حمله به “سران فتنه” از وحشت مردم است

این روزها جناح حاکم حکومت حملات به جناح مخالف که آنها را سران فتنه میخواند شدت داده است. علیه موسوی و کروبی و حتی خاتمی و رفسنجانی بشدت تبلیغ میشود. خامنه ای میگوید این خواص دیگر مردود شده اند. یعنی دیگر امکان بازگشتشان وجود ندارد و جایی در خودی های حکومت ندارند. وزیر اطلاعات میگوید این ها حفره امنیتی ایجاد کرده اند و آنها را به اسرائیل و آمریکا و نیروهای بیگانه و خارجی وصل میکند. کیهان شریعتی از محاکمه آنها حرف میزند و بعضی سایتهای تند رو تر از اعدام آنها حرف میزنند. مساله چیست؟ قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ جناح حاکم چه هدفی را دنبال میکند؟ جناح مغلوب چه کرده و مشکلاتش چیست؟

هرکس که قدری در این رجزخوانی ها و تهدیدها دقیق شود بلافاصله متوجه وحشتی میشود که پشت این عربده کشی ها خودرا پنهان کرده است. کروبی و موسوی و شرکا تهدیدی برای نظام اسلامی نبوده و نیستند. مشغول کاری نیستند. در خانه هایشان محبوسند. چه چیز باعث میشود که از کیهان شریعتمداری تا رجا نیوز تا امام جمعه ها و آخوندهای ریز و درشت وابسته به جناح حاکم، تا جانیان راس سپاه پاسدار و بسیج، و در راس همه اینها شخص خامنه ای اینچنین توجه شان را به آنها معطوف کرده اند؟  برایشان شاخ و شانه میکشند و در زندان را نشانشان میدهند؟

پاسخ را باید در فضای ملتهب جامعه جستجو کرد. در خشم و نفرت و انزجاری که دارد همه جا حضور و وجود خودرا بیان میکند. حکومت اسلامی، حکومت بعد از خیزش انقلابی ۸۸ است. دیده است که مردم میتوانند به هر بهانه ای و در هر شکافی به خیابان بریزند و میلیونی شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر جمهوری اسلامی سر دهند. دیده است که آماده باش و مانور چند هزار بسیج و جانی و قمه کش، برای ساکت کردن مردم خشمگین بهیچ وجه کافی نیست. دیده است که همان مردم علیرغم اینکه رهبری مستقیم انقلابی و سرنگونی طلبی نداشتند این حکومت را تا لبه سقوط قطعی عقب راندند. همه اینها را دیده اند و بر خورد لرزیده اند و اکنون نیز کابوس انقلاب و خیزش دوباره مردم رهایشان نمیکند.

واقعیت اینست که جمهوری اسلامی به بن بست رسیده است. هر دو جناحش این بن بست را می بینند. جناح حاکم و سرانش مدام در وحشت خیزش دوباره مردم بسر میبرند. این یورش و رجز خوانی علیه سران فتنه در عین حال همراه است با شدت دادن به اعدام ها، دستگیری ها، و احکام سنگین زندان برای کارگران و زندانیان سیاسی.  جمهوری اسلامی میخواهد با حمله به سران جناح موسوی و کروبی و رفسنجانی آنها را با خود علیه مردم همراه کند یا آنها را بطور کامل در هم بکوبد و از نظر خود صفوفش را در برابر مردم یک دست کند. گناه کروبی و موسوی این است که تلاش کردند جمهوری اسلامی را نجات دهند. تلاش کردند اوضاع را به دوره خمینی برگردانند و خامنه ای احمدی نژاد و سپاه پاسداران را مضر به حال نظام اسلامی میدانند و فکر میکنند اگر احکام اسلامی بخوبی پیاده شود، سنتهای خمینی به طور کامل اجرا شود و یکه تازی جناح احمدی نژاد متوقف شود، حکومت مثل دوره خمینی یک دست میشود و میتواند جلوی مردم بایستد. یعنی اینها مشکلشان مشکل حکومت اسلامی است. سر سوزنی با مردم همراه نیستند. این تمام ماجراست. در واقع حکومت و در راس آن خامنه ای و سپاه پاسداران از وحشت مردم است که به جان سران جناح مغلوب افتاه اند. جواب موسوی و کروبی و شرکا هم اینست که ما ساکتیم اما حکومت دارد از دست میرود. انقلاب دوباره در راه است. و شما حاکمین هم کاری نمیتوانید بکنید.

حقیقت اینست که هردو میدانند که کاری نمیتوانند بکنند. اگر خامنه ای و جناح راست بخواهد به قول خودش سران فتنه را دستگیر و زندانی کند میدانند که مردم همین را بهانه ای میکنند که دوباره بیرون بریزند و علیه کل حکومت فریاد مرگ بر جمهوری اسلامی در سراسر ایران سر بدهند. تازه مگر مشکل سران فتنه هستند؟ مگر مجلس و دولت احمدی نژاد مدام با هم دعوا ندارند؟ مگر در خود دولت احمدی نژاد مجبور نیست هرروز این وزیر و یک سری معاونانش ار بیرون بیندازد و افراد تازه ای را بکار بگیرد؟ و خامنه ای مجبور است هرروز ریش گرو بگذارد که اینها همدیگر را گاز نگیرند؟ و خود خامنه ای هم اکنون به قول یک مفسر به سرلشکر بدون لشکر تبدیل شده است. از آن طرف جناح مغلوب هم میداند که اگر به این فضای اعتراض دامن بزند کل نظامش از هم میپاشد. اینها هم از مردم بیشتر وحشت دارند تا از خامنه ای و احمدی نژاد. سال گذشته هم این را نشان دادند.

در یک کلام تصویر سیاسی جامعه ایران بدینگونه است میلیونها مردم خشمگین از کل حکومت که یک بار میلیونی به خیابان آمده اند و قدرت خودرا دیده اند و ضعفهای خودرا نیز کمابیش متوجه شده اند، و یک حکومت بشدت جنایتکار و بیرحم اما عمیقا شکاف برداشته و در هم ریخته و نامتحد. با کمی دقت در وضعیت صفوف حکومت میشود این را دید که دیگر اختلافات حکومت را با جناح های مختلف هم نمیشود دقیقا توضیح داد. یک بلبشو تمام عیار است که نیاز به بحث جداگانه ای دارد. بهررو اگر این درهم ریختگی را با انزوای بین المللی بی سابقه حکومت و از هم پاشیدگی لاعلاج اقتصادی نیز اضافه کنیم بروشنی خواهیم دید که جمهوری اسلامی زمین گیر شده است. کل عربده کشی و رجزخوانی علیه جناح دوم خردادی و “سران فتنه” و ناتوانی کامل از عملی کردن به این رجز خوانیها را باید بر این اساس دید.

ما مردم باید همین واقعیت یعنی بن بست همه جانبه حاکمین را ببینیم. باید در هم ریختگی صفوف حکومت را علیرغم جنایت ها و اعدامها و تهدیدها ببینیم. باید بدانیم که اینها به دلیل خشم ماست که بهم ریخته اند. و باید ببینیم و بدانیم که ما قدرت بپا خاستن را داریم. و این بار باید خودرا آماده کنیم که  با شعار زندگی انسانی حق مسلم ماست و مرگ بر جمهوری اسلامی کل بساط جنایت و کشتار و چپاول اسلامی را به زباله دان بیندازیم. این را هم همینقدر اشاره کنم که این مهم است که رهبران و فعالین جنبشهای اجتماعی به دوران سرنوشت سازی که جامعه در آن درگیر است عمیق تر فکر کنند و صفی را تقویت کنند که میخواهد یک بار برای همیشه به دوران ستم و سرکوب و فقر و بی حقوقی پایان دهد. خیزش بعدی مردم تنها با افق روشن و رادیکال و سوسیالیستی باید صورت گیرد و در واقع به این شرط میتوان شاهد تداوم انقلابی بود که انسانی و تحول بخش باشد و بشود نام آنرا انقلاب گذارد.*