پیمان وهاب زاده و وظیفه “بازنگری تاریخی” جنبش فدائیدر سمینار آمستردام!

با نزدیک شدن چهلمین سالگرد حماسه سیاهکل که چون آذرخشی در شب های سیاه سلطه دیکتاتوری شاه درخشید، تلاش های دارو دسته های رنگارنگ حافظین وضع موجود برای تحریف آن تاریخ و جلوگیری از دسترسی نسل جوان به درس ها و تجارب آن شدیدا فزونی یافته است. اگر سیاهکل سبب انفجار آگاهی در سطح جامعه تحت سلطه ما  بود و راه رسیدن به آزادی را به روشنی در مقابل مردم ما قرار داد، تاریک اندیشان حاکم از وحشت این امر لحظه ای از تخطئه آن باز نمی ایستند. جدا از بخش فرهنگی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی که جهت جلوگیری از رشد آگاهی و رادیکالیزه شدن مبارزات انقلابی توده های تحت ستم در ایران از هیچ تلاشی کوتاهی نمی کند، این روزها شاهد تشدید فعالیت برخی از افراد و نیرو های شناخته شده ای هستیم  که به عنوان پژوهشگر و تاریخ دان و جامعه شناس از انتساب هیچ دروغی به رزمندگان سیاهکل و چریکهای فدائی خلق دریغ نمی ورزند. کار به آن جا رسیده که رسانه های امپریالیستی مانند بی بی سی و حتی موسسات آموزشی غرب در چارچوب پیشبرد کمپین ضد “خشونت” و در واقع کمپین ضد هر گونه مبارزه قهر آمیز طبقات تحت ستم نیز علنا بر طبل این کارزار ضد فدائی و در واقع ضد کمونیستی می کوبند.  در همین چهارچوب است که یکی از موسسات آموزشی هلند در آمستردام تصمیم گرفته است به مناسبت چهلمین سالگرد رستاخیز سیاهکل سمیناری (۱) برگزار کرده و از قرار با شرکت کسانی که یا هیچ رابطه ای با چریکهای فدائی خلق نداشته اند و یا اگر داشته اند اکنون سال هاست که راه و مبارزه و اهداف رزمندگان سیاهکل را انکار نموده و بر علیه آن یاوه می گویند، گویا قرار است به حقیقت آن رستاخیز و آن مبارزه انقلابی و راهگشا دست یابد!!

 البته با نگاهی به واقعیات کنونی جامعه ایران که بیانگر گرایش نسل جوان مبارز به آموختن از تجربیات انقلابی نسل های گذشته، برای در پیش گرفتن راه درست مبارزه و رهائی از سیستم ظالمانه حاکم در ایران می باشد بهتر می توان به دلائل این تشبثات پی برد.  به همین دلیل است که تمام افراد و نیروهای اجتماعی که خواهان حفظ سیستم طبقاتی موجود هستند، تلاش می کنند که با تحریف تاریخ معاصر مبارزات انقلابی در ایران، راه کسب آگاهی و تجربیات انقلابی را به روی نسل جوان ببندند و بدین گونه توده های تحت ستم را از دستیابی به تئوری انقلابی که بدون آن جنبش انقلابی به سرانجام نخواهد رسید، و سازماندهی امر انقلاب، محروم نگاه دارند.

با توجه به این واقعیت بود که جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۰ کتابی را تحت عنوان “چپ در ایران به روایت اسناد ساواک (کتاب هشتم) چریکهای فدایی خلق” (۲) منتشر کرد و در آن تلاش کرد که با استفاده از پرونده ها و نامه های ساختگی ساواک بر علیه مبارزین انقلابی چریکهای فدایی خلق، زندگی و شخصیت انقلابی آنها را خدشه دار کند تا به خیال خود بتواند پروژه باورشکنی و یأس آفرینی و فدائی ستیزی خود را در میان نسل جوان به پیش ببرد. و در ادامه این امر در سال ۱۳۸۷ مبادرت به چاپ کتاب “چریکهای فدائی خلق از نخستین کنشها تا بهمن ۱۳۵۷ ” نمود. (در نوشته ای که در پیش رو دارید، از کتاب مزبور به اسم “کتاب دشمن” نام برده خواهد شد.)

واقعیت این است که در دسته کُری که برای تخطئه رستاخیز سیاهکل و راه چریکهای فدائی خلق به راه افتاده، علاوه بر جمهوری اسلامی و قلم به مزدان معلوم الحالش، برخی افراد و نیروهای صد البته شناخته شده! نیز که الزامأ مزدور جمهوری اسلامی نبوده و حتی برخی از آن ها خود را جزء اپوزیسیون رژیم  قلمداد می کنند نیز دیده می شوند.

یکی از این افراد، شخصی به نام “پیمان وهاب زاده” می باشد که تاریخ سازمان چریکهای فدایی خلق را به عنوان موضوع تز دانشگاهی خود انتخاب کرده و در مطالبی که در سالهای اخیر به این بهانه نوشته و یا ابراز نموده  تاکنون از هیچ دروغ و تحریفی بر علیه این جنبش دریغ نورزیده است.

از آن جا که در فیس بوک مطلبی دیدم که از وی به عنوان  یکی از به اصطلاح “پژوهشگر”انی نام برده بود که قرار است در سمینار آمستردام شرکت کند، بنابراین لازم دیدم که برای آشنایی بیشتر با این نوع از “پژوهشگران” که وظیفه و کارشان تحریف تاریخ مبارزات انقلابی خلق و در واقع به سخره گرفتن خود “پژوهش” است، و در نتیجه ماهیت سمیناری که با شرکت آن ها قرار است شکل بگیرد، نگاهی به مواضع و فعالیت های نامبرده بیاندازم تا ببینیم که او و همفکرانش سخنگوی کدام طبقه اجتماعی هستند و برای پیشبرد منافع کدام طبقه اجتماعی، به تحریف و تخطئه تاریخ و شخصیت انقلابی رفقای رزمنده چریکهای فدایی خلق در دهه ۵۰ دست زده اند.

برای اینکه چنین “پژوهشگر”ی را بهتر بشناسیم باید بدانیم که وهاب زاده یکی از کسانی بود که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران در سال گذشته و در شرایطی که نیرو های سرکوبگر جمهوری اسلامی جوانان ما که فریاد مرگ بر جمهوری اسلامی سر داده بودند را در خیابان ها به گلوله می بستند، به کمک دستگاه های تبلیغاتی امپریالیستی و ماشین سرکوبی که از وحشت عکس العمل مردم (یک نمونه برجسته آن در ۶ دی ماه بود) به لرزه افتاده بود، شتافت و با تبلیغ “خودداری از شعارهای مرگ‌خواهانه” از ضرورت “جنبش بی خشونت، جنبش بی نفرت” داد سخن داده و درست همان خطی را پیش برد که حفظ نظام ظالمانه حاکم،  وابسته به آن بود.  در همین چهار چوب نامبرده با فریبکاری و در شرایطی که دژخیمان “ولایت مطلقه فقیه” در کهریزک ها فاجعه می آفریدند به جای حمایت از مقاومت و مبارزه  مردم، ندا سر داد که جنبش مردم باید: “جنبش دوستی باشد در برابر نفرت” . به این ترتیب نامبرده ضمن محکوم کردن عکس العمل مردم در مقابل خشونت دستگاه سرکوب که اعمال خشونت جزء ذات آن است، می کوشید تا مردم را خلع سلاح نموده و با دفاع از ارتجاع سبز و رهبر جنایتکار آن، موسوی خاک به چشم مردم بپاشد. وهاب زاده با همراهی با ارتجاع سبز موسوی یعنی کسی که نخست وزیر خمینی در دهه ۶۰ بود و  مسئولیت قتل عام هزاران جوان مبارز را در دهه ۶۰ به عهده دارد، البته با چسباندن لقب فریبکارانه “جنبش سبز بی‌خشونت” عملا در کنار بخشی از طبقه حاکمه در ایران قرار گرفت که وظیفه خود را جلوگیری از رادیکالیزه شدن جنبش مردم می دانستند. همان ها که از زبان امثال وهاب زاده تبلیغ می کردند که: “جنبش سبز می‌تواند جنبش دوستی باشد در برابر نفرت و جنبش مهربانی در برابر خشونت، به گونه‌ای که دورِ باطل و اهریمنی خشونت را در ایران از گردش باز دارد و راه همزیستیِ همگانی را به مردم نشان دهد”. البته بر کسی پوشیده نیست که مراد از این “همزیستیِ همگانی” همزیسنی مردم ستمدیده ایران با ولی فقیه جنایتکار جمهوری اسلامی و “ولایت مطلقه فقیه” یعنی دیکتاتوری حاکم می باشد.

یکی دیگر از مواضع و به اصطلاح فعالیت های سیاسی وهاب زاده، ضدیت او با چریکهای فدایی خلق ایران و تلاش او برای تحریف و تخطئه تاریخ و زندگی مبارزاتی و انقلابی مبارزین آن سازمان است. او در ماه نوامبر ۲۰۱۰ در مراسمی در شهر تورنتو، نزدیک شدن چهلمین سالگرد سیاهکل را به بهانه ای برای ادامه کار تحریفی خود در این زمینه تبدیل کرد.

یکی از ویژگی های کار وهاب زاده، که ادعا می کند در “پژوهش” (بخوان ضد پژوهش) خود هیچ “سنگی را جا نگذاشته و همه چیز را مورد تفحص و تردید” قرار داده، این است که مرجع و منابع اطلاعاتی خود برای به اصطلاح “تفحص!!” در تاریخ چریکهای فدائی خلق را از میان انتشارات رژیم جمهوری اسلامی و “کتاب دشمن” و یا خاطرات ساختگی توده ای – اکثریتی ها و یا افرادی که اگر در گذشته جزو فعالین چپ محسوب می شدند، اما امروز وظیفه ای جز تحریف حقایق و تخطئه زندگی مبارزاتی چریکهای فدایی خلق برای خود قائل نیستند، برگزیده است.

به عنوان مثال، همانطور که در کتاب دشمن، چریکهای فدایی خلق “تروریست” نامیده شده اند، وهاب زاده (با رجوع به همان نوع “منابعی!!” که گفته شد، و با استفاده از تراوشات مغزی خود به عنوان یک به اصطلاح “روشنفکر!!” بورژوازی) ادعا می کند که مبارزینی مثل رفیق “حمید اشرف” افرادی بودند که “خشونت را در وجود خود نهادینه کرده” و “توان قضاوت منصفانه” نداشتند، و بعد از اینکه به این طریق مبارزه مسلحانه چریکهای فدائی خلق را مردود می شمارد گامی جلو تر گذاشته و مدعی می شود که آنها با “برگرداندن خشونت برعلیه دشمن به سوی خودی” به جای اینکه دشمن را نابود کنند، “اعضای سازمان را که در درستی راه مسلحانه دچار تردید شده و خواستار ترک سازمان بودند، به قتل می رساندند.” (۳)    به این ترتیب با توسل به یک سری دروغ ساواک ساخته که وزارت جهنمی اطلاعات در حال پخش آن می باشد همه جانفشانی ها و مبارزات خونین چریکهای فدائی تبدیل می شود به ترور و قتل غیر موجه آن هم در میان خودشان. در حالی که همه کسانی که تاریخ چریکهای فدائی را دنبال کرده اند به روشنی میدانند که این جریان در یکی از سیاهترین دورانهای تاریخ کشور ما به چه راهگشائی غیر قابل تردیدی در مبارزات توده های تحت ستم دست زده و رزمندگان آن جان خود را وثیقه آزادی کارگران و زحمتکشان نمودند.

در رابطه با چنین دروغی تنها لازم است توجه خواننده را به اعلامیه سازمان چریکهای فدائی در سال ۵۵ بر علیه اکاذیب ساواک جلب کنم و از سوی دیگر بر این واقعیت تاکید کنم که در سال ۵۵ تعدادی از اعضای سازمان ضمن تردید در درستی خط مشی سازمان در آن زمان از آن خارج شده و بعدا به حزب توده پیوستند. آیا همین واقعیت نادرستی چنین اتهامی را روشن نمی سازد و بر علیه چنین یاوه سرائی حکم نمی دهد؟ از قرار آن چه که نامبرده از تحصیلات دانشگاهی در کانادا آموخته ، این است که  دروغ ها و تحریف های تاریخی را با شیوه ای عوامفریبانه در قالب بحثی حول “خشونت” بیان کند. در واقع مخالفت با خشونت  پوششی است برای پنهان کردن ضدیت خود با هرگونه مقاومت و مبارزه قهرآمیز انقلابی طبقات تحت ستم که به مبارزه با ستمگران برخاسته اند. زیرا که از نظر نخبگان بورژوازی (که امثال وهاب زاده ها اندیشه های آن ها را تقلید و تکرار می کنند ) طبقه کارگر (و دیگر ستمدیدگان در جامعه طبقاتی) در شرایطی که طبقات حاکمه از هیچ خشونتی ابا نمی کنند حق مبارزه برای نابودی کامل سیستم طبقاتی موجود را ندارند. و هرگاه که آن ها برای مبارزه قاطعانه با ستمگران خود برخیزند، و هر گاه که فرزندان آگاه آنها به تئوری انقلابی تضمین کننده پیروزی مبارزات خلق دست یابند و آن را راهنمای عمل انقلابی خود قرار دهند، توسط طبقه بورژوا و نمایندگان فکری آن (که خلق را مطیع سیستم طبقاتی می خواهند) متهم به “خشونت” می شوند. در حالی که اتفاقا، تلاش وهاب زاده ها برای تقبیح مبارزه قهرآمیز طبقاتی و تحریف تاریخ پرافتخار فرزندان مبارز خلق، در شرایط اعمال خشونت سیستماتیک طبقه حاکم، خود یک نوع خشونت و نبرد فرهنگی حیله گرانه بورژوازی برعلیه طبقه کارگر ایران با هدف تلاش برای جاودانه کردن خشونت ستمگران است.

به این ترتیب به اصطلاح پژوهشگر دروغین ما در ارکستری که دشمن بر علیه فدائی ها سازمان داده نشان می دهد که در کجا ایستاده و چه سازی را می زند !  وهاب زاده بر اساس “پژوهش!!” های خود در رابطه با مادر شایگان که پس از ضربه ساواک به گروه رفیق نادر شایگان و شهادت وی مجبور شده بود با فرزندان خود مخفی شود و در سال ۵۲ به چریکهای فدائی پیوست، مدعی است که چریک ها از مادر شایگان و خانواده اش به عنوان پوشش استفاده کرده و منجر به کشته شدن دو کودک او شدند. با این سخن او در حقیقت از ستمدیدگان جامعه می خواهد که به مبارزه برنخیزند، و بر این اساس زن آگاه و  تحت ستمی مثل مادر شایگان هم چنین حقی نداشته است. از “پژوهش” های او این طور می توان نتیجه گرفت که طبقه حاکم به خاطر شرایطی که دارد (و به عنوان مثال، به دلیل داشتن امکانات سرکوب) دارای حق طبیعی ادامه ظلم و ستم و سرکوب مردم است و نباید با آن مبارزه کرد تا در جریان این مبارزه کشته نشد!

تخطئه واقعیات عرصه های تئوریک و پراتیک و فرهنگی چریکهای فدایی خلق، و وارونه جلوه دادن فرهنگ و روابطی که میان زنان و مردان مبارز چریک فدایی خلق وجود داشت (که به واقع، الهام بخش فرهنگ و روابط مترقی و انقلابی دختران و پسران آگاه و مبارز دهه ۵۰ و ۶۰ شد) بخشی از تبلیغاتی است که طبقه بورژوا و نمایندگان فکری آن، برای انجام پروژه باورشکنانه و یأس آفرینی در میان نسل جوان مبارز کنونی، ضروری می دانند.

وهاب زاده که تلاش می کند گریزی به احساسات زنانه هم بزند تا به خیال خود، دروغ هایش را از جنبه فمینیستی مد روز هم کند، ادعا می کند که چریکهای فدایی خلق تشکیلاتی “مردمحورانه و مردسالارانه” بود که در آن “سنت های دینی نفوذ و عمل می کرد”.

برای مأیوس کردن دختران جوانی که برای زیرو رو کردن سیستم سرمایه داری به پا خاسته اند، و برای باورشکنی در میان زنان و مردان جوانی که ارزش های بورژوایی افرادی مانند او (وهاب زاده) را به سخره گرفته اند، وهاب زاده تلاش می کند که زندگی مبارزاتی زنان چریک فدایی خلق را به شکل یک زندگی بیهوده و غیر مؤثر و حتی سبک مغزانه به تصویر بکشد. او تلاش می کند که زنان آگاه و انقلابی چریک فدایی خلق را به عنوان زنانی معرفی کند که حتی قادر نبودند تلنگری به دنیای مردسالارانه و خشونت طلب رفقای مرد خود بزنند. “فدائیان مرد محور” ای که از ترس آنها “زنان باید تمام جنبه های زنانه خود را نزد آن ها پنهان می کردند. موهای کوتاه، لباس های گشاد با رنگ های تیره. “یکی دیگر از گناهان نابخشودنی چریک ها از نظر وهاب زاده و هم فکر های او این است که “در تمرینات ورزشی مسئله عادت ماهانه ی زنان در نظر گرفته نمی شد و برخی مردها اصلا نسبت به آن آگاهی نداشتند.”!! آیا همین اراجیف ماهیت ضد مردمی چنین محققینی را به روشنی نشان نمی دهد و روشن نمی کند که آن ها برای کوبیدن جنبش مسلحانه از هیچ دنائتی دریغ نمی ورزند؟ 

اما واقعیت، کاملأ برخلاف این دروغ ها و تحریف های وهاب زاده هاست. واقعیتی که در حافظه تاریخی زحمتکشان آگاه و مبارز ایران حفظ شده و خواهد شد، این است که زنان و مردان مبارز چریک فدایی خلق (و بسیاری دیگر از مبارزین انقلابی کل جنبش مردم ما در آن سال ها) فرزندان برحق زحمتکشان ایران بودند که با آگاهی انقلابی خود، نقطه عطفی را در تاریخ مبارزات خلق ایران آفریدند. زنان چریک فدایی خلق، شیر زنانی بودند که با تفکرات ارتجاعی تحمیلی طبقه حاکم به مبارزه برخاستند و چهره نوینی از زن مبارز و آگاه و مترقی را به جامعه ایران معرفی کردند. آن ها به واقع سرمشقی شدند برای دختران جوان مبارزی که در دهه ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ در صحنه های نبرد قیام ۵۷ و مقاومتهای انقلابی خود در کردستان و ترکمن صحرا و … و یا در سیاهچال های رژیم، حماسه ها آفریدند.

وهاب زاده و همفکران او که در واقع به عنوان بورژواهائی که نمی توانند فرهنگ انقلابی کمونیستی زنان و مردان آگاه و مبارز چریک فدایی خلق را درک کنند، بنا بر تفکرات مردسالارانه بورژوایی خود معتقد هستند که مبارزه مسلحانه برای نابود کردن سیستم طبقاتی، و اساسأ هر نوع مبارزه قهرآمیز، کار زن ها نمی تواند باشد. بر اساس چنین تفکری، وهاب زاده فکر می کند که اگر زنان چریک فدایی در عملیات مسلحانه شرکت می کردند، به این دلیل بود که این زنان (که گویا حتی جرات نداشتند نوع لباس خود را انتخاب کنند) توسط مردها وادار به این کار شده بودند و “پل های پشت سر خود را خراب کرده بودند” و به جای شعر گفتن، “به راه بی بازگشت پای نهاد”ه بودند.

وهاب زاده با انعکاس و تبلیغ این حرف های بی ربط، و آن ها را نتیجه “پژوهش” جا زدن، در واقع تلاش می کند که درک مردسالارانه خود از “زن” و “مرد” و زندگی و روابط آن ها را به چریک های فدایی خلق ایران نسبت بدهد.

وهاب زاده برای این که چریکهای فدایی خلق را “بدون سواد و آگاهی تئوریک” معرفی کند، ادعا می کند که برای پیوستن به چریکهای فدایی خلق” به لحاظ نظری پذیرش مبهم و حتی اسمی مارکسیسم کافی بود.” (۳)

اما واقعیت این است که همه شواهد و مدارک واقعی که در طول زمان در رابطه با مبارزین سازمان چریکهای فدایی خلق به دست آمده اند، به روشنی نشان داده اند که این گونه ادعاها تا چه حد با واقعیات تفاوت دارند. به عنوان مثال، اخیرأ نوارهای مذاکرات میان چریکهای فدایی خلق و مجاهدین بخش مارکسیست شده منتشر شد و هر فرد غیر مغرضی با گوش دادن به آن ها، می فهمد که رفیق حمید اشرف (و دیگر رفقایی مانند او که تعدادشان در میان چریکهای فدایی خلق کم نبودند) نه تنها در شهامت و پایداری در مبارزه نظیر نداشتند، نه تنها برخلاف ادعاهای وهاب زاده ها در مورد آن ها، “خشونت طلب” و “اقتدار طلب” نبودند، بلکه جوانانی بودند که از درجه بسیار بالای فهم و دانش و درک سیاسی- تئوریک بهره مند بوده و آگاه ترین و عاشق ترین فرزندان آگاه خلق محسوب می شدند. 

تاریخ سرشار از مقاومت و مبارزه طبقات تحت ستم، اگر به درستی به نسل های آینده منتقل شود، می تواند به عنوان منبعی از تجربیات مبارزاتی ستمدیدگان برای رسیدن آنها به پیروزی و رفع ستم در جامعه به کار گرفته شود. از این روست که طبقات فرودست و تحت ستم در جامعه طبقاتی و فرزندان روشنفکر و انقلابی آن ها تلاش می کنند که تاریخ واقعی خود را فراموش نکرده و آن را سینه به سینه به نسل های آینده منتقل کنند و با استفاده از تجربیات تاریخی به ارتقای مبارزات انقلابی خود با ظلم و ستم طبقات حاکم بپردازند. و دقیقأ به دلیل اهمیتی که تاریخ مبارزات انقلابی گذشته در موفقیت مبارزات کنونی طبقات تحت ستم دارد، نخبگان و نمایندگان فکری طبقات حاکم در تلاش هستند که واقعیات تاریخ معاصر چپ انقلابی ایران را تحریف کرده و حتی با تخطئه آنچه که امروز جلوی چشم ما می گذرد، واقعیات موجود و تاریخ را به نفع طبقه سرمایه دار باز نویسی کنند.

در شرایط کنونی که مردم ایران بنا بر واقعیات زندگی پر درد و رنج خود دریافته اند که برای خلاص شدن از هر نوع ظلم و ستم موجود، چاره ای جز سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته آن ندارند، امر تحریف تاریخ زحمتکشان بیش از پیش برای بورژوازی و نمایندگان فکری آن (افرادی مانند وهاب زاده و ….) ضرورت یافته است و سمینار هائی همچون سمینار آمستردام در این راستا تدارک دیده می شوند.

۱۱  ژانویه ۲۰۱۱
زیرنویس ها:
– بر اساس اطلاعیه “پژوهشکده بین المللی تاریخ اجتماعی در آمستردام”  این موسسه آموزشی قرار است در روز های ۱۱ و ۱۲ فوریه یک “سمینار” دو روزه  با هدف “پژوهش” و  “بازنگری” در تاریخ چریکهای فدایی خلق ایران برگزار کند که هنوز لیست کامل شرکت کنندگان در آن منتشر نشده است.  اعلام شده که این سمینار “به مناسبت چهلمین سالگرد رویداد سیاهکل و پیدایش سازمان چریک های فدایی خلق ایران” برگزار می شود
– برای آشنایی بیشتر با این موضوع، به مطالب متعددی که در سایت سیاهکل siahkal.com درج شده، منجمله مقاله “نگاهی به “چپ در ایران، به روایت اسناد ساواک” نوشته رفیق فریبرز سنجری مراجعه کنید.
– نگاه کنید به خلاصه ای از نظرات انحرافی وهاب زاده که در گزارشی در هفته نامه شهروند شماره ۲۵ نوامبر ۲۰۱۰ – چاپ تورنتو ، ذکر شده است.