگی بود. کاک فواد برای سازماندهی مجدد تشکیلات مریوان از بانە بە روستاهای اطراف مریوان برگشت. شش روز بعد در نهم شهریور١٣۵٨ کاک فواد برای ملحق شدن مجدد بە سایر رهبران کۆمەڵە برای سازمان دادن مقاومت در برابر هجوم بە کردستان، همراە چند همسفر از روستاهایی اطراف مریوان عازم شهر بانە بود. در شرایطی کە هنوز اکثر شهرها و جادەهای کردستان بە تسخیر نیروهای اشغالگر جمهوری اسلامی در نیامدە بود، خود شاهد بودم کە پاسدارن جرئت نمیکردند حتی با مسلسلهای سنگین و چند ماشین نیروی مسلح از خیابانهای فرعی شهر عبور کنند، یکهو چندین ماشین از نیروهای جاش و پاسدار رژیم با حمایت هلیکوپتر و بە فرماندهی مصطفی چمران معاون نخست وزیر وقت، بە جنگ کاک فواد و چند همسفرش رفت. چمران یکی از مذاکرەکنندەگان ج.ا.  با کاک فواد و شورای شهر در جریان کوچ تاریخی مردم شهر مریوان بە اعتراض بە ادارە شهر از طرف پاسدارن، بود.. نیروهای رژیم ج.ا. در جادە مریوان – سقز و بانە با کاک فواد کە یک پیشمرگ کۆمەڵە را بە همراە نداشت و همسفرانش درگیر میشوند. ابراهیم جلال پیشمرگ اتحادیە میهنی کردستان عراق و دو نفر از همسفران جان سالم بدربردند. طهمورث اکبری و کاک فواد جانباختند. بە این سادگی شرایط مهیا گردید و اجازە دادە شد جمهوری اسلامی در اولین روزهایی هجومش بە کردستان کاک فواد را از مردم کردستان و کۆمەڵە بگیرد. انسانی با اتوریتە،  صاحب نظر، مبتکر و مدافع شدید سازمان دادن مبارزات تودەای و همگانی برای همیشە از میان ما رفت. یکی از عواقب این مصیبت جانگداز در ادامە خود سنگین شدن توازن قوا در بین دو گرایش موجود در کۆمەڵە بە نفع گرایش اولویت دادن و تمرکز رهبری کۆمەڵە بە مباحث نظری و وحدت حول برنامە بود.  عدەای نە از سر سادەلوحی بلکە برای پنهان کردن سهل انگاری و عدم احساس مسئولیت خود در حفاظت از این رهبر توانا، شجاع و همیشە در صحنە خواستە یا ناخواستە علاقەای بە طرح سوالاتی از قبیل: چرا کاک فوادرا بە آسانی از ما گرفتند؟ آیا توطئەای در کار بود؟ نشان ندادە و طوری وانمود کردند و میکنند کە ماجرا کاملا اتفاقی بودە است. این دوستان در حفاظت از فواد غفلت کردند و در یافتن حقیقت و چگونگی این رویداد اسفبار کماکان بە غفلت خود ادامە میدهند.  این یکی از حوادث جانگداز کردستان است کە رهبران و مسئولان وقت کۆمەڵە علی القادە کم و بیش میبایست در همان سالها بە آن میپرداختند و پروندە مرگ نابە هنگام و مشکوک کاک فوئاد را تشکیل، تکمیل و مورد رسیدگی قرار میداند.

نوزدە ماە بعد در فروردین ١٣۶٠ کنگرە دوم کۆمەڵە برگذار شد. در این کنگرە گرایش طرفدار اولویت دادن بە سازماندهی مبارزات تودەای مردم کردستان در عرصەهای گوناگون و از این طریق فراهم کردن زمینە برای همکاری و تدارک اتحاد عمل و وحدت با جریانهای سیاسی دیگر کە بە سهم خود در سازماندهی مبارزات تودەای در منطقە فعالیت خود موفقیت کسب کردە و دارایی نفوذ اجتماعی باشند، مغلوب گرایش اولویت دادن بە مباحث تئوریک و تهیە برنامە مشترک با اتحادمبارزان کمونیست، برای تشکیل حکا (حزب کادرها) شد.  از آنجا کە در این نوزدە ماە قبل از کنگرە دوم کاک فواد در حیات نبودە و در نوشتن و فرمولە کردن نوشتە درونی “دیدگاە یک” برای کنگرە دوم کومەلە نقشی نداشتە است علی القاعدە نمیتوان مباحث درج شدە در آن نوشتە و مباحث شفاهی طرفداران “دیدگاە یک” را در کنگرە دوم کومەلە بە وی منتصت کرد. طرفداران “دیدگاە یک” در کنگرە دوم در مقابل “دیدگاە دو” مقاومتی نکردە و بە تمامی ‌قطعنامەهای “دیدگاە دو” رای دادند.

بە سند (٢) ‌قطعنامەهای کنگرە دوم کۆمەڵە مراجعە میکنیم:

 

صفحە ٢١: ” جنبش مقاومت، جنبشی است انقلابی و دمکراتیک، عرصەای است از تداوم قیام بهمن ماە”

“این جنبش بر علیە دیکتاتوری و سرکوب هیئت حاکمە متوجە بودە و در جهت کسب دموکراسی در کردستان و مانع از تثبیت کامل دیکتاتوری بورژوازی حاکم در ایران میباشد”.

از ستم ملی چە خبر ؟

صفحە ٢٣ : ” ایران کشوری است کثیرالمللە. رفع ستم ملی بطور نهائی بصورت حق تعیین سرنوست برای خلقهای تحت ستم ایران فقط با تحقق برنامە سوسیالیستی پرولتاریا امکانپذیر است.”

صفحات ٢١ و ٢٢ : ” برپائی جنبس مقاومت ادامە آگاهانە طبقە کارگر و طبق برنامە وی نبودە است. این جنبش در شرایط عینی معینی بوجود آمدە و ادامە دارد. شرایطی کە دلخواە و ایدەال نیست…”

 

آیا این جنبش هیچ ربطی بە تاریخ مبارزات مردم کردستان برای رفع ستم ملی نداشت؟

 

گرایش غالب در کنگرە دوم انحرافات ائدئولوژیک و نواقص کۆمەڵە در گذشتە را اینچنین بیان میکند.

صفحە ٧ : ” نادیدەگرفتن پرولتاریای صنعتی و ترجیح داد فعالیت در میان کارگران عقب ماندە و حتی دهقانان بجای آن” { پرولتاریای صنعتی در کردستان در سە دهە قبل ؟!}

صفحە ٢٢: ” پرولتاریای آگاە نمیتواند سرنوشت خود را بە یکی از مقاطع و عرصەهای انقلاب دموکراتیک وابستە کند. ما نبایستی جنبش مقاومت را بە مثابە عرصە نبرد مرگ و زندگی برای خود درآوریم، بلکە باید در هر حال ادامەکاری خود را بە مثابە سازمان پرولتاریائی در نظر داشتە باشیم. پشتیبانی و شرکت پرولتاریای آگاە در جنبش مقاومت مسلحانە کردستان بایستی برای ادامە سیاستی باشد کە این سیاست جز تامین در جهت سازماندهی پرولتاریا، دموکراسی- ولو محدود- بە مفهوم وسیع آن چیزی دیگری نمیتواند باشد.”

صفحە ٢۴ : ” برای تامین بهروزی طبقە کارگر ایران بر بورژوازی، برقراری دیکتاتوری پرولتاریا و حرکت بسوی کمونیسم، وجود حزب مارکسیستی- لنینیستی لازم است: کە استقلال– سیاسی و تشکیلاتی پرولتاریا را در همە عرصەها، مراحل و اشکال مبارزە طبقاتی وی تامین و حفظ نماید. پرولتاریای ایران اکنون فاقد این ستاد رزمندە خود بودە و لذا ایجاد حزب وظیفە اصلی پیشراون آگاە این طبقە را تشکیل میدهد. در عین حال در شرایط کنونی حلقە اصلی برای ایجاد حزب، تدوین برنامە میباشد. هر نوع مقدم کردن مسئلە پیوند بر تدوین برنامە و حتی التقاط مسئلە برنامە وپیوند نشانە درک محدود، اکونومیستی و غیر دیالکتیکی میباشد. بنظر ما پروسە تدوین برنامە در عین حال پروسە گسترش و تعمق پیوند، پروسە گسترش و تعمیق پراتیک انقلابی میباشد. (خط تاکید از من است).

 

 در نقل قول فوق منظور از “پیوند” پیوند با طبقە کارگر و کسب نفوذ اچتماعی است. اینجاست کە رهبری وقت کۆمەڵە با صراحت کامل بە جهتگیری سیاسی و تشکیلاتی کە کۆمەڵە را از گروهی کوچک بە سازمانی با نفوذ وسیع اجتماعی تبدیل کرد پشت کرد. این تغییر جهت از سیاستهای عینی با بازدە معین و قابل اندازەگیری در زندگی و مبارزات جامعە بە سیاستها و تئوریهای “روشنفکرانە” کە تا ابدا میتوان کش داد بدون اینک کوچکترین تغییر مثبتی در مبارزە مردم ایجاد کند، یکی از فاکتورهای کشندە بود کە باعث متلاشی شدن کۆمەڵە شد. مقایسەای سادە بین شرایط و ملزوماتی کە کاک فواد برای تشکیل حکا بیان داشتە با مصوبات کنگرە دوم کۆمەڵە نشان میدهد کە دیدگاهها بسیار متفاوت و در دو جهت کاملا مختلفند. کاک فواد چشم بە پایین دوختە و سازماندهی کارگران و زحمتکشان و داشتن نفوذ اجتماعی و فعالیت مشترک را در اولویت داشت. اما گرایش غالب در کنگرە دوم چشم بە توافق از بالا بر سر مقولات نظری و تئوریک و برنامە با رهبران ا.م.ک دوختند.

فاتحان کنگرە دوم بسیار بە خود مغرور شدند، چون بە خیال خود پوپولسیم را بە زانو درآوردە بودند، غافل از اینکە خودآنها بودند مغلوب تئوریهای م.ح. شدند کە هیچ انعکاس مثبتی بر مبارزات در جامعە نگذاشت. بطوری غیر رسمی و در خفا کاک فواد را سردمدار افکار پوپولیستی معرفی میکردند. عدم حضور کاک فواد در نزدیک بە دو سال قبل از کنگرە دوم کومەلە تسهیلاتی زیادی را برای پیشرفت و بدست گرفتن رهبری کۆمەڵە از طرف گرایش دیگر کە کاک عبداللە مهتدی را در راس خود داشتند، شد. صریحتر از همە سردمداران این گرایش، آقای حسین مرادبیگی نکاتی را بیان میکند.

بە سند (٣) ” تاریخ زندە کردستان، چپ و ناسیونالیسم”  مراجعە میکنیم:

 

صفحات ٢١۶- ٢١۵ : ” کارهای مقدماتی و آمادە شدن ‌هیئت مرکزی کومەلە (ناوندی کومەلە) برای برگزاری کنگرە دوم کە قرار بود سرنوشت و آیندە کومولە آن دورە را تعیین کند، بخوبی پیش میرفت. … تصمیم گرفتیم کە اگر تنها ٢٠ نفر از پیشمرگان کومولە بخاطر حفظ جان ما (خط تاکید از من است) با ما همراە شوند، در صورت تصمیم کنگرە دوم کومەلە روی خط دیدگاە یک، از آن انشعاب کنیم.  … در این کنگرە مجموعە قطعنامەهایی تصویب شد کە همگی در جزوەای منتشر شدند و در مقدمە آن جزوە رسما و علنا از تاثیر مهم اتحاد مبارزان کمونیست( ا.م.ک.) در تدوین خط مشی کنگرە قدردانی شد.”

صفحە ٢٢۶ : ” مهمترین دستور جلسە کنگرە سوم کۆمەڵە تصویب برنامە حکا بود.”

صفحات ٢۶٠ – ٢۵٨ : ” بعد از کنگرە دوم کومەلە کە در آن برنامە کمونیستی کە رئوسش همان رئوس برنامە ا.م.ک. بود بعنوان مبنای تشکیل حکا مورد تائید قرار گرفت، و تلاش برای نزدیکی و تماس بیشتر با ا.م.ک. گسترش یافت. …آمدن او (م.ح.) همزمان بود با برگزاری کنفرانس ششم کومولە و اتفاقا بدنبال نقدی کە م.ح. بە بعضی از ‌قطعنامەهای کنگرە دوم کومولە، از جملە قطعنامە در مورد مسئلە ملی و ارضی داشت برگزار شد. تا همین جا کومەلە آن دورە م.ح. را ندیدە برگزاری مهمترین کنگرە و کنفرانس تاکنونی خود را مدیون نظرات و دخالت بموقع او بود. … کادرهای کومەلە آن دورە از نزدیک با م.ح. و دیگر رفقای ا.م.ک. آشنا شدند، آموزس یافتند و بتدریج بە عمق بحثها و اتوریتە و جایگاە م.ح. و دیگر رفقای ا.م.ک. پی میبردند. … پایە یک اتحاد واقعی با کادرهای کومەلە(تاکید از من است) آندورە را ریخت کە بتدریج و با گذشت زمان ما بەازاء تشکیلاتی و سیاسی خود را در میان تودە کارگر و مردم زحمتکش کردستان ایران، ایجاد کرد.”

صفحات ٢۶۵- ٢۶۴ : ” از نظر م.ح. تصمیم و ارادە این کادرها در ایجاد حکا در آن دورە تعیین کنندە بود. میگفت اگر این کادرها ارادە کنند، این حزب فردا تشکیل خواهد شد. … با بازگشت ابراهیم علیزادە از خارج از کشور و انتقاد او از بە تعویق افتادن کار برگزاری کنگرە موسس، دوبارە بحث ایجاد کنگرە موسس جان گرفت و سر انجام در شهریور ماە ۶٢ با برگزاری کنگرە موسس حکا، این حزب ایجاد شد.”(خط تاکید از من است).

 

بە سند (۴) ” تاریخ بازندە بخش چهارم  مراجعە میکنیم:

صفحە ۴: ” طبق اظهارات حسین مرادبیگی، ما نیمە مستعمرە- نیمە فئودال بودن ایران را قبول داشتیم، “مائوئیست” بودیم و… و اینها… . در هر حال هیچکدام از این القاب و عناوین درست و بجا نبود زیرا ما نە معتقد بە نیمە مستعمرە- نیمە فئودال بودن ایران بودیم، نە سر سپردە اندیشە مائو و نە حتی مارکس و لنین! “

صفحە ١٢: “… بنا بە همین دلیل بود کە کومەلە در کنگرە دوم بە بررسی و نقد گذشتە خویش پرداخت. اما متاسفانە ما در عین انتقادات بجا و نسبتا درست، برخوردهای و ایرادگیریهای غیر منصفانە و غیر ماتریالیستی بە خود و گذشتە خود نیز میدان دادیم.”

صفحە ١۵: ” اما کومەلە پایان تردیدات خود را در مورد اینکە در ایران، سرمایەداری بە نظام مسلط تبدیل گشتە است را مدیون ا.م.ک.(و از جملە منصور حکمت) بود و با حل این مسالە، بعلاوە اینکە از ا.م.ک. نیز همچون کومەلە، هیچ علامتی از سکتاریسم مسلط بر دیگر جریانات چپ مشاهدە نمیشد، مانعی بر سر راە وحدت این دو تشکیلات حول یک برنامە مشترک وجود نداشت از این بگذریم کە “برنامە مشترک” (کە پس از تغییرات اندکی در برنامە ارائە شدە از سوی ا.م.ک. آمادە شدە بود) دارای ایرادات جدی‌ای بود (التقاط سوسیالیسم و “دولت دمکراتیک انقلابی” و مقدم داشتن ذهن و ائدئولوژی بر حرکتهای اجتماعی در توضیح انحرافات جنبش کمونیستی و … و ما در آن هنگام نتوانستیم و یا نخواستیم و یا فرصت نکردیم تشخیص‌شان دهیم)،… اما یک مشکل اساسی کە همانا کارگری شدن یعنی تبدیل شدن بە یک حزب کمونیست کارگری بود، همچنان بە جای خود باقی ماندە بود. حزب ما چند سال پس از تشکیل، هنوز در خارج از کردستان، نە تنها “اجتماعی” نشدە بود بلکە هیچ نشانەای از پیشروی نشان نمیداد و این امر بررسیهای تازە و راە حلهای تازە میطلبید. “(خطوط تاکید از من است).

صفحە ١٧: ” … بحثهای فوق و یا شبیە آن کە دنبال جوابهای درست و دقیق بە معضلات واقعی منطقە فعالیت خود و متکی بە نیروی اجتماعی خود ما باشد پس از کنگرەدوم یا ادامە پیدا نکرد و یا بە حاشیە رفت و بجای آن کار برای تشکیل حزب کمونیست و “تدارک انقلاب کارگران در سراسر ایران” بعنوان راە خلاصی از همە موانع و مشکلات در کردستان نیز، بتدریج بە مشغلە اصلی تئوریک ما تبدیل شد.“(خط تاکید از من است).

صفحە ١٨: ” … تشکیل حزب کمونیست مسیری را در پیش گرفت کە “عوامل مساعد فکری” بین دو تشکیلات بجای “عوامل مساعد اجتماعی” مبنای اصلی اتحاد تشکیلاتی آن قرار گرفت. و در همین رابطە بود کە بحث لزوم و عدم لزوم “پیوند” با طبقە کارگر در خارج از کردستان بعنوان پیش شرط تشکیل حزب پیش آمد و همە ما بر این توافق داشتیم کە این کمبودها را هم خود نیروی “همفکر” متحد شدە و یکپارچە ما در حکا بسی بهتر و پر دستاوردتر رفع خواهد کرد. (خط تاکید از من است).

هنگامیکە در کنگرە سوم کومەلە ” برنامە مشترک” تصویب میشد، بحثی بین ما و مرکزیت ا.م.ک. (منصور حکمت و حمید تقوایی و ؟) پیش آمد بر سر اینکە نام این برنامە، “برنامە برای حزب کمونیست” (نظر ما) باشد و یا “برنامە حزب کمونیست”(نظر آنها). منظور ما این بود کە این طی مدت زمان کافی در معرض اظهار نظر و پلمیک فعال تمامی نیروهای چپ قرار گیرد، هنگامی کە این پروسە طی شد بە تشکیل عملی حزب اقدام شود و آنگاە برنامە نیز نام “برنامە حزب کمونیست” بخود بگیرد. آنها با این استدلال کە وجود کلمە “برای” از یکسو در انظار دیگران تزلزل و تردید خود ما نسبت بە محتوای برنامە و مسالە تشکیل حزب را میرساند و از سوی دیگر آنها (ا.م.ک.) بهتر میدانند کە هیچ امیدی بە جزئی تغییری در دیگر چپها نمیتوان بست، مارا قانع کردند کە از پیشنهاد خود دست برداریم. از اینجاست و تقریبا از این هنگام است کە کومەلە نیز در برابر آن مرزبندیهای سکتاریستی و خشک و ملانقطی و سادەگرایانەای کە در چپ ایران (مخصوصا در میان فدائیان خلق) تحت عنوان مرزبندیهای “طبقاتی” مرسوم بود،  سپر میاندازد و بە مواضع و حرکات دیگری مغایر با ارزشهای گذشتە خویش ( مثلا حکا را تافتە جدا بافتە تصور کردن) میدان رشد میدهد. ” (این خط تاکید از من است). 

 

صفحات ٢١ – ٢٠ : ” ما در کنگرە دوم کومەلە در سال ۶٠ ‌قطعنامەهائی صادر کردیم کە بار سوسیالیستی آنها تفسیر بردار بود و میشد – حتی اگر خود ما چنین نیتی نداشتیم – از آنها کم التفاتی بە بعضی مسائل و مطالبات فوری و دمکراتیک را نتیجە گرفت ( مانند انتقاد منصور حکمت از ما کە چرا مسالە ملی را مسالە حیاتی خود بە حساب نیاوردەایم). اما در واقع نگرشی معیوب مذکور اساسا و عملا در جای دیگری و در عرصەهائی بروز یافت ( و در “تکامل” خود بما صدمە زد) کە هیچکدام از ما تشکیل دهندەگان حزب نە بدان آگاە بودیم و نە ممکن بود کە بدان آگاە شویم؛ زیرا ظاهرا داشتیم طبق اصول مارکسیستی عمل میکردیم. و این همانا نفس و تشکیل و نحوە تشکیل دادن حزب کمونیست بود.

ما مجتمعین بدور ” برنامە حزب کمونیست”، در تقابل و تفاوت با دیگر چپها و در رجوع بە “مارکسیسم اصیل”، بە یک همسوئی سیاسی و نظری رسیدە و خود را تنها نیروی شایستە و مصمم در راە دموکراسی و سوسیالیسم میدیدیم. ما میخواستیم در آیندە( آیندەای نە چندان دور از دسترس نمیدیدیم) از طریق انقلاب کارگری جامعە ای سوسیالیست بنا کنیم. برای اینکار حزب کمونیست لازم بود. پس بر اساس چنین دیدگاهی هیچ چیز از این “طبیعی” تر نبود کە تشکیل و تقویت حزب در اولویت همە امور قرار گیرد و نتیجتا معضلات واقعی و فوری ( مسائل اجتماعی، سیاسی و نظامی در کردستان، مسالە تفرقە چپ در کل ایران، نحوە سازماندهی تشکیلات مخفی و رسیدگی فوری بە وضعیت خطیر آن در هنگام، نحوە تبلیغات واقعا تودەای و…) بە حاشیە برود.” (خط تاکید از من است).

 

بە سند (۵) ” سێ ساڵ لە گەڵ ئیبراهیم عەلیزادە سکرتێری کۆمەڵە” مراجعە میکنیم:

 صفحە ٧۶: ” آنچەکە برای کنگرە اول مهم بود این بود کە مثل تشکیلات از حرکت انقلابی آنزمان کە در جریان بود عقب نیفتد و خصوصا در کردستان نقش رهبری کردن را ایفا کند.” 

صفحات ٩٠ – ٨٩ : ” … همینجا خاطرەای را برایتان بازگو میکنم. جلسە اول کنگرە اول در شهر نقدە بود. آنزمان هنوز کردستان در مقایسە با سایر نقاط ایران آرام بود. ما نگران بودیم مبادا کردستان از روندی کە شروع شدە بود عقب بیفتد. در جلسات کنگرە خبردار شدیم کە توتونچیان بانە تصمیم گرفتەاند امسال محصولات خود را بە دولت ندهند. بیاد دارم کاک فواد گفت: ” بە نظر من کاری کە آنها شروع کردەاند اکنون از ادامە کنگرە برای آیندە کردستان مهمتر است، پیشنهاد میکنم کنگرە را چند روز عقب بیندازیم و آن حرکت را بە پیروزی برسانیم”. بیشتر ما از آن پیشنهاد تعجب کردیم.  اما او روی پیشنهادش مصر بود و همە ما را متقاعد کرد و بعدا روشن شد کە جهت او درست بود. دو هفتە بعد کنگرە را در شهر سنندج ادامە داد. آن خاطر نمونە کوچکی بود، ما خود را انقلابی میدانستیم در هر جایی حرکتی وجود داشت، شرکت در آنرا وظیفە خود میدانستیم و بە راستی ویژەگی در کومەلە بود، همیشە نظر و تئوری بە اندازە احساس انقلابی و ضرورت ادغام شدن در زندگی و مبارزە همگانی نقش نداشتە است. والا اگر تئوریهای آن دورە مورد بحثمان زیاد نقش داشتند، ما را بە جایی دیگر میبردند.” (خط تاکید از من است).

 

اما در دورە بعد چی؟ تئوریهای م.ح. ما را بە جایی دیگر نبرد؟

 

صفحات ١٣۶ – ١٣۵ : ” … بحث بر سر ضرورتش نبود، بحث بر سر این بود کە آیا شرایط تشکیل حزب فراهم شدە؟ ابزار تشکیل این حزب آمادەست؟ ما فکر میکردیم کە برای تشکیل حزب چند شرطی لازم است برنامەای کمونیستی، حداقلی از نفوذ اجتماعی، رهبری و تعدادی کادر کمونیست. آنزمان فکر نمیکردیم کە همە شرایط بطور کامل فراهم شدە، ولی بە خاطر شرایط بعد از انقلاب در ایران و سرنوشتی آن انقلاب پیدا کردە بود و شرایطی کە دامنگیر نیروهای چپ و کمونیست شدە بود، فکر میکردیم کە باید عجلە کرد برای اینکە جلو تفرقە و پراکندەگی کادرهای آن جنبش را گرفت.” (خطهای تاکید از من است).

 

بار دیگر بە چند جملە از ” تاریخ بازندە بخش چهارم”(۴)  صفحە ١٨ مراجعە میکنیم. “…  آنها با این استدلال کە وجود کلمە “برای” از یکسو در انظار دیگران تزلزل و تردید خود ما نسبت بە محتوای برنامە و مسالە تشکیل حزب را میرساند و از سوی دیگر آنها (ا.م.ک.) بهتر میدانند کە هیچ امیدی بە جزئی تغییری در دیگر چپها نمیتوان بست، مارا قانع کردند کە از پیشنهاد خود دست برداریم.” (خط تاکید از من است).

 

از طرفی جلو تفرقە و پراکندگی کادرهای جنبش چپ را گرفتن یکی از دلایل عجلە در تشکیل حکا بود و از طرفی دیگر ا.م.ک. آنها را قانع کردە بود کە هیچ امیدی بە جزئی تغییری در دیگر چپها نمیتوان بست!  از آنجا کە قبل از ضربات و حملەهای رژیم ج.ا. بە نیروهای چپ، کومەلە و ا.م.ک. رسما با اکثر سازمانها و گروهای چپ و کمونیست تماس گرفتند، و از آنها برای شرکت در پروسە تشکیل حکا دعوت کردند، اما اکثر قریب بە اتفاق آنها نە تنها دعوت را نپذیرفتند بلکە هر کدام از زاویەای و بدلیلی با تشکیل حکا مخالفت کردند، بە عهدە گرفتن و انتظار جلوگیری از پراکندگی کادرهای جنبش چپ بیشتر آرزومندانە بودە تا واقع بیننانە. بە غیر از ا.م.ک هیچ سازمان و گروهی بە این پروژە ملحق نشدند بلکە افرادی از سازمان پیکار و یکی از انشعابات سازمان چریکها(آرخا) بە حکا پیوستند.

 

صفحە ١۴٠ : ” قبلا توضیح دادم برایتان، کە کومەلە از ابتدایی تشکیلش هرگز خود را مثل تشکیلاتی محلی معرفی نکردە. بە همین خاطر چشم اندازی برای تشکیل حزب کمونیست کردستان وجود نداشتە. ” (خط تاکید از من است).

 

عجبا!  لطفا بار دیگر این سوال از کاک فواد و جوابش را در سند (١) بخوانید.

سوال : … دیدگاه‌ و نظرت در مورد حزب کردستانی ؟

کاک فوئاد :  حزب کردستانی! حقیقتا ، آن مسئله‌ هنوز در بین خودمان  بطور کلی  حل نشده‌ است. متوجه‌ هستید! دو دیگاه‌ در بین ما مطرح است. من‌ شخصا معتقدم (رفیق، در این موردعقیده‌ شخصی ام را بیان میکنم ) که‌ اساسا باید حزب کمونیست ایران تاسیس شود .منتها حق مسلم خلق کرد  نیز هست که‌، حزب کمونیست کردستان داشته‌ باشد. و شرایط و تحولات تاریخی، تعیین میکند که‌  مردم کردستان، حزب مستقل کمونیست  کردستان را، درست بکند یا نکند، در این راستا، مثلا این یکی از موضوعاتی است که‌ در بین ما وجود دارد. باید بشیوه‌ ای این موضوع،  در بین خودمان حل شود. (خط تاکید از من است)

دوبارە بە ” سێ ساڵ لە گەڵ ئیبراهیم عەلیزادە سکرتێری کۆمەڵە”(۵) بر میگردیم.

صفحات ١۴۶ – ١۴۵ : ” در مورد سهم کاک عبداللە علاقەمندم کە مقداری معلومات در اختیارتان قرار دهم. سنگ بنای حکا در کنگرە دوم کۆمەڵە بنا نهادە شد. اکثر قریب بە اتفاق ‌قطعنامەهای کنگرە دوم دستخط کاک عبداللە هستند. کاک عبداللە در مباحث مربوط بە بە برنامە حکا با نمایندەگان ا.م.ک. دور و نقش اول را داشتند. مقالات مهم نشریە پیشرو کە زمینە ساز تشکیل حکا بودند از طرف کاک عبداللە نوشتە شدەاند. … کاک عبداللە در نامەای داخلی کە بە اسم “شێرکۆ” امضا کردە، محتوای آن نامە عبارت است از کە ضروری است در تشکیل حکا منتظر هیچی غیر از اساسنامە و تنظیم روابط داخلی نباشیم.”

بە سند (۶) ” پێنج ساڵ لە گەڵ عەبدوڵڵای موهتەدی سکرتێری کۆمەڵەی شۆرشگێڕی زەحمەتکێشانی کوردستانی ئیران” مراجعە مکنیم:

صفعە ٧۵ : “سوال: با این وصف اهمیت تشکیل حکا در آنزمان چی بود؟ فکر میکردیم حکا میتواند بە چپ ایران کمک کند.{ مگر ا.م.ک. شما را قانع نکردە بودند کە هیچ امیدی بە جزئی تغییری در دیگر چپها نمیتوان بست؟}.   آخر درک و فهم آنزمان متفاوت بود. باید تحلیل کرد کە چرا اینطور فکر میکردیم. در وهلە اول از همان ابتدایی تشکیل کۆمەڵە در دهە ۶٠ میلادی خیلیها مثل ما در کۆمەڵە بر ضرورت تشکیل حکا تاکید میکردند. اما از شما چە پنهان، ما چون ستم ملی را درک و فهمیدە بودیم آنرا نادیدە نمیگرفتیم. یعنی میگفتیم این تا زمانی است کە کردستان بخشی از ایران است، اگر مبارزات سیاسی طوری پیش رفت کە کردستان نیاز داشتە باشد یا اگر حالت و شرایط بخصوصی پیش آمد، احتمال دارد حزب کمونیست کردستان را تشکیل دهیم.”

آیا بە غیر از سخنان کاک فواد در تیر ماە سال ١٣۵٨ در مهاباد سندی در کۆمەڵە موجود است کە بە امکان تشکیل حزب کمونیست کردستان کوچکترین اشارەای کردە باشد؟

صفحە ٨٣ : ” حزب کمونیست پیوند کۆمەڵە با چپ ایران را بە هم زد، کادرهای حکا در تهران از کادر و اعضایی کۆمەڵە بودند. سوال: چە احتیاجی بە آن داشتید؟ عبداللە مهتدی: این بیشتر برمیگردد بە مباحث و دیدگاهای کە طرح کردیم، اما بە غیر از کۆمەڵە آنچە با خود آورد نە جنبش کارگران، دانشجویان، روشنفکران و نە مردم فارس بود، نە تهران را با خود داشت نە استاد دانشگاە، نە کارگر کارخانە نە فعالین قدیمی چپ با خود نداشت. عجیب است بگذار بگویم، بە این خاطر میگویم حکا محصولی نبود،کە حزب کمونیستی بزرگ باید میبود، هر کسی در محل خود اجتماعی میبود و جنبش و مردم را با خود میداشت، اینها را تحلیل میکردی و ائتلاف و وحدتی را در میانشان بوجود میآوردی، اما اینطور نبود، نفوذ اجتماعی فقط در کردستان بود، بقیە هیچی نداشت… بە این خاطر میگویم حکا از ادغام چندین جنبش بزرگ سراسری و محلی شکل نگرفت، یک جنبش بود آنهم در کردستان بود و کۆمەڵە در راس آن قرار داشت، جنبشی دیگر در صحنە نبود.” (خط تاکید از من است).

آیا اینها چیزی غیر از  نظراتی است کە کمتر از دو سال قبل از تشکیل حکا در تیر ماە ١٣۵٨ کاک فواد در نظر داشت  و مثل یکی از پیش شرطهای وحدت با سازمان و جریانهای سیاسی چپ دیگر طرح کردە بود و کاک عبداللە هم در جلسە حضور داشتە؟ آیا وحدت کۆمەڵە با ا.م.ک. “کنفرانس وحدت” ی در ابعاد بسیار کوچکتر و در شرایط بسیار نامناسبتر و دشوارتری نبود؟ سازمانهای چپ ایران در شرایط آرامتر و بە دعوت رسمی کۆمەڵە و ا.م.ک. برای تشکیل حکا نە گفتند. بعدا همە مورد هجوم وحشیانە ج.ا. قرار گرفتند و بسیاری از آنها دستگیر و اعدام شدند و بقیە بە درست برای حفظ جان خود مخفی شدە و یا بە خارج از کشور مهاجرت کردە. علاوە بر اینها ا.م.ک. رهبری وقت کومەلە را قانع کردە بودند کە هیچ امیدی بە جزئی تغییری در دیگر چپها نمیتوان بستحکا بە داد چپ ایران نرسید و یا بە عبارت دیگری چپ ایران حکا را ناجی خود ندانستند. اما ایمان آوردن کۆمەڵە بە مسلح شدن بە تئوری و برنامە ا.م.ک (صرفنظر از صحت و سقم تئوریها) و تشکیل حکا از بالا در توافق با رهبران گروهی کوچک بدون نفوذ اجتماعی، تغییر جهت کومەلە در تعیین اولویتهای سیاسی و تشکیلاتی بود کە بزرگترین ضربە را بە کۆمەڵە زد.

در بخشهای نقل شدە از اسناد مورد مراجعە در این نوشتە میتوان تفاوتها و تشابهات را در بارە سیر تحول ایدە تشکیل حکا و تعیین اولویتها در این راستا در کۆمەڵە را مشاهدە و مورد قضاوت قرار داد. ‌قضاوت من این است:

طبق منبع شمارە ١ طرفدار وحدتی از پایین با سازمانهایی کە در منطقە فعالیت خود دارایی نفود اجتماعی و در پروسەای از فعالیت سیاسی و تشکیلاتی مشترک زمینە آن فراهم شود، است. مباحث نظری برای پاسخگویی بە مسائل مشخص انقلاب ایران و جهان نیز  باید در بطن این همکاری و پروسە پیش رود.

 منابع شمارە ٢ و ٣ بە شیوەای آشکار و صریح مدافع و بیان کنندە تغییر جهت سیاسی بنا بە خواست، تسلط نظری و فکری، رهبری ا.م.ک.  و پذیرش این خواست از طرف رهبران کومەلە برای توافق از بالا با رهبران بر سر ایدەها از جملە تشکیل حکا حول برنامە و عواقب این تغییر جهت سیاسی است.

منبع شمارە چهار ضمن نقد از دیگاە حاکم بر مصوبات کنگرە دوم کومەلە از رفتن بە عمق مطلب تا آخر خوداری کردە است. بە این شیوە با تغییر جهت سیاسی و تشکیلاتی در کومەلە  هر چند موفق بە دست نشان کردن دستاوردی مثبت نشدە است،”نرم و ملایم” برخورد میکند و امتیازاتی میدهد.

منابع شمارە ۵ و ۶ : عمدتا در نوشتە نشدەهای این اسناد بە شیوەای نیمە پنهان از دو جهت متفاوت کم و بیش تلاشی مشترک برای اینکە طوری وانمود کنند کە ایدە تشکیل حکا در کۆمەڵە از اول تاکنون همان مسیر طبیعی خود را پیمودە است، مشهود است. طبق این تلاش کومەلە در تعیین اولویتهای سیاسی و تشکیلاتی در کنگرە دوم بە جهتگیریهای قبلی خود پشت نکردە، گویا در پیمودن همان مسیر کم و کاستیهای داشتە است. انگار تضعیف گرایش طرفدار وحدت از پایین با سازمانهای صاحب نفوذ اجتماعی و غالب شدن گرایش طرفدار اولویت بە وحدت از بالا و با بە تواقق رسیدن رهبران با گروهی بدون نفوذ اجتماعی بر سر برنامە حکا،  موجب تغییر جهت سیاسی در کۆمەڵە نشد. این دو سند بیهودە تلاش میکنند کە تنها مسئولیت کارهای مثبت را بعهدە بگیرند و خود را از شر شکستها خلاص کنند.

 بطور خلاصە در کۆمەڵە دو دیدگاە در رابطە با مسائل، از جملە چگونگی پیوند و گسترش نفوذ اجتماعی و وحدت با سازمانهای دیگر وجود داشتە. گرایش اول در دورە قبل از کنگرە دوم  غالب بود کە اولویت را بە پاسخ گویی سازماندهی مبارزات تودەای و همگانی موجود در جامعە میداد و مباحث نظری را در رابطەای مستقیم و در خدمت امر سازماندهی مبارزات مردم میدید. کاک فواد یکی از مبتکران، صاحب نظران و سازماندهندەگان این گرایش بود. گرایش دوم طرفدار شدید وحدت از بالا و بە تواقق رسیدن رهبران با گروهی بدون نفوذ اجتماعی بر سر برنامە حکا بود. این گرایش عملا بعد از جانباختن کاک فواد و رسما از کنگرە دوم سکاندار کۆمەڵە شد. این گرایش نە تنها نتوانست سازمانها و جریانهای چپ ایران را در حکا جمع کند بلکە کۆمەڵە را متلاشی کرد و رفقایی با ٣ تا ۴ دهە مبارزە مشترک را بە دشمنی با همدیگر سوق داد. گرایش و جهتگیری هر نوع فعالیتی عمدتا و اساسا در افکار و موضعگیرها، رفتار و کردار اشخاصی کە در موقعیت کلیدی و رهبری آن فعالیت قرار دارند بە شیوەای برجستە خودرا نشان میدهد.

اگر کلمات زیبایی کە در مورد تحولات ایدە حکا در کومەلە کە در تعدادی از این اسناد با مهارت نسبی خاصی، هدفمند و از قبل فکر شدە بە شیوەای دلبخواە و مطلوب امروز در کنار هم ردیف شدە، نتوانند اذهان کنجکاو و موشکاف را از نتایج عملی، سیاسی و اجتماعی این دو گرایش منحرف کند و بە روح حاکم بر انسانهای کە اگر نە بطور مطلق بلکە عمدتا یکی از این دو گرایش را نمایندەگی کردە، بنگریم. میتوان گفت:

گرایشی عاشق انسان و رهایی انسان از هر نوع ستمی است. در این راە از هیچ کاری حتی فنا شدن و فداکردن جان خود برای رهایی معشوقش کە همان انسانیت است، کوتاهی نمیکند. این گرایش درمبارزە انسان برای رهایی از ستم با مردم رابطەای دوطرفە و همتراز  برای خود قائل است. با مردم همفکری و همکاری میکند و ارزشهای انسانی را در تک تک افراد میبیند. هیچ تئوری و برنامەای نمیتواند این خصوصیت والایی انسانی را از آنها بگیرد. هزاران کادر و پیشمرگ کومەلە چە در سنگرهای مقاومت برای دفاع از کرامت انسانی مردم کردستان و چە در زندانهای ج.ا اعم از جانباختە، معلول و زندە از زمرە این انسانهای عاشق هستند. گرایش دیگری بجای عشق بە انسانها و رهایی آنها، بە انسانها مثل ابزار رسیدن بە امیال خویش نگریستە و بە این خاطر بە انسانها دلبستگی دارد. دلبستگی برای بە تصاحب در آوردن افکار، نیرو و شخصیت انسانها است. علیرغم اینکە در مورد خود چە فکر میکنند و چە میگویند نتیجە عملی و نهایی دلبستگی آنها رهایی انسان نیست بلکە دست بدست شدن قدرت است. 

استکهلم ١۶ – ٠١ – ٢٠١١

توجە: در ترجمە بخشهای نقل شدە از منابع کردی بە فارسی روی بیان محتوایی آنها و حفظ امانتداری فکوس شدە نە ترجمە کلمە بە کلمە آنها. سە تا از منابع از گفتار شفاهی بە نوشتار تبدیل شدەاند کە در نقل قولها هم قابل مشاهدە میباشند.

منابع:

١- ” کاک فوئاد ڕێبەر، سیاسەتمدار و زانایەکی سیاسی” چاپ دوم، چاپخانە باقر، کۆڵن ٢٠٠٧. رەشاد موستەفا سولتانی شابەک  ٢-٠-٩٧۶۴۶٢-٩١

٢- ” نقدی بر نظرات کومەلە، ‌قطعنامەهەی کنگرە دوم کومەلە جلوەای از برخورد شماتیک” تکثیر از هواداران سازمان www.iran-archive.com وحدت کمونیستی در اروپا.

٣-” تاریخ زندە، کردستان چپ و ناسیونالیسم”  حسین مرادبیگی (حمەسور) انتشارات نسیم. جولای ٢٠٠۴، شمارە سریال ٩-٠٧٠٨۶۶-٩١  X

۴-” تاریخ بازندە (نقدی بر “تاریخ زندە” نوشتە حسین مرادبیگی)  “تئوری” در برابر انسانیت، بخش چهارم ، شعیب زکریائی

۵-” سێ ساڵ لە گەڵ ئیبراهیم عەلیزادە سکرتێری کۆمەڵە” بەهەمن سەعیدی، چاپی یەکەم ٢٠٠٩، ژمارەی سپاردن ١۵٢٧

۶-” پێنج ساڵ لە گەڵ عەبدوڵڵای موهتەدی سکرتێری کۆمەڵە شوڕشگێڕی زەحمەتکیشانی کوردستانی ئیران، بەهمەن سەعیدی، ٢٠١٠ چاپی یەکەم