صاحبان قدرت دنیا را بهمیدان تعرض علیهی محرومترین اقشار جامعه تبدیل نمودهاند و هر روز آن خبر از در بدری و بدبختی هر چه بیشتر قربانیان نظامهای سرمایهداریست. دست اندازی به سفرهی ناچیز اکثریت آحاد جامعه برای اقلیتی مفتخوار، حد و حسابی ندارد. به این مملکت و آن مملکت و به این جامعه و آن جامعه خلاصه نمیگردد و ابعاد جهانی یافته است. دارند تمامی دستآوردهای میلیونها انسان را یکی پس از دیگری – و آنهم با زور و چماق – باز پس میگیرند تا به بحران خود پاسخ دهند. جهان در یک کلام در تنش و التهاب شدید سیاسیست و هر لحظه منتظر خبر ناگوار و تکان دهندهی دیگریست. سرمایهداران چنین دنیای نکبتباری را برای محرومان ساختهاند، تا دنیای خود را داشته باشند؛ دنیائی که نشانی از محترم شمردن به حقوق اولیهی محرومان نیست و فقط و فقط بدرد ظالمان و جیره خواران ریز و درشتشان میخورد.
در حقیقت تصویر جهان اینروزها به دلیل سیاستهای استثمارگرایانهی ظالمان به گونهای دیگر رقم خورده است و همهجا به صحنهی تنش، جنگ و گریز و درگیریهای خیابانی تودههای محروم و فرزندانششان با سرکوبگران و حافظان سرمایه تبدیل گردیده است. همه جا جدال نابرابر طبقاتیست و جانیان بشریت میخواهند با قلدری و با توسل به سلاح، سیاست “ریاضتکشی” را به جامعه تحمیل و زندگی را بر کارگران و زحمتکشان تنگ و تنگتر نمایند. از یونان و ایران گرفته تا فرانسه و انگلستان و بالاخره در همهجا چنین وضعیتِ ناهنجاری حاکم گردیده است و در این میان میلیاردها انسان رنجدیده از تأمین نیازهای اولیهی زندگی خود باز ماندهاند.
واضح استکه با وجود سرمایهداران، پایانی در استثمار بیحد و حصر و جدال ناعادلانه متصور نیست و همهی قصد و هدفشان به یغما بُردن تمامی امکانات و نعمات جامعه به نفع طبقهی خودیست. به همین دلیل استکه وحشیانه دارند به جان مردم میافتند و دارند با هرگونه مخالفتی بهمقابلهی خونین بر میخیزند. به ظاهر مدافعی دمکراسی و محترم شمردن به حقوق پایهای مخالفین و معنرضیناند و به دروغ دارند میگویند که مدافعی آزادی بیاناند، و امّا در عمل، راه و سیاست خود را پیشه میگیرند تا مبادا “امنیت سرمایه” به خطر افتد.
اتخاذ چنین سیاستی همگانیست و شکی در آن نیست که طبقهی سرمایهدار قادر به خلاف چنین روند و رویهای نیست. همهجا ارگانهای مسلحاش، پیشقدماند و همهجا دارند مخالفتها و اعتراضات مسالمتآمیز را به خاک و خون میکشند. سرکوب تودههای محروم و مخالفین یونان، ایران، فرانسه، انگلستان و غیره توسط ارگانهای بقای سلطهی سرمایه از زمره نمونههایست که دنیای انسانی در یکی دو ماههی اخیر شاهد آن بوده است. خیابانهای یونان را به صحنهی جنگ تبدیل نمودند و دانش آموزان انگلستان را مورد ضرب و شتم قرار دادند تا سیاستهای ارتجاعی و منفعتطلبانهی خود را به پیش ببرند.
براستی این چه سیاستیست که دارند بر میلیاردها انسان محروم سرتاسر جهان تحمیل مینمایند؟ این چه سیاست و منشیست که دارند در پیش میگیرند تا جهان کنونی را “سر زنده” نگه دارند؟ این چه تفکر و باوریست که بدروغ دارد، دولتهایی همچون انگلیس، فرانسه و غیره را به عنوان دولتهای مدافعی دموکراسی و آزادی معرفی مینماید؟ دولتها و جوامعای که وظیفه و رسالتی جز حفظ و حراست از مناسبات گندیدهی سرمایهداری و تعرض به جان و مال کارگران و زحمتکشان و فرزندانشان بر عهده ندارند. در عمل مشاهده استکه دولتها و اشکال متفاوت حکومتی جهان، با سرکوب و بگیر و به بند مخالفین و معترضین استکه دارند حکمروانی میکنند و در چهارچوبهی فکری – منفعتی آنان، مجالی برای ابزار مخالفت و طرح خواستههای پایهای مردم نیست. به این دلیل به مردم یونان تعرض نمودند، که خواهان امنیت جانی و زندگیاند؛ به دانش آموزان و دانشجویان انگلیس به این دلیل حمله نمودند که مخالف سه برابر شدن شهریهی دانشگاهها و قطع کمک هزینهاند؛ اعتراضات بحق تودههای ستمدیدهی ایران را به خاک و خون میکشانند به دلیل اینکه مخالف افزایش قیمت کالاها و اقلام اولیهی زندگیاند؛ بر سر مردم فرانسه ریختند به دلیل اینکه مخالف افزایش سن باز نشستگیاند؛ به دانشجویان ایتالیا حمله میکنند به دلیل اینکه مخالف “اصلاح آموزشی” دولت برولوسکونیاند و خلاصه اینکه تصویر زندگانی جهان زحمتکشان، بیش از اندازه دردناک و وخیم است و دارد روز به روز شکل ناهنجارتری بخود میگیرد.
به عبارتی حقیقیتر، ترمز تعرض سرمایه کاملاً بُریده شده است و دارد به تتمههای کارگران و زحمتکشان یورش میآورد و دارد روزانه جان هزاران نفر را میگیرد و هزاران تن دیگر را از خانه و کاشانهی خود آوراه میکند. این خاصیت و ذات سرمایه است و همهجا دارد به گونهای واحد و یکسان عمل میکند. همهجا موضوع و خواستهاش استثمار و چپاول هر چه بیشتر کارگران و زحمتکشان و به یغما بُردن امکانات جامعه به نفع طبقهی خودیست. همهجا دارد با سرکوب و با به رُخ کشیدن گلههای مزدور و مسلح، سیاستهایاش را به پیش میبرد. گوشهای از جهان سرمایهداری را نمیتوان سراغ داشت که در آن از سرکوب عریان و خشن, محرومان خبری نباشد؟ علناً دارند اعلام میکنند که بدون کار بست زور، قادر به پیشبرد سیاستهای ارتجاعیشان نیستند. این یکطرف قضیه است و امّا طرف دیگر آن که به مردم یعنی به قربانیان نظامهای سرمایهداری مربوط میشود، سر از خیابانها در آوردهاند و در تقابل با یورش افسار گسیختهی سرمایهداران جهانی به صف شدهاند و خواهان تغییر نظامهای کنونی و پس زدن همهی استثمارگران و ظالمان از تاج و تختشان میباشند.
در بستر چنین واقعیاتیست که هزاران تن از دانش آموزان و دانشجویان انگلیس در اعتراض به افزایش شهریه دست به اعتراض زدند و در اقدامی جسورانه دفتر حزب محافظه کار را تسخیر نمودند و از انقلاب و دگرگونی سخن گفتند. دانشجویان ایتالیا با سنگ و چوب به جان پلیس افتادند و خواهان لغو “اصلاح آموشی” دولت سرمایهداریاند و جوانان خشگمین یونان در اقدامی مشابه و در اعتراض به وحشیگریهای نیروهای سرکوبگر یونان به بانکها و مراکز پلیس حمله نمودند و هزاران تن دیگر از مردم این کشور، با تحمعی گسترده و با حمل نوشتههایی همچون عامل بحران اقتصادی یونان کسانی جز سرمایهداران نیستند، خواستار ملی شدن بانکهای یوناناند.
همهی اینها و از ایندست موارد – که فراواناند -، نمایانگر خشم و غضب میلیونها انسان رنجدیده در مقابل مظالم سرمایهداران جهانیست. همهی اینها نمایانگر آن استکه زندگی در چنین مناسبات و روابطی برای کارگران و زحمتکشان ناممکن گردیده است و روز به روز دارد بر میزان بیکاری، فقر و نداری میافزاید. همهی اینها نمایانگر آن استکه دنیای کنونی مولد تخریب هر چه بیشتر زندگانی محرومترین اقشار جامعه است.
توده از تهیهی مایحتاج اولیهی زندگی خود ناتوان است و در عوض، عنصر کثیفی همچون احمدینژاد دارد از “تحول اقتصادی” سخن میگوید. دانشجویان از تأمین شهریههای سرسام آور عاجزاند و در عوض وزیر آموزش ایتالیا وقیحانه دارد میگوید “اصلاحات در نظر گرفته شده باعث خواهد شد این کشور میلیاردها یورو کمتر هزینه کند و نظام آموزشی خلق شود که شایسته سالار است”. بزعم این جانیان و استثمارگران “تحول اقتصادی” و “نظام آموزشی شایسته سالار” چیزی جز تضمین و تأمین منافعی طبقهی سرمایهدار و بستن در, میادین آموزشی بر روی فرزندان محرومان و زحمتکشان نیست.
حقیقتاً که اوضاع کنونی برای میلیاردها انسان محروم جهان تعریفی ندارد و بانی اصلی آن سرمایهداراناند و پر واضح استکه پایدار نخواهد ماند و روزی با سلاح تودهای ترکیده خواهد شد. چرا که چاره، راه و روش دیگری را استثمارگران در مقابل جوانان و میلیونها انسان رنجدیده باقی نگذاشتهاند و مسلم است به همان میزانی که مشاهدهی تصویر دنیای کنونی برای آزادیخواهان و مدافعین راه رهائی دردناک میباشد به همان میزان هم بشارت دهنده و نوید بخش است. نشان دهندهی آن استکه سرمایهداران علیرغم در دست داشتن سلاحهای گوناگون، براحتی و با خیالی آسوده قادر به تحقق سیاستهای ارتجاعیشان نخواهند بود. گسترش و مخالفتهای اعتراضی کارگران و زحمتکشان سرتاسر جهان در چند ماههی اخیر در حول و حوش تعرض تازه و افسار گسیختهی سرمایه و آنهم تحت عناوین “صرفهجوئی”، “تحول اقتصادی”، “نظام آموزشی شایسته سالار” و غیره گویای این حقایق استکه دنیای کنونی نیازمند تحول بنیادیست؛ نشان دهندهی استکه نابودی فقر تودهها در چنین نظامهای ناممکن میباشد و زمانی استثمار و در بدری تودههای ستمدیده ریشه کن خواهد شد که پرچم کارگران و زحمتکشان به اهتزاز در آید. با این اوصاف دنیا و جوامعی متفاوت، نیازمند علم شدن یگانه پرچم رهائی و افکار انقلابی و پیشروی سازمانده و هدایت کنندهی اعتراضات بحق تودهای علیهی نیروهای مسلح و اوباشان سرمایهداریست. مسلماً پس زدن تعرض سرمایهداران و بر چیدن اشکال متفاوت حکومتی در دنیای کنونی در اتخاذ سیاستهای تعرضی کمونیستهای راستین و رزمنده مربوط میباشد و تنها در چنین شرایطیست که معیشت کارگران و زحمتکشان و فرزندانشان تأمین و تضمین خواهد گردید.
۲۷ دسامبر ۲۰۱۰
۶ دی ۱۳۸۹