تحولات ارگان های دمکراتیک در آستانه‌ قیام ۵٧ (در شهرهای سنندج، مریوان ،سقز، بوکان و کردستان جنوبی)

 تحولات ارگان های دمکراتیک در آستانه‌ قیام ۵۷ (در شهرهای سنندج، مریوان ،سقز، بوکان و کردستان جنوبی)                      

بسیاری از معلمان انقلابی  که‌ نامشان اینجا آمده‌ و یا اسامیشان متاسفانه‌از یاد رفته‌ ، در راه‌  آرمان های والای بشریت ، دمکراسی ،تفتیش عقاید وآزادی خلق ستمدیده‌ کرد،  در سنگرهای گسترده‌ کردستان و زندان ها جان باخته‌اند .انها  در نوشتن تاریخ پر افتخار ملت کرد و هدایت جامعه‌ کردستان بسوی نوعی از رنسانس، سهم شایسته‌ ای داشته‌ اند ، یاد عزیزشان بخیر و گرامی باد !

 

اگر نام عزیز یا آفرادی و رویدادی تاریخی از یاد رفته‌ و نیامده، با تواضع فراوان پوزش می طلبم .و هر کسی درغنا بخشیدن و ایده‌ ال کردن این نوشته‌ مرا یاری دهد، صمیمانه‌  سپاسگذارم .         ساختار و تحولات ارگانهای دمکراتیک ،در شهر های کردستان،و اسیمیله‌ شدن آنها در احزاب سیاسی ، امری عادی و روتین بوده‌است .‌

 

 

 

 

بستر و زمینه‌ های تحول در کردستان:

       رفرم ارضی شاه‌ ،در دهه‌ی ۱۳۴۱ شمسی ،  دگرگونی هائی را بارمغان آورده‌ بود  که‌سیمای دیگری، به‌ طبقات و طیف های اجتماعی جامعه‌ ایران داده‌ بود .  رفرم ارضی، جامعه‌  ایران را بگونه‌ای روی ریل نوآوری، بدعت و دگرگونی گذاشته بود‌ که‌ با دنیای تحجر وکلاسیک  خدا حافظی کرده‌ و دوران ایستا ،مراحل زوال را بسرعت پیمود و  دوران پویا بدیلش گردید . در این رهگذر،  دوران تحول و روند دگرگونی در کردستان بشیوه‌ ای سرسام آور خود را نشان داد . جمعیت عظیمی از روستاها ناچار به‌ کوچ شدند و اگر چه‌ نتوانستند بکلی پیوندهای عاطفی و اجتماعی خویش را باروستا قطع کنند ،اما در حاشیه‌ شهر های کردستان ،بسان قارچ روئیدند و بیغوله‌ ها و حلبی آباد ها را بنیان نهادند.  این جمعیت در اساس دهقانان خوش نشین و یا کارگران روستایی بودند ، که‌ بلاواسطه‌ ترکیب خرده‌ بورژوازی شهر هارا دگرگون کرده‌ و تقویت کردند . نمونه‌ برجسته‌ی این پدیده‌،تحولات شهر سنندج بود که‌ پس از ده‌ ی چهل ،محلات متنوعی در اطراف شهر ظهور و بنیاد نهاده‌ شد .

بااینوصف تنش ها و خواستگاهای این لایه‌ از جامعه‌ ، در خود مترقی و بالنده‌ بود .میتوان ادعا کرد ، شریان خون شهر ها، در این محلات جاری بود وقلب شهر ها در این کانون های فقیر نشین می طپید . خرده‌ بورژوازی با سیمای نورس و سیال در برابر ستم ها و بیعدالتی ها ،عرض اندام کرد . از دیدگاه‌ علمی و ماتریالیستی، نمیتوان مرز های علوم ریاضی را، بین کارگران شهری و خرده‌ بورژوازی شهری (با ترکیبی موزائیک ) ترسیم کرد. لذا این دو ، مکمل یکدیگر بوده‌ و در تحولات اجتماحی جامعه‌ کردستان، نقش والا و تعیین کننده‌ ای داشتند .

         جامعه‌ی کردستان ، با میلیتاریزم، عقب ماندگی مطلق، فقدان کارخانجات صنعتی و کشاورزی مدرن،ستم  ملی و اشغال نظامی روبرو بود . این فضا و اتمسفر ، سرعت دیگری به‌ مبارزات و خواست های طبقاتی در کردستان داده‌ بود . در بطن چنین بافتی از جامعه‌ ، خواست ها و تمایلات سیاسی وگرایش تحزب و سازمان پذیری و تنفر از مقوله‌های کلاسیک و شکست خورده‌، کاملا ملموس و خود را آشکارا نشان داد .نو آوری و تشکل های دموکراتیک و انقلابی به‌ خواست و آرزویی عمومی مبدل شده‌ بود .  روند جریانات سیاسی در کردستان آتشی زیر خاکستر بود و در دوران قیام ۱۳۵۷ اگرچه‌ خلق کرد، کمی دیر تر بمیدان آمد ،اما هنوز در ” تنها سنگر باز مانده‌ از قیام ” سرفراز در نبرد با فاشیزم اسلامی  میرزمد .

       ستم ملی ، دیکتاتوری  و حکومت توتالیتر شاهنشاهی و پوتین های  نیرو های حافظ نظام سلطنتی بر پیکر آحاد مردم و، همه‌ ی شهر وندان کردستان سنگینی میکرد . این فشار، ناعدالتی  و سرکوب روزمره‌ ،در دوران قیام محرک و مشوق سازنده‌ای برای شرکت آحاد مردم در سقوط نظام شاهی بود . تظاهرات و راه پیمایی و اعتصابات در پهنه‌ ی کردستان بعد تاریخی ودر اوج عظمت بود .شرکت مردم در تظاهرات و استقبال از زندانیان سیاسی ،در خیابان های سنندج عظیم بود و جمعیت خروشان مانند سیلاب بهاری در خیابانها راه‌ افتاده‌ بود و ،جوابی منطقی به‌تاریخ داد . در کدام شهر ایران دیده‌ شده‌ ، برای استقبال از زندانیان از مرکز شهر تا فرودگاه‌ ، مصمم و رزمنده‌ و بدون واهمه‌ از تیراندازی دشمن و ترورهای ساواک، از زندانی سیاسی این چنین با شکوه‌ و عظمت استقبال گردد !  خاطرات استقبال از زندانیان سیاسی : طیفوربطحایی، یوسف اردلان، شعیب زکریایی و زندانیان سیاسی شهر های دیگر کردستان ،که‌ از سنندج عبور میکردند ، هنوز در خاطرات مردم، چون نوار سینما میچرخد و جاویدان است .

         قیام به‌ ثمر رسید . کاخ نیاوران سقوط کرد و کاخ جماران  بر پا گردید . همه‌ی مظاهر تمدن بشری ، مسخره‌ گردید و ریش ، عبا و اسلام سیاسی صاحب جایگاهی شد که‌ تصوری بر آن ممکن نیست . دانشگاها ها مسجد شدند، کتاب خانه‌ ها سوزانده‌ شدند ، زنان را چهار میخه‌ کشیدند، پارچه‌ های سیاه‌ تر از دل آخوند ها ، در بازارهای ایران کمیاب شد.زندان ها و قبرستان ها، چنان  توسعه‌ وگسترش یافتند که‌  افکار عمومی دنیا را مات و متحیر کرد . پهنه‌ی کردستان یک پارچه‌، زندانی بزرگ شد و با نیروی سپاه‌ پاسداران محاصره‌ گردید . نیرو های نظامی یک روزه‌ اسلامی شدند . خمینی که‌ اقتصاد را مربوط به‌ چهار پایان و الاغ میدانست با غضب و خشم مذهبی، دستور یورش را بر علیه‌ مردم  کردستان صادر کرد .  بفرمان عالیجنابان خمینی و بنی صدر، سرکوبگران پوتین در نیاورده‌ ،برای قلع و قمع آزادیخواهان  ، به‌ کردستان سنگر آزادی و دموکراسی حمله‌ کردند .

 

 

 

          همسویی جریان  مکتب قرآن  با قدرت حاکم :سال ۱۳۵۷

    قیام را توده‌ های مردم ایران بثمر رساندند . خمینی و دار دسته‌ اش ، با ساخت و پاخت دول قدرتمند غرب و عوض کردن مهرها، بدین معنی شاه‌ را سقوط دادند و خمینی هژمونی و قدرت سیاسی ایران را ربود. تار و پود دینی بر فضای ایران خرامان خرامان و بطور خزنده‌ غالب شد . در  کردستان جریانی دینی ، بنام مکتب قران بوسیله‌ آقای احمد مفتی زاده‌  عرض اندام کرد . مکتب قران ، تفکرات اسلامی داشت و از تراوشات فکریی  وهابی وسلفی  تغذیه‌ میکرد و جریانی فوندمانتال  بودند .   این جریان توانسته‌ بود طیفی از افراد خوش باور، ساده‌لوح  وبی بضاعت از نظر سیاسی  را، دور خود جمع کند .در همکاری با جمهوری اسلامی و مخالفت با خواسته‌ های ملی- دموکراتیک خلق کرد فعال و کوشا بود . در برابر خواسته‌ های عادلانه‌ شهروندان کردستان، بفاز مخالفت و توطئه‌ گری رسید .  در پروسه‌ مبارزات ملی-دموکراتیک کردستان بر علیه‌  جمهوری اسلامی ، مکتب قران رسما از جمهوری اسلامی دفاع کرد و بهمین علت ، بیزاری وسیعی  نصیبش شد . روند  اقدامات و مواضعشان ، سلانه‌ سلانه‌ ، در مخالفت با خلق کرد و دفاع رسمی از کاخ جماران تبلور یافت . بیزاری مردم باوج خود رسید  . تحمل این جریان مذهبی که‌ از قوانینی دفاع میکرد که‌ با گلوبالیزم ، تاریخ و مدرنیسم همخوانی و انطباق نداشت ، برای آزادیخواهان کردستان امکان نداشت .  شهروندان سنندج ، کجدار و مریز این جریان  را تا زمانی که‌ ، صفوفشان از صفوف خلق کرد جدا نشده‌ بود ،تحمل کردند .و سپس توان و صبوری مردم بپایان رسید .  سرانجام  مقر و کمیته‌ نظامی انها مورد یورش و حمله‌ قرار گرفت و باتش کشیده‌ شد . شیرازه‌ سخنان آقای مفتی زاده‌ نوعی حکومت “تیئو کراسی “بود ،که‌ در رویا های خویش ،تلقی و ترجمه‌ ای معکوس و عقب مانده‌ از خواسته‌ های مردم کردستان داشت . ایشان در پرواز های فکریش، خود را خمینی سنی ها، فرض کرده‌ بود که‌ با خمینی شیعیان بتوانند حکومتی بر اساس  مانیفست خمینی که‌ در کتابش بنام ”  توضیح المسایل “ترسیم شده‌ و  تکیه‌ بر وهابی گری  ،در دنیای گلوبالیزم وانقلاب سر سام آور تکنولوژی ، پیاده‌ کنند . مکیب قران تدارک حمله‌ ای را بر ضد آزادیخواهان سنندج سازمان داد . این یورش با صلوات ، ذکر ، دف و دایره‌ زنی شروع شد و تا میدان اقبال پیشروی کرد . همزمان سازمان چریک های فدایی خلق ایران شاخه‌ کردستان در اعلامیه‌ ای صراحتا نوشته‌ بودند که‌ حمله‌ به‌ مقرشان را با رگبار کلاشینکوف و تیر بار جواب میدهند . هیمین اولتیماتوم  و موضع انقلابی مسئول چریک ها آقای” بهروز سلیمانی ”  آنهارا ترساند و دیگر شهامت پیشروی و حمله‌ به‌ جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب و سازمان چریک ها را نداشتند . ماجراجویی و توطئه‌ گری آنها در میدان اقبال بپایان رسید . سرانجام  روند تاریخ  ،  این ارگان مذهبی را باشکست مواجه‌ و سقوط داد .  

 

 

 

    کانون صنفی معلمان سنندج :سال های ۱۳۵۶-۱۳۵۷

 اتمسفر سیاسی و فضای دموکراتیک که‌ مانند روزنه‌ی امیدی، بر شهرهای کردستان گسترده‌ شده‌ بود، گرایش و میل به‌ تحزب  در ارگان های صنفی، سیر پویا و بالنده‌ ای  داشت . مردم  برای دفاع از دموکراسی و آگاه کردن توده‌ های رنجبر به‌ منافع خویش، سمت و سویی وافر به‌ تشکل های دموکراتیک و از جمله‌ اتحادیه‌ها داشتند . این تشکل ها اساسا  ازمنافع صنفی  دفاع میکرد . معلمان  کردستان، یکی ازوسیع ترین و حیاتی ترین  جبهه‌ های نبرد را، با ارتجاع مذهبی و حکومت  فاشیزم اسلامی در سنگر مدارس پیش بردند .میتوان ادعا داشت که‌  معلمان در سطوح دبستان، راهنمایی و دبیرستان در بسیج توده‌های بی پروا و سیال دانش آموزان، در عرصه‌های متنوع نقش گرانبها و تاریخی داشتند .معلمان گرایش های مختلف سیاسی داشته‌، اما در سطح بالایی ، در تشکل های صنفی ودموکراتیک و اتحادیه‌ها همکاری و فعالیت داشتند . دگر اندیشان  با سکتاریسم و حزبیگری مرزبندی داشته‌ ومورد احترام همگی بودند .

معلمان انقلابی مصمم بودند که‌ به‌ نگاه‌ های معصومانه‌ کودکان و جوانان ، پاسخی بدهند .  چهره‌ های فعال و کوشای آن دوره‌  که‌ در کانون صنفی بطور پیگیرانه‌ در تلاش و فعالیت بودند  :جمیل سجادی،( ؟- میم )، جمال نبوی، عطا خلقی، مظفر محمدی،رشاد – مصطفی سلطانی، گلی قبادی ،(عین – حی  نون)،علی خلیقی،فریده‌ قریشی،سید ایوب نبوی،وفا نصرت پور، (عین- سین)، فوزیه‌ نصرت پور، (عین-میم )،شهین حیدری، حمید فرشچی، شمس الدین امانتی، فوزیه‌ نصرت پور،( عین- حی جی) ، رشید شکررزاقی، هوشنگ ختمی،( خی – یی ) ، (الف – بی حی ) ، صالح کیفی و دهها معلم شریف دیگر که‌ اسامیشان  اکنون بیادم نمی آیند ،شرکت داشتند . اساسنامه‌ی کانون با شرکت جمعی از معلمان نامبرده‌ تدوین وبرشته‌ تحریر در آمد و در مقیاس وسیعی در کردستان پخش گردید .  کانون صنفی معلمان سنندج بصورت ارگانی معتبر و سیاسی جا افتاده‌ بود و بهمین علت  کانون و اتحادیه‌ های معلمان در شهر های کرماشاه‌، مریوان و سقز ، با این کانون صنفی ارتباط ارگانیک بر قرار کردند .                          جلوه‌ های جاویدان کانون صنفی معلمان سنندج :

* ارتباط های کانون با تشکل های سیاسی سنندج و خصوصا با جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب  برهبری قاضی دادگستری آقای صدیق کمانگرو سازمان چریک های فدایی خلق ایران شاخه‌ کردستان برهبری آقای ” بهروز سلیمانی ” و سازمان پیکار و تشکل های چپ، تنگاتنگ بود     

* کانون از آقای امیر حسن پور دعوت کرد تا زبان کردی را ، تدریس نمایند و کلاس های زبان کردی در این رهگذر پا گرفت و رونق شایانی داشت .

* کانون نمایشگاهی در دبیرستان شاهپور باز کرد و در آن  نقاشان، خطاطان و عکاسان بدعت های هنری خویش را عرصه‌ کرده‌ و  کتاب های شاعران کرد از جمله‌   قانع و هیمن و آثار مارکسیستی ( کتاب های جلد سفید )بنمایش گذاشته‌ شد .که‌ مورد استقبال بی نظیری قرار گرفت .

     در آستانه‌ نوروز ۵۸ سیمای تابناک خوزستان آقای شکرالله‌ پاک نژاد ،و سیمای تابناک زندانیان سیاسی ایران که‌ با دفاعیاتش در بیداگاه‌ ساواک ، معروف شده‌ بود ، با اعضا کانون دیدار و نشستی داشت که‌ آن عزیز از تلاش های دموکراتیک کانون بی نهایت راضی و خشنود بودند .همچنین دیداری با کادرهای جمعیت دفاع از آزادی وانقلاب  داشت و در مدتی که‌ در سنندج بودند، با نهایت احترام  از ایشان، استقبال گرم و صمیمانه‌ ای گردید .  

* در سال ۱۳۵۷ شمسی شورای معلمان سقز ، در آبان ماه که‌ هنوز شاه‌ سقوط نکرده‌ بود، به‌ سنندج آمدند و در خانه‌ی معلمان از انها استقبال گرمی بعمل آمد . شورای معلمان سقز در مجموع هفت نفر بودند که‌ اسامی آنها بدین گونه‌ بود: محمود کیوان ، (میم- میم )،پرویز شا فعی، فاروق کیخسروی،( حی – بی)،عزیز رضایی،(  فی- دال ) و(عین- پی ). این شورا در گردهمایی وسیعی باشرکت نزدیک به‌ ۵۰۰ معلم  در دبیرستان خدمات شهر سقز و در پروسه‌ ی، راگیری مخفی و دموکراتیک، بعنوان شورای معلمان سقز انتخاب گردیدند . دیدار آنها بمناسبت شرکت  و همدردی با مردم سنندج بود ،که‌ چند انسان مبارز ‌، بدست نیرو های شاهنشاهی ،در سنندج  شهید شده‌ بودند . آژیتاتور، سخنگو و سخنران  شورای معلمان سقز، آقای محمود کیوان بودند .ایشان  در کانون معلمان سنندج، در باره‌  تحولات  سریع کردستان، زندانیان سیاسی در زندان های رژیم شاه‌، شرکت در تظاهرات ها ورادیکالیزه‌ کردن شعارها،برخورد با روحانیت مرتجع ایران که‌ درکمین قاپیدن هژمونی سیاسی بودند،نقد سخنان شریعتمداری که‌ مستقیما  بی حرمتی بزنان کرده‌ بود و گفته‌ بود توانایی های عقلی مردان بر زنان برتری دارد، تذکر  و هشداربه‌ زنان آزادیخواه‌  سنندجی حاضر در جلسه ،نقد جریان  مکتب قرآن   و بررسی فضایی سیاسی و انقلابی کردستان  سخنرانی جامع ، شیوا و سنجیده‌ای کردند . در حین سخنرانی آقای عبدالله‌ مفتی زاده‌ ،شدیدا به‌ آقای  محمودکیوان اعتراض کردند و  جلسه‌ و سخنرانی را با مشکلاتی روبرو ساخت . اما فضای غالب در جلسه‌، نیروی رادیکال و سیکولار بود که‌ مانع برخوردهای تند وتنش های ناخواسته‌ گردید . و حاضرین از آقای کیوان خواستند که‌ به‌ سخنرانیش ادامه‌ دهد . در پایان سخنرانی یکی از اعضای کانون معلمان سنندج به‌ آقای کیوان گفته‌ بود : همین مانده‌ بود که‌ رسما بگوئید کمونیست هستم !

 

* دیدار شورای معلمان کرمانشاه از کانون صنفی معلمان سنندج :  آقایان (گی- بی ) ،(غین عین – گی ) و (بی- عین )  بنمایندگی از طرف معلمان کرمانشاه‌ به‌ سنندج امدند و دیداری دوستانه‌ با  اعضائ کانون داشتند . آنها از تجارب کانون معلمان سنندج خیلی خشنود و مرتبا یاداشت بر میداشتند . در همان حال با دوربین ،عکس های از فضای  رادیکال شهر، همزیستی احزاب ، فعالیت سازمان های  سیاسی مختلف و مردم عادی بر داشتند .از آنها بگرمی استقبال و مهمانوازی گردید .

 

 

                 کانون معلمان شهر مریوان ! سال های ۱۳۵۶-۱۳۵۷

     فضای سیاسی و اتمسفر مبارازات مردم مریوان، در فاز والا یی بود که‌ نمونه‌ آنرا در شهرهای  دیگرکردستان کمترمیتوان مشاهده‌ کرد . در این شهر بافت اجتماعی  و نقش اقشار و طبقات ،رادیکال تر و روندی سریع و پویا داشت . طبعا هرگز نمیتوان فعالیت و مبارزات سنتی زحمتکشان دارسیران و افراد سیاسی و پیشرو را نادیده‌ گرفت . آز آنجا ژئوپولتیک شهر و موقعیت جغرافیایی مریوان که‌ در نزدیکی مرز های مصنوعی و ساختگی واقع شده‌ بود،و پادگان بزرگ و مصرف کننده‌ ” موسک ” که‌ در نزدیک شهر اسکان یافته‌ بود، گاه‌ و بیگاه‌  پوتین هایشان بر قامت شهر سنگینی میکرد و همه‌ی  فعالیت های جاسوسی ایران بر علیه‌ جنبش عظیم کردستان جنوبی از این پادگان ، برنامه‌ ریزی و تدارک دیده‌ میشد . سطح میلیتاریزم و حضور نیروهای  رژیم شاهنشاهی بعیان مشهود  و

دیکتاتوری  را در فازمطلق  قرار داده‌ بود . پیشروان و روشنفکران مریوان از این همه‌ ستم و بیعدالتی و دیکتاتوری بستوه‌ امده‌ بودند ، و بهمین علت فعالیت سیاسی بطور مخفی و تحزب در هسته‌ های کوچک و کار تشکیلاتی رونق چشم گیری داشت . این فنومن زمانی باوج خود رسید که‌ عده‌ ای تحصیلکرده‌ و فارغ التحصیل دانشگاهای ایران  بعنوان افسر وظیفه‌ و برای تدریس در مدارس مریوان ،حضور یافتند . جوانانی بی پروا و قاطع ،که‌ آموزس و پرورش مریوان را  حقیقتامتحول کردند .

      کانون ارگانی صنفی و در ارتباط با سازمان های سیاسی دیگر، پیوندی مستمر و همیشگی داشت . کانون در وهله‌ی اول در مورد  مکتب قران ومعلمان ساواکی و آلوده‌ ، افشاگری وسیعی نمود .و دخالت آن هارا  بسیار محدود و با انزوا روبرو ساخت . در جوار بالا بردن اگاهی سیاسی معلمان در سطوخ شهر و روستا و دعوت قشر آموزگاران به‌ تشکل ، قاطعانه‌ با توطئه‌ گری ها و همکاری قیاده‌ موقت با  مکتب قرآن وپادگان و ارتش تازه‌ اسلام شده‌ ، برخورد کرده‌ و در زمینه‌ های وسیع  افشاگری مینمود .این تشکل توانسته‌ بود ، جو سیاسی شهر رادگرگون سازد .

      معلمانی که‌ در کانون و در سطوح  مختلف فعال بودند عبارتند از : حسین،امین، ملکه‌،عبدالله‌، ناصر و احمد ( مصطفی سلطانی)،احمد مجلسی،عطا و ناصر (رستمی)،حسین پیرخضرانیان،علی ناصر آبادی ،رئوف کهنه‌ پوشی، محمد مراد امینی،ناهید محمدی، ،عبدالله‌ دارابی، فراست، غلام و شرافت (قاسم نژاد)، ، جلال و سعدیه‌( نسیمی)،عبدوالله‌ ،اسد  ونصرالله‌( نودینیان )، ،مهری  و همایون (گدازگر)،مرضیه‌ فریقی ،فاتح و موسی( شیخ الاسلامی)، فرج و محمد امین ( شهابی)، مجید حسینی، عبدالله‌ کهنه‌ پوشی ، علی کهنه‌ پوشی (مشهور به‌ علی فایق  وسخنگوی کانو‌ن) ،صالح سرداری،احمد امیری،محمودسلیمانی،انور پویا،( سین- غین )،غفار غلام ویسی،منصور قشقایی،شمی حکیمی،رئوف روحانی،حسن شعبانی،رضاحجت جلالی  و از سازمان چریک های فدایی :علیرضا کریمی ، تیمور مصطفی سلطانی،( ری- نون) ، ( غین- زی ) و( تی- نون )  .

معلمان انقلابی، جامعه‌ ی کردستان را بسوی سکولاریزم هدایت کردند ، که‌ هدیه‌ا ی گرانبها بود و ،خدمت بی پایانی به‌ روح دمکراسی و آزادی بیان کرده‌ است . زمانیکه‌  اسلام سیاسی، هژمونی سیاسی را قاپید، سکولاریسم در حرکتی آهسته‌ و پیوشته‌ و پاورچین پاورچین،کمرنگ شد وبسوی ساحل استبداد خیز برداشت . در این رهگذر خرافات،تحجر مذهبی و فناتیسم شکوفا شدند و اکنون فاشیزم اسلامی ،حرکتی بالنده‌ بآنها داده‌ است .

 کانون دانش آموزان و دانشجویان مریوان ،  که‌ همکاری گسترده‌ ای با کانون معلمان مریوان داشت، نشریه‌ ای معتبر بنام ” رزگاری ”  در هشت ورق  بزرگ منتشر میکرد ، که‌ در آن رویداد های ایران و کردستان  بطور علمی و بشیوه‌ای تحلیلی و کونکریت تشریح و انتشار می یافت . در اولین شماره‌    ”  تجربه‌ جمهوری کردستان ” عنوان مقاله‌ ای بود که‌ کاک فوئاد  شخصا  آنرانوشته‌ بود  و در آن ، نقاط ضعف و قوت جمهوری کردستان ، اوضاع سیاسی  و آزادی های دوران جمهوری  مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته‌ بود . در مجموع چهار شماره‌ از این ارگان چاپ و منتشر گردید . در شماره‌ دو نشریه‌، در باره‌ کارگران سیا ل و مهاجر کردستان که‌ بدنبال کار و امرار معاش، آواره‌ی بنادر جنوب  ، آطراف تهران و مزارع کشاورزی شمال ایران میشوند  مقاله‌ی وزینی نوشته‌ شده‌ بود . در شماره‌ سه‌ در باره‌ شیوه‌ زندگی کول برها و کاروان چی های  مناطق مرزی، مقاله‌ای نوسته‌ شده‌ بود که‌ درآن بطور شفاف و با آوردن فاکت های رسا، زندگی و شیوه‌ معیشت کمرشکن و سخت و دشوارآنها تحلیل گردیده‌ بود . عرصه‌ فعالیت وکار آگاه گری  کانون ،در سطح بالایی بود که‌ مکان و چتری نیز، برای فعا لیت اجتماعی و مبارزاتی دانش آموزان ودانشجویان در سطوح مختلف بود . اساسا  دروازه‌ کانون بر روی همه‌ ازادیخواهان و انقلابیون گشوده‌ و باز بود ودر  کانون معلمان مریوان ،مرزی برای شیفتگان راه‌ آزادی و دموکراسی وجود نداشت . سپس  کاک فوئاد در مریوان حضور یافت وعلاوه‌ بر کانون و جامعه‌ معلمان ،چند ارگان صنفی دیگر از جمله‌: اتحادیه‌ کارگران، کانون دانش اموزان و محصلین و دانشجویان،شورای شهر،انتظامات مریوان،اتحادیه‌ دهقانان،سندیکای کارگران بیکارو اتحادیه‌ زنان  تشکیل شدند ، که‌ هر کدام خدمات ارزشمندی به‌ روستا ها و شهر مریوان عرصه‌ کردند . این ارگانهای مردمی همیشه‌ از طرف قیاده‌ موقت که‌ پایگاو مقرشان در روستای دزلی بود،زیر فشار و تهدید قرار داشت .                                                                                                            امکان ندارد، سیمای انقلابی، محبوب و متواضع معلمین صادق،جسور و مصمم شهر مریوان را از” خانه‌ دل”  بیرون کرد .اگر کومه‌له‌ بجریانی اجتماعی تبدیل شد ، بلاشک بخشی از ان مرهون زحمات  بیدریغ و صادقانه‌ ی معلمان ، در میان  تهیدستان کردستان بوده‌ است !

 

 

 

                                      جمعیت مستقل معلمان مبارز  !(بوکان بهار ۵۹ )  

      تابستان ۱۳۵۹ فاشیزم اسلامی مدارس کردستان را تعطیل کرد .

       نیروی پیشمرگ سرانجام تاکتیک هایش را عوض کرد .و در ارزیابی هایش ، پذیرفت که‌ بایستی  و منطقی است ،برای جلوگیری از ژنوساید و قتل عام مردم شهر های کردستان ، بسوی مناطق دیگر و بمیان زحمتکشان روستا روی آورده‌ و با شهر وداع گوید . بر اساس این تاکتیک و جمع بندی از فاز  نبردها و پتانسیل  و آمادگی توده‌ های مردم ،  با روحیه‌ و آبدیدگی و تجارب کافی ، نیروی علنی و پیشمرگ شهر ها را رها ساخت . در این هنگام ،تنها شهری که‌ بوسیله‌ پیشمرگ اداره‌ و حاکمیت میگردید ، بوکان بود. این شهر برایند ، محل تلاقی و پایگاه‌ همه‌ی نیروهای آزادیخواز و مبارز گردید .  حاکمیت مردمی بر قرار گردید و مردم در نهایت امنیت و آسایش زندگی میکردند . دموکراسی در این شهر لبریز بود و حتی نیروهای مذهبی که‌ کم و بیش با فاشیزم اسلامی همنوایی و همسویی داشتند ،میتوانشتند اعلامیه‌ ها و نشریات خویش را پخش نمایند و کسی  خاطرشان را آزرده‌ نساخت . حزب دمکرات ، ترجمه‌ی وارونه‌ ای از دمکراسی داشت و برای حل اختلافات از کانالهای ، پلمیک و دیالوگ  استفاده‌ نکرد ، وحرمت آزادی و دمکراسی را در حمله‌ به‌ سازمان پیکار و قتل عام چهار  کادرآن سازمان ، بنحو بارزی نشان داد .  جوانان و پیشروان سایر نقاط ایران ،که‌ توسط فاشیزم اسلامی تار و مار شده‌ بدند و ماوایی برای کار سیاسی و مبارزاتی نداشتند ، به‌ ” تنها سنگر بازمانده‌ از قیام ” یعنی کردستان پناه‌ آوردند . بوکان شهر احزاب چپ ، ملی و رادیکال شده‌ بود . مقر های سیاسی مختلف، در گوشه‌ و کنار شهر دایر شدند و همه‌ زیر چتر دمکراسی چند صباحی ، دور از خشم و غضب نمایندگان  قرون وسطی ، برای آرزوهای بر باد رفته‌شان ، مبارزه‌ کردند .  کۆمه‌له‌ سیل عظیمی از روشنفکران و تهیدستان پیشرو را، زیر چتر خویش سازمان داده‌ بود . این نیرو بصلاح نبود که‌ جملگی، در بخش آشکار و علنی کار و فعالیت  بکنند . کومه‌له‌ رسما توصیه‌ کرد که‌ نباید همه‌ی نیرویش را در بخش نظامی و علنی سازمان دهد . لذا تاسیس ارگانی با پرنسیب های دموکراتیک ، ضرورت کامل و حیاتی داشت .  در یکی از مدارس بوکان، معلمان در گردهمایی وسیعی گرد آمدند که‌  شعیب زکریایی ودکتر جعفر شفیعی  در آن شرکت نمودنداولین سخنران جلسه دکتر جعفر‌ بود  . از طرف حزب دمکرات آقای دکتر حسین خلیقی همراه‌ ده‌ معلم  دیگردر این گردهمایی حضور داشتند .  زمانیکه‌ سخنران ها ، دیدگاه‌ ها و گرایشات سیاسی خویش را اظهار نمودند ، جلسه‌ متشنج گردید و بعلت پلمیک تند و نبود  اعتماد بهمدیگر و سکتاریسم حزبی ، نمایندگان حزب دمکرات  جلسه‌ را ترک نمودند . ناگفته‌ نماند که‌ گرایش مسلط   در جلسه‌ در راستای سیکولاریزم وایده‌ های رادیکال بود. در همین جلسه‌ بعد از تبادل نظر و گفت و شنود کافی ، مرحله‌ی انتخابات شروع گردید و افرادی بعنوان کمیته‌ی رهبری انتخاب شدند . طیف وسیعی از معلمان از جمله‌:  رحیم امینی،( فی –دال ) ،فاروق نقشی ،سید حسن شمسی، مصلح شیخ الاسلامی،عطا خلقی، وفا نصرت پور،(میم الف- میم ) .ناصر حسامی، برهان صادقی و چند نفر دیگر که‌ اسامیشان را بخاطر نمی آورم ، فعا لیتشان را باجمعیت شروع کردند . در جوار کار روتین و آموزشی جمعیت مستقل معلمان مبارز، افراد زیر:  ڕشاد مصطفی سلطانی،( الف- شین ) ،حسین به‌فرین ،محمد حسن خالی، شهین حیدری،رزگار علی پناه‌،رحیم طلوعی فر،(میم –حی )، (خی- ؟ )، ( میم  الف- ری )، فوزیه‌ نصرت پور، خالد محمدی، فرح مصطفی سلطانی ،پرویز شافعی،طاهر محمدی،ابراهیم شیخانی، شهلا حیدری،( میم  – میم ) و عزیز رضایی و در روستای گه‌نمان( حی – ری )  و( الف  -الف )   به‌ جمعیت مستقل معلمان مبارز پیوستند . بیش از صد ها معلم  انقلابی و دلسوز، برای خدمت به‌ کودکان و جوانان کرد ، در عرصه‌ آموزش و پرورش زیر چتر جمعیت جمع شده‌ و فعال بودند . آقای رحیم امینی مسئول بخش ابتدایی و رئیس مدرسه‌ ی سعدی بود . یکی از مدارس بوکان بنام مدرسه‌ی طروق که‌ به‌ حزب دمکرات سپرده‌ شده‌ بود، بعد از مدتی مدرسه‌ را رها کرده‌ وآنرا تحویل جمعیت دادند. مسئولیت نقاشی و تصاویرکتابهای جمعیت  بعهده‌ ی  آقایان محمد حسن خالی و رزگار علی پناه‌ بود . کتاب ها با ابتکار جمعیت آماده‌ شدند ،اماهنوز نیاز به‌ اصلاح وبازبینی مجدد داشتند .  ماتریال خامی که‌ بعد ها کتاب های نفیس کومه‌له‌ را بارمغان آورد  و بیگمان یکی از دیکومینت های جاویدان کۆمه‌له‌ و جنبش رادیکال چپ شد .

             * جمعیت اساسنامه‌ ای را تدوین کرد و بر اساس بند هایش ، جمعیت کانونی کاملا دمکراتیک بود و سکتاریسم ، محفل بازی و حزب گرایی در بافت فعالیت هایش مکانی نداشت .  این اساسنامه‌  در عمل و پراکتیک ،تا چه‌ سطحی  پیاده‌ میشد ،قضاوت انرا بعهده‌ تاریخ میگذاریم . اما  برخوردهای ناهنجار، سکتاریزم و چپ روی، بشیوه‌ ای درکرداربعضی از افراد جمعیت دیده‌ میشد .

            *  جمعیت مستقل معلمان مبارز در، تدارک تهیه‌ی کتاب هائی بزبان کردی  برای مدارس مناطق آزاد شده‌ بود که‌ ،کارروتین آن با جدێت  تمام شروع گردید . در این رهگذر کتاب های اول، دوم و سوم و متون خام آنها نوشته‌ شد و بایگانی گردید.

       * جمعیت جزوه‌ ای در زمینه‌ ی، گراماتیک زبان کردی ،  با همکاری مصلح شیخ الاسلامی ،  رشاد- مصطفی سلطانی،رحیم امینی وحسین به‌فرین تهیه‌ نمود و بچاپ رساند .

      *  معلمینی که‌ در دبیرستان های بوکان بکار تدریس و آموزش، دانش آموزان مشغول بودند :  رحیم امینی،احمد عبدی،رشاد مصطفی سلطانی، عمر مهتدی،( میم – حی )، محمود کرمی  و      ….بودند .    

*     بابتکار جمعیت، آموزش زبان کردی برای معلمینی که‌ زبان کردی را یاد نگرفته‌ بودند ، در مدرسه‌ی  دخترانه‌ی سعدی دایر و  شروح بکار کرد . آقای حسین به‌فرین در این راستا، زبان کردی و گراماتیکش  را تدریس میکردند و افراد زیادی ، زبان  مادری خویش را یاد گرفته‌ و غنا بخشیدند .                        *     میدان فعالیت آموزشی جمعیت ،فقط شهر بوکان نبود، بلکه‌ شهرک های ربط ، اشنویه‌ و روستا های آزاد شده‌ را در بر میگرفت . آقای فاروق نقشی مسئولیت مناطق اشنویه‌ و ربط و ( میم – میم )  مسئولیت نواحی بانه‌ را بعهده‌ گرفتند .       

* جمعیت مستقل معلمان مبارز ،  بعد از ترک بوکان ، در روستاهای قه‌ره‌گویز ،گولالان و سلامت  کماکان برنامه‌هایش را پیش میبرد  ،وگسستی در فعالیت هایش پیش نیامد .                                  

         با سقوط ىوکان و یورش فاشیزم اسلامی به‌ شهرهای کردستان ،سازمانها و احزاب مستقر در بوکان به‌ نواحی سردشت نقل مکان کردند وبه‌ مبارزات خویش و جنگ مسلحانه‌ با فاشیزم اسلامی ادامه‌ دادند . شرایط حاکم و فضای تازه‌ ،سازماندهی و آرایش دیگری می طلبید ،لذا کۆمه‌له‌ در نشست های خود و ارزیابی از اوضاع مشخص ،ارگان جمعیت مستقل معلمان مبارز که‌ مدتی طولانی جواب نیازها و سیاست هایش رامیداد، در ان شرایط دشوار وسخت،  می بایست قالب و فورم دیگری بخود بگیرد. در جواب به‌ آن نیاز تاریخی ، کمیسون اموزش و پرورش کومه‌له‌ پا بعرصه‌ وجود نهاد .

 

 

 

‌                      کمیسیون آموزش و پرورش کۆمه‌ڵه‌ !  سال ۱۳۶۱

      یکی از ارگان های  که‌، کۆمه‌له‌ برای ارتقا  آگاهی سیاسی و طبقاتی   شهروندان مناطق کردنشین  و خصوصا مناطق آزاد شده‌ ،سازمان داد، کمیسیون آموزش و پرورش  بود .در بهار ۱۳۶۱ با دخالت دکتر جعفر شفیعی و دکتر داریوش نویدی ازتشکیلات کومه‌له‌ و رحیم امینی و(فی –دال) بنمایندگی از طرف جمییت مستقل معلمان مبارز، نشستی در زمینه‌ شیوه‌ آموزس و پرورش  انجام گرفت .بعد از این نشست ، ارگان کمیسون  در روستای گولالان متولد شد و در زمینه‌ی یاری به‌  اموزش و پرورش مناطق آزاد شده‌ ، شروع بفعالیت کرد . افرادی  که‌ در روستای گولالان(سقز) در ارگان کمیسون  با متد و دیدگاهای‌ تازه‌ شروع به‌  بازبینی ، اصلاح کتاب ها و تدوین کتاب های جدید آموزشی کردند  :  محمد مصری،   رشاد – مصطفی سلطانی،فاروق نقشی،ناصر حسامی، شهلا دانش فر( در زمینه‌ی کتاب های فارسی )، رحیم طلوعی فر،آزاد قاضی ،عطا خلقی و … بودند.  در این ارگان باز بینی و تدوین کتاب های نو،  شروع گردید ، که‌ زحمات  تک تک آنها، شایان قدردانی است.

کمیسیون  سمت و سویی کاملا سیکولار و رادیکال داشت و اعضا کمیسیون انرا در نگارش کتاب ها منعکس کرده‌ بودند . لذا کمیسیون با تفکرات دینی و افکار مه‌ آلود موژیکی(دهقانی) مرز بندی قاطع و آشکاری داشت . اما خاطره‌ ای که‌ سال ها در ذهنم ، مانده‌ بود و هرگز فراموش نمیشد ، موضع سیاسی یکی از یاران بدل نزدیک  و متواضع بود که‌ ،

 پیشنهاد نوشتن تعلیمات دینی  و سپردن  نگارش آن، بدفتر جناب شیخ عزالدین حسینی ،برای مدارس مناطق آزاد شده‌ کرد ، که‌ با مخالفت شدید و اعتراض گسترده‌ سایر اعضای کمیسیون روبرو گردید . اعضای کمیسیون  گاه و بیگاه‌ ‌ روانکاوی کرده‌ وچنگ در مغز او می انداختند ، وباطنز تلخ و ملیحی،  پیشنهاد دهنده  را پرس میکردند .  در مجموع کمیسیون سه‌( ۳) دوره‌ آموزشی را برای کادرها و معلمین کومه‌له‌  ترتیب داد و در آندوره‌ها معلمین با متد و شیوه‌ های جدید آموزشی آشنا میشدند و پس از برسی و ارزیابی های لازم و موفقیت در دوره‌ آموزشی به‌ مناطق آزاد شده‌ اعزام میشدند و بکار تدریس کودکان و نوجوانان  روستاهامشغول میشدند . دوره‌ ها در روستا های ئاجی که‌ند، هاچی ده‌ره‌ و سیسیر بر گزار شدند ،که‌ مسئولیت دوره‌ها بعهد ه‌ رشاد مصطفی سلطانی و ناصر حسامی بودند .   

حملات فاشیزم اسلامی به‌ مناطق تحت کنترل پیشمرگان ، و از دست دادن مناطق آزاد بر  فعالیت های کمیسیون تاثیر مستقیم میگذاشت و میدان مانور و فعالیتش را محدود میکرد و ناچار به‌ کوچ های ناخواسته‌ میگردید .  سرانجام کمیسیون  از روستای گولالان  به‌ روستاهای گه‌نمان ، سیسیرو بیژوی کوچ کرد .  سپس از مرزهای ساختگی و تصنعی گذشت و به‌ اردوگا های گه‌لاله‌، شین کاوی و مالومه‌  در کردستان جنوبی  نقل مکان کرد .  شاید بتوان ادعا داشت  تلاش ها و پیکارهای  خستگی نا پذیر  کمیسیون در مقاطع مختلف، سرانجام در اردوگاه‌ مالومه‌   بثمر رسید .و کمیسیون اموزش و پرورش کومه‌له‌ که‌ زمانی جمیعت مستقل معلمان  مبارز نام داشت ،  بذری  راکه‌کاشته‌ بود خرمنش را در مالومه‌ برداشت کرد. و کتاب ها ،در مقیاس وسیعی و بشیوه‌ ای رنگی در کشور آلمان و باهمت یکی از هواداران کومه‌له‌ چاپ  و منتشر گردید .  یکی از دیکومینت های جاویدان کومه‌له‌ ، در تاریخ جنبش مقاومت کردستان، همین کتاب های نفیس و پر ارزش است .  تلاش های کمیسیون قدمی بظاهر کوچک  بود، اما حقیقتا در بعد سیاسی و اجتماعی انعکاس وسیعی داشت .سازمان ها و احزاب دیگر در پهنه‌ی کردستان، چنین بدعتی نشان نداده‌ بودند و کومه‌له‌ برای اولین بار، این سنگر و  کانال  را فتح کرد و گشود . برای نمونه‌  اکنون این کتاب ها ،علیرغم ،کاستی ها و نارسایی هایش ، هنوز در اروپا، کانادا،استرالیا و بطور رسمی در مدارس کشور سوید مورد استفاده‌ ی معلمین زبان مادری است  . کتاب ” ئه‌لف و بێ کوردی” شماره‌ یک  وخوێندنه‌وه‌ی کوردی شماره‌ های  دوم و سوم بزبان کردی وتدارک وآماده‌ کردن کتابهای بیرکاری (ریاضیات) و کومه‌لناسی (علوم اجتماعی) بزبان کردی و دو کتاب برای بزرگسالان بزبان فارسی ، محصول کار ها و تلاش های  خستگی ناپذیرافرادی بود  که‌‌ ، در ارگان کمیسیون سازمان یافته‌ بودند . تحولات ونشیب و فراز های  کومه‌له‌ چاپ کتاب های ریاضیات و علوم اجتماعی را میسر نساخت  .  کمیسیون همچنان ،بحیات خویش ادامه‌ میداد ،که‌ در جوار آرایش های  جدید و تشکیل حزب کمونیست ایران ونیاز به‌ تقویت  ارگان های تبلیغی ،از جمله‌ نشریات  تیئوریک و رادیو ها‌ در”کمیته‌ و ارگان‌ ترجمه‌ ” آسیمیله‌ و دگرگون شد .

 

 

 

                                      کمیته‌ و ارگان ترجمه‌ ! 

این ارگان در اردوگاه‌ مالومه‌ ،شکل و قواره‌ سیاسی پیدا کرد .پیشرو را بزبان کردی آماده‌ و منتشر میکرد و مطالب گوناگون را برای رادیو ها و نشریات تیئوریک آماده‌ و ترجمه‌ میکرد . . استقبال ازادیخواهان و انقلابیون کردستان جنوبی ،ازپیشرو ،سرسام آور بود .پیشرو از چنان وزن و اعتبار  سیاسی برخوردار بود ،که‌  خوانندگان بیشماری در کردستان جنوبی داشت و بخانه‌ یشان راه‌ یافته‌ بود . .حزب بعث عراق ،  هنگام دستگیری انقلابیون ،  پیشرو کردی را بعنوان  جرم سنگینی برایشان حساب میکرد . و حزب بعث  در نشست هایش باکومه‌له‌  ، پیشرو کردی را بعنوان اهرم فشاری  بر علیه‌ خود کومه‌له ‌انتخاب میکرد  و بخدمت میگرفت . پیشرو کردی باسانی ، همراه‌ انقلابیون سر از زندان های سلیمانی،موصل،دهوک، کرکوک، هه‌ولیر و خانقین در آورد .  

                                                                                                                                                                                حضور انقلابیون بیشماری از بخش های دیگر کردستان ،در تشکیلات کومه‌له‌ ، که‌ جان برکف و با خلوص نیت  برای رهایی بشریت  و بر علیه‌ ارتجاع،  تشکل های عشایری  و استقرار  دمکراسی وجامعه‌ای دمکراتیک مبارزه‌ میکردند، سیمای انترناسیونال کومه‌له‌ را منعکس میکرد . تعداد بێشماری از آنها در صفوف کومه‌له‌ جان باختند ، و بیگمان در تاریخ و افتخارات کومه‌له‌ سهم شایسته‌ای  بآنها تعلق دارد .در این راستا دو انقلابی از شهر سلیمانی با نام های مستعار ” کاک جمال و کاک هیوا” در ارگان ترجمه‌ سازماندهی شدند ، که‌ خدمات ارزنده‌  و صادقانه‌ای بگروه‌ ترجمه‌ عرصه‌ کردند .  در مالومه‌ زنده‌ یاد آقای محمود سجادی قاضی دادگستری سنندج ، در گروه‌ ترجمه‌ سازماندهی شد و بدیوسیله‌ این ارگان  تقویت  گردید .  تراوشات فکری کاک محمود  به‌ زمینه‌ های  نمایشنامه‌ نویسی ، سرودن اشعار انقلابی و نثرهای لطیف  اجتماحی ،اختصاص داشت  و به‌ نگارش” فرهنگ لغت “ی مشغول بود وان را باتمام رساند ،  امیدوارم روزی شاهد  چاپ ان قاموس  وزین که‌ یادگاری  جاودانه‌ از  زنده‌ یاد محمودسجادی  است، باشیم .   و بدینوسیله‌ گروه‌ ترجمه‌ بعنوان ارگانی متشکل از  : محمود سجادی، رحیم طلوعی فر، جمال ،هیوا،آزاد قاضی، ناصر حسامی ، فاروق نقشی و           رشاد مصطفی سلطانی تحت نظارت مستقیم  دکتر جعفر شفیعی  و سرپرستی ناصر حسامی ،سازمان یافت و‌ بطور خستگی ناپذیر به‌ ارگان های تبلیغی یعنی: رادیوها و نشریات تیئوریک خدمت وسرویس میداد .            و در یک کلام کومه‌له‌ بر خلاف جریان آب شنا کرد و در شمار بحر پیمایانی بود که‌ پرده‌ تاریکی را پس داد و همراه‌ سحر همسفر شد !  

 

 

 

*  بهار ۱۳۶۳ شمسی  کردستان جنوبی (  دامنه‌ کوه‌ ئاسنگه ‌ران ،اردوگاه‌ مالومه‌)گروه‌ ترجمه‌

ردیف جلو: رحیم طلوعی فر که‌ فرزندش(  فوئاد ) را در آغوش دارد .

ردیف وسط:  از راست ، جمال و ناصر حسامی .

ردیف آخر: از راست ،فاروق نقشی،رشاد مصطفی سلطانی و هیوا .

 

 *  زمستان ۱۳۶۴ شمسی کردستان جنوبی(اردوگاه‌ مالومه‌ )  گروه‌ ترجمه‌ در چادر مسکونی

ردیف جلو: از راست ، رشاد مصطفی سلطانی و ناصر حسامی

ردیف  عقب: از راست فاروق نقشی و رحیم طلوعی فر

 

                                            

 * بعد ازگذشت ۳۲ سال و نبود آرشیو،آنچه‌ روی پرده‌ مغزم بایگانی شده‌ بود ، بدون کم و کاست و لحظه‌ به‌ لحظه‌ نوشتم . برای تدقیق  برخی  از تحولات و رویداد ها رفقای عالیقدر”   محمود کیوان ، عبدالله‌ مصطفی سلطانی و رحیم امینی” خاطره‌هایی که‌  انطباق و همسویی  منطقی، با نوشته‌های بنده‌  داشتند، تلفنی اظهار نمودند که بی‌ نهایت ازمحبت هایشان سپاسگذارم  .    

** استفاده‌ از مطالب این گفتار، در راستای احترام گذاشتن به‌ پرنسیب های روزنامه‌گری و رسانه‌ های گروهی بوده‌ و، لذا اشاره‌ بنام نویسنده‌ ضرورت دارد .

                                                                                 ۰۱ ۰۱ ۲۰۱۱