فدراسیون پناهندگان و رابین هودیسم با شمشیر کاغذین

در جواب مطلب منتشره از طرف من در سایت “آزادی بیان” به نام: ” داستان پناهندگان ایرانی در یونان و هیاهو برای هیچ” به تاریخ ‏چهار شنبه‏، ۲۰۱۰‏/۱۱‏/۲۴ خانم شراره میرزائی مسئول فدراسیون پناهندگان در سایت “اعتراض” جوابیه ای منتشر کرده است که بدینوسیله من تلاش می کنم تا به نکات مهم مطرح شده در آن جواب بدهم. ایشان بنابر فرهنگ ایرانی گریز از پاسخگویی، ناصادقانه تمام تلاش خود را بکار گرفته است تا ضمن توجیه شرایط موجود در فدراسیون از جوابگویی به سؤآلات مهم مطرح شده از طرف من خودداری کند. خانم شراره میرزایی نقش مردم ایران در ایجاد رژیم جمهوری اسلامی را با تقلید از تفکر حاکم در بین گروههای مارکسیست نادیده می گیرد گویی که این مردم ایران نبودند که این رژیم را ایجاد کردند بلکه موجوداتی نامرئی از کره مریخ آمدند و این بلا را بر سر ما آوردند! با یک چنین تفکری است که امثال خانم شراره میرزایی در نقش رابین هود ظاهر می شوند و برای مردم ایران دلسوزی می کنند!! خانم میرزایی می نویسد: ..شاید به نظر شما مبارزان سیاسی تهفه های جدا بافته باشند اما چه مبارزی هستیم که اجازه آرزوی زندگی آزاد را به غیر سیاسیون نمیدهیم.؟  …انسانها دست به هر اقدامی میزنند تا از شر جمهوری اسلامی نجات پیدا کنند. چرا به انسانها ایراد میگرید که میخواهند رها شوند؟ چه از نظر سیاسی و یا اقتصادی….” آری خانم میرزایی باید بین سیاسیون ترقی خواه و مبارز که برای ایجاد یک دنیای بهتر بر علیه رژیم اسلامی جنگیده اند و آنانی که تماشاچی بوده اند و اکنون می خواهند تا با کمک شما از آب گل آلود ماهی بگیرند تفاوت قائل شد! بله باید بین آنان که بر علیه رژیم جنگیدند و آنان که حامی رژیم بودند و یا تماشاچی بودند تفاوت قائل شد! آنطور که شما نوشته اید من کی و کجا به انسانها ایراد گرفته ام که چرا می خواهند رها شوند؟ مردم باید خودشان خودشان را رها کنند. من به شما ایراد می گیرم که چرا در تبلیغاتتان صادق نیستید، و شما از یک طرف برای تعدادی پناهنده در یونان هیاهو راه انداخته اید و از طرف دیگر برای پاسخگویی به درخواست تأییدیه، افراد را بین یک تا دو ماه در یک انتظار کشنده سرکار می گذارید؟ تمام حرفهایی که شما از زبان من مطرح کرده اید دروغ و بی اساس است.  این نوع بحث کردن و از زبان دیگران صحبت کردن صادقانه نیست، من نمی دانم که کی و کجا “اجازه آرزوی زندگی آزاد را به غیر سیاسیون” نداده ام؟! مگر این مردم ایران نیستند که با حمایت بی دریغ از حکومت آخوندی  اجازه آرزوی زندگی آزاد را به ما نمی دهند!؟ اما مضحکترین اتهام خانم میرزایی این است: “…انسانها دست به هر اقدامی میزنند تا از شر جمهوری اسلامی نجات پیدا کنند…” یعنی شما ادعا می کنید که تمام ایرانیانی که به خارج از کشور آمده اند ضد رژیم جمهوری اسلامی هستند و می خواهند تا از شر آن نجات پیدا کنند؟ یا اینکه بر عکس درست است و همین مردم رژیم جمهوری اسلامی را خودشان ایجاد کردند و حتا وقتی که به خارج از کشور نیز می آیند در مراسم سفارت شرکت می کنند به ایران رفت و آمد می کنند و شدیدأ مخالف فعالین سیاسی هستند؟ مگر شما در بین ایرانیان نیستید و نمی دانید که تمام ایرانیان از همدیگر بیزار هستند؟ بدینترتیب به نظر خانم میرزایی من مردم ایران را مجبور کردم که از فرودگاه تا بهشت زهرا برای استقبال از خمینی صف بکشند و شعار بدهند: خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم و یا من مردم ایران را مجبور کردم تا ۲ بار و هر بار بیش از سی میلیون نفر به خاتمی رأی بدهند!! و این من هستم که مانع آزادی مردم ایران هستم!! شما نوشته اید:  “.. به جای آن به مردم کمک کنید که سازمان دهی کنند و جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. اجازه بدهید مردم طعم آزادی و شرایط بهتر اقتصادی را لمس کنند …” اولآ گویا به نظر شما فقدان سرکوب اسلامی به مفهوم “چشیدن طعم آزادی” در کشورهای غربی است و حکومت های سرمایه داری غربی را آزاد می دانید! اگر شما یک کشور آزاد را سراغ دارید لطفآ آدرس آنرا به من هم بدهید!! این است مفهوم کمونیست بودن شما؟ دومأ مگر سازماندهی مردم در تشکیلات بی هدف و بی در و پیکر مانند فدراسیون یا حزب کمونیست کارگری تاکنون منجر به چه تحولی شده است؟! ایشان در ادامه نوشته است: ” … چه کسی  گفته که فقط پناهندگان سیاسی اجازه دارند که به آزادی برسند و بقیه مردم باید در جهنمی که جمهوری اسلامی ساخته حسرت یک لحظه آزادی را داشته باشند.؟..” آری خانم میرزایی شما چرا خودتان را گول می زنید؟ مگر جهنم حکومت اسلامی را مردم ایران نساخته اند؟ اگر مردم ایران آزادی می خواهند قبل از هر چیز باید دست از اسلام و عرب پرستی و بیگانه پرستی بردارند و در وحله دوم دست از حمایت از رژیم بردارند و به پای صندوق های رأی نروند و تفکر و راه حل شما برای دعوت از تمام مردم ایران تا از کشور خارج بشوند و در اروپا و آمریکا ننگ پناهندگی و انسان درجه دوم بودن را بپذیرند فقط به درد خودتان می خورد!! ایشان در ادامه می نویسد: ” … من یک کمونیست هستم اما برای من و فدراسیون من فرقی نمیکند که یک پناهنده آیا سیاسی است یا مذهبی و یا اقتصادی. کاشکی اقای احمدی  به جای قر زدن  به فدراسیون در راه کمک به پناهندگان کمک میکرد….” شما چطور کمونیستی هستید که برایتان “فرقی نمی کند” که یک به اصطلاح پناهنده “.. آیا سیاسی است یا مذهبی و یا اقتصادی…”؟ و یا مأمور اطلاعاتی جمهوری اسلامی که در پوشش پناهنده به خارج آمده است تا ما را شکار کند؟ شما و فدراسیون شما و حزب کمونیست کارگری شما براستی به یک تشکیلات سوسیال دمکرات تبدیل شده اید!! شما نوشته اید که: “در ضمن اقای احمدی گرامی مگر همه انسانها موظف هستند در فعالیت سیاسی شرکت کنند ؟” بله خانم میرزایی دنیای ما یک دنیای سیاسی است و سیاست کیفیت زندگی ما را تعیین می کند و این حرف از شما که خودت را کمونیست نیز می دانید بعید است! در واقع وقتی که مردم به پای صندوق های رأی می روند و در تظاهرات خیابانی شرکت می کنند و یا به خارج از کشور کوچ می کنند و می گویند که پناهنده سیاسی هستند و در ایران به دلیل فعالیت سیاسی یا مذهبی جانشان در خطر بوده است آنان خودبخود سیاسی هستند. آری هیچکس نمی تواند یک چنین افرادی را در خارج از کشور به فعالیت سیاسی مجبور کند اما من خودم را نوکر هیچکس نمی دانم و اگر به کسی کمک کردم انتظار دارم که او نیز نه به من، بلکه به دیگران کمک کند تا بتوان یک دنیای بهتری را ایجاد کرد. شما نوشته اید:”.. کاشکی اقای احمدی  به جای قر زدن  به فدراسیون در راه کمک به پناهندگان کمک میکرد… من یک پرستار هستم که روزی تقریبآ ۱۰ ساعت کار میکنم. و سعی میکنم که هفته ای ۲ تا نامه تاییدیه بنویسم.و در۳ سال گدشته بیش از  ۴۴۰   تائتدیه صادر کرده ام ..” موضوع مهم این است که این افرادی که این تأییدیه ها را بعد از یک تا دو ماه انتظار از شما دریافت کرده اند اکنون که خرشان از پل گذشته است آیا آنان نیز به دیگران کمک می کنند یا نه؟ و به نظر می آید که این موضوع برای شما اصلأ مهم نیست؟! برای کسی که در ایران هیچ مشگلی نداشته است حتا اگر او را به ایران نیز برگردانند نگران کننده نیست اما برای افرادی که در ایران مشگل داشته اند دو ماه انتظار برای دریافت تأییدیه از شما یک انتظار کشنده است و گویا که این مسئله برای فدراسیون امر مهمی نیست. البته من قبول دارم که شما نیز باید به زندگی خودتان برسید و برای شغل شریف شما نیز ارزش زیادی قائل هستم و من نیز خیلی علاقه مند هستم تا به هرکس که می توانم کمک کنم ولی با فرهنگی که در تشکیلات شما حاکم است شما نیز بزودی خسته خواهید شد و کنار خواهید رفت اما لازم است برای بهبود کار یک سیستم مؤثر ایجاد کرد و این چیزی است که اکنون در فدراسیون وجود ندارد و همه مسئولیت ها به گردن فردی مانند شما می افتد و اگر شما به دلیل شغلی قادر نیستید تا مسئولیتتان را به خوبی انجام دهید دیگران باید به شما کمک کنند و برای حل این مشگل سیستم و نظم لازم است. متأسفانه در کنگره های فدراسیون نیز مانند دیگر تشکیلات های ایرانی فقط موقعیت در دست کسانی است که از قبل همه چیز را تعیین می کنند و راه را بر هر نوع ابتکار عملی مسدود می کنند و در نتیجه این نوع کنگره ها فقط محل شعار دادن و فیل هوا کردن است! و حضور من در یک چنین تشکیلاتی هیچ چیز را تغییر نخواهد داد با وجود این من حاضرم تا اگر گوش شنوایی نیز وجود داشته باشد و نیز تمایلی برای تغییر وجود داشته باشد نظراتم را مطرح کنم و اگر از من کمکی بر می آید ارائه کنم. در خاتمه به شما یادآور می کنم که فقط مردم ایران در تحت حاکمیت دیکتاتوری خودساخته نیستند و در تمام جهان کم و بیش داستان به همین منوال است! آیا به نظر شما چون در ایران و چین و عربستان دیکتاتوری حاکم است یا مردم هند از فقر رنج می برند تمام این ۳ میلیارد نفر ساکنان این کشورها حق دارند تا سرزمین خود را ترک کنند و به اروپا و آمریکا مهاجرت کنند؟! در اینصورت من مطمئنم که مهاجران ایرانی در اروپا و آمریکا نیز یک حکومت جمهوری اسلامی جدید ایجاد خواهند کرد و مشکل نه در کشور ایران، بلکه در مردم ایران نهفته است و اگر آنان به اروپا یا آمریکا نیز بیایند تفکر آخوندی را با خود حمل می کنند! من مطلبی را از قول آقای سعید آرمان مسئول سازمان سراسری پناهندگان ایرانی –بیمرز، نقل کردم اما شما از جواب دادن به آن طفره رفته اید و به نظر می آید که برای شما فرقی نمی کند که این به اصطلاح پناهندگان، طرفدار جمهوری اسلامی نیز هستند یا نه؟ و یا جو ضد سیاسی و لمپنی ایجاد می کنند یا نه؟ من این نوع پناهندگان را در کنگره حزب کمونیست کارگری در سوئد نیز دیدم. در پایان من آن متن را مجددأ در اینجا می آورم و از شما می پرسم براستی دستآورد این بیش از چهار میلیون ایرانی که همه آنها به عنوان پناهنده به خارج از کشور آمده اند برای ایجاد یک دنیای بهتر که شما نیز در پایان جوابیه ات آن را خواستار شده اید، چیست؟

(…دوستان عزیز، مسئولین و فعالین بیمرز در هر کجاى جهان که هستید! روزهاى یکشنبه و دو شنبه ١۴ و ١۵ مه در سفرى به بروکسل به منظور حضور در تحصن پناهجویان ایرانى در این شهر، متوجه مسائل اسفبارى شدم که اقدامات جدى را از طرف ما میطلبد. هزاران انسان با مشکلات جدى غیر قابل وصف در این کشور زنگى مشقت بارى را به سر میبرند. در سفرم به آنجا و حضور در تحصن متوجه شدم که گردانندگان این تحصن بجز دوستان انگشت شمارى، نه تنها مخالفتى با جمهورى اسلامى ندارند، بلکه مانع از سیاسى کردن فضا و ضدیت با جمهورى اسلامى هستند. فضاى لمپنى و غیر سیاسى را حاکم کرده اند که به اکثریت خاموش پناهجویان مربوط نیست. ما از این تحصن بیرون آمدیم زیرا اختلاف عمیق تر از آن بود که قابل اصلاح باشد و ….. سعید آرمان مسئول سازمان سراسری پناهندگان ایرانی –بیمرز)

لازمه ایجاد یک دنیای بهتر، ارائه یک تفکر بهتر و راه حل بهتر و تحقق آن در زندگی روزمره و تعهد به اجرای آن با مشارکت تمام مردم است و فقط شعار دادن و وعده سرخرمن دادن چیزی را حل نمی کند و هرکس که به خودش بگوید که من کمونیست هستم او کمونیست نمی شود بلکه کمونیسم یک راه حل برای حل معضلات زندگی کنونی بشر است که باید الآن آنرا اجرا کرد و تحقق بخشید، کمونیسم یک شعار سیاسی و وعده سرخرمن نیست!! و به قول رزا لوکزامبورگ: سوسیالیسم از آموزش سیاسی رشد یافته تودهً مردم پدید می آید……..

 

نادر احمدی

‏‏‏جمعه‏، ۲۰۱۰‏/۱۲‏/۰۳

 

http://rahaii.weebly.com/