جمهوری اسلامی در اعتراضات سال ۱۳۸۸ جان بدر برد، سرنگونی آن هنوز در دستور است. بخش اول

مصاحبه نشریه مبارزات کمونیست با مجید حسینی

مبارزان کمونیست: اعتراضات میلیونی مردم در تهران و در شهرهای بزرگی چون اصفهان و شیراز و مشهد و ….. در خرداد ۱۳۸۸ چه نتیجه ای بر موقعیت جمهوری اسلامی و رابطه آن با مردم گذاشت و دستاورد های آن اعتراضات چه بود؟

 مجیدحسینی: اعتراضات بعد از “انتخابات” هم دولت اسلامی و هم جامعه ایران را جنباند. رژیم اسلامی هنوز نتوانسته است موقعیت خود را به شرایط قبل از “انتخابات” در داخل ایران و در سطح بین المللی بازگرداند. بدنبال آن اعتراضات اوضاع جمهوری اسلامی به گونه ای است که اجرای هر برنامه و پروژه سیاسی و اقتصادی دولتی و از سر گذراندن آن روزهائی که با اتفاقات سیاسی مناسبتی دارند در سایه استقرار نیروهای نظامی در نقاط مختلف تهران و دیگر شهرهای بزرگ قابل اجرا میشوند. نزدیک به دو سال است دولت حالت آماده باش نظامی دارد و تقلا میکند چهره نظامی و گشت و گذار نیروهای نظامی را به رکن دائمی در جامعه تبدیل کند و این پدیده با این ابعاد بعد از اعتراضات خرداد شروع شد.

 اکنون رژیم نه تنها با مردم بلکه با ارگانهای خود در کشمکش است. اختلاف درون حکومت از محدوده اختلاف بین دو جناح اصولگرا و اپوزیسیون سبز عبور کرده و جناح اصولگرا را به دارو و دسته و شاخه های مختلف تقسیم کرده است. این جناح با مهره ها و ارگانهای خود هم در افتاده است. دولت فعلی با مجلس شورای اسلامی، با مجمع تشخیص مصلحت، با مجلس خبرگان و شورای نگهبان و با طیف بسیار زیادی از آیت الله های ریز و درشت مشکل دارد. بسیاری از موافقان و کاربدستان و بنیاد گذاران این دولت در سیستم نظامی و اداری آن به صف مخالفان و ناراضیان پرتاب شده اند. اعتراضات مردم نه تنها اختلافات دو جناح اصولگرا و سبز را عمیق تر نمود، باعث ایجاد دسته بندیهای جدید و متعدد در درون دولت احمدی نژاد گشته است. از سر تا پای این نظام دسته بندیها بیرون میزند. روز بروز از طیف مدافعین دولت کمتر میشود و در عوض دایره مخالفان آن وسیع تر میگردد. در نتیجه این دولت چاره ای ندارد جز اینکه بصورت یک باند مافیائی کوچک و کوچکتر و متکی بر نیروهای نظامی و سرکوب عمل کند. اما این مسیر راه بی انتهائی برای دولت نیست. انحصار استفاده از نیروهای نظامی در برابر با جامعه در دست او باقی نمی ماند. شاید دولت بتواند جلو برود و برای سر پا نگهداشتن نظام اسلامی چند قدم دیگر بر دارد و شرایطی بدتر از اوضاع کنونی را بر جامعه کند، اما راه عقب نشینی ندارد. اگر مقابله کشورهای غربی با رژیم به بهانه مسئله اتمی بداد جمهوری اسلامی نرسد، ادامه وضعیت فعلی به احتمال بسیار زیاد منجر به فروپاشی نظام اسلامی و یا از سر گیری اعتراضات توده ای برای سرنگونی آن خواهد شد. در هر صورت آن اعتراضات ماندگاری جمهوری اسلامی را به ضعیف ترین احتمال ممکن در اوضاع سیاسی ایران نزدیک تر کرده است.

از طرف دیگر نظام سرمایه داخلی و جهانی وجود این رژیم را “خطر”ساز برای بروز انقلاب و پا گیری جنبش های اعتراضی قوی و رادیکال در ایران میدانند. علیرغم روابط رنگین دیپلماسی و مذاکره و راه دادن احمدی نژاد به مراکز بین المللی، یک وجه تلاش آنها حفظ منافع خود در صورت فروپاشی و یا سرنگونی این رژیم و تمرکز رقابت قدرتهای بزرگ دنیا حول منافع خودشان است. بورژوازی جهانی قوی شدن چپ و کمونیسم در ایران را خطرناکتر از جمهوری اسلامی به حال خود میدانند. دولت احمدی نژاد متوجه این نگرانی بورژوازی داخلی و جهانی و بویژه کشورهای منطقه شده است و ضمن بهره برداری از رقابت آنها برای رفع این نگرانی از مسئله ملی گرائی ایرانی در برابر با مسئله ایران اسلامی دفاع کرد. پیگیری طرح “هدفمند کردن یارانه ها”، در حقیقت طرح حذف یارانه ها، در بطن این فضای اعتراضی در جامعه و فلاکت تحمیل شده به مردم، اقدامی است برای جلب رضایت طبقه سرمایه دار در داخل و بانک جهانی. طرح حذف یارانه ها و مسئله اتمی از آن نکات مورد توافق و پروژه های مشترک کلیه جناحها و دستجات درون نظام اسلامی و حتی بخشهائی از اپوزیسیون رژیم است. دولت برای کم کردن فشار و نارضایتی ها در درون خود و طبقه سرمایه دار دست به مانور میزند و بر سر اینها می کوبد. طرح “هدفمند کردن یارانه ها” به یک مسئله محوری سیاسی و اقتصادی جامعه تبدیل گشته و در این باره بیشتر صحبت خواهیم کرد.

در شرایط فعلی هر اقدام و حرکت اقتصادی و فرهنگی و سیاسی دولت و از جمله سفرهای پر مخارج خامنه ای و احمدی نژاد به قم و لبنان نمایشی هستند برای اعاده موقعیت از دست رفته دولت و بهره برداری سیاسی از آن. به عبارت دیگر مسئله بقاء رژیم و عقب راندن مردم به مهم ترین مسئله محوری احمدی نژاد و خامنه ای تبدیل گشته اند. همین مسئله منشاء تولید جریان سبز و دارودسته های متعدد در درون دولت اسلامی است. 

علاوه بر گسترده تر شدن اختلافات درون رژیم حاصل دیگر آن اعتراضات، محدود شدن دامنه سرکوبگری رژیم به نسبت قبل از آن و بویژه رانده شدن مسائل سیاسی ایران و اتفاقات درون آن به جلو صحنه بین المللی است. افکار عمومی جهانی متوجه و متمرکز براتفاقات درون ایران شده است. امروزه بسیاری از دستگیریها و صادر کردن احکام زندان و اعدام و اتفاقات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در درون ایران با سرعت زیادی در جهان منعکس میگردد و با همان سرعت مخالفت ها در برابر با آن شکل میگیرد. این دو نکته، یعنی ایجاد محدودیتهائی بر سر راه سرکوبگری دولت به نسبت قبل تر و توجه ویژه دنیا به مسائل جامعه ایران، از جمله دستاوردهای با ارزش آن مبارزات است. آمار اعدامها و سنگسار زنان قبلا بسیار بیشتر از این دوره بود، اما در این دوره حمایت ها از زندانیان و مبارزات زنان و اعتراض به اقدامات ضد زن جمهوری اسلامی گسترده تر از قبل است. پیش از اعتراضات توده ای خرداد ۱۳۸۸ توجه افکار جهانی با این درجه از حساسیت بر ایران متمرکز نبود. اکنون همگان متوجه حرکات و اقدامات این دولت شده اند و به نحوی در مقابل با آن عکس العمل نشان میدهند. نکته این است که، آن اعتراضات موقعیت گذشته را از رژیم گرفت و عقب نشیبنی هائی به آن تحمیل کرده است. اگر اعتراضات توده ای دیگری در آن ابعاد قبلی در ایران پا بگیرد، امکان اینکه دولت فعلی بتواند در مقابل با آن تاب بیاورد بسیار ضعیف است. اعتراضات بعد از خرداد دامنه عمل و مانور دولت را محدود کرد. در دور بعدی امکان سرایت تشنج و بروز اختلاف به میان نیروهای مختلف نظامی دور از انتظار نیست.

مبارزان کمونیست: نزدیک به دو سال از اعتراضات میلیونی مردم میگذرد، اعتراضاتی که برای هر ناظری که اوضاع ایران را تعقیب کرده باشد به نسبت اعتراضات قبلی بی نظیر بود. این اعتراضات ظاهرا خاموش اند و گفته میشود تمام شد و سرکوب شده اند. بعضی ها میگویند این اعتراضات فروکش کرده اما کماکان خطری است که موجودیت جمهوری اسلامی را تهدید میکند. شما چه تصویری از این تصاویر را واقعی می دانید؟

مجیدحسینی: اعتراضات توده ای در آن شکل و در آن ابعاد میلیونی جریان ندارد، اما اعتراض و مبارزه علیه موجودیت جمهوری اسلامی لحظه ای قطع نشده است. خیابانها و اماکن عمومی سی سال است محل مقاومت و اعتراض شجاعانه زنان در برابر با قوانین ضد زن و عهد حجری اسلامی است. جوانان از زندگی تحث این نظام به تنگ آمده و با سرکوب و محرومیت ها و فرهنگ اسلامی آن کنار نیامده اند. آمار اعتراض و اعتصابات کارگری بیشتر شده و رژیم دائما فعالین و سخنگویان کارگران را زیر ضرب گرفته است.

“خطر” از سر گیری اعتراضات توده ای و سرتاسری کابوس شبانه روز هر دو جناح رژیم، خامنه ای و احمدی نژاد و میرحسین موسوی و مهدی کروبی است. دولت اسلامی در پناه نیروهای سرکوبگر سپاه، بسیج، نیروی لباس شخصی، پلیس و سازمان مخوف اطلاعات از دست آن اعتراضات توده ای جان بدر برد و توانست عمر دو باره ای را برای خود دست و پا کند. اعتراضات مردم در فاصله بین خرداد ماه ۱۳۸۸ تا ۲۲ بهمن ماه، یعنی نزدیک به ۹ ماه، نفس جمهوری اسلامی را بریده بود. در این ۹ ماه نظام اسلامی بین مرگ و زندگی در نوسان بود. دولت ستاد فرماندهی اضطراری و مشترکی از این شش نیروی سرکوبگرش برای مقابله با مردم تشکیل داد. این مرکز فرماندهی از سر تا سر ایران نیرو جمع کرد، به تهران لشکرکشید، جنگ تمام عیاری را با مردم آغاز کردند. رژیم اسلامی از همان روز اول، تظاهرات مردم بی سلاح را با سلاح و گلوله پاسخ داد. شلیک رو در رو به تظاهرات را کافی ندانست و مزدوران مسلحی را برای شکار فعالین و رهبران این اعتراضات سازمان داد و در جریان تظاهراتهای خیابانی تعداد زیادی را از راه دور با تیر زدند. شبانه به منازل دیگر فعالین حمله می بردند و آنها را دستگیر میکردند. ماشین زندان و شکنجه و تجاوز و اعدام با سرعت بیشتری بکار گرفته شد و شبانه روز از جوانان و مردم مبارز و معترض قربانی میگرفت. در شروع اعتراضات با قمه و تبر به خوابگاه دانشجویان یورش بردند، تعدادی را کشتند، ده ها نفر را زخمی و دستگیر نمودند و خوابگاه را غارت و به ویرانه ای تبدیل کردند. این اقدام پیشگیرانه ای بود برای بر هم زدن کانونهای مبارزاتی دانشجوئی، برای محروم کردن اعتراضات مردم از مراکز پشت جبهه ای رادیکال دانشجوئی و قطع کردن رابطه دانشگاه با اعتراضات خیابانی. دولت با نقشه حساب شده و فرماندهی واحد در مقابل مردم معترض عمل کرد. اما اعتراضات عمومی مردم و بخش مترقی و رادیکال آن فاقد رهبری و هماهنگی بود. 

از ۲۲ بهمن ماه تا کنون رژیم اسلامی بطور سیستماتیک فعالین عرصه های مختلف اعتراضی و هر آنکسی که بتواند در مبارزه علیه جمهوری اسلامی نقشی ایفا کند مورد حمله قرار داده است. وزارت اطلاعات رژیم رهبران جنبش سبز را فعلا به حال خود رها کرده است تا بتواند حمله به روشنفکران و نویسندگان و هنرمندان و فعالین این طیف را گسترده تر کند. فشار و مراقبت پلیسی و دستگیری فعالین جنبش کارگری در ایندوره بیشتر از هر دوره ای سازمانیافته انجام میگیرد. فشار را متوجه تشکلهای توده ای و کارگری کرده است. اما جنبش کارگری از هر دوره ای بیشتر به اعتصاب و نارضایتی اش افزوده است. حذف یارانه ها از روز شنبه این هفته عملا بعد از نه ماه به مرحله اجرا درآمد. اجرای و عملی کردن این طرح و بالا بردن نرخ گرانی در ابعاد شش و هشت برابر با گذشته، عملا طبقه کارگر و تهیدستان را به اعتراض توده ای و تجمع و اعتصاب میکشاند. از هم اکنون ما شاهد اعتصاب بخشی از رانندگان تاکسی و ماشینهای سنگین هستیم. با وجود همه این فشارها و جنایات افسار گسیخته، مردم هنوز به بقاء این رژیم رضایت نداده اند و صف آرائی آنها در مقابل با آن پا بر جا است. زنان و کارگران و جوانان و دانشجویان از جان خود مایه میگذارند تا سر نوشت خود و بچه هایشان را از چنگ این نظام مستبد مذهبی بدر آورند. ادامه حیاط رژیم اسلامی برای مردم در ایران قابل تحمل نیست. هنوز امید به رهائی بر فضای سیاسی ایران جاری است و این امید افق ناظر بر هر اعتراض کوچک و بزرگی در آن است. اعتراضات میلیونی بعد از خرداد سال ۸۸ را تنها با درک درست این افق و این آروز و این امید همگانی می توان توضیح داد.

طبقه سرمایه دار هم با چهار چوب مذهبی و ادامه نرم های خارج از قاعده این نظام و موقعیت اقتصادی و سیاسی آن در سطح بین المللی مشکل دارد. “خطر” انقلاب و سرنگونی رژیم بوسیله قیام مردم متنفر و عاصی از این نظام، بورژوازی محلی و جهانی را به هراس و چاره اندیشی برای این وضع انداخته است. این نظام از ابتدا با تناقضات “مفید” ی به حال سرمایه و برای درهم شکستن رادیکالیسم به حرکت در آمده انقلاب پنجاه و هفت متولد شد و آن تناقضات امروز دارد سرش را به باد میدهد و منافع سرمایه را از پایه به خطر می اندازد. بن بست جمهوری اسلامی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است و تا کنون این رژیم نتوانسته هیچکدام از آنها را تخفیف دهد.

ادامه دارد

مجیدحسینی

۲۴ دسامبر ۲۰۱۰

majid.hosaini@gmail.com

k.mobarez@yahoo.se