کی من و تو ما شویم

شب را با صبح دم
طاق زدیم
تا در روده خروشان
عشق مان
به ساحل پرنیان سپیدم برسیم
ولحظه ای
در گرمای لذت بخش طلوع خورشید
هم آغوش شویم
تا زمان از حرکت باز ایست ت
……….
صبح دم را
با ظهر طاق زدیم
تا درگرمای
هم آغوشی عشق مان ذوب شویم
وهم چون مذاب آتشفشان جانمان
در دشت روان گردیم
تا بسوزانیم
خس وخاشاک  دشت را
وبروید
گلهای سرخ از خون مان
وپروانه های مجنون
با گل های این دشت
همیشه عاشق
نرد عشق ببازند
وقناری های عاشق
بر هر گلی 
نغمه نو 
برای جفت شان
بسازند
………
ظهر را
با غروب طاق زدیم
تا با پا های استوار
راهی بس دراز را
در کویر سوزان عشق مان بپیمائیم
چرا که ما
در پی سراب عشق نبودیم
…….
و غروب را با شب طاق زدیم
تا در سیاهی
چشم مان
که سیاه تر
از شب بود
گم شویم
وبا آرامش ابدی
در غاری
به وسعت جهان
برای همیشه یکی شویم.
اکبر یگانه  ۲۰۱۱٫۱٫۴