مگر امکان دارد خود را سوسیالیزم پنداشت ولی حقانیت تعیین سرنوشت ملیتها را بدست فراموشی سپرد

در شرایطی که حاکمان دیکتاتور جمهوری اسلامی از ابتدای بقدرت رسیدنشان تا به امروز تمام وسائل سرکوب و رسانه ای ، تبلیغی و روانی را در اختیار دارند و معمولا از جنگ روانی برای منع ارتباط مردم در جنبش رادیکال استفاده میکنند و در این شرایط اهداف و شعار سوسیالیستهای راستین میتواند کاملا” تعین کننده باشد متاسفانه در این شرایط حساس جریانات و افراد هستند که خود را سوسیالیزم مینامند و اگاهانه یا نا اگاهانه اب  باسیاب رژیم ارتجاعی ریخته و به حقانیت تعیین سرنوشت ملیتهای تحت ستم چنان پرخاش میکنند انگار انبارهای قمه زنها را مصادره کرده و به جنگ یزید میروند  باید با چنین اندیشهائی که دم از سوسیالیزم میزنند و در واقع درکی از سوسیالیسم ندارند برخورد قاطع کرد و توضیح داد که در مکتب مارکسیسم مسئله ستم ملی کاملا” حل شده چندان بغرنج نیست که انسان خود را مارکسیزم بداند وبا شیوه ناپسند در مقابل انسانها خودشان را همچون علمدار قمه زنها   معرفی نماید
از نظر سوسیالیستها بی اعتنائی بوظایف ازادی ملی در محیط ظلم و ستم ملی بدون شک خطاست و این تز هم وارد قطنامه انترناسیونال شده از یک طرف شناسائی کامل کلیه ملتها در تعیین سرنوشت خویش و از طرف دیگر دعوت بهمان اندازه از کارگران ملت های مختلف برای وحدت بین الملل در مبارزه طبقاطی خود   
 ما سوسیالیستها باید این را بخونی درک کنم اگر امروز خود را مخالف حق دموکراتیک ملیت تحت ستمی قرار دهیم فردا بهیچ عنوان با کارگران این ملیتهای تحت ستم قادر نخواهیم بود در وحدت بین الملل مبارزه طبقاطی خود را بر علیه استثمار سرمایه داری منسجم شویم و خود را فاقد اتوریته میان کارگران ملت های تحت ستم خواهیم کرد و شعار کارگران جهان متهد شوید را از خود خواهیم گرفت در اساس مارکسیستها واقعی تساوی کامل حقوق ملتها و حق تعیین سرنوشت ملتها را برسمیت میشناسند و بهم امیختن کارگران کلیه ملتها را بکارگران میاموزند و اینست که تجربه تمام جهان بما مارکسیستها میاموزد در ضمن بسیاری از این باصطلاح سوسیالیستها میخواهند ملیتهای دیگر را به اسارت خود در اورند و همچون سیاست رژیم سرمایه و زور و قدرت و ارتجاع    به ملیتهای تحت ستم برخورد میکنند و وقتیکه ملت های تحت ستم شعار برابری انسانها را مطرح میکنند به انها مارک تجزیه طلب را میزنند فارغ از انکه بدانند تجزیه طلب از دیدگاه رژیمهای استثمارگر بچه معناست از دید این رژیمهای سرکوبگر و استثمارگر تجزیه طلب بمعنای سرکوب ازادیهای دموکراتیک و تفرقه و جدال بین مردم برای تثبیت حاکمیت پلید خود میباشد   چنانچه از کسی پوشیده نیست رژیم از ابتدای بقدرت رسیدنش با زدن مارک تجزیه طلبی به انسانهای ازادیخواه و برابری طلب و ملت های تحت ستم دیگر، از توهمات پاک مذهبی دیگران بخصوص ملت خودی و شیعه مذهبان خودی سو استفاده کرده و مردم را بسوی کردستان انقلابی بسیج کرد وحاکمیت سرمایه و زور و قدرت جنگ داخلی را برای بهره برداری از سرمایه به اوج خود کشاند و مرتکب جنایتهای بیشمار گردید و این جنایت را اندک اندک به استانهای دیگر کشاند و بلاخره نوبت به تهران رسید اینبار با تجارب از جنایت گذشته و نقاط دیگر مردم تهران را بیشتر تحت کنترول خود قرار داد وحتا به یاران و همدستان دیروز خود رحم نکرد و انها را قلع و قمع کرد
از طرف دیگر سوسیالیستهای وطنی و ملا نطقیهای چپ نما فخر وطن پرستی خود را به کارگران سوسیالیست بی وطن و ملیت های تحت ستم میفروشند و میخواهند قدرت نگرفته کارگران ملت های دیگر را و مردم ملت های دیگر را به اسارت خود در اورند و در صدد معجزه تازه ای هستند و میخواهند سرنوشت مردم را به قضا و قدر دیگری بسپارند انگار اینبار همچون اوائل انقلاب ارتجاع دیگری با لباس دگر بنشانی اصلاحات در ماه دیده شده است تا او را وارث تخت و تاج این سر زمین نمایند با جرئت تمام به این سوسیالیستهای وطنی و ملا نطقیها باید گفت و فهماند بدبختی دامنگیر ملتی است که میخواهد ملت دیگری را باسارت در میاورد مادامیکه ملتهای تحت ستم از قید و ستم ایران خلاص نشده یقینا” ایران ازاد نخواهد شد و اسارت ملیت ها ارتجاع را در ایران تقویت میکند و به ان نیرو می بخشد و تا زمانیکه شعور سیاسی ملت بالا دست به انجا نرسد که حق تعیین سرنوشت ملیتهای تحت ستم را برسمت بشناسد   و از ان کاملا” پشتیبانی کنند خود صد در صد هرگز ازاد نخواهد شد و همچون گذشته و حال اسیر خواهد بود ،
وقتیکه حق تعیین سرنوشت ملت ها برای مارکس و لنین حتمی بود لازم نیست ما سوسیالیستها انرا فراموش کنیم و یا از ترس اینکه به تعصب ملی هم میهنان ایرانی ما برخورد جرائت نکنیم انرابمیان بکشیم در این صورت شعار پرولتارهای تمام جهان متحد شوید که ما بر زبان میاوریم بدل بدروغ شرم اوری خواهد شد،
و اما تعدادی از سوسیالیستها یافت میشود که حق تعیین سرنوشت ملت ها را برسمیت میشناسند ولی از جدائی کارگران ملت های مختلف در هراس و وحشت هستند باید به این رفقا گفت برسمیت شناختن حق تعتتن سرنوشت دیگران بنظر من سبب خواهد شد اولا” اعتماد به نفس در کارگران ملیتهای مختلف بیشتر شده و ان شکافهائی که از طرف بورژازی به اسم دین یا زبان و یا مذهب وغیره مدتها در بین کارگران ملت های گوناگون ایجاد شد تا زمینه استثمار خود را اسانتر کند با این اعتماد به نفس که هیچ وقت در بین کارگران نبوده است ، این شکافها پر خواهد شد ثانیا” زمانیکه کارگران ملتی عملا” با تمام وجود احساس کند که کارگران ملتهای دیگر پشتیبان انها هستند بنفع وحدت و همبستگی طبقاتی کارگران ملیتهای مختلف خواهد شد ثالثا” وقتیکه کارگران اعتماد بنفس کامل نسبت بهمدیگر داشتند برای مثال اگر کارگری در تهران یا جای دیگر از کار اخراج شد همکاران این کارگر در محل کار چون کاملا” مطمئن هستند و میدانند کارگران دیگر مناطق در شرایط سخت پشتیبان انها هستند بالاباصله نسبت به همکار اخراجی اعتراض کرده تا حقانیت خود را به کارفرما تحمیل کنند و در این حالت بهیچوجه کارفرما قادر نخواهد بود در چنین شرایطی کارگران را تحت فشار خود قرار دهد و عکس چنین شرایطی کار کران را باید بیشتر هوشیار کرد برای مثال در المان زمانیکه جنبش کارگر در ابتدای میخواست بپاخیزد کارگران یک منطقه بیشتر فعال بودند ولی پشتیبان دیگر مناطق کارگری را نداشتند این کارگران بسیار فعال بوسیله نقشه سرمایه داران و کارفرمان مسلح شدند چون سرمایه داران و کارفرمایان میدانستند که کارگران منطقه فعال از پشتیبانی دیگر کارگران برخوردار نخواهند بود و متاسفانه نقشه پلید سرمایه داران این منطقه فعال کارگری را بزودی سرکوب کردند تا صدای اعتراض انها و مبارزات پیگیر انها بگوش مناطق دیگر کارگری نرسد و از جنبش سراسری کارگری بعلت عدم اعتماد و پشتیبانی کارگران نسبت بهمدیگر چنین برنامه و نقشه ای را کشیده تا پیشروان مناطق فعال قبل از اعتماد بنفس سایر کارگران نسبت به انها هر چه زودتر سرکوب شوند ولی اکر کارگران اعتماد بنفس نسبت بهمدیگر میداشتند هیچگاه زالو صفتان قادر به چنین نقشه و سرکوب نبودند ،
اما ان سوسیالیستهائی که از حق تعیین سرنوست ملتها در هراسند که بین طبقه کارگر شکاف و جدائی پیش خواهند امد و باعث خواهد شد که پرولتاریا اتحاد وهمبستکی خود را از دست دهد کاملا” در اشتباه خواهند بود برای مثال تنها مغزهای کاملا”خشک قادر نیستند بفهمند چرا دفاع کارگران سوئد از ازادی نرویژ و جدا شدن وتشکیل دولت مستقل بنفع وحدت و همبستکی طبقه پرولتاریا سوئد و نرویژ تمام شد که هنوز بعد از سالیان دراز اتحاد و وحدت و همبستگی این کارگران روز بروز بیشتر از پیش خواهد شد
شهاب   گولالان.