عملکرد رهبران سیاسی کرد ایران در سال ٢٠١٠ , بخش سوم: خالد عزیزی رهبر حزب دمکرات کردستان

مرداد سال ۱۳۲۴ ، قاضی محمد ،ملقب به‌ پیشوا، بعد از بازگشت از باکو، با صدور بیانیه‌اى، فرمان  تأسیس حزبی را صادر می کند که‌ در واقع هدف از آن احقاق حقوق محلی برای ملت کرد و تا حدودی هم دمکراسی برای ایران بوده‌ است. حزبی که‌ خود را ناسیونالیزم می خواند و ما آنرا بعنوان حزب دمکرات کردستان (ایران)می شناسیم. بهمن ۱۳۲۴، قاضى محمد رهبر حزب دمکرات کردستان،  تشکیل جمهورى کردستان را اعلام می کند  و مجلس ملى کردستان  بلافاصله‌ وى را به ریاست جمهورى کردستان بر می گزیند، اما خروج نیروهای روسیه‌ از ایران کافی بود تا جمهوری تازه‌ متولد شده‌ کردستان  در برابر نیروهای دولتی ایران تسلیم شده‌ و با اعدام  رهبر و دو تن از چهره‌های مطرح جمهوری کردستان ، عملا عمر آن نیز به‌ پایان برسد.
مرگ قاضی هر چند ضربه‌ای کشنده‌ برای حزب دمکرات کردستان محسوب می شود، اما فعالیت اعضاء این حزب ادامه‌ پیدا می کند و با از سر گذراندن فراز و نشیبهای بسیار، بالاخره‌ این حزب به‌ رهبری عبدالرحمن قاسملو بار دیگر بعنوان حزبی مدرن پا به‌ عرصه‌ سیاسی ایران می گذارد .هرچند انشعابات متعدد  و وجود اختلاف نظرهای عمیق در حزب دمکرات کردستان چیز تازه‌ای نیست و همواره‌ با این حزب عجین بوده‌ است ، اما بعد از ترور عبدالرحمن قاسملو و صادق شرفکندی این اختلاف نظرها وارد مرحله‌ تازه‌ای می شود و در نهایت حزب دمکرات نمی تواند یکپارچگی خود را حفظ نموده‌ و ناچار به‌ قبول انشعابی می شود که‌ بسیاری از تحلیلگران بر این باورند اتحاد مجدد انها محتمل به‌ نظر نمی رسد.

 سال ۲۰۰۶ میلادی شماری از رهبران حزب دمکرات کردستان ایران به‌ رهبری آقای عبدالله‌ حسن زاده‌ در اعتراض به‌  عملکرد جناح موسوم به‌ آقای مصطفی هجری که‌ به‌ گفته‌ انها ، جناحی اقتدارگرا و تمامیت خواه‌ بوده‌ است ، جدا می شود و حزب دمکرات کردستان را تشکیل می دهند. رهبران جدا شده‌ از حزب دمکرات کردستان ایران بعد از انشعاب وعده‌ تغییر و تحول می دهند. آنان در اولین کنگره‌ بعد از انشعاب، فردی را بر رهبری حزب دمکرات کردستان بر می گزینند که‌ شاید تا قبل از آن کمتر شناخته‌ شده‌ بود و بیشتر در محافل حزبی و نه‌ در میان اقشار مردم نامی از او برده‌ شده‌ بود.

رهبر جوانی که‌ تنها یک دوره‌ سابقه‌ عضویت در کمیته‌ مرکزی حزب دمکرات را در کارنامه‌ خود دارد و پیشتر نیز یکی از اعضاء فعال سازمان کمونیستی کومه‌له‌ محسوب می شده‌ است. او بیشتر دوران فعالیت سیاسی خود را در کشورهای اروپایی و آمریکا، آنهم  بعنوان نماینده‌ حزب گذرانیده‌ و به‌ آسانی بر بسیاری از کادرهای مجرب و کهنه‌کار حزب دمکرات  پیشی می گیرد و عملا رهبری حزب را از آن خود می سازد.

این رهبر جوان کسی نیست جز آقای خالد عزیزی.

او می خواهد تحولی انقلابی صورت دهد ،اما بدون در نظر گرفتن فاکتور اصلی آن که‌ انهم تحول در عرصه‌ عمومی است.

     آقای خالد عزیزی در روستای از توابع شهرستان نقده‌ متولد شده‌ است. او به‌ هنگام انقلاب سال ۵۷ در دانشگاه‌ تبریز دانشجو بوده‌ است. بعد از انقلاب ۵۷ دانشگاه‌ را رها می کند و به‌ صفوف پیشمرگهای کردستان می پیوندد. سال ۱۹۸۶ به‌ اروپا عزیمت می کند و در سال ۱۹۹۵  موفق به‌ اخذ مدرک فوق لیسانس در رشته‌ علوم سیاسی می شود.

آقای عزیزی را نه‌ میتوان جزیی از پرچمداران موج دوم تجدد که‌ مبتنی بر سازماندهی، وحدت گرایی، تنوع گرایی ،ملیت و … دانست و نه‌ از حامیان موج سوم تجدد که‌  در پی زدودن محدودیتهای دولت گرایی و ناسیونالیسم تلاش می کنند،  پنداشت.

 او شخصیتی متفاوت از رهبران گذشته‌ و حال کردستان را از خود به‌ نمایش گذاشته‌ است. شاید اظهار نظرهای سوال برانگیز این رهبر جوان دلیلی بر این مدعا باشد.

 آقای عزیزی بخوبی می داند،  وی رهبر حزبی سیاسی است که‌ تحت حمایت قانون از حکومت انتقاد نمی کند و یا اینکه‌ در صورت کسب آراء اکثریت مردم، قدرت سیاسی  و اداره‌ امور کشور را در دست نمی گیرد  ، بلکه‌ او رهبری حزبی را بر عهده‌ گرفته‌ که‌ امکان بدست آوردن قدرت از طرق مسالمت امیز تقریبا زیر صفر به‌ نظر می رسد . او نیک می داند اپوزسیون قانونی تنها در کشورهای دمکرات ظهور می کنند و دولتهای توتالیتر هیچگاه‌ اجازه‌ تنفس به‌ مخالفین نخواهند داد. او در مصاحبه‌ای با آقای عنایت فانی در برنامه‌ بعبارت دیگر صراحتا می گوید:”

تا آنجا که به اصول برمی گردد، حزب دمکرات همیشه موافق این بوده که مسایل کردستان که مسایل سیاسی هستند از طریق گفت و گو با دولت مرکزی حل شود. حالا اگر این جمهوری اسلامی است با آقای خامنه ای و آقای احمدی نژاد که این استعداد را مطلقا ندارد، یا یک جمهوری اسلامی است با آقای کروبی و خاتمی و موسوی یا یک سیستم دیگر حکومتی است.

بنابراین به لحاظ اصولی مذاکره با دولت مرکزی درست است، منتهی جمهوری اسلامی ایران این استعداد را ندارد. اگر ما به مذاکره نگاه کنیم، طبعا مذاکره اشکال مختلفی دارد. استراتژی حزب دمکرات کردستان، یک ایران فدرال است. اگر یک روزی قرار باشد دولت مرکزی، صرف نظر از هر هویتی که دارد، مسایل قانون اساسی را محور مذاکره با کردها قرار بدهد و از این راه دولت بتواند مشکلات سیاسی کردستان را به شکلی حل کند، ما آن را خوب و مثبت می دانیم”.

 دبیر کل حزب دمکرات کردستان،در مصاحبه‌ با بی بی سی  قانون اساسی ایران را محور حل مشکلات مردم کردستان میداند، اما زمانیکه‌ از وی سوال می شود  چگونه‌ است قانون اساسی که‌ فدرالیسم را در خود نگنجانده‌ می تواند محور حل مشکلات باشد، می گوید:” تا آنجایی که به قانون اساسی برمی گردد، دولت خودش موظف است که قانون اساسی را به مرحله اجرا بگذارد، موظف است که از طریق قانون اساسی به حقوق مردم توجه داشته باشد، منتهی اگر جمهوری اسلامی یا هر دولت مرکزی دیگری به بند ۱۹ قانون اساسی که به حقوق قومیت ها و ملیت ها و تساوی حقوق همه می پردازد یا بند ۱۵ که به حق تحصیل به زبان مادری می پردازد توجه کند و بخواهد به ما گوش کند، ما برنامه خود را داریم. منتهی خود دو این بند نمی تواند محور مذاکره ما با دولت مرکزی باشد”.

 آقای عزیزی معتقد است که‌ میدان فعالیت سیاسی حزب دمکرات کردستان، ایران است و آرزو می کند به جای آنکه رهبری آنها در کردستان عراق باشد، در داخل ایران فعالیت نمایند . وی غیر قانونی بودن حزب دمکرات کردستان  در ایران را دلیل این عدم حضور در ایران می داند و صراحتا می گوید:” تا زمانی که ما قانونی نباشیم، نمی توانیم در داخل ایران فعالیت داشته باشیم”.

 او در پاسخ سوال  خبرنگار بی بی سی که‌ می پرسد، “تلاش شما در این جهت است که از طریق اعلام آمادگی برای مذاکره یا کنار گذاشتن مبارزه مسلحانه تلاش کنید که دولت مرکزی در ایران شما را به عنوان یک حزب قانونی قبول کند”، می گوید:”ما همیشه در این جهت تلاش کرده ایم. بعد از انقلاب هم این تلاش را داشته ایم و الان هم این تلاش را داریم. می خواهیم به مردم ایران به سازمان ها و احزاب ایرانی، به طیف های مختلف ایرانی بگوییم که مردم کردستان جنگ دوست نیستند، اهل صلح و گفت و گو هستند و می خواهند مسایلشان از طریق مذاکره و گفت و گو حل شود؛ منتهی جمهوری اسلامی ایران این را قبول ندارد، نمی تواند این واقعیت را قبول کند”.

در این میان نمی توان از جایگاه‌ معنوی و کاریزماتیک آقای عبدالله‌ حسن زاده‌ در این حزب غافل بود. شاید اگر تدابیر معقول و دوراندیشی این سیاستمدار کهنه‌کار نبود، چه‌ بسا افکار عمومی چه‌ در میان اعضاء حزب و چه‌ در میان هوادارن آن در داخل کشور به‌ سمتی سوق داده‌ می شود که‌ تردیدها جای باورها را می گرفت و گمانه‌زنیها به‌ یکی از اصول تبدیل می گردید. هر زمان آقای خالد عزیزی از گفتگو با جمهوری اسلامی ایران سخن گفته‌، این آقای حسن زاده‌ بوده‌ است که‌ با بینشی والا چه‌ در قالب مقاله‌ و چه‌ با برگزاری مصاحبه‌ ، آنهم نه‌ بطور مستقیم در رد سخنان آقای عزیزی بلکه‌ با تیزهوشی و بدور از آسیب رساندن به‌ رهبر جوان حزب ، این استراتیژی را زیر سوال برده‌ و انرا مردود دانسته‌ است.

 آقای عبدالله‌ زاده‌ صراحتا بیان می دارد:” به‌ اعتقاد من بزرگترین اشتباه‌ تاریخی حزب دمکرات کردستان  که‌ در واقع توسط رهبری این حزب صورت پذیرفته‌، باور او به‌ مذاکره‌ با جمهوری اسلامی ایران بوده‌  ، بطوریکه‌ به‌ صورت مخفیانه‌ با آن به‌ مذاکره‌ می نشیند و نتیجه‌ ان از دست دادن  دکتر قاسملو  می باشد” .

واقعیت این است که‌ بخش عظیمی از جامعه‌ کردستان ایران  را جوانان و دانشجویان تشکیل می‌دهند که خود نیرو و عامل اصلی مبارزه‌ و کاتالیزور بنیاد دمکراسی محسوب می شوند. این جوانان با نگرش عمیق و بررسی عملکرد احزاب سیاسی  و با توجه‌ به دیدگاه‌ها و عقاید و مشی سیاسی خویش به همکاری و فعالیت در احزاب مختلف همت می‌گمارند. در این میان حزب دمکرات کردستان چه‌ میزان بر این مهم واقف بوده‌ و چه‌ سیاستی را به‌ منظور جذب این قشر از جامعه‌  اتخاذ نموده‌ است؟

مسلما احزاب سیاسی با تکیه‌ بر خرد جمعی می توانند توفیق خود را افزایش دهند و زمینه‌ ائتلاف گسترده‌ را فراهم آورند . حزب دمکرات کردستان به‌ رهبری آقای خالد عزیزی این اصل را تا چه‌ اندازه‌ سر لوحه‌ کار خود قرار داده‌ و برای آن تلاش نموده‌ است؟

 تردیدی نیست حزب دمکرات کردستان دارای پتانسیل بسیار زیادی در زمینه‌های جذب جوانان ، خلق فضای مناسب برای گفتگو، تحمل پذیری، ارتقاء نقش زنان در عرصه‌های سیاسی، دخیل نمودن جوانان در سیاستهای کلان، و ….، اما سوال این است، این حزب آیا از همه‌ پتانسیلهای خود استفاده‌ بهینه‌ نموده‌ است؟ آیا حزبی که‌ خود را پرچمدار دمکراسی در ایران می داند به‌ زنان همچون بخشی عظیم از جامعه‌ پویای ایران بهاء داده‌ است؟

حزب دمکرات کردستان ایران همچون سایر اپوزسیونهای دیگر دارای شبکه‌ای ماهواره‌ای به‌ نام کردکانال است، شبکه‌ای که‌ بیشتر به‌ انعکاس سیاستهای حزب پرداخته‌ است. شاید  در عصر حاضر دیگر نیازی به‌  تحقیق در مورد فواید   ماهواره‌ نباشد ، چراکه‌ همه‌ می دانند ،  رسانه ای ارتباط جمعی است و از این رو، اهمیت ویژه ای دارد. این رسانه، یکی از پل های ارتباطی میان مخاطب و سیاست، نظام، اجتماع، اخبار و حوادث شمرده می شود.به‌ آسانی می توان گفت  تلویزیون یک الگوی یادگیری اجتماعی است . همه‌ و یا بهتر است بگویم اکثریت مردم از آن می آموزند و به آن عمل می کنند. این رسانه، وسیله ای برای همسان کردن نگرش ها و رفتار مخاطبان است. آقای خالد عزیزی در هیچ یک از سخنرانیهای خود به‌ تحلیل این مقوله‌ مهم نپرداخته‌ و حتی سراغ نداریم در جای انرا نقد نموده‌ باشد. آیا براستی به‌ نظر این رهبر حزب دمکرات کردستان ، تلویزیون کردکانال عاری از عیب بوده‌ و نقدی بر عملکرد آن ضروری به‌ نظر نمی رسد؟

 این شبکه‌ ماهواره‌ای همچون سایر شبکه‌های دیگر اپوزسیون هیچگاه‌ نتوانسته‌،  مخاطبین خود را بوسیله‌ برنامه‌های خود از زیر بار فشارهای روانی خارج سازد و به‌ جز مواردی معدود از مجریانی استفاده‌ نموده‌ که‌ حتی به‌ زبان مادری خود نیز تسلط کامل ندارند چه‌ برسد به‌ زبان دوم.  

آقای خالد عزیزی در سیاست عمومی حزب توانسته‌ از خود رهبری توانا معرفی نماید ، اما وی در اتخاذ سیاستهای کلان حزب موفقیت چندانی کسب نکرده‌ است.

او هر چند به‌ علم سیاست اشراف کامل دارد و دیپلوماسی را بهترین گزینه‌ در حل مشکلات و مسائل مربوط به‌ مردم می پندارد اما فاکتورهای اصلی سیاستهای کلان که‌ باید بخوبی رعایت شوند کمتر در سخنان وی مشاهده‌ می شود . او در تعیین پیش فرضها، ابزارهای نظری، تعادلی بودن سیاستهای عمومی، میزان ریسک پذیری و از همه‌ مهمتر تعیین اولویت زمانی برای سیاستهای کلان کمتر موفق بوده‌ است. 

در دنیای امروز ، یکی از مهم‌ترین شاخص‌های تأثیرگذار بر جوامع، عنصر مدیریت است که شکل مطلوب آن مدیریت همراه با رهبری تلقی می‌شود. رهبری یکی از مفاهیم بنیادین اداره جامعه بوده و با تحولات اجتماعی همراه است، زیرا بنیان نظم و اداره هر جامعه و سازمان، بر مبنای آن بنا نهاده شده است. بدون رهبری، پیش بردن اهداف اجتماعی و رسیدن به مطلوب‌ها، یا امکان‌پذیر نبوده یا بسیار دشوار خواهد شد. در واقع یکی از فاکتورهای ارزنده‌ حزب دمکرات کردستان در حال حاضر وجود رهبری کاریزما به‌ نام آقای عبدالله‌ حسن زاده‌ است . او جاذبه استثنایی دارد، به‌گونه‌ای که‌  از او بعنوان رهبری دارای قدرت و توانایی الهام‌بخشی به پیروان خود یاد می شود.  تحقیقات نشان داده‌ است بعد از انشعاب در حزب دمکرات کردستان ایران ، آن بخشی که‌ به‌ حزب دمکرات کردستان چه‌ در داخل و چه‌ در خارج پیوسته‌اند، آنرا به‌ نام عبدالله‌ حسن زاده‌ می شناسند و حتی شمار زیادی از هواداران این حزب در داخل ایران از او بعنوان رهبر حزب یاد می کنند. باید گفت، شانس با آقای خالد عزیزی همراه‌ بوده‌ است که‌ زمان رهبری وی مقارن است با وجود شخصیتی سیاسی که‌ معرف همه‌ بوده‌ و هم اوست که‌ در لحظات حساس استراتیژیهای نامتعارف را به‌ ریل اصلی خود بازگردانده‌ است.

بخش چهارم ، مربوط به‌ عملکرد مصطفی هجری دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران خواهد بود