سکینه محمدی ، سرگردان بین توطئه های جمهوری اسلامی و اشتباهات بخش نا آگاه اپوزیسیون خارج از کشور

موضوع پرونده سکینه محمدی آشتیانی با انتشار خبر بی پایه و عجولانه آزادی وی ، پسر ، وکیل و خبرنگاران آلمانی که در ارتباط با وی باز داشت شده اند بار دیگر به عنوان یکی از مهمترین خبرهای روز در تاریخ ۹ دسامبر تبدیل شد . اماشادی حاصل از این خبر به ۲۴ ساعت هم نینجامید و بار دیگر فعالین حقوق انسانی را از تغییر رویه و منش ضد انسانی جمهوری اسلامی مایوس کرد و به همگان ثابت کرد که اعدام ، حربه این نظام آدمکش برای بقای خود  و در عین حال  هر گونه عوامفریبی در این مورد جز با هدف جنگ روانی برای تقلیل نیروی مخالفین خود در این عرصه صورت نمی گیرد.
در درجه نخست خبر مربوط به آزادی سکینه را می توان گاف بزرگی در دنیای اطلاع رسانی و رسانه ها دانست چرا که بسیاری قادر به تفکیک بین “منبع خبر” و “مبادی خروج خبر ” نبوده و تصور می کنند اگر موضوعی از یک خبرگزاری منتشر شد این را می توان به عنوان منبع پذیرفت. در حالی که با دقت در اخبار مربوط به آزادی سکینه به راحتی میتوان دریافت که در آن نه از عناصر پنجگانه خبر ، ردی دیده می شود و نه از نقشهای خبری که ، “منبع ” اعلام آن در حرفه روزنامه نگاری به عنوان یک عنصر مهم و اصلی در نظر گرفته می گیرد اثری هست.
اما نکته تاسف بار و مایوس کننده در این خبر، عکس العمل و ذوق زدگی بخشی از اپوزیسیون ناآگاه است که ادعای پرچمداری جنبش علیه اعدام را هم دارد به طوریکه ظرف چند ساعت رهبران و مدعیان آن طبق سنت دیرینه خود که در توهم رهبری هر جریانی از جمله اقدامات حقوق بشری و جنبش مبارزه بر علیه اعدام در ایران سیر می کنند ،این اتفاق را هم به خود منصوب کرده و از روشهایی کاملا نخ نما خود را تنها ناجی  سکینه محمدی معرفی کردند و باز در حالی که جهان در حال تجزیه و تحلیل و یا صحت و سقم این خبر بود باز سوار بر موج جهانی ،جولان داده و در دایره بسته و نگاه محدود خود به هم تبریک و شاد باش گفتند .
نتیجه این تفسیر عجولانه و توهم چند ساعته آن بود که با روشن شدن موضوع به همان سرعت عجله در انتشار ، مواضع مقالات و اطلاعیه هایشان را از روی سایتها حذف کردند.
اما جای پرسش واقعی اینجاست که : چگونه یک جریان سیاسی که خود را مدعی آزادی ایران می داند ، بازیچه رسانه ای می شود که آبشخور نظام جمهوری اسلامی (پرس تی وی )در عرصه های جهانی برای عوامفریبی و دروغ پراکنی است  و تنها پس از یک روز اعتراف می کند که : “چنبن به نظر میرسید !!! سکینه سجاد و دو خبرنگار آلمانی آزاد شده اند ” آیا این تحلیل و تفسیر سطحی از جریانات داخل ایران چیزی جز جو گیری این بخش از اپوزیسیون است که همه تحولات داخل کشور را در پس تئوری “انقلاب در پیچ بعدی” و فرصت طلبی سیاسی دنبال می کند؟
این جریان حتی قادر نشد موضع حزبی خود را همپایه موضع فردی و منطقی محمد مصطفایی وکیل سابق سکینه برساند که گفته بود : “خیلی از خبرگزاری ها خبر آزادی سکینه محمدی را از یک منبع غیر موثق منتشر کردند. بسیار مایلم و آرزو می کنم که ایشان آزاد شده باشند ولی خبر آزادی ایشان را که برخی از خبرگزاری ها از قول من نوشته اند را تایید نمی کنم. امیدوارم این خبر درست باشد .با بسیاری از کسانی که در این فعالیت می کنند ارتباط داشتم ولی هیچکدام این خبر را تایید نکرده اند. تمام اخبار ایشان از منبع کمیته علیه اعدام و سنگسار منتشر شده است و موثق نیست. گاردین و دیگر خبرگزاری های معتبر هم بر اساس اخبار کذب خبر را کار کردند به هر حال امیدوارم که هر چه زودتر خانم محمدی آزاد شوند”.
 
یادمان نرود سکینه محمدی فقط نمونه ای از دهها انسانی است که در پس دیوارهای سیاه و بلند زندانهای جمهوری اسلامی هر روز اعدام می شود بدون اینکه کسی برای آنها نگران شود و حتی یک بار هم اسمشان را شنیده باشیم پس هر جنبشی چه از نگاه تحقق آزادی ها و مبارزات قشری و چه از نقطه نظر انسانی برای تحقق آزادی های عمومی ،زمانی به پختگی و استحقاق نمایندگی برای طرح خواست اکثریت مردم دست خواهد یافت که روش مبارزه خود را از جنبه های شعاری ، احساسی و تبلیغی به روشهای شناختی ، تحلیلی و مبتنی بر آگاهی عمومی و با همراهی خواسته های حقیقی مردم پیش ببرد وگرنه تصویری خیالی از آینده ایران بدون در نظر داشتن مناسبات انسانی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی در آن محدوده جغرافیایی ، این بخش از ناراضیان سیاسی را تا ابد در صف اپوزیسیون نگه خواهد داشت
این اتفاق بیشتر از اینکه حیله گری و رندی مسئولین جمهوری اسلامی را به تصویر بکشد ، نمایشی از ضعف مخالفین نظام در تحلیلهای سیاسی بود ، ضعفی که اگر به واقعیت آن باز گردیم همانا عدم استقبال بدنه جامعه ایران از روشهای سیاسی و مبارزاتی احزاب نتیجه منطقی آنست.