تکذیب مجدد لاطائلات خانم ماجدی و “عملیات” ترور شخصیتیش!

مقدمه:
در پی بحثهای من در نقد لنینیزم و نشست سه نفره رهبری فرقه “اتحاد” هیچ چیز با هیچ چیز، و تلاش محمود احمدی برای “پاسخ دهی تئوریک “به بحثهای من و در گل ماندنش، اینبارخانم آذری در مقاله بی سرو ته خود(۱) لاطائلات جناب محمود احمدی را تکرار کرده تا شاید با تکرار دروغهایش چیزی را ثابت کند . ثابت کند که من یعنی سعید صالحی نیا خودم اقرار کرده ام که عضوسپاه پاسداران بوده ام و اینرا برای محمود احمدی “طبیعی” دانسته که “اینها را اعلام کند” و از من توضیحاتی بخواهد. آذر ماجدی در مقاله اش دارد اعلام می کند که این یک “جدل آنلاین دیگر است” که حزب کمونیست کارگری بر علیه فرقه اتحاد راه انداخته. در واقع با این مقاله اش دارد نشان می دهد که تا چه حد در همان جدل آنلاین اولی هم اینها بی پرنسیب بودند و اگر کسی شک می کرد حالا نخواهد کرد!
آذر ماجدی یک قدم جلو آمده و توضیح می دهد که در دوران نزدیک کنگره ششم، “گزارشاتی” به رهبری حزب در مورد پاسدار بودن و معرفی انقلابیون و سرکوب آنها به حزب ارائه شد که ایشان در فرقه اش “قصد ندارد آنها را علنی کند”!
از آنجا که دفاع از شخصیت سیاسی خودم را حق طبیعی خودم می دانم و از آنجا که اینگونه لجن پراکنی ها و ترور شخصیت را سنتی می دانم که باید بطور اجتماعی از جلوی چپ ایران و بالاخص کمونیزم کارگری برداشته شود، نه برای اقناع آذر ماجدی و اعضای فرقه اش، بلکه برای افشای این فرقه در اذهان عمومی، در این مقاله کوتاه در دو محور به ذکر چند نکته می پردازم و قضاوت را می گذارم به عهده خواننده و اطمینان دارم که همین صحنه زشتی که فرقه اتحاد طراحیش کرده روی سر خودش و به نفع فرهنگ انسانی کمونیزم کارگری فروخواهد ریخت:
(۱)تکذیب نامه به زبان ساده فارسی !
اینجانب سعید صالحی نیا همانطور که در دو مقاله ام در پاسخ به فرقه اتحاد اعلام کردم(۱و۲) هرگز در سپاه پاسداران عضو نبودم. هرگز در هیچ عملیات یا فعالیتی برای دستگیری، شکنجه و سرکوب هیچ نیروی انقلابی شرکت نداشته ام. هیچ زمانی هم چیزی غیر از این نه گفته ام و نه نوشته ام.
در خواست من از همه افرادی که این نوشته را می خوانند و ادعای غیر از این دارند اینست که مدارک و شواهد دال بر عضویت من در سپاه پاسداران و شرکت من در سرکوب یا دستگیری انقلابیون را در همین سایت روزنه جهت آگاهی اذهان جامعه ارائه دهند.توضیح هم می دهم که مدرک چیزی غیر از اتهام فرد یا جمع مشخص است. اتهام ، طبعا مدرک نیست. لذا اگر فرقه اتحاد همین اتهامات ضد انسانی را از سوی فرد دیگری بعنوان مدرک ارائه دهد، هیچکاری نکرده بجز افشای خودش!
(۲) ماجرای ” بررسی شکایت” در موضوع اتهامات وارده در آستانه کنگره ششم حزب کمونیست کارگری ایران)
خانم آذر ماجدی می فرماید که ایشان و تعدادی از رهبری فرقه اتحاد آنموقع در جریان “شکایت” بر علیه من قرار گرفتند. آنموقع البته شاید چهار سال پیش باشد! معلوم نیست چرا ایشان از “آنموقع تا این موقع” زبان در کام برده بودند! چه ربطی هست بین زبان گشودن و نقد من از لنینیزم؟اینها را می گذاریم کنار!
آذر ماجدی البته به نتیجه بررسی شکایت مورد بحث نمی پردازد! ایشان نمی گوید که این “شکایت” بخاطر بی پایه بودنش از سوی حزب که بقول ایشان ، رهبری فرقه هم در جریان بود، بطور مستقیم و با صراحت رد شد!
علت رد شدن این “شکایت” این بود که فردی که این شکایت را مطرح کرده بود نتوانست اثبات کند که بطور واقعی من عضو سپاه پاسداران بودم یا در دستگیری فرد یا گروهی انقلابی دخیل بودم.
من مدعی هستم که همان “شکایت” در آنزمان دقیقا سیاسی بود و همانموقع هم در جلسه بررسی این “شکایت” بصراحت مطرح کردم که اعضای فرقه جوادی دارند با پرونده سازی مانع از انتخاب من بعنوان کاندید کمیته مرکزی می شوند و دلیلش هم فعالیت وسیع من در افشای بی ربط بودن فرقه جوادی از جنبش کمونیزم کارگری بود.
لذا من مدعی هستم که ماجرای “شکایت” بی پایه و ترور شخصیت که از زمان کنگره ششم شروع شد و با سکوتی چند ساله حالا دارد در مقطع نقد لنینیزم از سوی من مطرح می شود، به هیچ وجه انگیزه حقیقت یابی نداشته و ندارد. همانطور که آنروز این “شکایت” برای مصرفی سیاسی مطرح شد، الان هم به آن رجوع می شود بخاطر مصرف سیاسی.
بار دیگر از آذر ماجدی و فرقه اش می خواهم به خوانندگان توضیح دهد که چرا ایشان از آنموقع تا بحال سکوت کرده و چرا حتی الان توان ارائه اسناد و مدارک (و نه اتهامات کتبی شده در چهار سال پیش که توسط افراد مسئول حزب رد شده) ندارد؟ من منتظر خواهم شد ببینم این “اسناد” چی هستند که ایشان نمی خواهد “علنی کند”! بر چه اصولیتی ایشان می گوید که نمی خواهد این “اسناد” علنی شود؟ بر عکس یک پرنسیب سیاسی حکم می کرد و مکند که اسناد عضویت من در سپاه پاسداران و شرکت در سرکوب انقلابیون منتشر شود.
(۳) نمونه دروغهای آذر ماجدی:
الف: محمود احمدی اعلام می کند، “پس” واقعیت دارد!
آذر ماجدی می گوید:”محمود احمدی در نوشته ای اعلام کرده است که یکی از کادرهای این حزب، سعید صالحی نیا، پیش از این عضو حزب توده و کادر نفوذی حزب توده در سپاه پاسداران بوده است.در نتیجه مساله “اتهام” یا “افترا” که اطلاعیه این حزب و عضو رهبریش مدعی شده اند، کاملا ناوارد و پوچ است.”
ظاهرا محمود احمدی حرفهایش حجت است. وقتی بگوید کار تمامست و دیگر اتهام نیست!
ب: من هم فاکت(کدام فاکت؟) اول را صریحا و دومی را “ضمنا” مورد تایید قرار دادم!
آذر ماجدی می گوید:”سعید صالحی نیا در اولین نوشته اش اولین فاکت را صریحا و دومی را بطور ضمنی مورد تائید قرار  داد و با افتخار از گذشته خود یاد کرد.”
اولا که آذر ماجدی شعبده بازی می کند و ادعای محمود احمدی را تبدیل می کند به “فاکت”! که معلوم می شود که هنوز فرق ادعا و فاکت را نمی داند!
دوما که ایشان دروغ می فرماید که من “ادعای دوم را ضمنی پذیرفته ام”! دو نوشته من(۲و ۳) موجود است. کجا من پذیرفته ام که عضو سپاه پاسداران بوده ام؟ کجا پذیرفته ام در سپاه پاسداران “نفوذ کرده ام” کجا پذیرفته ام که در سرکوب انقلابیون شریک بوده ام که “ضمنی و غیر ضمنی داشته باشد”! در دو پاسخنامه ام توضیح دادم که من در کمیته های انقلابی محله در دو سال اول انقلاب فعال بودم و به فعال بودنم افتخار هم می کنم. همین!
ج: پذیرش “اتهام” همکاری با سپاه پاسداران و لو دادن افراد “ضد انقلاب” در “این گزارش”!
آذر ماجدی مدعی است که در “گزارش” دوران کنگره ششم، من یعنی سعید صالحی نیا “پذیرفته ام که با سپاه پاسداران” همکاری داشته ام و افراد “ضد انقلاب” را لو داده ام! دقت کنید:
” در این گزارش اعلام شده بود که با سعید صالحی نیا صحبت شده و او به همکاری با سپاه و لو دادن “افراد ضد انقلاب” اذعان کرده است.”
اینهم دروغ واضح دیگر خانم ماجدی! نه در آن گزارش و نه هیچ جای دیگر من به همکاری با سپاه پاسداران “اذعان” نکرده ام! در مورد ضد انقلاب هم گفتم و باز می گو.یم که در جریان فعالیت در کمیته های انقلابی محلات بخشی از فعالیت مردم مبارزه با ضد انقلاب واقعی یعنی ساواکیهای مسلح بود که شبها پرسه می زدند و مردم را شکار می کردند. این بخشی از تاریخ انقلاب ایرانست و من مثل ملیونها نفر دیگر درش شرکت داشتیم و ربطی به همکاری با سپاه پاسداران و هیچ نیرو یا فرد انقلابی دیگر ندارد. اینجا هم من منتظر می مانم این “گزارش” را ایشان با ذکر همه چیزش علنی کند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!
خلاصه کلام:
آذر ماجدی یا هر کس دیگرنمی تواند تاریخ را با چرخش قلم و با اهداف سیاسی عوض کند. نمی تواند با تکرار دروغ ، “حقیقت بسازد”. اجازه ندارد بخاطر تنفرش از حزب پر افتخار کمونیست کارگری ایران ، پرونده سازی بکند و با سلاح دروغ، گرد و خاک هستیریک و شانتاژ، امری سیاسی را پیش ببرد. همان متدها که باعث شد فرقه ایشان درمیان اعضا و کادرهای حزب ما منزوی شود، همان متدها که باعث شد اینها بعد از مرگ منصور حکمت نتوانند کسی را جذب خودشان کنند و به بیابان زدند تا کمونیزم کارگری را “متحد کنند”،  دارد اینروزها در روز روشن یکبار دیگر خودش را نشان می دهد.
اگر ایشان و سایر رفقایش در بحث دفاع از لنینیزم در می مانند، اخلاقی این بود که سکوت کنند. ضد اخلاقی این بود که چها تا پنجسال یعد از بقول خودشان “ارائه شکایت نامه” در مورد سعید صالحی نیا، زباله ها را بجورند تا دستکی پیدا کنند برای حمله به من و حزب کمونیست کارگری.
هر ناظری از دور به این ماجرا نگاه می کند، زشتی و تعفن عمل اینها را درک می کند. نباید اجازه داد که این فرهنگ ها امکان بروز بیابند. زمانه دیگری است باید راه های انسانی برای ارائه اختلافات فکری را پیدا کرد.
منابع دیگر:
 (۱)تاکتیک های فرافکنانه حزب اکس کمونیست کارگری , زمانی که مائده آسمانی به ضد خود بدل می شود! (آذر ماجدی)
http://www.azadi-b.com/J/2011/01/post_244.html
(۲)شانتاژ و بازی با احتمالات، شیوه مبارزه لنینیستها- پاسخ به محمود احمدی(سعید صالحی نیا)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=19050
(۳)در خانه اگر کس است، یک حرف بس است! چند سخن دیگر در باره اتهامات محمود احمدی از فرقه علی جوادی(سعید صالحی نیا)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=19126
(۴)نگاهی به فرهنگی بسیار خودی! پاسخ به رفقا یونسی و کرامت(سعید صالحی نیا)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=19441