فقط زنده ایم ، زندگی نمی کنیم !

این عنوان صحبت  و درد دل شهروندی که در ایران است و به قول او بسیاری فقط زنده هستند و زندگی آنچنانی ندارند.

اینها اکثریتی وسیع در جامعه هستند که بواسطه فقر و فلاکت و شرایطی اقتصادی و سیاسی سخت که رژیم بغایت ارتجاعی و غیر انسانی جمهوری اسلامی که رژیمی با بحران آمده و در این ۳۲ سال روز بروز عرصه را بر مردم ستمدیده و کارگر و زحمتکش جامعه تنگ تر نموده و هر دوره با در پیش گرفتن سیاستی بقول خودشان        ” ریاضت اقتصادی” که فشار و ضرر و زیان آنرا همین اکثریت مردم دست تنگ جامعه میپردازند و زندگی را بر خود و خانواده شان سخت و سیاه تر نموده و اخیراً آنرا با سیاست حذف یازانه ها جهت تطبیق دادن خود با سیاست بازار جهانی و بانک جهانی و هر چه بی رونق کردن سفره کارگر و زحمتکش و مردم ستمدیده جامعه که سالهاست با درآمدی بخور و نمیر و در زیر خط فقر زیسته اند ، شرایطی فلاکت بار تر به آنها تحمیل شده و بالا رفتن قیمت اجناس ضروری، تورم و گرانی سرسام آور و لحظه به لحظه بخصوص مایحتاج عمومی و کالاهای انرژی زا و گرما زا در این فصل سرما بحدی سیر صعودی بخود گرفته که تحمل و ادامه کاری زندگی قشر عظیمی از توده مردم جامعه که  باج آنرا می پردازند و زندگی بغایت دشواری را در پیش دارند.

در این شرایط حاد و بحرانی مردم ستمدیده و بجان آمده ، کارگر و زحمتکش چاره ای جز بمیدان آ مدن و متشکل شدن در شوراهای خودشان برای شناخت بیشتر از حقوق حقه شان و هر چه اتحاد و همبستگی با حرکات اعتراضی در محیط های کاری و … فشارهای رژیم را به عقب رانده و در نتیجه قدم  بقدم با  یکپارچگی و جدیت و وحدت باید سیاستهای اقتصادی و حذف یارانه ها را به عقب راند و در هم شکست.

سیاست حذف یارانه ها بجز فقر و فلاکت بیشتر و شرایط سخت معیشتی و خانه خرابی و بیکاری و گرسنگی پیامد دیگری نخواهد داشت و انتظار نمیرود غیر از هر چه بیشتر بی رمق و بی رونق تر شدن سفره کارگر و مردم ستمدیده چیز دیگری نصیب گردد.

رژیم قتل و کشتار و بی حقوقی، رژیمی که زندان را بوسعت ایران فراهم و در آن حرمت انسانها را زیر پا گذاشته و به حقوقشان تجاوز میکند؛ با اتحاد و یکپارچگی و مصممانه به عقب راند و باید برود و این حکم طبقه کارگر آگاه متشکل و یکپارچه است.

 

اردشیر نصراله بیگی

ژانویه ۲۰۱۱ میلادی