تشدید اختلافات درونی جناح حاکم رژیم، فرصت طلبی اپوزیسیون بورژوایی، و لزوم مبارزه ای آگاهانه

 نزاع و ستیز در بین جناح های بورژوازی که عموماً بر سر کسب قدرت سیاسی است، نه فقط در ایران بلکه در تمامی ممالک جهان جریان دارد. کم و زیاد بودن درجه آن در اصل بستگی به اوضاع اقتصادی و سیاسی دارد، بدین معنا که اگر در کشوری شرایط اقتصادی و سیاسی غیر نرمال و بهم ریخته باشد، مشت و لگد پرت کردن شان بسوی همدیگر از حد معمول خارج است، و چنانچه وضع اندکی بهتر باشد، میزان آن پائین تر است. در سرزمین هایی که “ثبات” هست، احزاب راست و چپ های پارلمانی بهنگام “رقابت های انتخاباتی” با فیگوری “متمدنانه” علیه هم تبلیغ می کنند و زیر آب یکدیگر را می زنند، معهذا در کشورهایی که از این ثبات خبری نیست، شکم یکدیگر را می درند.

ایران مصداق بارز دشمنی سخت و شدید در میان نمایندگان سیاسی بورژوازی حاکم است. بحران ساختاری اقتصاد سرمایه داری ایران، منزوی شدن رژیم در محافل بین المللی، بی کفایتی دستگاه اجرایی در عرصه دیپلماتیک و ناتوانی در حل مسئله هسته ای، و بلاخره عدم مشروعیت رژیم سرمایه داری- اسلامی نزد توده های فرودست مردم، فاکتورهای واقعی برخورد جناح های حکومتی است.

همین وضع، و تندتر شدن آهنگ درگیری حاکمین با همپالکی ها و همکارانشان، اپوزیسیون بورژوایی را به سعی مضاعفی برای استحاله و یا تغییر رژیم وادار کرده است. چه، دستیابی به قدرت سیاسی یا بردن سهمی از آن، خود تاریخاً علت بروز جنگ بورژواها با هم بوده و می باشد، ستیزی که در هر حالتی درخواهد گرفت، لیکن آنچه باعث تشدید مناقشات درونی جبهه سرمایه در این ملک شده، رؤیت فرا رسیدن « طغیانی بنیادکن » است. مخلص کلام اینکه، واهمه از قریب الوقوع بودن قیامی انقلابی از طرف محرومان بر له مسببین فقر و نابرابری و بی عدالتی، زد و خورد جناح های مختلف سرمایه داری ایران را حدت بخشیده است.

جناح حاکم جمهوری اسلامی، و اپوزیسیون بورژوایی اش، هر کدام در فکر ساختن حصار دفاعی محکمی بدور این شیوه تولیدی و مناسبات اقتصادی اند. اما آنها برای تأمین این هدف غایی، در وهله نخست ناچارند تکلیف قدرت سیاسی را برای همیشه معلوم کنند. هر کدام از جناح های بورژوازی برای این منظور سیاست هایی را در دستور قرار داده اند که ذیلاً خواهد آمد.

 

–          اقدامات سپاه پاسداران

 در این ایام جدال بر سر قدرت در درون جناح حاکم سرمایه داری ایران یا دستگاه رهبری رژیم بورژوا- اسلامی، به مرحله جدیدی شیفت کرده است. اینروزها سپاه پاسداران، و احمدی نژاد که مجری طرح های این ارگان سرکوبگر است، در حال اقداماتی برای پیشبرد پروژه «قبضه کامل قدرت» می باشند. سپاه پاسداران که با پایان یافتن جنگ ارتجاعی ایران و عراق برای تصاحب اهرمهای قدرت اقتصادی و سیاسی دورخیز کرد و نهایتاً بخش عظیمی از سهام صنایع بزرگ و کلیدی را خریداری کرد، و در قدم بعدی رفرمیست های حاکمیت را از پست های مهم دولتی کنار زد، اینک معممین اصولگرا و در رأس آنها ولی فقیه را نشانه گرفته، و در پی خانه نشین کردن و حتی خلع ید آنان از مناصب حساس حکومتی است.

سپاه پاسداران، بیزاری شهروندان بستوه آمده ایران از روحانیت را فرصت مغتنمی برای تکمیل سناریوی خود می داند. این نهاد با علم به نفرت عمومی توده ها از روحانیون، و پی بردن به ناتوانی این قشر در رتق و فتق امور است که می خواهد آنان را از پست های مهم حاکمیت پائین بکشد. بواقع سپاه پاسداران استراتژی حاشیه ای کردن این قشر را در جهت حفظ رژیم و نجات سرمایه داری ایران از اضمحلال و فروپاشی، تعقیب می کند.

در مقابل رفتار و جنبیدن سپاه پاسداران و احمدی نژاد، خامنه ای و سایر روحانیون لم زده بر کرسی های قدرت، که از خوف برکناری مانند مار بخود می پیچند و غم نزدیک شدن زمان وداع با مناصب حکومتی رنگ رخسار و چهره های شان را زرد کرده، تا بحال واکنش هایی از خود نشان داده اند. اینها که در سی و یکسال گذشته عاملین فلاکت و سیه روزی کارگران و خانواده هایشان بوده اند و زندگانی شهروندان کشور را به تباهی کشانده اند، در تکاپوی متوقف کردن پروژه دست پرورده هایشان اند. سفر بی فرجام و ناموفق خامنه ای به قم که به نیت متحد کردن صفوف روحانیون و مراجع شیعه تدارک یافت، تنها یک نمونه از تلاش هایی است که عمامه بندان محافظه کار به رهبری ولی فقیه در پیش گرفته اند.

در این گیر و دار جناح مغلوب، منفعل و از رمق افتاده رژیم (اصلاح طلبان) که تشدید اختلافات درونی جناح حاکم را نظاره می کند، در کمین نشسته تا کشمکش میان سپاه پاسداران و روحانیون اصولگرا به تضعیف و احیاناً ازهم پاشیدگی این جناح بیانجامد و شرایط مصالحه و زد و بند با رقبا، و بازگشت بقدرت برایش آماده شود، و آنگاه رسالت اصلی اش را که خلاصی جمهوری اسلامی از بحران های موجود، و حفظ تولید سرمایه داری و روابط اقتصادی فعلی است، پیگیری کند.

 

–          جنب و جوش اپوزیسیون بورژوایی

 گفتیم، رقابت و نبرد بخش های گوناگون طبقات مسلط برای بدست آوردن قدرت یا حفظ آن، جزو خصایل نظام های بورژوایی است، و خاطر نشان کردیم در وضعیتی که آشفتگی های اقتصادی و سیاسی سیر صعودی می پیمایند و بوی یک قیام و خیزش انقلابی را به مشام نمایندگان سیاسی طبقه استثمار کننده میرسانند، تقلاهایی در راستای توقف این روند از جانب ایشان صورت می گیرد.

بخاطر داریم، در دوره اخیر که مبارزات کارگران و توده های ستمدیده جامعه گسترش یافت، و جدال اصولگرایان و سپاه پاسداران با اصلاح طلبان حاکمیت وارد مرحله تازه ای شد، اکثریت احزاب و جریانات بورژوایی، و سیاسیون منفرد و سرشناس در داخل و خارج از کشور که همچنان مثل سابق برای اصلاح یا تغییر رژیم چشم امیدشان به دول مقتدر غربی، طبقه سرمایه دار و خرده بورژوازی است، پشت سر اصلاح طلبان حکومتی به صف شدند و خود را به “جنبش سبز” آنها آویزان کردند.

هدف اپوزیسیون راست علی الظاهر “سرنگونی طلب” و اصلاح طلبان “سکولار” از آن سیاست که نتیجه ای برایشان دربر نداشت، این بود که اولاً با متوهم کردن کارگران و توده های معترض به رفرمیست های رانده شده از مدیریت های کلان و پست های با اهمیت حکومتی، توده های بپاخاسته را از مبارزه در راستای تحول بنیادی در وضع موجود گمراه سازند، و ثانیاً با تقویت جناح اصلاح طلب دولتی در برابر اصولگرایان و سپاه پاسداران، زمینه بازگرداندنشان را به قدرت فراهم نمایند تا شاید پس از روی کار آمدن این جناح، و امکان شرکت در همه پرسی ها، ساختار سیاسی حاکم را از مجرای مکانیسم “انتخابات” به سود خود متحول کنند. اینک که کینه توزی و کشمکش داخلی دستگاه رهبری به اوج رسیده، این جریانات مبلغ استفاده از « شکاف هیئت حاکمه » به منزله یک تاکتیک برای ایجاد تحول شده اند که یقیناً منظورشان همان دگرگونی از بالا و در درون رژیم با جانبداری مجدد از رفرمیست های جمهوری اسلامی، و تقویت آنهاست.

در این مدت، مضاف بر این طیف « امکان گرا » که از نیمه دوم دهه هفتاد شمسی بدین سو _ برغم سرخوردگی از خاتمی ها و امثالهم _ با مساعدت بی دریغ رسانه های ارتباط جمعی غرب به اغواگری پرداخته اند، احزاب بورژوا- ناسیونالیست کردستان هم که همچون جریانات سراسری به تغییر “نرم” حکومت فکر می کنند، و یا دل در گرو کمک قدرت ها دارند، قوه و امکانات خود را به نیت مهمیز زدن اعتراضات رادیکال کارگران و زحمتکشان کردستان بکار گمارده اند.

احزاب بورژوا- ناسیونالیست کردستان که همانند دیگران از شکست استراتژی های خود درس نگرفته اند، در این دوره کوشیدند تا مردم این خطه را به پشتیبانی از  رهبران روند اصلاح طلبی حاکمیت (موسوی، کروبی، خاتمی و…) و جنبش سبز متقاعد نمایند. با آنکه این سیاست در کردستان تا کنون با ناکامی مواجه شده، ولی هنوز آنرا رها نکرده اند که این مبین ناتوانی شان از درک واقعیت های جامعه کردستان، این سنگر استقامت، پایداری و انقلاب ایران است.

 

–           اهمیت هوشیاری در این اوضاع

 در این وضعیتی که اداره کنندگان و لیدرهای سیستم حاکم از فرط دلهره و نگرانی از بابت سرنوشت و آینده حکومتشان و نظام سرمایه داری، چنگ و دندان بهم نشان می دهند و بجان هم افتاده اند، و طیف های متنوع اپوزیسیون راست رژیم نیز بالا گرفتن این اختلافات را ازنو فرصتی برای ایجاد تغییرات مورد جستجوی خود میدانند، میباید کارگران و مردم ستمکش جامعه هوشیار باشند که توسط جناح های درگیر به بازی گرفته نشوند. این دعوای خانوادگی بسود یا زیان هر کدام از طرفین خاتمه بیابد، اندک تغییری در زندگی فلاکتبار سکنه این کشور حاصل نخواهد شد.

رفرمیست های رژیم که خود از معماران این نظامند و کارنامه ای پر از جرم و جنایت دارند، روحانیون مرتجع و واپسگرا که زندگانی ای مملو از فقر و بدبختی برای مردم این دیار ساخته اند، و پاسداران سرکوبگر و آدمکش که فجایع بی شماری در کردستان، ترکمن صحرا و کل ایران آفریدند و تا به این تاریخ صدها هزار مبارز راه آزادی و برابری را به خاک و خون کشیده اند، همگی در پی ابقای این وضعیت جهنمی اند و همانطور آمد سیاست های متفاوتی که هر کدام از آنها به کارساز بودنشان اطمینان دارند، راه حل هایی برای نجات رژیم سرمایه داری- اسلامی از بحران های رو به تزایدی هستند که با گذشت سال ها کنترل نشده اند.

همچنان نباید گذاشت طبقه کارگر و توده های زیردست جامعه، بدام احزاب و جریانات بورژوا- لیبرال سراسری و محلی بیافتند که دوباره انتخاب بین “بد و بدتر” را توصیه می کنند و به این خوش باوری در جامعه دامن میزنند که گویا این بنفع جبهه آزادیخواهی است.

اوضاع و احوال جاری به پیشروان چپ و سوسیالیست جنبش های کارگری، زنان، دانشجویی، ملل تحت ستم، و احزاب و جریانات کمونیست حکم می کند تا برای کشیده نشدن جدال های کارگری و اعتراضات ستمدیدگان به نا کجا آبادی دیگر، با جدیت هرچه تمامتر به سازماندهی مبارزاتی آگاهانه علیه دشمنان طبقۀ کارگر و دوستان دروغین توده های رنجدیده اهتمام ورزند. لازم است بر فعالیت های روشنگرانه خود بیافزائیم تا کارگران و توده های محروم که بیش از سه دهه است قربانی این رژیم ضد بشری اند، حکومتی که میلیون ها انسان کارگر و زحمتکش را به زیر خط فقر رانده و معضلات اجتماعی لاعلاجی را موجب شده، پیکارهایشان را برضد کلیت جمهوری اسلامی با درایت ادامه دهند. بی هیچ شبه ای، اما تحقق این امر نیازمند رویکرد و حرکت کمونیست های انقلابی به سمت غلبه بر پراکندگی و فشرده شدن صفوف شان بدون دخالت دادن تفاوت های فکری و نظری است. در غیر اینصورت و با بکار نگرفتن این نیرو و پتانسیل عظیم، بعید است بتوان نبردهای کارگران و ستمدیدگان جامعه را به آن کانالی هدایت کرد که می خواهیم.

همگی ما برآنیم تا جنبش های اعتراضی کشور به اهداف مبارزاتی خود نائل شوند، و همگی ما می رزمیم تا هرچه زودتر قیامی انقلابی از سوی پائینی ها شکل گیرد و مجال جابجا شدن قدرت را از بالایی ها بستاند و یک حکومت بورژوایی دیگر بر سرنوشت جامعه حاکم نگردد. از اینروی کمونیست های متشکل در احزاب و سازمانهای موجود مؤظف اند، بدور از سکتاریسم یا ارجع دانستن منافع تشکیلاتی خود، به پیکاری مشترک، در هر سطحی که ممکن است، تن در دهند. ضروریست تا رهبران و پیشقراولان رادیکال کارگری، و سایر جنبش های اجتماعی در درون و برون از مرزها در همگرایی و همکاری تنگاتنگ، مبارزات سیاسی- طبقاتی جاری را به خدمت روند سوسیالیستی جامعه درآورند تا راه برای پیشروی شق و بدیل کارگری- کمونیستی در برابر آلترناتیوهای بورژوایی، هموار گردد.

برپایی خیزشی بنیان کن، بی خاصیت کردن سیاست های اپوزیسیون بورژوایی اعم از لیبرال های ملی- مذهبی و سکولار، و رهایی از شر حکومت مستبد و سرمایه داری ایران که با پیشگامی طبقه کارگر  آگاه، متشکل و متحد، و رهبری این طبقه بر جنبش های رادیکال اجتماعی قابل وصول است، این رویکرد را مبرم و حیاتی کرده است.

                                                   ۲۹/۱۲/۲۰۱۰