تأملی بر یک مصاحبه

اخیرأ مصاحبه‌ای توسط آقای مجید خوشدل با حسن حسام از رهبران راه‌ کارگر(کمیته‌ مرکزی) در برخی       سایتهای اینترنتی چاپ شده‌ است. در این مصاحبه‌ همانطور که از عنوان آن پیداست ظاهرأ قرار بوده ‘حکومت اسلامی، امپریالیسم، چپ جهانی و مارکسیستها’ که از موضو‌عات و مسایل مهم ایران و جهان هستند  مورد بحث و بررسی قرار گیرند. بویژه برای خوانندگانی که آشنایی کمتری با  طرفین مصاحبه داشته باشند این تصور به وجود میاید که طرفین نقبی به‌ موضوعات مورد نظر زده، تلاش ورزند تا حتی اگر چوابی   هم ندارند از مقام مسولیت طرح بحث نمایند. این خوشبینی کاذب اما طولی نمیکشد که با مقدمه دو صفحه ای آقای خوشدل نقش بر آب میشود. مقدمه ای که ملغمه ای است از نقد و تحلیل سیاسی ، مباحث فلسفی و نظری ، افشاگری، تاریخنگاری، مسایل حقوق بشر، حزبیت و سازماندهی و الی آخر. از حق که نگذریم اما یک چیز در این گفتگو از همان     سطر نخست عیان است: ضدیت هیستریک با مارکسیسم و چپ چهانی.                                                                                                          

 علیرغم این ممکن است عنوان شود که فضای مجازی ایجاد شده به‌ سبک روزنامه نگاران پست مدرنیسم، که  با ایجاد هیاهو و گرد و خاک به گرمی بازارشان میپردازند و در نهایت با دادن آدرس اشتباه خونندگانشان را لب چشمه برده تشنه بر میگردانند میباشد. در طرف دیگر مصاحبه، اما، کسی  قرار دارد که ظاهرأ قرار است در مقام رهبری یکی ازجریانهای چپ ایران به‌ دفاع از چپ و مارکسیسم بپردازد. رفیق حسن حسام آدمی نیست که  در میان اپوزیسیون جمهوری اسلامی  ناشناس باشد. با این وجود انتخاب وی به‌ عنوان کسی که حتی   بتواند در فضایی سالم، فضایی غیراز آنچه در ابتدای این مصاحبه بوجود آمده، به سئوالات مطرح شده با توجه به عنوان مصاحبه پاسخ گوید جای تأ مل بسیار دارد. از همینرو دیری نمی پاید که خواننده با این مسأله مواجه و با کمال تأسف پاسخ ناتمام خود را میگیرد.          

 

حقیقت آن است که رفیق حسام قادر نگشته است در این مصاحبه  ذره ای ازحقیقت پنهان گشته در زیر انبوهی از اتهامات راست و درو‌غی که آقای خوشدل سر هم کرده را بیرون بکشد. این نه بدان سبب است که اساسأ نیروهای چپ و بویژه مارکسیستها برای بسیاری ازمسائل عنوان شده پاسخی ندارند بلکه بیشتر بدان جهت است که شخص  رفیق حسام بعنوان عضو رهبری یکی از گروههایی که خود امروزه در کنار سایر گروههای مشابه‌ به‌ بخشی از معضل جنبش کارگری تبدیل شده اند اساسأ نمیتوانند در قاموس و قامت کنونشان،  نقشی جدی در برونرفت  چپ ازاستیصال کنونی اش ایفا کنند. بدیگر سخن، گروههایی نظیر سازمان رفیق حسام بجای یار شاطر بودن به بار خاطر تبدیل شده اند. آنان نه تنها نقشی جدی در روشنایی بخشیدن به سایه روشنهای فراوان سیاسی-نظری موجود ایفا نمی کنند بلکه به مانعی بازدارنده در  تجدید آرایش چپ تبدیل شده اند.  هم در زمینه مقابله و سازماندهی سیاسی و طبقاتی علیه جمهوری اسلامی و هم درعرصه تلاش جدی و مسولانه برای ایفای نقش خود در پاسخگویی به مسایل فراوان دوران ما.                                              
                                   
                                                                                                                                                                                                                                                
یکی از سوالاتی که خوانندگان مصاحبه ممکن است با آن مواجه شوند آنست که براستی چرا حسن حسام در پاسخ به سوالات هر چند نامربوط و برخأ پرت و پلای مطرح شده، تقریبأ همه جا به حریم مقدس سازمان مربوطه میچسبد و تلاش میورزد با آوردن مسالهای گوناگون و دعوت از خوانندگان برای مطالعه  نمونه هایی ازآنچه خود فاصله  گرفتن از استالینیسمش مینامد، شانه سازمان مربوطه را از بارانتقادهای فراوانی که متوجه آن است خالی کند! ‌تاکیدهای رفیق حسام به ارجاع خوانندگان به‌ تجدیدنظرهای نظری و برنامه ای  سازمان راه کارگر پس از فروپاشی بلوک شرق و دمکرات شدن این سازمان،  با یادآوری تجارب تلخ انشعابها و کناره گیریهای کادرها و اعضا آن نقش بر آب میشود. بویژه انشعاب سال ‌گذشته که دلایل آن هنوز حتی برای بسیاری از اعضای راه کارگر معلوم نیست. این سر در گمی سیاسی-تشکیلاتی، از این رفقا تصویر دریانوردانی را خاطرنشان میکند که در پی گم کردن قطبنما، دور خود چرخیده‌ وهر از گاهی دست و پنجه ای با هم نرم میکنند.                                                                                                                    

 

 ارجاع  مکرر رفیق حسام به محسنات تشکیلات خود و گریز از پاسخ به سولات مطرح شده  شاید هم بخشأ  به دلیل  از دست دادن اعتماد بنفسی است که جرات مواجه با امواج بیرون را از این رفقا گرفته است. اعتماد بنفسی که سنگ بنای هر اقدام متهورانه بویژه برای کسانی که عزم مقابله با هیولایی نظیر جمهوری اسلامی  را  کرده باشند است. بنابراین و در نبود آن اراده عظیم  و درپیشاپیش تلاطمات بزرگی که در اعماق جامعه ما  درحال شکل گرفتن است، بجای ساختن ذورق و بسیج قوا برای مواجه با توفانهای آتی، ابتدا با نوشتن چند مطلب که خودشان هم نمیدانند چه میخواهند بگویند، اعلام انشعاب کرده و در پناه امکانات اینترنتی تقریبأ مجانی خارج کشور مبادرت به‌ تشکیل ‘سازمان’ مکنند. در واقع آنچه رفیق حسام و سایر معدود فعالین چنین سازمانهایی از تشکیلاتهای خود در انظار عموم مینمایند تصویری وارونه از ایده الهای آنهاست تا واقعیت وجودی “تشکیلاتهایشان”! این قبیل سازمانها در بهترین حالت مجموعه های چند ده نفره ای از آدمهایی که اغلب ریشه در روابط فامیل، زندان و یا آشناییهای کارسازمانی در داخل دارند میباشند! شاید سکوت نسبی طرفین درپی دعوای تشکیلاتی اخیر که به‌ شقه شدن راه کارگر انجامید بخشأ از همینرو بوده است. مضاف بر آن اگر تا دیروز بودند افراد یا (محافلی) که بازماندگان کنونی دو جریان آنها را بر نمیتابیدند و نهایتأ’،یا با تحمیل انشعاب و یا خیلی ‘متمدنانه’ شرایط ماندن انانر در تشکیلات عملاغیر ممکن میکردند، اکنون در نبود چنین نیرویی بنا بر رسم روزگار اکنون خود بجان هم افتاده اند.                                                         
                                
       
 ترس رفیق حسام و امثال او از تلنگار خوردن به‌ حباب تشکیلاتیشان، علیرغم تصویرگمراه کننده ای که از دمکرات بودن و ارجع دانستن منافع مردم به تشکیلاتشان  نشان میدهند، بی سبب نیست. در واقح به جرأت میتوان ادعا کرد که ساختار تشکیلاتی، تقسیم کار و نهادهای بر آمده از آن، فرهنگ حاکم و مناسبات درونی اغب گروههای سیاسی چپ و از جمله سازمان راه کارگر، شباهتهای بی چون و چرایی با شاخصهای اساسی نظام سرمایه داری دارد تا حتی مدلی که برخأ اینجا و آنجا رفقایی نظیر حسن حسام داعیه دفاع از آن را دارند. این ساختار و مدل سازماندهی و تقسیم کاراختلاف ماهوی با مشخصه های یک سازمان نوین، انسانی، غیر بوروکراتیک و برابر دارد. بنابراین نمیتوانند مدل مطلوبی از یک جامعه آزاد و برابر  باشد. ذکر  این نکات ظاهرأ بی ربط در اینجا بدان سبب است که نشان داده شود با شل کردن این یا آن بند برنامه ای، و یا بزک کردن و دکورسازیهای مارکت پسندانه نمی توان به مصاف سرمایه داری رفت. این مدل از سازماندهی ممکن است با جان سختی و پا فشاری مریدانش تا مدتی دیگر دوام بیاورد. اما بهیچ وجه نمیتواند ابزاری باشد برای ریشه کن کردن بنیانهای دنیای کهن و سپردن سرنوشت جامعه نوین به‌ بانیان آن.                                         
   
سر در گمیهای سیاسی وتشکیلاتی راه کارگرو تلاش برای مقبول واقح شدن در آستان نیروهای بورژوایی نمیتواند تا  روز محشر دوام یابد . سرنوشت چنین نیرویی در یک تند پیچ تاریخی  و آنجا که نیروهای سیاسی – طبقاتی مختلف ناچار میشوند جایگاه واقعی طبقاتیشان را در مصاف  کار  و سرمایه روشن کنند، رقم خواهد خورد.  بعنوان مثال در شرایطی که افشاء و مبارزه با تمامی نهادها و کسانی که هر کدام به نوعی در تئوریزه کردن و یا سازماندهی و عملی نمودن جنایتهای جمهوری اسلامی در هرمقام و منسبی که بوده باشند بایستی به‌ دست  عدالت سپرده شوند، رهبران راه کارگر (هر دو جناح)  در پی مرگ منتظری  شجاعت او را میستایند.  و حتمأ قرار است از سر دمکرات مآبی در فردای سرنگونی این رژیم آدمخوار وکیل و مدافح مجرمینی نظیر منتظری شده وبنام دمکراسی مانع اجرای عدالت در مورد آنان  گردند!                                                                                          
 
یکی دیگر از معضلاتی که سازمانهایی نظیر راه کارگرو فعالینش نظیر رفیق حسام  با آن مواجه هستند وضعیت شتر گاو پلنگ چنین سازمانهایی است. سازمان راه کارگر برخلاف آنچه مینماید تاکنون نشان داده است که هیچ تعهد عملی به سازماندهی مبارزات انقلابی چه در داخل کشور و چه در خارج ندارد. آنچه هم اینجا و آنجا شاهد‌ش هستیم اساسأ به همت فردی این یا آن فرد و نه اساسأ بمثابه اراده سازمانی و سیاسی راه  کارگراست که پیش  برده میشود. بدیگر سخن ، راه کارگرنه یک سازمان سازمانگر کمونیستی است که وظایف روتین و مشخصی را در دستور کار خود داشته و آنها را پیش ببرد و نه یک محفل تئوریک که روشنگری مارکسیستی-سوسیالیستی و مبارزه نظری-سیاسی با بورژوازی را. از همین رو در هر دو عرصه از فعالیت  ناتوان  و درمانده بوده است.                                                                                   
                                                                                                      
 
 
اهمیت موضوع فوق مادامی معلوم میگردد که بر خلاف گفته رفیق حسام در پاسخ به‌ سوال  آقای خوشدل در رابطه با نقش راه کارگر در پروسه وحدت نیروهای چپ ، آنجا که راه کارگر پا در زمین سخت واقعیتها میگذارد چگونه به عاملی بازدارنده در این عرصه تبدیل میشود. رفیق حسام میگوید: در جریان اتحاد چپ کارگری، عدم موفقیت اش آنجا نبود که چپها به جان هم افتاده بودند. در آنجا چپها با هم دعوایی نداشتند. مشکل اینجا بود که بطور واقعی همه نیروهای چپ در آن وجود نداشت. وی سپس در ادامه می افزاید: در اتحاد چپ یکی دو گرایش ای چپ بودند که در دستور کارشان وظایفی گذاشته بودند که فراتر از توان شان بود. آیا  واقعأ رفیق حسام فکر میکند همه آنهایی که سالها در جریان پایگیری ‘اتحاد چپ کارگری’ تلاش کردند تابا بنیان نهادن آن مرحمی به‌ دردهای بیشمار چپ ایران بگذارند دچار فراموشی شده اند! آدمی وقتی با چنین رویکردی از آدمی مانند حسن حسام روبرو میگردد، درافسوس یک جو انصاف  آه از نهادش بر میآید!        

. اگر چه من تلاش خواهم ورزید در مطلبی جداگانه به این مسأله بپردازم، با این وجود بایستی اذعان کرد که یکی از دلایل اساسی شکست آن  پروژه سکتاریسم، قیم مآبی و سردرگمی سیاسی-نظری رهبران راه کارگر در این پروژه بود که با هرز بردن و  اصطحلاک انرژی و انگیزه صدها پوینده و فعال رادیکال چپ، نقشی مهم در عقیم نمودن آن ایفا نمودند. رفیق حسام بیهوده تلاش می ورزد از عملکرد فاجعه بار راه کارگر در جریان پروسه  تشکیل اتحاد چپ  کارگری دفاع کند. این جمعبندی با آنچه  حتی خود رفیق در نهان بدان اذعان دارد تفاوت تفاوت ماهوی دارد.      

سر  در گمی و پراکندگی نیروهای سوسیالیستی-کارگری امروز بر کسی پوشیده‌ نیست. حتی آنان که پیشترها به‌ قول مردم خود را به‌ کوچه علی چپ میزدند، امروزه‌ بدان اذعان دارند. بنابراین دیگر سخن گفتن از محسنات و معجزات بسیاری از گروههای موجود به لطیفه ای بی محتوا و بی مسما شبیه است تا موضوعی جدی و قابل تأمل که بتواند توجه هیچ آدم جدی و آشنا به‌ این سازمانها و تاریخچه آنها را جلب کن! سالهاست از این امامزاده ها معجزه ای دیده نشده، آنانی که ورای مرزبندیهای تصنعی وبازدارنده موجود در میان نیروهای چپ، غم نان مردم کارگر و زحمتکش و شکنجه و اعدام مبارزین را دارند باید همدیگر را دریافته و بنیانهای دیگری پی افکنند.      
 

نوید غلامی
 لندن             
 دسامبر ۲۰۱۰