یارانه ها و فاشیسم عریان علیه مهاجران افغانستانى

“عزیزان افغانستانى چون ایرانى نیستند یارانه به آنها تعلق نمیگیرد.” این جزیى از  اظهارات رئیس مرکز آمار جمهورى اسلامى در روز یازدهم دیماه٬ سه هفته پس از آغاز طرح یارانه ها بود. به این ترتیب دولت  یکبار دیگر تکلیف بیش از یک میلیون افغانستانى ساکن قانونى در ایران را روشن میساخت. عدم شمول مهاجرین افغانستانى از برخوردارى از یارانه هاى هدفمند یکى از اجزاى مهم این سیاست  را تشکیل داده است.  هسته اصلى این سیاست در رابطه با افغانستانیها در این خلاصه شده است که با حذف سوبسیدها و گرانى مایحتاج اصلى٬ زندگى را براى آنها غیر ممکن خواهد ساخت. وعده هاى مقامات رژیم گویاى این بوده است که  با اجراى موفق این طرح “عزیزان افغانستانى میتوانند گورشان را گم کنند!” رنگ تند همیشگى فاشیستى مقامات رژیم نسبت به مهاجرین افغانستانى بجاى خود٬ اما  کارگر ایرانى چاره اى ندارد جز اینکه از زاویه دفاع و همسرنوشتى طبقاتى با کارگران افغانستانى تکلیف خود را با سیاست یارانه ها روشن کند. واقعیت اینستکه کارگران افغانستانى آینه تمام قدى را شکل داده اند که وضعیت کارگران ایران در پایان اجراى پیروزمند طرح را٬ پنج سال زودتر٬ از همین امروز جلوى روى آنها قرار داده اند. سوال اینستکه طبقه کارگر در ایران چگونه از خود و همسرنوشتان افغانستانى خود میتواند دفاع کند؟
در مورد طرح یارانه ها و سهم زحمتکشان افغانستانى در ایران و از میان تلنبارى از دور اخیر از شانتاژ کثیف تماما آگاهانه و فاشیستى جمهورى اسلامى نمونه رئیس اداره کار و امور اجتماعى کنگان در نشست مشترک با رئیس پلیس اطلاعات و امنیت منطقه کفایت میکند:  با اجرای طرح هدفمندکردن یارانه‌ها شاهد کاهش و تقلیل مهاجرین خارجی و اتباع بیگانه هستیم و این مسئله باید بصورت جدی اطلاع‌رسانی شود و باید مردم را از اهداف این طرح عظیم در تحول اقتصادی آگاه کنیم. با اجرای هدفمندسازی یارانه‌ها و آزادسازی قیمت‌ها روند مهاجرت به کشور معکوس می‌شود چون هزینه‌های زندگی و معیشت برای اتباع خارجی بالا می‌رود و در مقابل هموطنان از یارانه هدفمند استفاده می‌کنند.
آمار رسمى یک میلیون مهاجر قانونى افغانستانى در ایران را میتوان سیصد هزار خانوار سه تا چهار نفره در نظر گرفت که حداقل ٩٠ درصد آنها را خانواده هاى کارگرى تشکیل میدهند. بنا به آمار خود رژیم از هر خانواده کارگرى سالانه تحت عناوین مختلف از جمله حق تحصیل کودکان٬ تمدید حق اقامت و قبال کارت کارگرى سالانه ٢۵٠ هزار تومان دریافت میگردد. این رقم مطابق طرح “آمایش چهار” به ۴٠٠ تا ۶٠٠ هزار تومان در حال افزایش است. کارت و ثبت قانونى اقامت براى این خانواده ها بمعناى پوشش بیمه هاى درمانى٬ پوشش قوانین کار و همان تامین اجتماعى ناچیز خانواده کارگران ایرانى نبوده است. اجازه اقامت هیچ درجه از تعقیب دایمى و سمپاشى ناسیونالیستى کثیف سازمانیافته علیه این زحمتکشان و اعضاى خانواده شان در کارخانه٬ محله و مدارس نکاسته است. این دسته از مهاجرین افغانستانى تازه بخش خوشبخت از جمعیت چهار میلیونى افغانستانى ها در ایران جمهورى اسلامى بحساب آمده اند.
در یک محاسبه سر انگشتى٬ اگر در آمد یک کارگر افغانستانى معادل حول حداقل دستمزد رسمى ٣۵٠ هزار تومانى محاسبه گردد٬ با آزاد شدن قیمتها٬  دیگر زندگى عملا براى این خانواده ها غیر ممکن خواهد شد.  در پایان طرح یارانه ها قیمت نان و اقلام  پایه زندگى در عرض سه سال حداقل پنج برابر خواهد شد. با افزایش قیمت سوخت دیگر نه میتوان در خانه روشنایى و گرما داشت و نه میتوان براى ایاب و ذهاب موتور سیکلت قراضه را بکارگرفت. این وضعیت کابوس واقعى زنده ماندن را جلوى زحمتکشان افغانستانى قرار داده است. هر انسان با وجدان از خود میپرسد این چه مجازاتى است که متوجه کارگر افغانستانى و خانواده میکنید؟ بقول خود دولت قرار است یارانه ها هدفمند شود و مردم زحمتکش و فقیر بجاى دهکهاى بالا از امکانات سوبسیدها بهره مند شوند٬ چرا گلوى زحمتکش افغانستانى کارکن همیشه زیر خط فقر را در چنگال گرفته و میفشارید؟!
سوبسیدها یک سیاست از جانب کارگران و بنفع و بدفاع از زندگى کارگران نبود. تا دیروز بنا به مصالح سرمایه بخش مهمى از دستمزد کارگران را به اسم سوبسیدها میدزدیدند. تا دیروز در مقابل خواست افزایش دستمزد هزینه هاى سوبسیدها و خزانه خالى را نشان میدادند. تا دیروز منت سوبسیدها را سر کارگران میگذاشتند و در عوض سوبسیدها منبع سرشار سود براى تولید ارزانتر در کارخانجات میشد. تا دیروز  با سوبسیدها کارگر بزحمت و حداکثر بالاى خط فقر نگه میداشت و در عوض با نان و سوخت و برق تقریبا مجانى سور و سات بهتر و ارزانتر بخش انگل جامعه تامین میشد. تا دیروز کارگر افغانستانى شریک استثمار وحشیانه طبقه کارگر در ایران و همسرنوشت با او بود. تا دیروز شرایط تبعیضات علیه کارگر افغانستانى حمله اى مستقیم به کل طبقه کارگر بود و به همین دلیل دفاع از معیشت و شرایط کار بهتر و دستمزد بالاتر براى کارگران افغانستانى امر مسلم طبقه کارگر در ایران بود.
امروز در صحنه چینى تازه تر اما باز هم بخش مهم دستمزد کارگر را بعنوان “یارانه هدفمند” از دسترس او خارج نگه داشته اند. یارانه هدفمند امروز٬ اما٬ کمتر است٬ محدوده کمترى از نان و آب و سوخت مورد نیاز او را جوابگو خواهد بود٬ به هزار و یک فاکتور از جمله نرخ بین المللى کالا٬ بالانس بودجه و خزانه دولتى٬ به نرخ بهره و غیره گره خورده است. از همه مهمتر اینستکه این سوبسیدها که رنگ “دفاع از محرومان” را با خود دارد٬ موقت است و بطور پلکانى و در عرض چند سال ناپدید خواهد شد. این درست شرایطى است که از همین امروز و با یک ضربت بر سر کارگران افغانستانى آورده شده است. کارگر ایرانى که امروز نگران تامین معیشت خود و آینده فرزندانش است٬ نمیتواند به سرنوشت همکار و همسایه افغانستانى خود بى اعتنا باشد.
با طرح یارانه ها٬ قانون ضد کارگرى٬ قراردادهاى فردى٬ دستمزدهاى ناچیز و شرایط کار و بیحفوقى ها تاکنونى بجاى خود باقى خواهد بود و بعلاوه کارگر براى تامین همین سطح نازل زندگى باید چشم به مناعت طبع دولت و یارانه هایى که از این ماه تا آن ماه٬ یک نوبت براى نان و نوبت دیگر براى برق میرسد و همه چیز در هر هفته میتواند دستخوش تغییر گردد٬ بدوزد. کیست که تعفن ضد کارگرى بودن کل این طرح را حس نکرده باشد؟ کیست که توهین به کارگر و بازى کردن با نان و سرنوشت و هستى خانواده کارگرى در این تعرض را لمس نکند؟ این خیمه شب بازى بوى خون میدهد. معناى عملى این طرح را باید همین الان٬ از کارگر افغانستانى در ایران  پرسید.
امروز اگر کارگران براى تامین حداقل نیازها ناچارا جلوى بانکها و نانواییها صف میبندند٬ اگر کارگران آگاه در این صفها و هر تجمع کارگرى سیاستهاى دولت را افشا میکنند٬ اگر هر قدم از طرح یارانه ها سنگرى است که کارگران در آن توهماتشان میریزد  و آگاهتر و متحدتر میشوند٬ اگر هر روز و هر موضوع میدان تازه ترى است که کارگران در محله و کارخانه یاد میگیرند چگونه تنها اعتراض و  زور و اتحادشان است که نان و امنیت و تامین را براى خود و خانواده شان به همراه میاورد؛ آنوقت کارگر افغانستانى درست مثل برادر خونى و متحد طبیعى در همه اجتماعات و تحرکات جا خواهند داشت. زندگى کارگران افغانستانى٬ حقوق برابر براى کارگران افغانستانى٬ زندگى و حق همه کارگران بحساب میاید.
پاسخ طبقه کارگر به دور جدید یارانه ها٬ پس زدن کل این بساط و بجاى آن افزایش دستمزدهاست. همه دریافتى کارگران باید در دستمزدها یک کاسه گردد. دستمزدها باید بدون چون چرا و فورا باندازه تامین زندگى و رفاه کامل یک خانواده کارگرى افزایش یابد. این سطح دستمزدها باید همه طبقه٬ از زن و مرد٬ بیکار و شاغل٬ ایرانى و افغانستانى را شامل گردد. در مبارزه براى دستمزد طبقه کارگر در ایران به صف بشدت متحد و آگاه نیاز دارد. احساس همسرنوشتى طبقاتى با کارگران افغانستانى از پیش شرطها و شاخصهاى پایه اى یک صف قدرتمند در میان طبقه کارگر در ایران است. طبقه کارگر در ایران باید تکلیف خود را بیکباره با رژیم جمهورى اسلامى روشن کند؛ این جمهورى اسلامى ٬ حکومت تمام عیار توحش طبقاتى سرمایه داران در ایران است که باید گور خود را گم کند.
مصطفى رشیدى
پنجم ژانویه ٢٠١١