ناسیونالیسم درون کومله دوباره خود را آفتابى کرد

  به بهانه مطلبی از آذر ماجدی در مورد برخورد حزب کمونیست ایران به مخالفینش٬ از طرف تعدادی از فعالین و کادرهای حزب کمونیست ایران و کومله حملات و اتهامات سخیفی به منصور حکمت و کل پروسه جدائی او از حزب کمونیست ایران شروع شده که گویای سر بر آوردن دوباره گرایش ناسیونالیستی درون این سازمان است.  آخرین مورد آن٬ نوشته سراپا نفرت٬ دروغ و شانتاژ ستار فتحی است و انسان می ماند که چنین تفکرات ناسیونالیست و فسیل شده ای با این درجه خصومت و نفرت از منصور حکمت و کمونیسم، در حزبی که هنوز بخش بسیار زیادی از اسنادش را همین منصور حکمت نوشته است چکار می کند؟.

قطعا در باره همه موضوعات مطرح شده می شود و باید نوشت اما من اینجا خیلی کوتاه می خواهم به مطلب آذر ماجدی اشاره ای داشته باشم و بعد به حملات کثیف تعدادی از کسانی که تا هم اکنون علیه منصور حکمت قلمفرسائی کرده اند بپردازم. این را هم اضافه کنم که حداقل انتظار از کسانی که در حزب کمونیست ایران و کومله خود را چپ میدانند این است که در مقابل این شارلاتانیسم ناسیونالیستها سکوت نکنند. من ابتدا اشاره کردم که مطلب آذر ماجدی بهانه بود٬ چرا که معتقدم همه کسانی که علیه منصور حکمت قلم فرسایی کرده اند می دانند که آذر ماجدی امروز دیگر ربط زیادی به سیاستهای منصور حکمت و کمونیست کارگری ندارد. راستش پر واضح هم است که مطلب آذر ماجدی نه تاکیدی مجدد بر بحثهای منصور حکمت در مورد کومله و حزب کمونیست ایران بلکه مثل همیشه همانطوری که از بدو شکلگیری جریان چند نفره اشان مرسوم بوده٬ فرصت طلبانه فکر کرد وقت مناسبی است و باید به استقبال “منتقدین کمونیست” رفت تا شاید آن چند نفر به سازمان چند نفره اش بپیوندند. این سیاست فرصت طلبانه بر همگان روشن است. به نظر من فحاشیهای کسانی چون ستار فتحی و سیروان پرتو نوری و… نه بخاطر اهمیت مطلب آذر ماجدی٬ بلکه مطلب او تنها یک بهانه بود وگرنه این اظهارات، ته مانده های همان گرایش ناسیونالیستی در حزب کمونیست ایران و کومله است که امروز در سازمانهای قومپرست و مرتجعی چون جریان ایلخانی و مهتدی و ساعد وطن دوست متشکل شده اند.  سیروان پرتو نوری در جائی در مطلبش می گوید ” یک حزب سیاسی که ریشه اصلی آن و نیروی تشکیل دهنده آن از طبقه ای مشخصی درجامعه نشات می گیرد انوع و اقصام گرایش ها در درونش وجود دارد”.  حتی اگر این تعریف را از ایشان هم بپذیریم٬ چرا باید حزبی که از منافع طبقه خاصی دفاع میکند انواع و اقصام گرایشات٬ که منافع طبقات دیگری را نمایندگی میکنند در آن جولان بزنند و از آنها نیرو بگیرند و رهبری آن که خود را چپ میداند سکوت اختیار کند؟. آیا تجربه همراهی با مهتدی٬ ایلخانیزاده و سکوت چند ساله در مورد گرایش ناسیونالیستی ساعد وطن دوست و مینه حسامی و ….  کافی نیست؟. آیا میخواهند این تجارب “شیرین” را تکرار کنند؟.  اما مسله اینجاست که آقای پرتو نوری جملات بالا را در نقد کسی می نویسد که خود بیشترین تلاش را کرد که نشان دهد در حزب کمونیست ایران گرایشات مختلفی وجود دارد٬ و اتفاقا این گرایشهای ناسیونالیستی و رهبری کومله بودند که انکار می کردند و میگفتند در کومله همه کمونیست هستند و گرایشی غیر از این در کومله نیست. اکنون و بعد از دو دهه معلوم نیست آقای پرتو نوری از کی صاحب صلاحیت تشخیص وجود گرایشات مختلف در حزبشان شده است.  امروز که مثل روز روشن است که گرایشات ناسیونالیستی چه جایگاهی در آن سازمان داشتند و حتی می شود افراد و سازمانهایشان را هم دست نشان کرد با این حال کادرهای چپ کومله هنوز در مقابل این گرایش فعلا موجود در سازمانشان سکوت کرده اند. این اتفاقات مرا به یاد دورانی میندازد که  ناسیونالیست ترینشان  انکار می کرد که او ناسیونالیست است اما امروز همان آدم با افتخار آنرا اعلام میکند و ناسیونالیسم را مایه سربلندی خود اعلام میکند.  پرتو نوری در نوشته اش بارها و بارها اشاره کرده است که گویا منصور حکمت و ما کسانی که حزب کمونیست کارگری ایران را تشکیل دادیم و به خارج آمدیم ” هزیمت کردیم٬ صحنه را ترک کردیم٬ قیمیتی پرداخت نکردیم٬ اهل عمل نبودیم وووووو” بهرحال در جواب آقای سیروان فقط باید گفت واقعا این بحثها امروز حتی تا چهار قدم آنطرفتر از اردوگاهشان برد دارد؟ آیا امروز هم به شیوه ٢١ سال پیش ناسیونالیستها در مقابل کوهی از ادبیات و بحثهای داخلی و علنی منصور حکمت در حزب کمونیست ایران و کومله باید باز این کلمات را بکار ببرند؟  فکر نمی کنید که بلاخره امروز کلیه کسانی که مطلب شما را خوانده اند فعالیتهای هر دو حزب ما و شما  را تعقیب می کنند و می دانند شما آنجا به چه کاری مشغولید و ما هم ” صحنه ترک” کرده ها مشغول چه کاری هستیم. آقای سیروان می شود توضیح دهید که شما در صحنه مانده ها در همین دوره کوتاه ۵ ماه گذشته در رابطه با سکینه محمدی آشتیانی چکار کردید؟ و آیا واقعا می شود حتی برای یک لحظه خودت را از قالب یک سکت بیرون بیاورید و نگاه کنید که در همین دوره حزب ما و رهبران ما در افشای ماهیت جمهوری اسلامی چه نقشی داشته اند؟ پس لطفا نقش ما “هزیمت کرده ها”  از اردوگاهتان را نه با امروز خودتان٬ نه با آدمهای مریخی چون آذر ماجدی٬  بلکه با پر تحرکترین دوره های فعالیت حزب کمونیست ایران و کومله که ما در راس فعالیتهایش بودیم مقایسه کنید٬ و ببینید حتی نسبت به آن دوره ها قابل قیاس است ؟ بهرحال آقای پرتو نوری در مطلبش فقط به اینها بسنده نکرده٬ بلکه باز چندین جا از منصور حکمت بعنوان ” شیخ٬ شیخ کهن٬ شیخ متوفی” و “مریدانش” یاد کرده است. به نظرم برای کسانی چون سیروان پرتونوری  واقعا شرم آور است که چنین کلماتی را به کسی نسبت دهد که امروز هم هنوز اگر یک انسان منصفی  تاریخ واقعی حزب کمونیست ایران را بنویسد نمی تواند از منصور حکمت بعنوان فرد شماره اول آن حزب و کسی که در رهبری و سازماندهی آن حزب تا روزی که بود بیشترین نقش را داشت اسم نبرد. جهت اطلاع آقای سیروان و همه کسانی که آن تاریخ را بیاد ندارند٬ منصور حکمت  شاید تنها رهبر حزب کمونیست ایران و کومله بود که بخش زیادی از کسانی که با نظرات او همفکر بودند و همراهی میکردند را نمی شناخت٬ آقای سیروان منصور حکمت “خانقا ” دایر نکرده بود٬ او بحث می کرد٬ جدل می کرد٬ می نوشت٬ خط می داد و متحد می کرد. همین حالا هم اسناد ده ساله اول حزبت را نگاه کن ببین که بیش از ۹۰ در صد آن به قلم منصور حکمت است. آیا شرم نمیکنید به چنین کسی این القاب را نسبت میدهید؟  یادم هست سال ٩١ بعد از جدائیها تعدادی از رفقای چپ عراق به دیدار عبداله مهتدی می روند و در آنزمان که عبداله مهتدی سکان حزب کمونیست ایران را بدست گرفته بود و ظاهرا مرد شماره یک مخالف منصور حکمت به شمار می رفت٬ یکی از رفقای عراقی از او می پرسد٬ حالا که آنها رفته اند اما می خواستم بدانم که نظرت در باره شخص منصور حکمت چیست و عبداله مهتدی جواب می دهد که ” منصور حکمت یک نابغه (بلیمت) است و واقعا کسی تاب مقاومت در مقابل بحثهایش را ندارد” ـ  این اظهارات کسی است که امروز رسما و علنا سازمانی قومپرست را بنیان گذاشته است که اول می خواست با موج اصلاحات رژیم اسلامی برود٬ که نگرفت و بعد می خواست بعد از عراقیزه شدن ایران موی دماغ کارگر و زحمتکش در آن جامعه شود و امروز هم با وجود همه نا امیدیش هنوز در صف انتظار ژنرالهای درجه چندم امریکاست که هم دلارهایش را قطع نکنند و هم اگر شد روزی نقش کنتراهای کردستان را بازی کند. این همان کسی است که امروز شما حرفها و سیاستهای ۱۵ سال قبل او را دارید تکرار میکنید و شک ندارم با این سیاست به او خواهید رسید.  آقای سیروان  تاریخ فعالیتهای منصور حکمت در حزب کمونیست ایران و کومله مکتوب است٬ و هنوز خوشبختانه صدهها تن از کسانی که در آن دوره بودند زنده اند٬ حتی اگر اینها امروز از مخالفین سرسختش باشند٬ کافیست انصاف داشته باشند.
اما در جواب به نوشته ستار فتحی راستش فاکتهایش٬ استدلالش و تمام نوشته اش٬ اینقدر کثیف و غیر واقعی و ضد کمونیستی است که روی مهتدی و ایلخانیزاده را سفید کرده است. فکر نکنم لزومی باشد که انسان به آنها بپردازد٬ شاید همین جمله کافی باشد که منصور حکمت کسی بود که پروسه جدلی دوساله و سر آنجام جدایی در یکی از بزرگترین سازمانهای اپوزیسیون مسلح جمهوری اسلامی را رهبری کرد که در این پروسه حتی ازدماغ یک نفر خونی ریخته نشد.  اسعد رستمی یکی دیگر از اعضای کومله در همین مورد اظهار نظر کرده و راستش تا هم اکنون شاید بشود گفت که تنها مطلبی است که واقعا دارد به آذر ماجدی جواب می دهد. اسعد تیتر مطلبش را گذاشته “آذر ماجدی دروغ می گویید” و به نظر من هم در جواب به ستار فقط باید بگویم شما نه تنها دروغ می گوئید بلکه شرافت و انصاف را کنار گذاشته اید و دارید علیه منصور حکمت و مارکسیست برجسته ای شانتاژ می کنید که بیشتر از نصف عمرش را در راه سعادت و رفاه و امنیت و آسایش انسان گذاشت٬ نه تنها این بلکه بنیانگذار و موثرترین فرد در رهبری سه سازمان کمونیستی ایران و منطقه بود. امسال در مراسم هشتمین سالگرد مرگ منصور حکمت در تورنتو من هم چند دقیقه ای فرصت یافتم که در مورد نقش وجایگاه او در کردستان و بخصوص مبارزه مسلحانه اشاره ای داشته باشم٬ اما اینجا می خواهم در جواب به ستار فتحی و همه کسانی که علیه منصور حکمت دست به شانتاژ و کثیفترین حملات نژادپرستانه و ناسیونالیست و دست راستی می زنند خاطرنشان کنم که ما فعالین حزب کمونیست کارگری ایران تضمین می کنیم که نه تنها همه اسناد و مباحثات و تلاشهای منصور حکمت را بدست کارگران و زحمتکشان کردستان برسانیم بلکه تلاش خواهیم کرد که نقش و جایگاه او را در بیش از یک دهه مبارزه سیاسی٬ نظامی ما در صفوف حزب کمونیست ایران و کومله را از زبان ما بشنوند٬ نه از ناسیونالیستهای کپک زده و لانه کرده در کومله.
در پایان جا دارد خطاب به رفقای چپ در حزب کمونیست ایران و کومله و اعضا و کادرهای منصف این حزب بگویم :  رفقا ما فعالین حزب کمونیست کارگری ایران و حتی خود منصور حکمت هنگامی که زنده بود و بخصوص هر بار بعد از حملات دست راستی ناسیونالیستها چه در درون تشکیلاتتان و چه در بیرون، با تمام اختلافاتی که داشته و داریم سعی کردیم جریان کمونیستی درون کومله را تقویت کنیم٬ سعی کردیم بدون تردید کومله ای را تقویت کنیم که در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی می تواند و باید یکی از گردانهای رزمنده طبقه کارگر علیه بورژوازی سراسری و محلی باشد. به نظر من حتی در یک سال گذشته با توجه به نادقیقی مواضع سیاسیتان در مورد اتفاقات ایران و انقلاب مردم که در یک پروسه زمانی قدم به قدم سیاست بهتری در پیش گرفتید، شما را نزدیکترین جریان به خود ارزیابی کردیم. در این پروسه و برای تقویت این جهت درست در سطح رهبری هر دو حزب نشستهایی برگزار شد. در کشورهای زیادی تظاهراتهای مشترکی برگزار شد٬ و در کانادا حتی تا سطح برگزاری اول ماه مه مشترک پیش رفتیم. اما متاسفانه امروز در درجه اول حزب شما در مقابل حملات دست راستی و سخیف به منصور حکمت و کل جریان کمونیزم کارگری تا هم اکنون سکوت کرده است٬ نه تنها این بلکه تقریبا همانطوری که گفتم بغیر از رفیق اسعد رستمی همه کسانی که در جواب به آذر ماجدی و یا در نقد ” منتقدین کمونیست” چیزی نوشته اند در لیچار گویی علیه منصور حکمت و حزب ما با مواضع حتی امروز جریانات دست راستی  مهتدی و ایلخانیزاده نه تنها تفاوتی ندارند٬ بلکه کمتر کسی از آنها در سالهای اخیر به خود جرات داده که علیه ما و منصور حکمت چنین بی شرمانه بنویسند.در نتیجه خطاب من به همه شما کسانی که خود را چپ و کمونیست میدانید و برای دوره ای از فعالیت مشترکمان در حزب کمونیست ایران و کومله و نقش منصور حکمت ارزشی قائل هستید سکوت نکنید. کسانیکه سکوت را تجویز میکنند چشم امیدشان همان ناسیونالیستهای فسیل شده است که نمونه بارز آن تفکرات عقب مانده ستار فتحی است.
و چند سوال خطاب به رهبری کومله و حزب کمونیست ایران: آیا سکوتتان به معنائی تائید این اراجیف ناسیونالیستی است؟ آیا امروز کسانی چون ستار فتحی و سیروان پرتو نوری که بوی تعفن تفکرات  ناسیونالیستی شان مشام هر کمونیست و انسان منصفی را آزار میدهد به مشام شما هم رسیده است؟.
هفتم دسامبر ٢٠١٠