عقب نشینی از اجرای طرح حذف سوبسیدها؟

در اخبار آمده بود که حکومت اسلامی در فکر عقب نشینی از طرح یارانه هاست و برای این عقب نشینی هم دلایل کمبود پول و غیره آورده اند. قبلا هم احمدی نژاد از “نیمه هدفمند کردن یارانه ها” سخن گفته بود که عبارت گویایی برای معضل جمهوری اسلامی است. همین هفته اخبار حاکی از آن بود که دو دولت بولیوی و الجزایر به دنبال اعتراضات توده ای از ادامه حذف یارانه ها، طرحی مثل طرح “هدفمند کردن یارانه ها”ی احمدی نژاد، عقب نشسته اند. خودبخود این موضوع مطرح می شود که پس می شود جمهوری اسلامی را هم از عملی کردن این طرحش بطور کامل عقب راند. دولتها و قوانین و کارکردشان ارکان زیادی دارند و واضح است که یک رکن اصلی این کارکردها و تنظیم رابطه آنها با حکومت شوندگان اعتراضات خیابانی مردم است. حتی باثبات ترین دمکراسی جهان هم طنین اعتراض خیابانی مردم را در پارلمان‌ها می شنود. باید در یک بررسی جداگانه ای کسی برود و موقعیت سیاسی دو دولت بولیوی و الجزایر در برابر مردم علی العموم و همچنین شرط و شروطی که سرمایه گذاران در برابر هیأت حاکمه این کشورها گذاشته اند را بررسی کند. باید رفت و موقعیت آن دو رژیم را در برابر غرب و مشخصا آمریکا و اسرائیل و موش دوانی احتمالی آنها در خاورمیانه، که از مهمترین کانون‌های تلاقی سیاست در دنیای امروز است را بررسی کرد. منتها یک موضوع که مهمترین موضوع هم است را باید اینجا در نظر گرفت. عقب نشینی دو دولت یادشده هرچه بوده باشد، با عقب نشینی جمهوری اسلامی در برابر طرحی که هست و نیست خود را به آن آویزان کرده اند متفاوت است. عقب نشینی جمهوری اسلامی، عقب نشینی در برابر مردمی است که میلیونی فریاد مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای سر داده اند و هم اکنون نیز در خیابانند و می خواهند فرصتی دست بدهد که این رژیم را ساقط کنند. بنابراین عقب نشینی جمهوری اسلامی نه می تواند عقب نشینی اقتصادی باشد و نه می تواند یک عقب نشینی تاکتیکی و مقطعی باشد. عقب نشینی در برابر مردمی است که دائم در حال هول دادنش به لبه پرتگاه هستند؛ و این برای یک چنین رژیمی عاقبت خوبی ندارد. بهررو هنوز این عقب نشینی بطور رسمی و همه جانبه صورت نگرفته و به گسترش اعتراضات و اعتصابات و ابراز خشم و نفرت توده ای مردم در سراسر ایران بستگی دارد. اما با چشم انداز تیره و تاری که مقابل توده های کارگر و مردم محروم قرار داده اند و با توجه به فضای اعتراضی و خشم آلودی که در جامعه حاکم است، تردیدی در رسیدن به چنین فازی وجود ندارد. در جای دیگری هم گفته ام که این رژیم در یک آچمزی گیر کرده است که فقط و فقط به آخرین تکیه گاهش که همان سرکوب است، دلخوش کرده است. بیکاری و نداری در این مملکت بیداد می کند. کسی حاضر نیست به این رژیم وام بدهد. هر که پولی برای سرمایه گذاری در آن مملکت داشته باشد، به کشور دیگری برای سرمایه گذاری می برد. کارخانه و کارگاه‌ها یکی پس از دیگری در حال ورشکستگی و بسته شدن هستند. بر طبل توخالی هسته ایش همچنان می کوبد. تحریم‌های اقتصادی و نیمه سیاسی غرب دیگر حس ناسیونالیستی کسی را برای دفاع از رژیمی که در حال مرخص شدن است، خدشه دار نمی کند. و مردم همچنان خواهان زندگی انسانی هستند. در یک چنین موقعیتی، تنها و تنها یک راه جلوی مردم قرار دارد و آن هم اصرار صدچندان در سرنگون کردن رژیم سرکوب و جنایت و فقر و فلاکت اسلامی است.*
١٢ ژانویه ٢٠١١