قطار بی ترمز اتمی با منطقی ورای نازیسم هیتلری تمدن،فرهنگ،صلح و ثبات جهانی را تهدید میکند

 نوید اخگر

 پرزیدنت بوش! اتحادیه اروپا! جامعه جهانی! 
گفتار خانم کوندالیزا رایس در این مورد که ایران آلمان هیتلری نیست چون بطور کامل باز شکافی نشده و معلوم نشده که منظور از این مقایسه چیست؟ بیشتر  تعریف دیپلماتیک بخود میگیرد تا تعریف علمی

محور ایدئولوژیک، بینش علمی

منطق و فلسفه بنیاد گرائی مذهبی چون ریشه در اقتصاد ماقبل فئودالیزم دارد و بیشترین سود را از مناسبات ضد انسانی دوران برده داری مخصوصا در حیطه نگرش به زن در جامعه  میپروراند حتی در برخورد های روز مره خود به پیروان خویش نیز ناهنجار ترین برخورد های ناقض حقوق اولیه انسانها را نمایان میگرداند و بدین خاطر اساسا با فلسفه نازیسم که از دل سرمایه داری پیشرفته تر زائیده میشود تفاوت های ارزشی و ماهوی بخود میگیرد

شناخت ارزش ها و منطق نازیسم هیتلری که توانست ۶ میلیون یهودی را در کوره های آدمسوزی و در اردوگاه های مرگ نابود سازد و ملیونها انسان را در جنگ جهانی دوم به کام نیستی کشاند از این جهت حائز اهمیت و باز گوئی و باز خوانی مکرر در مکرر است که جهان در تحلیلی متقن _ علمی و غیر دیپلماتیک بتواند ارزشهائی را که  ایدئولوژی ناسیونال سوسیالیزم هیتلری در پی نابود کردن آن بود به تمدن بشری باز گرداند، تمدن بشری خواستار  تساوی حقوق اجتماعی، اقتصادی، نیل به دمکراسی، آزادی، صلح ، امنیت و ثبات است

از این رو  تحلیل بنیاد ها و ساختار های اقتصادی – سیاسی نازیسم هیتلری و بنیادگرائی اسلامی میبایستی فقط علمی و غیر دیپلماتیک باشد که تاثیرات غیر متجانس سیاسی و اقتصادی نتوانند در اصول علمی تاثیر گذار باشند

نگرش مذهبی بنیادگرائی دینی و قشریگری اسلامی تحت شرایط اقتصادی ناهنجار در خاور میانه که از استثمار طبقاتی و سود جوئی های کاپیتالیزم غربی در رنجی مفرط بسر میبرد بهترین پایگاه برای زایش تروریزم بی رقیب  مذهبی است که پدر جد نازیسم هیتلری حتی با بالاترین تجهیز ات اقتصادی ، سیاسی و نظامی هم نمی تواند بگرد پای عقب افتاده ترین عناصر فناتیک و سکت های اسلامی در منطقه خاور میانه جهت مقاصد تروریستی برسد چرا؟

زیرا نازیسم و خطر هیتلریسم برخاسته از دل ارزشهای  جهان پس از فئودالیزم است و با ارزشهای ماقبل آن در فرم و محتوا دیگر گونی های ارزشی دارد حال آنکه فرهنگ خاور میانه با توجه به جهش های اقتصادی محسوس غیر متعارف حتی در بخشهایی از خود هنوز نتوانسته از فرهنگ فئودالیته و ماقبل آن بخاطر سلطه حکومت مذهب بر ذهن و اندیشه خاور میانه ای بطرف سکولاریزم و ارزشهای فکری جوامع بورژوا دمکرات حرکت کند و به آن دست یابد. ارزشهای مجازی جوامع بورژوا دمکرات با زیر ساختهای فرهنگ فئودالیته و عمیقا مذهبی گاها نتایج فاجعه باری را برای خاور میانه ای به ارمغان میآورد که خودکشی های جوانان و زنان که در مانده از فشار سیاه مذهب و غم و اندوه و سوگواریهای ممتد برای روز مرگ و روز سوم و چلهم و سال مرگ امامان و امامزادگان است در بهترین وجهش حسین پارتی های آنچنانی را برای جوانانی به ارمغان آورده است که قصد خروج ار این دایره سیاه و ظالمانه سوگواری و عزا داری را دارند ولی در چنبره سینه زنی و زنجیر زنی در فرم حسین پارتی آن گیر میکنند، دریدن پرده فناتیزم مذهبی و دست یابی به فضای آن طرف پرده سوگواریهای فزاینده و خرد کننده که مدام از طرف ولی فقیه و خداوند تبارک و تعالی و عوامل امنیتی اطلاعاتی این دو معضل بزرگ یعنی خدای زمینی و خدای آسمانی کنترل میشوند کار آسانی نیست

گرایش روز افزون جوامعی مانند بنگلادش پس از فتوای مرگ تسلیمه نسرین چراغهای قرمز را برای جامعه جهانی روشن کرد و دیر نیست که جهان از طرف این نوع کشور ها با فاجعه آمیز ترین حوادث سیاسی  دست بگیربان شود، هر آنچه امروز در بنگلادش میگذرد اثر سرمایه گزاریهای حکومت ایران و رقبای سنی در این منطقه از جهان است که با یک فاجعه عظیم انسانی فاصله چندانی ندارد

حال آنکه استروکتور نازیسم هیتلری از تمام این ریزه کاریهای مذهب اسلام برخوردار نبود و بدین خاطر ایدئولوژیکمان بنیاد گرائی مذهبی و اسلام با انواع نامهای مربوطه و غیر مربوطه اش بدرجات در قدرت سیاسی از نظام هیتلری خطرآفرین تر و خطر ناک تر است زیرا بر خلاف ایدئولوژی های مادی فرد غیر مذهبی تا وقتی در حیطه دید رهبر و گزمگانش قرار دارد در خطر است وقتی به کنج خلوت خویش گروید دیگر خدایی نیست که در پستوی خانه و اطاق خوابش نیز دخالت کند و یقه بنده اش را که میخواهد پنج دقیقه خارج از فضای سوگواری و مرگ و میر و سوم و چهلم و سال امامان و امام زاده گان روزگار بگذراند را بگیرد و نکیر و منکر مکتبی را که در ضمیر خود آگاه و ناخود آگاه وی نیز جا سازی نموده اند قبل از مرگ نیز بسراغش بفرستند

به کلامی دیگر تروریزم و جنگ طلبی کشور گشائی برای اسلام عزیز بخشی از ترویج و مسیونری اسلام است که بدون آن گرونده به اسلام اگر به تبلیغ آن نپردازد مسلمان نیست. بقولی میخ اسلام در  سرزمین کفر باید کوبیده شود

 این تفکر که از دل اسلام سیاسی زائیده میشود ، ده ها بار خطر ناک تر و ضد انسانی تر و خشن تر و جنگ طلب تر از نازیسم هیتلری است. بنیاد پرورش سکت های اسلامی از شیعه و سنی و حنفی و حنبلی و شافعی و انواع بخش های کوچکتر آن وقتی به قدرت میرسند یا باید ایدئولوژیکمان به آرمانها و اصولشان کمک و یاری برسانند که به فناتیزم و ترور و جهان گشائی و انحصار گری که جز سکت خود هیچکس را در حلقه رهبری جای نیست روی خواهند آورد و یا باید آنرا ببوسند و بر طاقچه باد بگذارند که آنگاه دیگر مسلمان نخواهند بود

آیا براستی جهان تفاوت اسلام و فناتیزم اسلامی را با نازیسم هیتلری
نمی داند؟

اگر میداند چرا این خطرات را پس از گذشت ۳۰ سال از روی کار آمدن اسلامیون در ایران که جهانی را از شمال آفریقا تا آسیا و اروپا و خاورمیانه با خود بدرون چاه جمکران فرو کرده اند هشدار نمی دهد و عمل نمی کند ؟

آیا هیتلر توانسته بود قبل از جنگ جهانی دوم و لشگر کشی به سرزمینهای بیگانه بیرق ناسیونال فاشیزم را همچون اسلامیون در بخشهائی از جهان با این قدرت و گستردگی بکوبد و روح مردمان آن سرزمین ها را به عفن افکار ضد انسانی بیالاید؟

آیا بدین خاطر است که غرب سیاست خود را در قبال ملایان مذهبی بطرف مذاکراتی که به هیچگونه نتایج مثبتی نخواهد رسید و تنها آب به جوی تجهیز هر چه بیشتر گروههای جهادیست و ترور اسلامی می ریزد سوق میدهد؟

شعار با ایران همچون آفریقای جنوبی زمان آپارتهاید رفتار کنید همچون الماسی درخشنده هر چه زمان میگذرد درخشند تر و تابناکتر در صحنه سیاسی دیپلماتیک جهان جلوه گر میشود زیرا جهان راهی جز برخورد قاطع و همه جانبه با ترور اسلامی را ندارد

جهان باید درک کند که سرمایه گذاری بر روی مذاکره و مماشات با به اصطلاح اسلام میانه رو و اصلاح طلب و موهوماتی از این قبیل بطور تاریخی در ایران و خاور میانه بخاطر زیر بندی اقتصادی موجود وجود ندارد و در آینده هم نخواهد داشت

تجربه عراق بخوبی نمایان کرد،  گروه گرائی های مذهبی در درون حکومت عراق بهترین درس تاریخی برای مردم ایران و جامعه جهانی بود و حضور فناتیزم مذهبی ملایان در عراق بهترین دست آورد ها  را نصیب  او کرد

اسب برنده در سیاست های منطقه خاور میانه سرمایه گذاری بر روی سکولاریزم، دمکراسی،  صلح و ثبات و نیروهائی است که رابطه خود را با مذهب  به نفع منافع مردم قطع میکنند

آیا اسلام سیاسی و فناتیزم مذهبی اسلام پناه قادر به چنین گذشتی تاریخی هست؟

یا باید آنرا از پروسه سیاسی حیات اجتماعی کنار گذاشت؟

تجربه هیتلر درس های مفیدی را به تاریخ سیاسی قرن حاضر داده است.

 تاریخ دوشنبه ۱۲ ماه مارس سال ۲۰۰۷ میلادی   سوئد   استکهلم

آدرس سامانه اینترنتی نوید اخگر

http://www.nawidakhgar.com/