نقد گرایشات بورژوایی، راهی برای گسترش افق انقلاب سوسیالیستی

 دهه هاست چالشگران جنبش کمونیستی ایران درپی بسط « افق انقلاب سوسیالیستی » در جامعه اند، با این احوال همچنان راه زیادی تا تحقق این هدف درپیش است چرا که هنوز جنبش های بورژوایی (ناسیونالیسم پرو غرب و ملی- مذهبی) در حال جولان زدن و تأثیر گذاری بر اذهانند. آنچه در این نوشته مطمح نظر است، بازگویی نکاتی پیرامون گسترش افق انقلاب سوسیالیستی در بین توده های تحت ستم کشور، علی الخصوص در میان کارگران، و جنبش ایشان است.
یکی از راهکارهای تعمیق چشم انداز انقلاب سوسیالیستی، کوشش برای شکستن این توهم و خوش باوری در جامعه است که هنوز عنصر ترقی خواهی و انسانیت در بورژوازی لیبرال و لائیک وجود دارد و این بخش از طبقه سرمایه دار ایران، ظرفیت بهبود در اوضاع بهم ریخته کشور را داراست. متأسفانه سلب حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی، تبعیض جنسی، پایمال شدن حقوق انسانی اقلیت های ملی و مذهبی، و اعمال اختناق و سرکوب سیستماتیک در این سی و یکسال، زمینه های مساعدی برای بخش هایی از بورژوازی خارج از کانون قدرت پدید آورده تا با ادعای برابری میان زن و مرد، پشتیبانی ظاهری از مبارزات ملل تحت ستم، و در یک کلام سخن سرایی در باب آزادی و دموکراسی، در میدان کشمکش های درون جامعه عرض اندام کنند و لایه هایی از توده های تشنه آزادی، برابری و رفاه را به خود امیدوار سازند. این واقعیت عینی بشکل هواداری از گرایشات متنوع (فمنیسم اسلامی، فمنیسم لیبرال و ناسیونالیسم) در درون جنبش های زنان، دانشجویی و ملل تحت ستم، خود را نمایان ساخته است.
مثل روز روشن است تمامی طیف های اپوزیسیون بورژوایی ایران، چه جناح اصلاح طلب حکومتی و چه لیبرال های لائیک و ناسیونالیست ها که علاوه بر طبقه کارگر، زنان و جوانان و دانشجویان را موضوع کار خود کرده اند، و برای پاسخگویی به معضلات اجتماعی و تبعیضات موجود طرح ها و برنامه های خود را مطرح می کنند، سعی دارند سیما و تصویری انسان دوست، مترقی و دموکرات از خود نشان دهند. این در حالی است که مارکس با مشاهده انقلاب آلمان در ۱۸۴۸ که به قدرت گیری بورژوازی آن سرزمین انجامید، و به دنبال کمون پاریس در ۱۸۷۰ با صراحت اعلام کرد: بورژوازی ابداً نمی تواند حتی کوچکترین رفرمی هم در جامعه ایجاد کند، در نتیجه بایستی بلادرنگ سرنگون گردد.
در این عصر که دیگر هیچ عنصر ترقی خواهی ای در طبقه بورژوازی باقی نمانده، و اکثریت شهروندان جوامع انسانی، زیر سیطره طبقات بالایی و نظام سرمایه داری له و لورده شده اند و سخت ترین و تاریک ترین دوره ها را تجربه کرده اند، نمی شود این طبقه را راحت گذاشت تا بهدف کنار زدن رقبای خود و کسب قدرت، و یا جلوگیری از قیام و برآمدهای انقلابی طبقه کارگر و مردم ستمدیده علیه وضع موجود، به عوامفریبی و تخطئه مبارزات آنان مشغول شود. وظیفه مبرم پیشروان سوسیالیست طبقه کارگر و کمونیست ها در ایران اینست که توده های زجر کشیده، زنان و جوانان را از مطامع واقعی روندهای اصلاح طلب حکومتی و لیبرالیسم سکولار آگاه سازند. لازم است توده های استثمار شده و اهالی ستمکش این جامعه دریابند که بورژوازی در هر شمایلی باشد نیرویی ارتجاعی است، و تاریخاً نشان داده که برای زندگی و سرنوشت طبقه کارگر و توده های زیر دست جوامع بشری، پشیزی ارزش قائل نیست. ضروری است تا باز ایشان بدانند، اگر سرمایه دارها از دموکراسی دم می زنند و مدعی پایبندی به ارکان آنند، در حقیقت این دموکراسی را برای خود می خواهند.
خطای جبران ناپذیری خواهد بود چنانچه در پیکار برای سرنگونی حکومت ضد بشری و جنایتکار جمهوری اسلامی، به افشای ذات و ماهیت بورژوازی مخالف بی توجه ماند. رونمایی از نیات اقتصادی و سیاسی جریانات مختلف و پرتنوع بورژوازی درگیر با جناح حاکم رژیم سرمایه داری- اسلامی که همه آنها کاملاً بر ضد تغییر از طریق انقلاب اند، و فاش کردن اهداف استراتژیک شان، از مهمترین عرصه های نبرد است. با پشتکار فعالین و مبارزین روند چپ و کمونیستی جامعه در شناساندن نهاد و اهداف بورژوازی ناراضی، و موفقیت در بی اثر کردن کنش های آنان است که افق انقلاب سوسیالیستی در مقابل دیدگان محکومین و ستمکشان ایران قرار خواهد گرفت.
دومین راهبرد، جدیت بیشتر در جدل با رفرمیست های جنبش کارگری، و آگاه ساختن توده های کارگر از اغراض آنهاست. پیش از وارد شدن به این بحث، بیان این نکته واجب است که: بزیر کشیدن سرمایه داری و ساقط کردن طبقه بورژوازی، رسالت تاریخی پرولتاریاست و این امری حتمی و اجتناب ناپذیر است. طبقه کارگر در کوران مبارزات هر روزه، و وقفه ناپذیرش علیه کارفرمایان و دولت آنها _ که در ابعاد مختلف خواه پنهان و خواه آشکار جریان دارد _ پرورش می یابد، آبدیده می شود و آگاه می گردد، و عاقبت در متن این پیکارهای بدون ایستا به درک لزوم برپایی انقلاب سوسیالیستی خواهد رسید. با این همه، از منظر پیشگامان و طلایه داران سوسیالیست جنبش کارگری، و کمونیست هایی که سوسیالیسم را در دستور روز قرار داده اند، فعالیت جهت رواج افق انقلاب سوسیالیستی و آماده سازی ذهنی توده های کارگر برای عزیمت بسوی انقلاب در اولویت قرار دارد.
با تکرار این واقعیت، به اهمیت پرده برداری از مقاصد گرایش رفرمیستی می رسیم. گرایش رفرمیستی یک گرایش بورژوائی خزیده در درون جنبش کارگری است و کادرها و مبلغین آن متعلق به روندهای اصلاح طلب حاکمیت، لیبرالیسم سکولار و جریانات چپ لیبرال و رفرمیست اند. این گرایش به حفظ نظام طبقاتی حاکم و مالکیت خصوصی می اندیشد و شکل و ساختار تشکل یا سندیکای مورد نظرش بر اصل سه جانبه گرایی استوار گردیده که در آن کارگران با کارفرمایان و دولت شان در همزیستی مسالمت آمیز با یکدیگر بسر می برند.
گرایش رفرمیستی مروج صلح و سازش میان کار و سرمایه بجای ستیز طبقه کارگر با بورژواهاست و بنا دارد با انجام پاره ای “رفرم” در قوانین کار، چهره سرمایه داری را بزک کند تا هیچگاه کارگران « در جایگاه تنها طبقه انقلابی و وزین ترین نیروی جامعه » بدور اندیشه مبارزه برای انهدام این مناسبات و روابط تولیدی حلقه نزنند. به همان نحوه که فمنیست های لیبرال، فمنیست های اسلامی، ناسیونالیست ها، و تحکیم وحدتی ها به گمراه کردن پیکارهای زنان، ملل تحت ستم و دانشجویان اشتغال دارند، این گرایش نیز آشکارا میخواهد جلوی دامنه دار شدن مبارزه ضد سرمایه داری در درون طبقه کارگر را سد کند.
همزمان با پرده برداری از مقصود واقعی این گرایش لازم است تا توده های استثمار شونده متوجه این واقعیت شوند که هرگاه سرمایه داران و دولت آنها اراده کنند، با استفاده از طرح های گوناگون و با اتکای به ماشین سرکوب خود به دستاوردهای مبارزاتی ایشان و همین اصلاحات جزئی ای که گرایش رفرمیستی در نظر دارد، یورش می برند. سراسر تاریخ نیمه دوم قرن گذشته، دهه نخست این قرن، و بویژه پس از آغاز بحران جهانی سرمایه داری در دو، سه سال اخیر، مملو از حملات طبقات حاکم در ممالک پیشرفته غربی مانند ایالات متحده، فرانسه، انگلیس، ایتالیا و  غیره، و کشورهای در حال توسعه در شرق اروپا، آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین به سطح زندگی کارگران با اجرای سیاست های اقتصادی نئولیبرالیستی یا برنامه ریاضت اقتصادی است که همگی آن رویدادها، صحت یکچنین استدلالی را تأیید می کنند.
تحقیقاً، این گفته بدین معنا نیست که کارگران پیکار برای درمان شدن برخی از زخم هایشان را رها کنند. هیچ کمونیستی هم نسبت به مبارزات « خودبخودی » کارگران ایران در راستای دستیابی به خواسته های رفاهی و صنفی اشان و کاهش فقر و فلاکت اقتصادی _ در درون نظام سرمایه داری _ لاقیدی اختیار نکرده و نخواهد کرد. این پیکارها که هر روزه در جریانند، فوق العاده حیاتی اند، و فعالین رادیکال جنبش کارگری، کمونیست ها و مارکسیست های تعقل گرا بمثابه بخش های پیشرو پرولتاریای ایران که برنامه عمل های کنکرتی تدوین کرده اند، شعار نمی دهند و از کلی گویی می پرهیزند، دقیقاً برخلاف آن کسانی که جدال نیروهای مولده جهت اصلاح وضعیت معیشتی و شرایط مبارزاتی ایشان را برسمیت نمی شناسند، و یا برعکس رفرمیست ها که چالش های پرولتاریا را در چهارچوب این نظم اقتصادی- سیاسی به بند می کشند، با همه قوا در جنبش مطالباتی طبقه کارگر حضور دارند و دست در دست هم سرنوشتان خود برای تحمیل این مطالبات اقتصادی و صنفی، کوشش می کنند. با این تفاصیل برای نمایاندن مسیر رهایی و نجات قطعی از استثمار و ستم طبقاتی، خود را ملزم و مکلف به شرح این حقایق می دانند تا از مجرای چنین کنشی افق انقلاب سوسیالیستی و انهدام سیادت بورژوازی را در میان طبقه کارگر بگسترانند. 
همپای چنگ زدن به این راهکارها، نقد نظرات محافلی که امر انقلاب سوسیالیستی را منوط به انکشاف سرمایه داری و تطبیق یافتن روبنای سیاسی کشور با زیر بنای اقتصادی آن می دانند، و نیز مقابله با گروههایی که می پندارند، فی الحال مبارزه برای خلاصی از شر استبداد و خفقان حاکم ارجح است، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. گفتنی است، چه آن محافلی که علاوه بر ضروری دانستن رشد اقتصاد کاپیتالیستی، مشغله شان متعارف شدن حکومت سرمایه داری است، و چه آن سازمانهایی که به قالب سرنگونی طلبان صرف درآمده اند و نبرد برای منهدم کردن شیوه و مناسبات تولیدی حاکم را عملاً به فراموشی سپرده اند، متفقاً و مشترکاً در ازای بسط افق انقلاب سوسیالیستی و تجهیز و آماده سازی کارگران برای حرکت بسمت انقلاب، تشریک مساعی طبقه کارگر با بورژوازی مخالف و مبارزه “همه با هم” را به امید اصلاح یا تغییر ساختار سیاسی حاکم بر جامعه پیشه خود ساخته اند. بزعم این چپ های رفرمیست و پوپولیست، با پدید آمدن آن تحولات است که بسترهای مساعدی جهت راه اندازی انقلاب سوسیالیستی در ایران فراهم می گردد!   
حال سئوال اینست که برای ارائه انتقادی مؤثر، و اثبات عدم موضوعیت عذر و بهانه هایی چون رشد نیافتگی تولید سرمایه داری، شرایط سیاسی و بافت اجتماعی، چه باید کرد؟ به باور من، نقد این اندیشه ها هنگامی برایی بیشتری خواهد داشت که متکی بر مهمترین تجربه تاریخی مبارزه طبقاتی در جهان (انقلاب کارگری ۱۹۱۷ در روسیه) باشد. با تشریح موقعیت اقتصادی- سیاسی این کشور در قبل و زمان انقلاب، می شود نادرستی آن برداشت ها را نشان داد و مضاف بر این، با برشمردن ثمرات آن رویداد عظیم برای پرولتاریای صنعتی و زحمتکشان روسیه، البته تا هنگامی که لنین در قید حیات بود، به فراگیر شدن چشم انداز انقلاب سوسیالیستی یاری رساند.
شاید در مقابل این رجوع، آن محافل و دستجات علی الظاهر چپ که وقوع انقلاب سوسیالیستی در ایران را _ نه بخاطر فقدان تشکل های صنفی و سیاسی کارگران و نبود آمادگی ذهنی بخش های وسیعی از طبقه، بلکه بر اساس عقاید فوق _ غیر ممکن می دانند یا ضرورتش را بطور موقت نفی می کنند، اظهار کنند، آنچه در روسیه روی داد، بی ارتباط با وضعیت کشوری مانند ایران در قرن بیست و یکم میلادی است و با تکیه بر “بعد و مسافت” زمان، آن تجربه « عملی و پراتیکی » تئورهایی که دهه ها قبل از مادیت یافتنش در اکتبر ۱۹۱۷، توسط کارل مارکس عرضه شد، منسوخ و ناکارآمد جلوه دهند.
جای هیچ شبه ای نیست، بین روسیه آنزمان با ایران این عصر تفاوت های ملموسی از هر حیث وجود دارد، و این گفته کاملاً صحیح است. لیکن آنان دوست ندارند این واقعیت را بپذیرند که ایران سده بیست و یکم بمراتب پیشرفته تر از روسیه آنزمان است و درجه صنعتی بودن آن قابل مقایسه با روسیه ۱۹۱۷ میلادی نیست. اینان نمی توانند قبول کنند، امروزه ایران دارای بیشترین و آگاه ترین پرولتاریای صنعتی در خاورمیانه، و در زمره قدرتمندترین ممالک در حال توسعه این منطقه بشمار می آید. درست با درک این حقایق است که کمونیست ها به این دوستان می گویند: اگر انقلاب کارگری روسیه که بر پایه تئوری های مارکس و به رهبری لنین و همفکرانش در کشوری عقب افتاده راه اندازی شد، نتیجتاً امکان آن هست تا در ایران هم براه بیافتد.
گروه هایی که مترصدند تا با تکرار دلیل بلاوجه عدم رشد سرمایه داری، و نامنطبق بودن روبنای سیاسی جامعه با زیر بنای اقتصادی آن، اذهان مبارزین راه رهایی طبقه کارگر را از طریق این پارادوکس مشوش سازند و کج راهه خود را به سان راهکاری عقلانی و منطقی، بنمایانند؛ و جریاناتی که از سر هیجان زدگی در ازای تأمل در راههای سازمانیابی کارگران، مبارزه برای تفوق گرایش سوسیالیستی بر روندهای بورژوایی و تأمین هژمونی و رهبری طبقه کارگر بر پیکارهای درون جامعه، فقط به سرنگونی رژیم و نه قدمی فراتر از آن فکر می کنند؛ همگی در بهترین حالت مصلحین راه گم کرده ای هستند که طبقه بورژوازی از بودنشان مسرور و خوشنود است.
مارکس و همرزمش انگلس به زیبایی در مورد این انسان دوستان و مصلحین طبقه کارگر در مانیفست نوشتند: « راست است، آنها اعتراف می کنند که در نقشه های خود، بطور عمده از منافع طبقه کارگر بعنوان دردمندترین طبقات مدافعه می کنند. پرولتاریا تنها از این نقطه نظر که دردمندترین طبقات است برای آنها وجود دارد. ولی شکل نارس مبارزه طبقاتی و همچنین وضع زندگانی خود این اشخاص کار آنها را به آنجا می کشاند که خود را برتر از تضاد طبقاتی تصور کنند. آنها می خواهند وضع همه اعضاء جامعه، و حتی روزگار کسانی را که در بهترین شرایط بسر می برند، اصلاح نمایند ».   
از نظر نگارنده این سطور، چگونگی راهوار شدن مسیر تحقق استراتژی انقلاب سوسیالیستی اصلی ترین دغدغه کنشگران جنبش کارگری و کمونیستی ایران است. رهبران و پیشاهنگان رادیکال کارگری و کمونیست ها که تئوری ها و آموزه های فلسفی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مارکس را چراخ راه خود کرده اند، برای گسترش چشم انداز انقلاب و سازماندهی و تدارک آن، همان انقلابی که بناست تا « بدست توانمند طبقه کارگر و تنها با نیروی این طبقه » حاکمیت بورژوازی و دم و دستگاه دولتی آن را درهم بشکند، با همه وجودشان کار می کنند. آنان با درس گرفتن از تجربه کمون پاریس و سرمشق قرار دادن حرکت های لنین، رهبری که استنباط کاملاً دقیقی از کمونیسم مارکس و ماتریالیسم پراتیک وی داشت و بهمین اعتبار توانست نقش ارزنده ای در شکل گیری انقلاب کارگری، تشکیل شوراها و بقدرت رسیدن پرولتاریای روسیه ایفا نماید، در برابر تمامی بیراهه ها تا راه اندازی انقلاب کارگری، برقراری سوسیالیسم و گذار به جامعه کمونیستی، آن جامعه ای که مالکیت خصوصی، کار مزدی، و طبقات در آن ملغا خواهد شد، می ایستند.
در انتها جایز است تا یادآوری شود، اجرای کامل سیاست حذف یارانه که فقر و فلاکت بیشتری را موجب می شود، مرحله تازه ای از پیکارهای کارگری و اعتراضات مردم ستمدیده ایران را با خود به همراه می آورد و بحران سیاسی رژیم را شدت می بخشد. اوضاع فرارو، مجالی خوبی بدست می دهد تا کمونیست ها و فعالین سوسیالیست جنبش های کارگری، زنان، دانشجویی و جنبش انقلابی کردستان، به سازماندهی مبارزات آگاهانه تر و گسترانیدن افق انقلاب سوسیالیستی بپردازند.

                                                        دوازدهم دسامبر ۲۰۱۰