نتوانستیم بخاطر زنده ماندن شهلا متحد شویم آیا بخاطر اعدامش می توانیم؟ در سوگ اعدام شهلا جاهد

شهلا جاهد تازه دارد قد می کشد:
کمتر از ۲۴ ساعت است که خبر اعدام شهلا جاهد توسط رزیم بدبخت و توسری خورده اسلامی دنیا را دارد می لرزاند. این رژیم هر روز دارد اعدام می کند. آدمهائی که گمنام به این دنیا آمده اند و گمنام تر و بی کس و کارتر پیکرشان آویزان این دژخیمان شده تا اینها دوروزی بیشتر دوام بیاورند. حیات این رژیم با درد و بدبختی و شکنجه و اعدام انسانها بندبندش روی هم سوار است. این را دیگر دنیا خوب می داند.
شهلا جاهد را آن صبح، کشان کشان بردند تا دارش بزنند نه بخاطر اینکه او را به “سزایش برسانند” و نه حتی بخاطر اینکه خانواده پریشان حال مقتول پرونده او با “لذت یافتن عدالتی پوچ” شب را به بستر ببرد. نه! شهلا قرار شده بود بالای دار برود تا رژیم اسلامی به دنیا اعلام کرده باشد که هنوز هست زیرا در ایران اعدام هست!
رژیم اسلامی یعنی اعدام. بودنش را باید با اعدام اعلام می کرد. قرار بود که ثابت کنند این اراذل که چون اعدام می کنند ، پس هستند!
بعد از سکینه آشتیانی، شهلا جاهد با تلاشهای خستگی ناپذیر مینا احدی و همرزمانش تبدیل به چهره ای جهانی شد. این انقلاب مردم ایرانست که این چهره های مظلوم را به سرعت جهانی می کند. موازنه قدرت بین مردم ایران و رژیم اسلامی بدجوری بهم خورده و قد کشیدن سکینه ها و شهلاها را ممکن ساخته.
پارلمان اروپا اعلامیه داد، سازمان عفو بین الملل و…باز همه دنیا داشت روزبه روز بیشتر کمپ دفاع از شهلا را محکم می کرد. شهلا جاهد داشت به اندازه سکینه آشتیانی قد می کشید. این شد که رژیم اسلامی و اراذلش تصمیم گرفتند با دارزدن او “غائله را تمام کنند”!
اما دیگر دوران پایان دادن به این “غائله ها” تمام شده. رژیم مسائلش را با کشتار نمی تواند حل کند. دهه ۶۰ قابل تکرار نیست. هر ستمی به همت فعالین کمونیست و آزادیخواه، جهانی می شود و زشتی اش و بوی گندش را همه دنیا استشمام می کند و متنفرتر می شود از این لاشه متحرکی که اسمش رژیم اسلامی است.
شهلا جاهد بالای آن دار رفت تا قد بکشد. بشود چیزی بسیار بزرگتر از یک فرد که متهم به قتل فرد دیگری است. او هم تبدیل به یک شخصیت بین المللی شد. مثل ندا، مثل بقیه مظلومین و اعدام شده های سیاسی و غیر سیاسی دیگر. شهلا شد پرچم انسانیت مظلومی که دارد با هر قدمش رژیم اسلامی را به گور نزدیکتر می کند. شهلا جاهد قد کشید و ماندگار شد.

برای زنده ماندن شهلا متحد نشدیم، چرا؟ سوگوار باید بود برای همین!
دیگر کراهت اعدام برای بسیاری از گرایشات اپوزسیون رژیم اسلامی به امری پذیرفته تبدیل شده و عقب افتاده ترینهای این اپوزسیون برای عقب نیفتادن از رقابت در سیاست هم که شده، مخالف اعدام شده اند. اما چرا وقتی شهلا جاهد زنده بود و ما کمونیستهای کارگری داشتیم برایش و برای امثال او خیابانهای اروپا و کانادا و آمریکا و دالانهای پارلمانها را می دویدیم ، اینقدر تنها بودیم؟
جرا این امر ساده و بدیهی که می توانست و باید همه ما، یعنی آنها که اعدام را نمی خواهند متحد کند، نتوانست این اتحاد را بسازد؟ این سستی و کرختی را چگونه می توان توجیه کرد؟
آنها که از حزب کمونیست کارگری ایران جدا شده بودند چه توجیهی دارند؟ آنها که سنگ اول بنای سیاسیشان را منصور حکمت با مبارزه با مجازات اعدام شروع کرد؟
آنها که بعد از بیرون زدن از حزب ما مدعی بودند که بیرون می روند که بیشتر تر کمونیست کارگری باشند؟ آنها که به ما گفتند “راست و دنباله روی سبز و غیره و غیره”؟ آنها که یکشبه هوادار حکومت اسرائیلمان خواندند؟ آنها که پیامهای غیبی از منصور حکمت گرفته بودند و ما را از هواداری او هم بیرون انداخته بودند؟
اگر باید سوگوار بود باید برای این سوگوار بود که ما هنوز باید تک و تنها پرچم سکینه آشتیانی و شهلا جاهد را روی دوشمان در گرما و سرمای خیابانها حمل کنیم. سوگوار باید بود که اینهمه پهلوان پنبه مدعی ، زیر کرسی هاشان بمانند و ما را به ریشخند بگیرند . شهلا و سکینه اینهمه تنها بمانند. البته این تنهائی ربطی به انسانهای غیر سیاسی و غیر حزبی ندارد. آدمهای معمولی، رهگذری اهل مصر و اهل پاکستان و واشنگتن دی سی و پاریس و لندن خیلی وقت است که وقتی از کنار ما می گذرد، دستی به شانه های ما می زند و می گوید و از ته قلب هم می گوید که : “خسته نباشید”. او با صمیم فلب می آید زیر طومارهای ما امضا می کند و کنار ما عکس می گیرد و از ما می خواهد که به مردم ایران و سکینه ها و شهلاها سلام برسانیم و بگوئیم که تنها نیستند. آنها را نمی گویم!
اینها را می گویم! این جریانات سازمانیافته تر اپوزسیون  رژیم اسلامی را! حکتیستها؟ اتحاد کمونیست کارگریها؟ بله البته بعد از اعدام شهلا، سروکله یکیشان پیدا شد! آذر ماجدی اعدام شهلا جاهد را “شدیدا محکوم کرد”! کوروش مدرسی هم که در مرخصی پزشکی است! اون یکیها؟ برای اینهاست که باید سوگوار بود!
از اینکه اینها حتی برای ارزشهای ادعائی خودشان هم تره خورد نکردند و بی آبروتر شدند. من یکی خوشحال نیستم که ما تنهائیم. کنار چوبه دار شهلا نشسته ام، خسته و دارم از خودم می پرسم که چه موقع می شود که ما فرهنگ فراسیاسی پیدا کنیم؟

آیا اعدام شهلا جاهد می تواند ما را سرعقل آورد؟
بسیاری مواقع، آدمها برای تغییر لازم دارند که تکان بخورند. تئوری روانشناسی تغییر اینرا می گوید که تغییر معمولا با چیزی شبیه شوک آغاز می شود. لحظه ای که زندگی معمولی و احساسات معمولی جایشان را می دهند به یک زلزله با ریشتر بالا. آن لحظه معمولا لازم است که “آستانه تغییر” فرا برسد. آیا اعدام شهلا می تواند چشمها را باز کند؟ آیا گریه های شهلا در لحظاتی که کشان کشان به سمت مرگ می رفت آن لحظه تغییر برای مدعیان اپوزسیون رژیم اسلامی نیست که تکانی بخود بدهند و حول ساده ترین خواستها از این به بعد حداقل در خیابانها وعده مشترک بگذارند؟
لازم نیست از “اصولیتهامان دست بشوئیم” اتفاقا همین ایستادن در مقابل مجازات اعدام می تواند بزرگترین عامل وحدت ما باشد.
لازم نبود و لازم نیست که شهلا اعدام می شد تا ما در چشمهایش خیره شویم و از اتحاد بگوئیم. می شد موقعی که زنده بود صداهامان را یکی می کردیم و نیروهایمان را متمرکز می کردیم تا امروز او هم مثل سکینه زنده بود.
شهلا جاهد بازهم در چشمهای ما خیره است. منتظر است که ببیند کی ما هم قد می کشیم و بالاتر از منافع موهوم گروهی “سیاسی” خود بطور واقعی درگیر مهمترین مسئله سیاست می شویم. مهمترین مسئله سیاست اینست که رژیم اسلامی به پائین کشیده شود. زندگی انسانها بطور واقعی تغییر کند. آدمها اعدام نشوند. آزادی ،خیالی در اذهان خیالپردازان نماند، برابری در سینه سوخته انسانیت نپوسد و سوسیالیزم ، مدینه فاضله خوانده نشود!
شهلا جاهد را باید آن بالا نگه داشت. نباید به خاک سپرد. باید کنار ما بماند تا ناظر قد کشیدن ما باشد. باید عاقل شویم و دستهامان را به هم بدهیم. حقیقت آنموقع در دستهامان خواهد بود!

منابع دیگر:

فراخوان به اعتراض علیه اعدام شهلا جاهد علیه حکومت اعدام و سنگسار
http://rowzane.com/fa/annonce-archiev/62-edam/4958-1389-09-10-21-20-16.html
شهلا جاهد به قتل رسید!(سازمان آزادی زن)
HTTP://WWW.AZADI-B.COM/J/2010/12/POST_464.HTML
شهلا جاهد را کشتند(شهلا جاهد را کشتند)
http://www.azadi-b.com/J/2010/12/post_456.html
«شهلای عاشق» … برای معصومیت ومظلومیت شهلا جاهد(بهنام امیدوار)
http://www.azadi-b.com/J/2010/12/post_465.html
قتل‌های حکومتی و حکومت قاتل‌ها(عباس منصوران)
http://www.azadi-b.com/J/2010/12/post_470.html
در رابطه با اعدام شهلا جاهد(سلیمان سیگارچی)
http://www.azadi-b.com/J/2010/11/post_451.html