کمپین نجات سکینه محمدى آشتیانى٬ جنبش ملى اسلامى و پدیده اى به اسم محمد مصطفایى

هفت ماه است که در مهمترین رسانه های بین المللی و در سطح افکار عمومی دنیا توجه ها به پستوهای یک حکومت فاشیست اسلامی جلب شده است. یک زندانی بی نام و نشان که میتوانست تا همین امروز با پرتاب سنگ زجرکش شده باشد٬ امروز یکی از معروف ترین شخصیتهای دنیا است. نفس ها در سینه حبس شده و نبرد برای آزادی و نجات این زن از دست یک حکومت فاسد و انسان کش اسلامی موضوع روز رسانه ها است و این داستان هفت ماه است که ادامه دارد.

این کمپین کش و قوس زیاد داشته است. ما روی یک طناب باریک راه رفته ایم و لحظات زیادی بوده که تصمیمات مهمی گرفته ایم که میتوانست این تصمیمات تاثیر زیادی در پیشرفت و یا تضعیف این کمپین داشته باشد. پیروزی و پیشروی الزاما بر پیشانی این کمپین نوشته نشده بود و نشده است.  بلکه برای کسب آن ساعتها جلسه٬ مشورت و تعمق و تفکر صورت گرفته است. مثل بازی شطرنج در مقابل هر حمله رژیم و مدافعان مستقیم و غیر مستقیمش ما باید پاتک به جا و درستی میزدیم که راه پیشروی این کمپین را باز کنیم. مرتب ایده های مختلف طرح و  بررسی شده و یک تیم مجرب مشغول سازمان دادن این کمپین هستند. در کنار و هماهنگ با این تیم دهها و صدها شخصیت و فعال و جمع خود را شریک این حرکت دانسته و با جان و دل برای آن کار میکنند. خبرنگاران زیادی با دقت و روزمره این کمپین را ازآن خود کرده اند و برای آن فعالیت میکنند. چنانچه اکنون ابعاد کمپین حتی برای ما که روزمره آنرا سازمان داده و هدایت کرده ایم قابل تصور نیست. امری اجتماعی شده است که از رهبران و سازمان دهندگان و فعالین شناخته شده آن  بسیار فراتر رفته است. اما با این حال اگر پیروزی این کمپین ازآن همه انسانهای درگیر در آن و بشریت متمدن است ولی شکست آن مستقیما و فقط به پای ما نوشته میشود.
این البته مکانیسم حرکت اجتماعی است کسی نمیتواند تصمیم بگیرد آنرا عوض کند. همه حرکتهای اجتماعی این  چنین خصلتی دارند. بنابر این رهبران و سخنگویان این کمپین با علم به این فاکتور خود را رهبر و سازمانده اصلی و راس این کمپین میدانند و یا عملا در این موقعیت تثبیت شده اند. هر چند ما میدانیم که چند ماه اول بر سر رهبری و سخنگویی  این کمپین هنوز جدال وجود داشت و هر کسی از جهتی میکشید اما واقعیت آنطور پیش رفت که حقیقی بود. در این مسیر ما با موانع و نقطه عطفهای زیادی موجه شده ایم٬ در بین مشکلات پدیده محمد مصطفایی کمی متفاوت از بقیه این موانع و مشکلات بوده و هست. 

محمد مصطفایی از کجای تصویر وارد شده و تا کجا آمد؟

مینا احدی در مصاحبه با صدای امریکا و رسانه های مختلف  میگوید : که سجاد با من تماس گرفت و بعد از مدتی من به او پیشنهاد کردم که با محمد مصطفایی حرف بزنیم برای وکالت آشتیانی در مقابله با حکم سنگسار.  چرا که او در ایران علیه سنگسار فعالیت میکرد. او میگوید من به مصطفایی زنگ زدم و شماره او را به سجاد دادم و بدین گونه مصطفایی وارد این کیس شد.

مصطفایی البته در این مورد یا واضح حرف نمیزند و یا موضوع را نوع دیگری مطرح میکند…
وقتی جمهوری اسلامی ایران به سکینه و فرزندانش اعلام کرد که دیگر راهی باقی نمانده و احتمال اجرای حکم سنگسار سکینه قوی است٬ خبر را سجاد به مینا احدی و مصطفایی داد وهمین خبر را یعنی 

خبر احتمال اجرای حکم سنگسار سکینه را مصطفایی در سایت خودش اعلام کرد و همانند دهها مورد دیگر که در سایت خودش اخبار احتمال اجرای حکم اعدام و یا سنگسارها را اعلام میکرد٬ این بار هم این کار را کرد.
همان روز کمیته بین المللی علیه سنگسار و مینا احدی با فرزندان سکینه تماس گرفتند.و با انتشار نامه فرزندان آشتیانی خطاب به مردم دنیا سوت یک کمپین بین المللی زده شد. این آخرین راه نجات سکینه آشتیانی بود.

در عرض ۴۸ ساعت این نامه به ۱۶ زبان بین المللی در فیس بوک و سایتهای اینترنتی منتشر شد و هزاران و میلیونها نفر در جریان این واقعه قرار گرفتند. به تدریج رسانه های بین المللی توجه اشان به این نامه جلب شد و رسانه ها وارد این حرکت شدند. در چندین مورد رسانه های بین الملی خواهان مصاحبه با وکیل سکینه شدند که تلفن مصطفایی را مینا احدی در اختیار آنها قرار داد.

مصطفایی در تهران بعد از مدتی به زندان اوین فراخوانده شد و یک روز قبل از رفتن به این محل٬ مینا احدی با او حرف زد و پرسید آیا خود را به آنجا معرفی میکند و پاسخ مصطفایی این بود: من ترسی ندارم حتما آنجا خواهم رفت. سپس موضوع دستگیری همسر مصطفایی مطرح شد و فرار او به ترکیه. تا همین مقطع در هر مصاحبه و یا گفتگویی مینا احدی از او دفاع میکرد و اطلاعیه های کمیته علیه سنگسار در محکومیت اذیت و آزار خانواده مصطفایی و در دفاع از پذیرش فوری او بعنوان پناهنده و تامین امنیت جانی  او و خانواده اش بود.
بعد از خروج مصطفایی از ایران در اولین مصاحبه با رسانه ها  او به ” سو استفاده ” برخی جریانات سیاسی از کمپین سکینه اشاره کرد … این یک زنگ خطر بود. مینا احدی با او تماس گرفت و گفت: منظور شما از این جمله چیست.؟
مصطفایی پشت تلفن به احدی گفته بود من شما را می شناسم و ابدا نمیخواهم علیه شما حرفی بزنم٬ اینجا اشاره به سازمانی میکنم که در نروژ و در اسلو مرا دعوت به جلسه کرده و پرچم و عکسهایی در جلسه گذاشته اند که به نوعی سو استفاده از من و کمپین سکینه بود.

با گذشت زمان مصطفایی به نعل و به میخ زد و هر جایی که امکانش بود٬ به احدی و کمپین حمله کرد و هر جا به نفعش بود خود را رهبر و عامل اصلی کمپین نجات سکینه معرفی میکرد.
شایعاتی در مورد او در محافل ایرانی در جریان بود٬ چگونه از ایران خارج شده٬ آیا قولهایی داده و آمده٬ آیا حمله به احدی جزیی از توافقات پشت پرده بوده؟ آیا جناحی از رژیم او را از دست قهر جناح دیگر نجات داده و به او ماموریت داده است که از درون کمپین را خنثی کند؟ آیا این ماموریت از جانب جناح رفسنجانی و دارو دسته اش بوده است؟ یا چی؟ همه این سوالات مطرح بود. و ظن موجود را مصطفایی با اعمال بعدی خود تقویت کرد.

مصطفایی هیچ گاه علیه حکومت اسلامی نبوده و در هیچ مقطعی از اسلامی بودن حکومت و قوانین گله ای نداشته ٬او بیشتر طرفدار قانون اساسی و اجرای دقیق این قانون کذایی امروزی و مخالف اعدام کودکان و یا برخی از اعدام ها و بتدریج بنظر میرسد مخالف اعدام و سنگسار شده است. هنوز در سایتش اولین لینک٬ لینک به سایت ” رهبر جمهوری اسلامی” یعنی خامنه ای را میتوانید ببینید. او خود نوشته است و تاکید میکند که مخالف جمهوری اسلامی نیست میخواهد اصلاحاتی در آن بوجود بیاید. موضعگیری سیاسی مصطفایی برای احدی که قبلا هم برای نجات نازنین فاتحی با مصطفایی همکاری میکرد٬ امری حاشیه ای بود٬ مهم این بود که وکالت نازنین را به درستی به پیش میبرد و تیر به پای کمپین و رهبران آن یعنی مینا احدی و نازنین افشین جم نمیزد.

مصطفایی بعد از استقرار در اسلو در یک مصاحبه با نشریه اشپیگل در آلمان٬ گفت که خانم آشتیانی در قتل همسرش دست داشته و احتمالا با تزریق داروی بیهوش کننده و … شریک قتل بوده است. در همان مصاحبه گفت عکس سکینه را سجاد به خارج کشور ارسال کرده و منتشر شده است. این در حالی بود که جمهوری اسلامی به دنبال پیدا کردن سر نخ ارسال این عکس بود. از سجاد سوال شده بود و او این موضوع را به عهده نگرفته بود. سجاد با شنیدن این مصاحبه آنزمان که آزاد بود بسیار ناراحت شد و گفت هر کس ادعا میکند مادر من در قتل پدرم دست داشته باید مدرک بیاورد. این طرح رژیم است برای پرونده سازی علیه مادر من که او را اعدام کند.

مصطفایی در مقابل این اعتراض سجاد گفت: “این پسر شهرستانی که نمیداند اینترنت چیست از کجا فهمیده من با اشپیگل حرف زده ام آنها را مینا احدی تحریک میکند…. ” آدم حساب نکردن مردم عادی و ادبیات تحقیر کننده و همه چیز را توطئه دیدن که مخصوص اسلامیها است در اینجا به وضوح دیده میشود.

سجاد و سعیده نامه ای به خط خودشان نوشتند و امضا و منتشر کردند در آن نامه اعلام کرده بودند آقای مصطفایی دیگر وکیل مادر ما نیست٬ هم بدلیل اینکه مجبور به خروج از ایران شده و هم به دلیل اینکه از مادر ما دفاع نمیکند. او حرفهایی زده که به ضرر مادر ما است. سپس خانم آشتیانی در زندان نامه ای را امضا کرد و گفت دیگر مصطفایی وکیل من نیست. اما مصطفایی و خیل ملی اسلامی طرفدارش که هر جا که به نفعشان است سوار کمپین سکینه میشوند و هر جا که باز به نفعشان هست علیه این کمپین حرف میزنند٬ کماکان هر جا حرف میزنند مصطفایی را وکیل سکینه معرفی میکنند. به حرف فرزندانش و خود سکینه وقعی نمی نهند اینهم یک نمونه دیگر از رفتار جنبش ملی اسلامی است با حقوق اولیه مردم است که مصطفایی در آن صف است.

واقعیت این است پر رویی٬ بی پرنسیبی٬ و وقاحت بخش اینتگره این جنبش است. از خمینی تا احمدی نژاد٬ از خامنه ای تا رفسنجانی٬ از خاتمی تا موسوی و از نهضت آزادی تا اکثریتی و توده ای همگی در پله ها و مراحل مختلف این فرهنگ را نمایندگی کرده اند. دروغ گفتن٬ دورویی کردن و چند چهره بودن عدم صداقت٬ و عدم شجاعت بخش مهمی از فرهنگ این جریانات است. به همین دلیل در هیچ عرصه و هیچ مقطعی این طیف ملی اسلامی قابل اعتماد نیستند.

مصطفایی دریک اقدام عجیب عکس سوسن هجرت را برای تایمز لندن فرستاد و گفت این عکس را سجاد برای او فرستاده و عکس سکینه محمدی آشتیانی است. تایمز اعتماد کرد و عکس را علنی کرد… مینا احدی بلافاصله با نویسندگان تایمز در مورد کمپین سکینه که بارها با آنها حرف زده  بود تماس گرفت و گفت این عکس سکینه نیست. آنها هم روز بعد این اشتباه را اصلاح کردند اما مصطفایی با پررویی تمام حاضر به قبول مسئولیت این عمل شنیع خود نشد. در تبریز از سجاد و هوتن خبر رسید که سکینه را ۹۹ ضربه شلاق زده اند به دلیل علنی شدن عکس بی حجابی که به عنوان عکس او در تایمز منتشر شده است.  مصطفایی نه فقط به این عمل بسیار عجیب و مشکوک خود پاسخی نداد بلکه شروع به حمله و شانتاژ کرد و گفت کمیته علیه سنگسار دروغ میگوید و حرفهای سجاد و هوتن هم دروغ است و این عکس متعلق به سکینه است و سجاد برای او ارسال کرده است!؟ و… 

مصطفایی علیه مینا احدی نوشت و با ادبیات سخیفی به احدی حمله کرد٬ در یک کنفرانس مطبوعاتی در برلین به سازمان دهندگان گفت اگر احدی آنجا باشد نمیاید و سپس در پاریس در کنار احدی نشست و حرف زد.
 
مصطفایی بارها در نشست ها وجلسات متعدد به عنوان وکیل سکینه و یا دست اندرکار این کمپین جهانی سخنرانی میکند و در سایتهای فارسی زبان مینویسد. اما در همه این موارد سعی میکند نقشی را بازی کند که هم به نعل بزند و هم به میخ. تلاش میکند به نوعی تمرکز مخاطبین خود را از کمپین منحرف کند که به جاهای دیگر توجه کنند. اقدامات عجیب و غیر قابل باور مصطفایی این ظن اولیه را مرتب و بیش از پیش تقویت میکند که او آگاهانه یا نا آگاهانه میخواهد سیاست جناحی از رژیم را در این کمپین پیش میبرد. او در مقابل حرفهای شیرین عبادی که واضحتر کمپین سکینه را کار وزارت اطلاعات حکومت اسلامی میداند٬ حرفی نزد و خودش هر جا که توانسته همین جهت را تقویت کرده است.

او که می بیند و اکنون دیگر پذیرفته است کمپین نجات سکینه را مینا احدی رهبری میکند و رسانه های جهانی نیز اینرا دیده و پذیرفته اند٬ هر جا که توانسته به مینا احدی حمله کرده است. و درست در جهتی که حکومت اسلامی حرف میزند٬ او نیز غرولندهایی میکند. “احدی کمونیست است٬ سو استفاده سیاسی میکند راست نمیگوید٬ خبر غیر واقعی پخش میکنند”  و …

وقتی ما گفتیم سکینه را میخواهند اعدام کنند و دنیا بلند شد٬ حتی از دفتر سارکوزی رییس جمهور فرانسه با ایران تماس گرفته شد و این خبر از سوی یک دولت مورد بازبینی و تایید قرارگرفت و سپس سارکوزی اعتراض کرد باز هم مرغ آقای مصطفایی یک پا داشت. دلیلی که ارائه میدهد گفته های مقامات جمهوری اسلامی و دوستان او در قوه قضاییه است. طبعا کسی به این حرف او توجهی نمیکند و سپس دوستانش می نویسند معلوم شد خبر کمیته علیه سنگسار درست نبود. چرا دلیل چیست میگویند: چون سکینه اعدام نشد و چون حکومت اسلامی خبر را تائید نکرد. پس خبر دروغ بوده است!. این همسویی و اعتماد به حکومت اسلامی مشکوک بودن این اقدامات را بیشتر میکند. 

آخرین شاهکار مصطفایی در مورد پخش خبر آزادی سکینه است. پرس تی وی عکسهایی را بدون شرح پخش میکند و رویتر و بسیاری رسانه ها اعلام میکنند که سکینه آزاد شده است و ما که از تبریز یک روز قبل خبر داشتیم به اینها قول آزادی داده بودند٬ (که البته بعدا معلوم شد این قول برای گرفتن اعترافات تازه از آنها بوده است.) ما این خبر نادقیق  را با کمی تعجیل پخش کردیم و بعد از کمتر از ۳ ساعت خبر را تصحیح کردیم. مصطفایی که همه اخبار قبلی ما را در ۱۱۱ اطلاعیه کمیته دیده بود و نتوانسته بود آب را گل آلود کند و هر بار دیده بود همه اخبار درست است٬ این بار اعلام میکند که ایشان هم خبردار شده اند سکینه آزاد شده و تایید میفرمایند. بعد از تکذیب خبر از جانب کمیته بین المللی علیه سنگسار و اعدام٬ ایشان هم مثل یک مسلمان واقعی که دروغ گفتن برایشان مثل آب خوردن است٬ میگوید من اصلا  این خبر را نگفتم کمیته علیه اعدام و سنگسار خبر اشتباه را فرستاده بودند.
او یقه سایت جرس را نمیگیرد که به اسم مینا احدی آلرژی دارد و از مینا احدی نمیگوید و خبر را از قول مصطفایی اعلام کرده بود. زیرا اگر قرار بود جایزه بدهند مصطفایی باید منبع خبر میبود. اما اگر خبر نادرست است و اشتباهی در کار است سایت بسیار “باشرف” جرس سکوت میکند و مصطفایی هم که قبلا در مورد گزارش جرس به نفعش بود٬ سکوت کرده بود اکنون با حمله به منبع خبر یعنی کمیته بین المللی علیه سنگسار و اعدام میخواهد در اینطرف بازی هم سری تو سرها داشته باشد. وقتی که سایت جرس و رسانه های “راستگوی” اصلاح طلبان حکومتی او را قهرمان و راس کمپین نجات سکینه و منبع خبر آزادی آنها معرفی کرده بودند سکوت کرد. اما هنگامیکه ما خبر را اصلاح کردیم٬ همین “منبع خبر اولیه” طلبکار از آب درآمد و همصدا با رسانه های رژیم اسلامی حمله به ما را آغاز کرد.
 
همینجا لازم است کمی بیشتر به رسانه های “باشرف” فارسی زبان ایرانی یپردازم. دوویچه وله که بجز یک باراسمی از مینا احدی در طول هفت ماه کمپین نیاورده است٬ این بار برای حمله به مینا احدی اسمش را میبرد و بی بی سی فارسی هم که زیر فشار بی بی سی انگلیسی و عربی و برزیلی مجبور شد چند ثانیه از مینا احدی حرف بزند و سایتهایی که مصطفایی را قهرمان داستان معرفی میکنند٬ این بار فرصتی بدست آوردند حمله کنند. میگویند بی دقتی درپخش اخبارشده  و یا کارهای “جنجالی” انجام میگیرد که علیه قربانیان تمام میشود.! این مدافعین دروغین قربانیان معلوم نیست از ۳۲ سال قبل تا کنون در کجا قایم شده بودند. که اکنون حق به جانب خود را معرفی میکنند.؟  همه آنها با اقتباس از چهره مونث اسلامی خود یعنی خانم شیرین عبادی چون نتوانستند کمپین نجات سکینه را از ریل چپ منحرف کنند به شانتاژ و اتهام زنی به سبک وزارت اطلاعات روی آوردند. میگویند چرا از کسی مثل سکینه و شهلا دفاع میکنید که متهم به قتل هستند٬ باید از کسانی دفاع کنید که سیاسی هستند و. ..
اصلاح طلبان حکومتی و کمپین نجات سکینه محمدی آشتیانی
بر خلاف این خیل رانده شده از حکومت اسلامی که برای شریک شدن در قدرت و همرزم شدن با خامنه ای میجنگند٬ و امروز به یاد حقوق بشر افتاده اند٬ ما از ابتدای سرکار آمدن رژیم از همه قربانیان دفاع کرده ایم و دفاع میکنیم. از هر زندانی سیاسی با هر عقیده ای و از همه محکومین به اعدام و سنگسار و این کار را سالها است که میکنیم. حتی از پاسداران اخراجی و پاسدارانی مثل گنجی که در رقابت با سپاهیان همقطار خود از سپاه بیرون آمد و در وزارت کشور و وزارت خارجه رژیم اسلامی مشغول خدمت به رژیمش بود هنگامیکه مورد غضب یاران خود قرار گرفت دفاع کردیم.
جهانی شدن کمپین نجات سکینه به نفع همه کسانی است که مخالف این رژیم هستند. این یک چالش بین المللی بزرگ برای حکومت اسلامی ایران است. این جنگی وسیع علیه قوانین شریعه و مجازات اعدام و سنگسار و علیه سیستم قضایی قرون وسطایی اسلامی است. هر کس اهمیت این کمپین را نمی فهمد بهتر است برود مشغول کارهایی بشود که برایش مهمتر است. کسی جای کسی را تنگ نکرده است. اما یک چیز هم قابل درک است مدافعین حفظ نظام اسلامی که برای اصلاح آن تلاش میکنند و ما برای سرنگون کردن آن٬ در جریان این کمپین هم اهداف متفاوتی را دنبال میکنیم.

مشکل دوم خردادیها و اصلاح طلبان و فعالین جنبش ملی اسلامی چیز دیگری است. اولا از نظر آنها دوستان خودشان که قبلا پاره تن حکومت بوده و یا خودشان درحکومت بوده اند٬ امروز زندانی هستند و چون اینها برایشان خیلی مهم هستند و برتر از بقیه زندانیان سیاسی میباشند٬ پس همه توجه ها باید معطوف به این زندانیان  خودی جمهوری اسلامی باشد که بسیار مهمتر از سکینه و شهلا و کبرا هستند و…. کارگران زندانی مثل رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده واسانلو و غیره برای این مدافعین “حقوق بشر” ملی اسلامی چندان مهم نیستند.  کارگران همیشه قربانی رژیم بوده اند وضع آنها در دوره موسوی٬ رفسنجانی٬ خاتمی و احمدی نژاد تفاوت چشمگیر نکرده است.

وضع دانشجویان زندانی هم معلوم است اگر از طیف اصلاح طلبان حکومتی و تحکیم وحدتی نباشند اسم بردن از آنها گناه کبیره محسوب میشود. در رسانه های این طیف حرفی از اینها نیست. حرف کسانی است که مدافع اصلاح رژیم هستند نه انقلاب علیه رژیم. ناگفته نماند اصلاحطلبان زندانی در زندان هم جایگاه ویژه دارند. آنها در همان محدوده زندان هم از مکانات محدودی که وجود دارد وضعشان بهتر از بقیه زندانیان است. آنها میتوانند به مرخصی بیایند. اما خارج از آن طیف مرخصی کاری ضد امنیتی محسوب میشود.  در خارج کشور نیز آنها جایگاه ویژه دارند٬ جایزه میگیرند٬ ٬ جایزه هایشان رابه هم تقدیم میکنند….
چون خودشان بیست سال با حکومت همراهی کرده و یا با آن لاس زده و اصلاحات کذایی موسوی- خاتمی را بهتر از انقلاب میدانند و راه نجات اسلام و جمهوری اسلامی را فکر میکنند بهتر از خامنه ای و احمدی نژاد تئوریزه کرده اند. آنها به دلیل اختلاف بر سر کسب کرسی بیشتر در همین نظام مورد غضب جناح مقابل قرار گرفته اند. به همین دلیل این چند سال آخر قربانی شده اند. و جالب اینست درست بهمین دلیل امتیاز میخواهند…
دفاع از سکینه  و مقابله با سنگسار سیاسی ترین امر در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی است.
و البته تاریخ مبارزه با سنگسار با تاریخ غرولندهای این طیف گره میخورد و ظاهرا آنها رهبران جنبش آزادی زن و مبارزه با سنگسار هم هستند!؟
سنگسار کردن زنان وسیله مهم ترساندن مردم و زنان بوده و ” جرمی” که در این ” مجازات” به آن استناد میکنند٬ رابطه جنسی خارج از ازدواج است. امری کاملا خصوصی که  توسط حکومت اسلامی با وحشیانه ترین شیوه پاسخ میگیرد. از نظر این طیف هم این جرم است و باید مجازات برایش در نظر گرفت. اما مجازات سنگسار را زیاد میدانند! اعتراضشان به سنگسار در همین محدوده است نه بیشتر. با نگاهی به اسناد و گفته های این طیف ملی مذهبی هیچ جا اینرا نگفته اند که رابطه جنسی امری خصوصی است و کسی حق دحالت در آنرا ندارد. این جملات برای این “مدافعین” “دمکراسی” و “حقوق بشر” و فعالین “ضد سنگسار” در این طیف تابو است.
ما همیشه گفته ایم این حکومت اسلامی یک حکومت تروریست است و ترور با حمله به زنان و سنگسار زنان در ایران از سی سال پیش آغاز شد. سپس قتل عام های اوایل دهه شصت و قتل عام زندانیان در سال شصت و هفت اتفاق افتاد. حکومت اسلامی در برنامه تلویزیونی پرس تی وی ٬ به این اعدامها اشاره میکند. بیشرمانه اسم اسماعیل یگانه دوست همسر مینا احدی و اینکه او را اعدام کرده اند٬ مطرح میشود و سپس گفته میشود او و مینا احدی چون با یک سازمان چپ به اسم کومله در آن دوره فعالیت کرده اند تروریست هستند. در اینمورد کسی از این طیف ملی- اسلامی اعتراضی ندارد. زیرا این فرافکنی جمهوری اسلامی را یک سیاست درست و به نفع خود میدانند.

اما اکثریت مردم ایران و اکنون خوشبحتانه مردم جهان هم میدانند که تروریست جلادانی هستند که از روز اول به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی تا کنون روزانه خون میریزند. در این برنامه تلویزیونی پرس تی وی مینا احدی را تروریست معرفی میکنند٬ جنبش ملی اسلامی در مورد این لجن پراکنی حکومت اسلامی علیه جنبش انقلابی مردم در کردستان و علیه مینا احدی و هزران اعدامی این حکومت سکوت میکند. در این ماجرا فعلا به مینا احدی حمله میکنند٬ که چرا خبر آزادی سکینه را با عجله پخش کرده است. مدافعین حکومت اسلامی همصدا با مسئولین وزارت اطلاعات از این دروازه وارد شده و خواهان ” مجازات” او میشوند! اما همه مردم آزادیخواه میدانند این در عین حال یک حمله به تاریخ مبارزات حق طلبانه مردم کردستان است.

هنگامیکه یک سازمان چپ در کردستان به اسم کومله به جرم مبارزه مسلحانه و دفاع از آزادی در مقابل توحش و کشتار جمهوری اسلامی به تروریست بودن متهم میشود. هنگامیکه از این راه میخواهند رفیق جانباخته اسماعیل یگانه دوست همراه چند نفر دیگر از کمونیستهای خوشنام که به جرم همکاری با این سازمان در تبریز دستگیر و بعد از چند روز اعدام شدند را تروریست معرفی کنند. و بلاخره مینا احدی به عنوان همسر او که امروز یک چهر شناخته شده جهانی علیه حکومت اسلامی  است را تروریست معرفی کنند٬ طیف ملی اسلامی از خوشحالی در پوست خود نمیگنجد.  

لطمات جنبش ملی اسلامی به مردم ایران٬ به حقوق و حرمت زنان و در به شکست کشاندن انقلابات پی در پی در ایران برای آزادی و زندگی انسانی بسیار بیشتر از اینها است…
اما عمر مفید این جریان ملی اسلامی به اندازه عمر جمهوری اسلامی است. این رژیم را باید از سر راه ترقی و سعادت و پیشرفت جامعه ایران و برای رسیدن به یک زندگی آزاد و مرفه برداشت. ما اینرا وظیفه خود و همه جریانات چپ و آزادیحواه میدانیم. همینجا از همه آزادیخوهان و چپ مسئول در مقابل جنبش حق طلبانه مردم کردستان میخواهیم با حمایت از این تاریخ مبارزات پر افتخار اجازه ندهند جمهوری اسلامی و سکوت جریانات ملی اسلامی سایه بر این تاریخ بیفکند.
۱۴ دسامبر ۲۰۱۰
asangaran@aol.com
۰۰۴۹۱۶۳۵۱۱۲۰۲۵