دنیا را بر سرشان خراب میکنیم! در مورد اعدام شهلا جاهد

اعدام وحشیانه شهلا جاهد را به خانواده و دوستانش، و به همه مردمی که برای نجات او مدتها تلاش کردند صمیمانه تسلیت میگویم. اعدام شهلا جاهد یک قتل سیاسی بود. یک دهن کجی به مردم آزادیخواه ایران و مردم شریف جهان. یک رژیم   فاسد و آبروباخته زنی را که هشت سال پیش بر اساس پرونده ای که بیشتر بیانگر توطئه های پشت پرده است تا ادله جرم، به چوبه دار سپرد که نشان بدهد به فشار جهانی علیه سنگسار و اعدام تسلیم نشده است. که نشان بدهد هنوز توان جنایتش را حفظ کرده است. و این قربانی نمیتوانست از انسانهای بی چهره، از قاچاقچیان و معتادین و قربانیان بی نام و نشانی باشد که تنها در ماه گذشته در وکیل آبادها و دیزل آبادها صدها نفرشان را از دم تیغ گذرانده اند. باید دست بجنایتی میزدند که بتواند به نحوی جای خالی سکینه آشتیانی بر پای چوبه دار را پر کند. و قرعه بنام شهلا جاهد افتاد. کسی که جهان میشناسدش و سالها قبل کمپینی نظیر آنچه امروز برای نجات سکینه در جریان است  پرونده اش را تا امروز معلق نگهداشته بود. قتل شهلا پاسخی به اعتراض جهانی علیه حکم سکینه بود همانطور که کشتن دلارا دارابی در صبح روز کارگر در سال گشته پاسخی بود به کسانی که آن زمان عملا رفراندوم علیه اعدام را حول پرونده دلارا سازمان  داده بودند و کارگرانی که تجمع با شکوه یازده اردیبهشت ٨٨ را برپا کرده بودند. جنایاتی بدست  یک حکومت درمانده علیه جامعه ای معترض و بپا خاسته.     

اما شباهتها میان پرونده شهلا و سکینه واقعیت تلخی است ورای حسابگریهای کودنانه جنایتکاران حاکم. هردو قربانی زن هستند، در هر دو مورد بجای مردانی که شواهد به مجرم بودن آنها اشاره میکند دستگیر و متهم شده اند، و بالاخره در هر دو مورد رابطه جنسی خارج از ازدواج موضوع و انگیزه “جرم” است. ترکیب این عوامل در هر پرونده ای کافی است تا  حکومت اسلامی ضد زن قربانی خود را از میان زنان برگزیند. اگر ناصر محمد خانی زن بود میباید مانند سکینه بجرم زنا حکم سنگسار میگرفت. و اگر سکینه مرد بود “گناه زنا” یش به “ثواب صیغه”  تغییر می  یافت. در پرونده شهلا ها و سکینه ها و دلاراها بزرگترین جرم زن بودن است. اعدام در جمهوری اسلامی بهمان اندازه ماهیت زن ستیز این حکومت و تحقیر و توهین و بیحقوقی مفرطی که در حق زنان اعمال میکند را نشان میدهد که ماهیت جنایتکارانه و زندگی ستیز این حکومت را.      

این جانیان اما دورانشان به سر رسیده است. در سی خرداد شصت کشتند و حکومت نوپایشان را آبیاری کردند. در تابستان ۶٧ کشتند و خود را از بحران جنگ با عراق بدر بردند و امروز میکشند  تا  لحظات مرگشان را به عقب بیاندازند. شمشیر قصاص و سنگسار و اعدام را در هوا می چرخانند تا یک جامعه معترض و بپاخاسته را به تسلیم و تمکین بکشانند. و نمیتوانند! جامعه ای را که از زیر تمام این اعدامها و کشتارها و سرکوبگریها قد راست کرد و انقلاب ٨٨ را آفرید  نمیتوان مرعوب و نومید کرد. آنکه میترسد خود جلاد است. تا دیروز به اسم انقلاب، به اسم مبارزه با شیطان بزرگ، به اسم جنگ مقدس میکشتند و جنایاتشان را توجیه میکردند اما انقلاب ٨٨، از همان لحظه که دنیا شاهد کشتار نداها و سهراب ها و ترانه ها شد، همه این پرده ها را دراند و آنچه برای قاتلین حاکم بر ایران بجا ماند دستان بخون آلوده شان بود و بس. امروز بر همه جهانیان معلوم شده است که جمهوری اسلامی یک ماشین قتل و تجاوز و شکنجه و سنگسار است که مثل هر دیکتاتوری آدمخواری میکشد تا بماند. اعدام و سنگسار نشانه ضعف و زبونی و ترس جلادان حاکم است و هر قربانی این جانیان، ندا باشد یا فرزاد و دلارا یا شهلا، مظهر و نماد جامعه بپاخاسته ای است که تا بزیر کشیدن این جانیان از پای نخواهد نشست.

امروز به یمن و بر دوش انقلاب ٨٨ کارزار جهانی گسترده ای علیه حکومت اعدام و سنگسار جمهوری اسلامی آغاز شده و با قدرت به پیش میرود. هر جناتی که جمهوری اسلامی مرتکب میشود تنها این نبرد سراسری مردم متمدن دنیا علیه این حکومت خون و توحش را قویتر و گسترده تر میکند. این مبارزه ای است که تا انزوای کامل رژیم اسلامی در جهان و سرنگونی آن به پیش خواهد رفت. ما دنیا را بر سر جمهوری اسلامی خراب خواهیم کرد و همان را بر سر رژیم خون و جنایت آپارتاید جنسی در ایران خواهیم آورد که سه دهه قبل جهان بر سر رژیم آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی آورد. این را تضمین میکنیم. *